رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره جرح شهود به دلیل نسبت فامیلی

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور شماره ۹۳۰۹۹۷۰۹۰۹۹۰۰۱۶۳
شماره دادنامه۹۳۰۹۹۷۰۹۰۹۹۰۰۱۶۳
تاریخ دادنامه۱۳۹۳/۰۴/۱۴
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۲۶ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای حقوقی
موضوعجرح شهود به دلیل نسبت فامیلی
قاضیانصاری
الهی

رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره جرح شهود به دلیل نسبت فامیلی: صرف نسبت فامیلی میان شاهد و طرف دعوا از موارد جرح شهود محسوب نمی شود.

رأی خلاصه جریان پرونده

در تاریخ ۱/۶/۹۰ خانم ص.الف. دادخواستی به خواسته به طرفیت آقای ح.ع. مبنی بر اثبات رابطه زوجیت دائم و متعاقبا ثبت واقعه ازدواج تسلیم دادگستری نموده و پرونده به شعبه اول دادگاه حقوقی آن شهرستان ارجاع شده است. خلاصه توضیح خواهان این است: در تاریخ ۱۰/۴/۸۸ در منزل پدری ام واقع در میان جلگه روستای ع. که با مهریه ای به تعداد ۱۵۰ عدد سکه تمام بهار آزادی و خرید هفت قلم کالا به شرح مندرج در استشهادیه به عقد دائم خوانده درآمدم و عاقدم م.ف. ساکن میان جلگه روستای الف. بوده و شهود حاضرین در جلسه عقد تعداد کثیری بوده اند که گواهی و تصدیق می نمایند. نظر به اینکه خوانده منکر زوجیت دائم است و از تعهدات شرعی خود طفره می رود مستندا به ماده ۲۲۰ ق.م. تقاضای رسیدگی و صدور حکم را دارم. دادگاه طرفین را دعوت نموده است. خوانده طی لایحه ای منکر ازدواج با خواهان شده و بیان داشته شهود و عاقد را ندیده است. معمولا با توجه به دوشیزه بودن زوجه مراسم باید با عقدنامه فیلم برداری انجام شود. تقاضای مواجهه حضوری اینجانب و عاقد را دارم. جلسه دادگاه در تاریخ ۱۲/۶/۹۰ تشکیل شد. طرفین حاضر شدند خواهان خواسته را تکرار کرده است و توضیح داده است: دو سال پیش به عقد شرعی و دائم درآمدم او گفت می رویم شهرم محضری می کنیم. مدارک ما را گرفت ولی محضری نکرد عقد در منزل پدرم واقع شده و مهریه ۱۵۰ عدد سکه تعیین شده هر وقت به او می گویم محضری کن می گوید باشد ولی محضری نمی کند. پدرم گریه می کند آبروی ما در محله رفته است. عقد را آقای م.ف. خوانده است شهود نیز بودند بنام ع. و ف.الف. و ز.ت. و ز.الف. که در مشهد هستند و من سابق از ازدواج باکره بودم ولی وی بعد از ازدواج حدود سه ماه بعد با من خواست عمل زناشویی انجام دهد. بعد از عمل زناشویی گفت: تو مشکل داری و گفت جز من و تو خداوند نداند و نگذاشت من به پزشک زنان یا قانونی مراجعه کنم تا ثابت شود راست می گوید یا نه؟ و حالا منکر زوجیت شده است. مردم از رفت وآمد و ازدواج اطلاع دارند. خوانده می گوید من لایحه نوشتم و من او را برای آقای م.