هبه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۱: خط ۹۱:


==== فوت واهب یا متهب قبل از قبض ====
==== فوت واهب یا متهب قبل از قبض ====
اگر قبل از قبض، واهب یا متهب فوت کند هبه [[بطلان عقد|باطل]] می‌شود.<ref>[[ماده ۸۰۲ قانون مدنی]]</ref> هبه، عقدی است [[عقد عینی|عینی]]،<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=مجموعه محشای قانون مدنی|ترجمه=|جلد=|سال=1387|ناشر=گنج دانش|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=1714692|صفحه=|نام۱=محمدجعفر|نام خانوادگی۱=جعفری لنگرودی|چاپ=3}}</ref> و به دلیل اینکه قبض، [[شرایط صحت معامله|شرط صحت]] هبه است؛ لذا آثار کامل عقد، پس از تسلیم عین موهوب به متهب تحقق می‌یابد؛ بنابراین اگر طرفین، توافق به هبه نمایند؛ اما قبضی رخ ندهد، [[تراضی]] اولیه آنان نیز اعتبار خود را از دست خواهد داد،<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=حقوق مدنی عقود معین (جلد دوم) تحلیل عقود مشارکتی (شرکت، مضاربه، مزارعه، مساقات) اذنی و نیابتی (ودیعه، عاریه، وکالت) تبعی و وثیقه ای (ضمان، حواله، کفالت، رهن) تبرعی و شانسی (هبه، گروبندی)|ترجمه=|جلد=|سال=1387|ناشر=انتشارات خرسندی|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=769376|صفحه=|نام۱=حسن|نام خانوادگی۱=ره پیک|چاپ=1}}</ref> بنابراین فوت واهب، پس از عقد و پیش از قبض عین موهوب توسط متهب، منجر به انفساخ هبه می‌گردد، هر چند وی به متهب، اذن در قبض را اعطا نموده باشد، به همین دلیل برخی از حقوقدانان، هبه را قراردادی جایز دانسته‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=حقوق مدنی (جلد دوم) (در اجاره، مساقات، مضاربه، جعاله، شرکت، ودیعه، عاریه، قرض، قمار، وکالت …)|ترجمه=|جلد=|سال=1375|ناشر=اسلامیه|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=1596660|صفحه=|نام۱=سیدحسن|نام خانوادگی۱=امامی|چاپ=12}}</ref>
اگر قبل از قبض، واهب یا متهب فوت کند هبه [[بطلان عقد|باطل]] می‌شود.<ref>[[ماده ۸۰۲ قانون مدنی]]</ref> هبه، عقدی است [[عقد عینی|عینی]]،<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=مجموعه محشای قانون مدنی|ترجمه=|جلد=|سال=1387|ناشر=گنج دانش|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=1714692|صفحه=|نام۱=محمدجعفر|نام خانوادگی۱=جعفری لنگرودی|چاپ=3}}</ref> و به دلیل اینکه قبض، [[شرایط صحت معامله|شرط صحت]] هبه است، آثار کامل عقد، پس از تسلیم عین موهوب به متهب تحقق می‌یابد؛ لذا اگر طرفین، توافق به هبه نمایند؛ اما قبضی رخ ندهد، [[تراضی]] اولیه آنان نیز اعتبار خود را از دست خواهد داد،<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=حقوق مدنی عقود معین (جلد دوم) تحلیل عقود مشارکتی (شرکت، مضاربه، مزارعه، مساقات) اذنی و نیابتی (ودیعه، عاریه، وکالت) تبعی و وثیقه ای (ضمان، حواله، کفالت، رهن) تبرعی و شانسی (هبه، گروبندی)|ترجمه=|جلد=|سال=1387|ناشر=انتشارات خرسندی|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=769376|صفحه=|نام۱=حسن|نام خانوادگی۱=ره پیک|چاپ=1}}</ref> بنابراین فوت واهب، پس از عقد و پیش از قبض عین موهوب توسط متهب، منجر به انفساخ هبه می‌گردد، هر چند وی به متهب، اذن در قبض را اعطا نموده باشد، به همین دلیل برخی از حقوقدانان، هبه را قراردادی جایز دانسته‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=حقوق مدنی (جلد دوم) (در اجاره، مساقات، مضاربه، جعاله، شرکت، ودیعه، عاریه، قرض، قمار، وکالت …)|ترجمه=|جلد=|سال=1375|ناشر=اسلامیه|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=1596660|صفحه=|نام۱=سیدحسن|نام خانوادگی۱=امامی|چاپ=12}}</ref>


