رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره حق تحلیف خوانده

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور شماره ۹۲۰۹۹۷۰۹۰۷۸۰۰۵۴۱
شماره دادنامه۹۲۰۹۹۷۰۹۰۷۸۰۰۵۴۱
تاریخ دادنامه۱۳۹۲/۰۹/۰۳
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۱۸ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای حقوقی
موضوعحق تحلیف خوانده
قاضیاحمدی
علی شمس

رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره حق تحلیف خوانده: در مواردی که موضوع از حقوق الناس است و خواهان دلیلی در اثبات ادعا ندارد دادگاه باید به خواهان تفهیم نماید که حق تحلیف خوانده را از طریق دادگاه دارد.

رأی خلاصه جریان پرونده

برابر اوراق و محتویات پرونده ح.غ. دادخواستی به طرفیت م.ر. به خواسته محکومیت خوانده به پرداخت مبلغ دویست و بیست میلیون ریال و خسارت تأخیر تأدیه و خسارات دادرسی به دادگستری مشهد تقدیم داشته که به شعبه ۱۰ دادگاه ارجاع شده است. مبنای دعوی عبارت از این است که خواهان مقداری سنگ به خوانده فروخته که تمام ثمن پرداخت نشده است و مبلغ خواسته از ثمن معامله باقیمانده که باید پرداخت شود و خوانده از پرداخت سر باز می زند لذا خواهان اقدام به طرح دعوی نموده تا از طریق دستگاه قضایی طلب خود را وصول نماید. دادگاه ضمن تعیین وقت و دعوت طرفین و تشکیل جلسه و استماع اظهارات طرفین درنتیجه خواهان برای اثبات ادعای خویش به اطلاعات مطلعین استناد نموده است. م.ج. در مقام ادای شهادت اظهار داشت اینجانب م.ج. عضو هیأت مدیره اتحادیه سنگبران وقت در آن زمان از مطالبه وجهی که عنوان فرمودید هیچ گونه اطلاعی ندارم . در مورد نامه استنادی خواهان که ایشان م.ج. هم ذیل آن را امضا نموده اند از او سؤال شد در جواب گفتند: متن نامه خیلی مسائل دارد که آقای غ. هم مصر بوده به تعهد خودشان در مورد نامه فوق عمل نمایند و اتحادیه را در جریان و صورت جلسه بگذارند ولی متأسفانه بعد از حدود ۶ سال چه مواردی بین طرفین اتفاق افتاده ما را بدون اطلاع گذاشتند. .. اطلاعی از وجوه پرداختی ندارم ... ع.ب. گواه دوم خواهان به نفع ایشان شهادت داده است. آقای م.ج. در پی اخطاریه دادگاه نامه ای به دادگاه نوشته و تلویحا اعلام کرده طلبی در رابطه با معامله سنگ بین طرفین باقی نمانده است یکی دیگر از مطلعین معرفی شده از سوی خواهان در نامه خود به دادگاه نوشت : ... و در نوع طلب ایشان هیچ گونه اطلاعی به عنوان مطلع ندارم و چنانچه استناداتی اصولی و منطقی دارند به دادگاه محترم ارسال بدهند و مکتوبی اتحادیه دلیلی بر بستانکاری ایشان ندارد و نامه صنفی بوده که به ایشان تسلیم کرده ایم و به عنوان ریاست انجمن موضوع را خودشان حل و فسخ نمایند... ; ح.م. رئیس اتحادیه در نامه ای به دادگاه نوشت: ... به دلیل اینکه اینجانب مستقیما در جلسات متشکله شرکت نداشتم حکایتی از موضوع ندارم ضمن اینکه نظرات هیأت محترم حل اختلاف آقایان ر. و ج. مورد تأیید اینجانب می باشد. .. ; دادگاه پس از طی مرحله رسیدگی و اعلام ختم آن به موجب دادنامه شماره ۰۰۰۱۱۹۴ ۲۰/۱۲/۹۱ بر اساس استدلال ذکرشده در آن درنتیجه فقد دلیل کافی حکم به رد دعوی خواهان را صادر کرده است. خواهان در مهلت قانونی نسبت به دادنامه مذکور اعتراض کرده و تقاضای فرجام نموده است. دفتر دادگاه پس از انجام تکلیف قانونی خویش پرونده را به دیوان عالی کشور ارسال نموده که به این شعبه ارجاع گردید.

به تاریخ بالا هیأت شعبه تشکیل پس از قرائت گزارش عضو ممیز و اوراق پرونده مشاوره انجام چنین رأی می دهد:

رأی شعبه دیوان عالی کشور

با عنایت به مجموع محتویات پرونده و مطالب ابرازی از سوی طرفین ، ادعای خواهان دلیل کافی اثباتی ندارد ولی چون مسئله مطروحه از سوی خواهان حق الناس است لازم بود دادگاه طبق نظر فقهای عظام مخصوصا امام خمینی (ره) به خواهان تفهیم نماید که حق تحلیف خوانده را از طریق دادگاه دارند و در صورت استفاده از حق خویش برابر مواد مبحث هفتم قانون آیین دادرسی مدنی عمل نموده و اتخاذ تصمیم نمایند. بنابراین فرجام خواهی به علت نقص در رسیدگی موجه می باشد. به استناد بند الف ماده ۴۰۱ قانون مذکور دادنامه فرجام خواسته نقض و پرونده جهت رفع نقص مرقوم و اتخاذ تصمیم مقتضی به دادگاه صادرکننده رأی منقوض ارجاع می گردد.

رئیس شعبه ۱۸ دیوان عالی کشور مستشار

احمدی شمس