ع. خواستگاری کردم و عکس آقای ع. را برای او بردم و آقای ع. گفت شرط این کن از وی دو تا بچه بیاورم و بعد بچه ها را نگهدارم و او خانم برود دنبال کارش ولی خانم گفت: من با این شرط راضی نیستم و ازدواج نمی کنم. ولی من او را عقد نکردم. من عاقد را قبول ندارم مگر اینکه قسم یاد کند اگر او مرا شناخت قبول دارم. من منزل پدرش رفت وآمد داشتم ولی بعد برای خواستگاری برای آقای ع. بوده است نه برای خودم منزل آقای ع. در خیابان کارگر است تلفن وی . . . و همراه وی . . . می باشد و لذا هیچ رابطه ای بین من و وی نمی باشد او به عقد من درنیامده است تقاضای رد دعوی او را دارم. خواهان گفت: بعد از اینکه من با خوانده ازدواج کردم گفتم ح.، من دوستی دارم برای وی یک شوهر پیدا کن که او عکس شخصی را آورد به دوست من نشان داد و گفت: شرط وی این است: که دو تا بچه بیاورد بعد او را رها کند که دوست من نپذیرفت اسم وی ط.ن. است که عروس شده و رفته است این آقا برای اینکه حق مرا تضییع کند چنین حرف هایی را میزند تقاضای تحقیق دارم. دادگاه قرار استماع شهادت شهود صادر کرده است تا خواهان شهودش را معرفی کند و خوانده هم دعوت شود. در تاریخ ۳۰/۶/۹۰ طرفین حاضر شدند خواهان خواسته را تکرار و گفت: چند نفر از شهود را حاضر کردم از آن ها تحقیق شود. از شهود در برگ جداگانه تحقیق شده است. یکی از شهود بنام م.ف. ۸۰ ساله گفت: من در منزل بودم که یک شبی پنج یا شش نفر آمدند گفتند یک عقد داریم بخوانید من نیز از خانم که نام وی ز. یا ص. بود وکالت گرفتم و برای یک نفر مرد که چاق بود هم چهارشانه نام وی ح. بود خواندم ولی مقدار مهریه را به یاد ندارم چون پیرمرد هستم البته من از سوی دو نفر وکیل شدم عقد را نیز دائم خواندم چون موقت صیغه است عقد نیست. این شخصی که نزدیک من نشسته است همان داماد است که از آن شب تا حال ندیدم ولی خیلی شبیه وی است. دادگاه: عاقد صیغه عقد را از سوی دو نفر منطبق بر الفاظ واردشده قرائت کرد. شاهد دوم زن خانه دار ۴۵ ساله بی سواد گفت: من زن دایی شوهر خواهر خواهان هستم. ح. آقا که داماد است دوست الف.ب. است. زن الف.ب. بنام ز.الف. که دخترخواهر من است، چون با ما قوم وخویش بودند آمدند منزل ما که خواهر خواهان آمد منزل ما که بلافاصله الف. گفت ف. یک خواهر بنام ص. دارد همان را برای ح. آقا درست کنیم بعد از این تعریف الف. بنای خواستگاری شد. ... خواستگاری و بعد از جواب گرفتن رفتند پیش م. عقد خوانده شد بنابراین بود محضری کند و محضری نکرد. دیشب بود تلاش کردیم که الف. با زنش بیایند ولی نیامدند. شاهد سوم بنام ع. فرزند غ. ۳۶ ساله باسواد گفت: من شوهر خواهر خواهان هستم شخصی بنام الف. با ح.ع. آمدند خواستگاری خواهرزن من سپس من و الف. و ح. آقا (داماد) و پدر خواهان و خود خواهان و ز.ع. زن الف. و س.ع. و ف.الف. رفتیم روستای ش. نزد م. عقد خوانده ... و بنا بود بروند مشهد محضری کنند که تا این لحظه محضری نکردند. مهریه را نمی دانم چقدر بود و یک فقره چک نیز از الف. گرفته شد تا محضری شود بعد چک را برگرداند وی چک را برگرداند و محضری نکرد البته چک مال زن الف. بود و رفتیم دنبالش نیامدند. شاهد چهارم خانم ز.