==== حجر واهب یا متهب ====
==== حجر واهب یا متهب ====

نسخهٔ ‏۱۸ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۳:۲۹

هبه عقدی است که به موجب آن یک نفر مالی را مجاناً به کس دیگری تملیک می‌کند، تملیک‌کننده واهب، طرف دیگر را متهب، مالی را که مورد هبه است عین موهوبه می‌گویند.[۱]

جهت تحقق هبه، ضمن اینکه باید چیزی از دارایی واهب کم گردد، بدون اینکه عوضی در برابر آن قرار گیرد؛ بایستی چیزی نیز به دارایی متهب اضافه شود، عمل حقوقی مزبور، دلالت بر تملیک رایگان مال داشته و به نوعی می‌توان آن را «انتقال حق» نامید. بدون شک، بدون عوض بودن هبه، به تنهایی برای شناسایی مفهوم این عقد کافی نیست؛ زیرا احتمال دارد که نتیجه اشتباهی به وجود آید، باید افزایش و کاستی‌های صدرالاشاره، با رضایت طرفین باشد تا مستوجب عنوان استیفای ناروا و بدون جهت نگردد.[۲]

مواد مرتبط

شرایط تحقق هبه

در فقه

جهت اعتبار هبه، عین موهوب باید معین و معلوم باشد.[۳]

اهلیت واهب

مقاله اصلی:"اهلیت"

واهب باید برای معامله و تصرف در مال خود اهلیت داشته باشد.[۴]

در رویه‌ قضایی

مالکیت واهب نسبت به عین موهوبه

واهب باید مالک مالی باشد که هبه می‌کند.[۶]

تعلق عین موهوبه به غیر

اگر پس از قبض عین موهوب، معلوم گردد که مال مزبور، متعلق به غیر بوده‌است؛ در این صورت اگر آن مال موجود باشد؛ مالک آن جهت پس گرفتن مال خویش، به متهب رجوع می‌نماید و اگر تلف شده باشد؛ مالک آن جهت مطالبه بدل، با تتبع از حکم ماده ۳۲۷ قانون مدنی، پیرامون ترتب ایادی بر مال مغصوب، حق مراجعه به هر کدام از طرفین هبه را خواهد داشت، چرا که آنان در مقابل مالک، غاصب یا در حکم غاصب محسوب می‌گردند، بدین ترتیب اگر مالک، بدل مال خود را از متهب دریافت نماید؛ و متهب نیز، به هنگام هبه، جاهل به مستحقٌ للغیر بودن عین موهوب بوده باشد؛ در این صورت وی نیز می‌تواند جهت مطالبه زیانی که متحمل گردیده؛ به واهب رجوع کند؛ زیرا در چنین فرضی، متهب مغرور بوده؛ و آن مال را به گمان اینکه رایگان بوده؛ تملک نموده‌است و اگر احتمال می‌داد که مورد هبه، متعلق به ثالث است؛ و در صورت تلف باید بدل آن را تأدیه نماید؛ تن به قبول آن نمی‌داد.[۷]

عدم امکان هبه مباحات

موضوع هبه، باید قبل از عقد، به تملک واهب درآمده باشد، بنایراین اموال مباحه را نمی‌توان هبه نمود.[۸]

در فقه

واهب، باید مالک مالی باشد که هبه می‌کند و هبه مال غیر، فقط در صورت اذن یا اجازه مالک آن صحیح است.[۹]

قبول و قبض متهب

هبه واقع نمی‌شود مگر با قبول و قبض متهب اعم از این که مباشر قبض خود متهب باشد یا وکیل او و قبض بدون اذن واهب اثری ندارد.[۱۰]

هبه، از دو مرحله تشکیل شده‌است:

  1. مرحله وقوع عقد.
  2. مرحله حصول قبض.[۱۱]

تحقق هبه، بدون قبض امکان ندارد؛ زیرا عقد و قبض، امری واحد هستند که در یک زمان، به وجود می‌آیند.[۱۲]