ت. ۶۰ ساله گفت من زن عموی خواهان هستم که طرفین باهم ازدواج کردند. چون ح. آقا به اتفاق الف. آمدند خواستگاری جواب گرفتند بعد با ماشین شخص ح. آقا رفتیم روستای م. که بعدی ما است روستای ش. فعل او را عقد کرد و م. عقد وی را خواند مهریه یک صد و پنجاه عدد سکه بوده او عقد خیلی ها را می خواند. شاهد پنجم خانم ف.الف. متولد ۱۳۵۵ گفت: من خواهر خواهان هستم دو سال پیش ح. آمدند منزل پدرم خواستگاری بعد رفتند منزل نزد م. عقد خواند ح. آقا به اتفاق الف. آمدند، فامیل الف.ب. است مهریه یک صد و پنجاه سکه بود م. عقد همه را می خواند ما شش نفر باهم بودیم رفتیم منزل م. جهت خواندن عقد بعد ایشان رفت وآمد داشتند بنا بود در شهرم محضری شود. خوانده بعد از استماع شهادت شهود گفت: خواهان در استشهادیه چند نفر دیگر را نام برد ولی الآن قوم وخویش های خود را آورده است. در استشهادیه گفت منزل پدرش عقد خوانده شد حالا می گوید منزل م. عقد خوانده شد. عاقد اشتباه می کند او مرا نمی شناسد و من اولین بار است که او را می بینم و اصلا عقدی خوانده نشده است. الف. دیشب به من زنگ زد که ص. تماس گرفت بیا شهادت بده من قبول نکردم من و الف. در سال ۸۳ در شهرستان ف روی تراکتور کار می کردیم ۵ سال است که الف. را ندیدم تا اینکه دیشب زنگ زد. خواهان گفت دیشب رفتیم شهرم منزل الف.ب. خیلی اصرار کردیم بیاید شهادت بدهد نیامد و گفت ح. دادگاه فریمان را با پول می خرد تو نمی توانی با وی بگیرید. حاج آقا من خانواده وی را کاملا می شناسم آدم خوبی هستند ولی خود ح. آدم خوبی نیست. خواهان نامه به دادگاه نوشت و نام افرادی از خانواده خوانده را قبول کرد ص ۳۰ که برادران و خواهران و همسر و مادرخوانده می باشند و خواست آن ها که او را دیده اند شهادت بدهند و دعوت شوند. دادگاه موضوع تحقیق از آن ها به مرجع انتظامی محول نموده است. مرجع انتظامی از افراد مذکور در لایحه یادشده استفسار نمود همگی اظهار بی اطلاعی کردند جز یکی از برادران خوانده که کارمند بانک است گفت برادرم گاهی می گفت قصد ازدواج دارم و برادر کشاورزش گفت سر آب از بعضی از کشاورزان شنیدم که از من پرسیدند برادرت آیا ازدواج کرده است؟ من اظهار بی اطلاعی کردم ص ۴۴. دادگاه بدوی با اعلام ختم رسیدگی دادنامه شماره ۸۵۰-۳۰/۷/۹۰ با استناد به شهادت عاقد دعوی خواهان را موجه و پاسخ خوانده موجه ندانسته و حکم به اثبات زوجیت خواهان و خوانده با مهریه ۱۵۰ عدد سکه بهار آزادی صادر نموده است. از این رأی توسط آقای ع.