هبه قبل از قبض، جایز بوده؛ و بر آن، آثار معاملات جایز بار می‌گردد، در این مرحله، نمی‌توان مدعی شد که عقد هبه، به وجود آمده‌است، ولی پس از تسلیم عین موهوب به متهب، عقد هبه منعقد می‌گردد؛ ولی نمی‌توان آن را لازم دانست، مگر در صورت حصول شرایطی.[۱۳] پیش از قبض عین موهوب توسط متهب، تملیک حاصل نشده؛ و وی هیچ حقی نسبت به عین موهوب نخواهد داشت.[۱۴]

در رویه‌ قضایی

هبه به صغیر یا مجنون یا سفیه

در هبه به صغیر یا مجنون یا سفیه قبض ولی معتبر است،[۱۵][۱۶] البته طفل ممیز و مریض در حال موت، می‌توانند عین موهوب را قبض نمایند.[۱۷]

به دلیل اینکه محجورین، حق تصرف در مال خود را ندارند؛ لذا اگر قبضی که جهت تملک شرط است؛ توسط آنان صورت پذیرد؛ معتبر نبوده؛ و نمی‌توان آن را مشمول حکم و آثار شرعی دانست، و اشخاص فاقد اهلیت، فقط در رابطه با احکام وضعی، با غیرمحجورین برابر هستند.[۱۸]

هر چند در ابتدا می‌توان مدعی گردید که حجر متهب پیش از قبض، همچون فوت وی، هبه را منفسخ می‌نماید؛ اما در واقع، به نظر می‌رسد در موارد عدم اهلیت متهب، با قبض ولی او، بتوان عقد را قابل تحقق دانست؛ زیرا وی هنوز موجود است و می‌تواند طرف عقد قرار گیرد.[۱۹]

مصادیق
  • اگر زید، در دوران حیات خویش، بخشی از مالش را به فرزند صغیر خود هبه نموده؛ و از طرف آنان در عین موهوب تصرف نماید؛ هبه صحیح بوده؛ و پس از مرگ وی، ورثه نمی‌توانند نسبت به حصه مزبور، ادعایی داشته باشند.[۲۰]

بودن عین موهوبه در ید متهب

عدم نیاز به قبض مجدد

بر اساس ماده ۸۰۰ قانون مدنی: «در صورتی که عین موهوبه در ید متهب باشد محتاج به قبض نیست»، این ماده، براساس قاعده غلبه تصویب گردیده‌است، چرا که مالک، نسبت به مال خویش و وضعیت تصرف آن آگاه بوده؛ و وقتی مال خود را به دیگری هبه می‌کند؛ به‌طور ضمنی اذن در قبض آن را نیز، به وی اعطا می‌نماید.[۲۱]

مصادیق

ممکن است عین موهوبه، قبلاً به عنوان عاریه یا ودیعه، در ید متهب بوده باشد که در این صورت، نیازی به قبض مجدد نیست.[۲۲] در هبه عین مغصوب به غاصب نیز، نیازی به قبض مجدد نیست.[۲۳]همچنین اگر شخصی، در گذشته به موجب عقدی باطل، عین موهوبه را تصرف نموده باشد؛ و سپس مالک آن مال، آن را به وی هبه نماید؛ در این صورت نیازی به قبض مجدد نیست.[۲۴]

در فقه

اگر ولی قهری، مالی را که در تصرف خود او است؛ به مولی علیه خود هبه نماید؛ همان ایجاب و قبول کافی بوده؛ و در اینجا قبض تحقق یافته‌است.[۲۵]

اقسام

مقاله اصلی:"هبه معوضه"

هبه معوضه

هبه معوضه، یعنی اینکه هبه، به شرط هبه متقابل دیگری تحقق یابد، نه به قصد تعویض دو مال با یکدیگر.[۲۶] مطابق ماده ۸۰۱ قانون مدنی: «هبه ممکن است معوض باشد و بنابراین واهب می‌تواند شرط کند که متهب مالی را به او هبه کند یا عمل مشروعی را مجاناً به جا آورد.»

بطلان هبه

موارد

فوت واهب یا متهب قبل از قبض

اگر قبل از قبض، واهب یا متهب فوت کند هبه باطل می‌شود.[۲۷] هبه، عقدی است عینی،[۲۸] و به دلیل اینکه قبض، شرط صحت هبه است، آثار کامل عقد، پس از تسلیم عین موهوب به متهب تحقق می‌یابد؛ لذا اگر طرفین، توافق به هبه نمایند؛ اما قبضی رخ ندهد، تراضی اولیه آنان نیز اعتبار خود را از دست خواهد داد،[۲۹] بنابراین فوت واهب، پس از عقد و پیش از قبض عین موهوب توسط متهب، منجر به انفساخ هبه می‌گردد، هر چند وی به متهب، اذن در قبض را اعطا نموده باشد، به همین دلیل برخی از حقوقدانان، هبه را قراردادی جایز دانسته‌اند.[۳۰]

حجر واهب یا متهب

حجر واهب قبل از تسلیم عین موهوب به متهب نیز موجب انحلال عقد می‌گردد، اما حجر متهب، تأثیری در اعتبار هبه نداشته؛ و ولی محجور، به نمایندگی از سوی وی، مال را قبض می‌نماید،[۳۱] اما در خصوص فوت طرفین عقد هبه باید گفت که وراث متهب، نمی‌توانند به نمایندگی از مورث خود، مال مزبور را قبض نمایند؛ زیرا با فوت هر یک از متعاقدین قبل از قبض، هبه از بین می‌رود.[۳۲]

در فقه

بنابر نظر مشهور فقها، پیش از قبض عین موهوب، هیچ اثری بر هبه بار نمی‌گردد؛ و در واقع تسلیم آن به متهب، جهت تحقق عقد، شرط است.[۳۳]

رجوع از هبه

مقاله اصلی:"رجوع از هبه"

بعد از قبض نیز واهب می‌تواند با بقای عین موهوبه از هبه رجوع کند مگر در موارد ذیل:

  1. در صورتی که متهب پدر یا مادر و یا اولاد واهب باشد؛
  2. در صورتی که هبه معوض بوده و عوض هم داده شده باشد؛
  3. در صورتی که عین موهوبه از ملکیت متهب خارج شده یا متعلق حق غیر واقع شود خواه قهراً مثل این که متهب به واسطه‌ی فلس محجور شود خواه اختیاراً مثل این که عین موهوبه به رهن داده شود؛
  4. در صورتی که در عین موهوبه تغییری حاصل شود.[۳۴]

مقالات مرتبط

جستارهای وابسته

منابع

  1. ماده ۷۹۵ قانون مدنی
  2. ناصر کاتوزیان. حقوق مدنی (دوره عقود معین، قسمت سوم) (عطایا، هبه، وصیت). چاپ 7. گنج دانش، 1384.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 2775664
  3. میرزاابوالقاسم قمی و عیسی (ترجمه) ولایی. جامع الشتات کتاب الهبات و الوصایا (جلد دوم). چاپ 1. دانشگاه حقوق و علوم سیاسی، 1380.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 3876928
  4. ماده ۷۹۶ قانون مدنی
  5. مجموعه نظریات مشورتی اداره حقوقی قوه قضائیه در مسائل قانون مدنی. چاپ 1. معاونت آموزش و تحقیقات قوه قضائیه، 1390.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 5497240
  6. ماده ۷۹۷ قانون مدنی
  7. سیدحسن امامی. حقوق مدنی (جلد دوم) (در اجاره، مساقات، مضاربه، جعاله، شرکت، ودیعه، عاریه، قرض، قمار، وکالت …). چاپ 12. اسلامیه، 1375.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 1595876
  8. محمدجعفر جعفری لنگرودی. الفارق (دایرةالمعارف عمومی حقوقی) (جلد پنجم) (مصحف-هبه). چاپ 1. گنج دانش، 1386.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 4443912
  9. محمداسماعیل بیگی. پرسمان فقهی قضایی (جلد دوم) (بخش چهارم) (پاسخ‌های تحقیقی به پرسش‌های کیفری محاکم). چاپ 1. قضا، 1389.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 418364
  10. ماده ۷۹۸ قانون مدنی
  11. موسی عمید. حقوق مدنی هبه. چاپ -. نگاه بینه، 1387.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 2500884
  12. موسی عمید. حقوق مدنی هبه. چاپ -. نگاه بینه، 1387.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 2501180
  13. موسی عمید. حقوق مدنی هبه. چاپ -. نگاه بینه، 1387.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 2500884
  14. ناصر کاتوزیان. حقوق مدنی (دوره عقود معین، قسمت سوم) (عطایا، هبه، وصیت). چاپ 7. گنج دانش، 1384.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 2776080
  15. محمدجعفر جعفری لنگرودی. اساس در قوانین مدنی (المدونه). چاپ 1. گنج دانش، 1387.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 1441932
  16. ماده ۷۹۹ قانون مدنی
  17. محمدجعفر جعفری لنگرودی. الفارق (دایرةالمعارف عمومی حقوقی) (جلد پنجم) (مصحف-هبه). چاپ 1. گنج دانش، 1386.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 4443160
  18. سیدعلی حائری شاه باغ. شرح قانون مدنی (جلد دوم). چاپ 3. گنج دانش، 1387.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 205548
  19. حسن ره پیک. حقوق مدنی عقود معین (جلد دوم) تحلیل عقود مشارکتی (شرکت، مضاربه، مزارعه، مساقات) اذنی و نیابتی (ودیعه، عاریه، وکالت) تبعی و وثیقه ای (ضمان، حواله، کفالت، رهن) تبرعی و شانسی (هبه، گروبندی). چاپ 1. انتشارات خرسندی، 1387.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 769384
  20. میرزاابوالقاسم قمی و عیسی (ترجمه) ولایی. جامع الشتات کتاب الهبات و الوصایا (جلد دوم). چاپ 1. دانشگاه حقوق و علوم سیاسی، 1380.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 3878296
  21. ناصر کاتوزیان. حقوق مدنی (دوره عقود معین، قسمت سوم) (عطایا، هبه، وصیت). چاپ 7. گنج دانش، 1384.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 2776144
  22. سیدعلی حائری شاه باغ. شرح قانون مدنی (جلد دوم). چاپ 3. گنج دانش، 1387.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 205572
  23. محمدجعفر جعفری لنگرودی. اساس در قوانین مدنی (المدونه). چاپ 1. گنج دانش، 1387.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 1441924
  24. سیدحسن امامی. حقوق مدنی (جلد دوم) (در اجاره، مساقات، مضاربه، جعاله، شرکت، ودیعه، عاریه، قرض، قمار، وکالت …). چاپ 12. اسلامیه، 1375.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 1596620
  25. اسداله لطفی. ترجمه مباحث حقوقی شرح لمعه. چاپ 4. مجمع علمی و فرهنگی مجد، 1386.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 4716256
  26. محمدجعفر جعفری لنگرودی. مبسوط در ترمینولوژی حقوق (جلد پنجم). چاپ 4. گنج دانش، 1388.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 346764
  27. ماده ۸۰۲ قانون مدنی
  28. محمدجعفر جعفری لنگرودی. مجموعه محشای قانون مدنی. چاپ 3. گنج دانش، 1387.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 1714692
  29. حسن ره پیک. حقوق مدنی عقود معین (جلد دوم) تحلیل عقود مشارکتی (شرکت، مضاربه، مزارعه، مساقات) اذنی و نیابتی (ودیعه، عاریه، وکالت) تبعی و وثیقه ای (ضمان، حواله، کفالت، رهن) تبرعی و شانسی (هبه، گروبندی). چاپ 1. انتشارات خرسندی، 1387.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 769376
  30. سیدحسن امامی. حقوق مدنی (جلد دوم) (در اجاره، مساقات، مضاربه، جعاله، شرکت، ودیعه، عاریه، قرض، قمار، وکالت …). چاپ 12. اسلامیه، 1375.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 1596660
  31. ناصر کاتوزیان. قانون مدنی در نظم حقوقی کنونی. چاپ 26. میزان، 1389.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 99100
  32. سیدحسن امامی. حقوق مدنی (جلد دوم) (در اجاره، مساقات، مضاربه، جعاله، شرکت، ودیعه، عاریه، قرض، قمار، وکالت …). چاپ 12. اسلامیه، 1375.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 1596660
  33. محمدجواد صفار. حقوق مدنی (قبض و اثر آن در عقود). چاپ 1. جنگل، 1390.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 882740
  34. ماده ۸۰۳ قانون مدنی