ر. تجدیدنظرخواهی شده و پرونده به شعبه ۲۱ دادگاه تجدیدنظر استان ارجاع شده است. خلاصه ایراد وکیل فرجام خواه این است: ۱- موکل منکر زوجیت است. ۲- موکل از دادگاه خواست که از عاقد بخواهد وی از بین چند نفر شناسایی کند. دادگاه توجه نکرده است. ۳- عاقد تعداد مهریه را به یاد نداشته است و شهادت نداده است. ۴- عقدنامه در بین نبوده است. ۵- بعضی از شهود از میزان مهریه اظهار بی اطلاعی کردند. ۶- از بستگان موکل تحقیق شد اظهار بی اطلاعی کردند. پاسخ تجدیدنظر خوانده این است: اینکه وکیل تجدیدنظرخواه گفت اقوام وی شاهد بودند و ادعای بنده را تکذیب کردند تنها آن ها شاهد نبودند شهود معتبر دیگری معرفی شده است باوجودی که پدر و مادر و حتی زن نامبرده با اینجانب ملاقات داشته اند و زنش هم در روستای و. به منزل من رفت آمد داشته است در عجبم آیا قصد فریب دادگاه را داشته اند. دادگاه تجدیدنظر طی تصمیم شماره ۱۷۵۰-۲۷/۱۱/۹۰ به دادگاه بدوی نیابت داده است تا تحقیق بیشتری در خصوص رفت وآمد خواهان بدوی و پدر و مادر و همسر خوانده و برادران و خواهرانش مسئله را مورد رسیدگی قرار دهند. دادگاه بدوی مجددا تحقیق را به کلانتری واگذار نموده است ص ۵۸ و ص ۶۲ پاسخ کلانتری این است خواهان بعد از چندی که عکس ها بین برادر ما و او رد و بدل شد از نیشابور آمد گفت یا باید برای من شوهر پیدا کنید یا خودتان مرا عقد کنید و تا جایی که ما اطلاع داریم عقدنامه ای فی مابین وجود ندارد. دادگاه مجددا به کلانتری دستور داده است از اهالی معتمدین تحقیق نمایید که آیا خواهان به منزل آقای ح.ع. به عنوان همسر رفت وآمد داشته است یا خیر؟ که پاسخ داده شد اهالی روستای ع. شهادت داده اند که نامبردگان به عقد دائم ازدواج کردند و به ثبت نرسیده اند. ص ۶۹ دادگاه عمومی فریمان با نیابت قضایی دادگاه تجدیدنظر استان طرفین را دعوت نمود تا شهود را معرفی نمایند. جلسه دادگاه عمومی شهرستان ف در تاریخ ۲۵/۲/۹۱ تشکیل نشد طرفین و بعضی از شهود حاضر شدند. شهود به همان مطالب گذشته شهادت داده اند و م. گفت من آن شب بین ح.ع. و ص.الف. با وکالت عقد دائم خواندم و از تعداد مهریه یادم نیست. آقای ح.ع. گفت: اگر او زن من است و دو سال در عقد من بوده بگذار یک نشانی از بدن من و یک نشانی از منزل من بگوید. خواهان بدوی گفت: در بدن وی علائمی هست ذکر می کنم. روی دو تا شانه وی به صورت بوته وجود دارد. زیر دنده های وی طرف راست یا چپ یک غده ای وجود داشت غده داخل گودی دل داشت. شاید در حال حاضر خوب شده باشد خانم وی ف. نام دارد او آمد منزل ما گفت: من برای ع. خیلی کار کردم و گوش نداد و رفت زن گرفت اما باز راضی شدم او چهار تا بچه دارد سه تا پسر و یکی دختر خیلی وابسته به من شده بودند. خوانده گفت: اظهارات وی دروغ است. دادگاه از پدر خواهان بنام غ.ح. الف. ۷۰ ساله تحقیق کرده و وی گفت کلیه اظهارات دخترم درست است او خواستگاری کرد عقد خوانده شد دو سال رفت وآمد داشت بعد زیر قضیه زد و منکر شد بنا شد دختر را که کربلا ببرد نبرد و برای محضری تا دم دفتر محضر رفتیم ولی داخل نرفتیم الف. رفت داخل و آمد و گفت چند روز دیگر شده است و خواهان در صورت جلسه مورخ ۲۵/۲/۹۱ ص ۷۵ گفته است: یک کاغذ صورت جلسه کردیم و یک سفته ۳۵ میلیون تومانی بود که هر دو را از من گرفت. شعبه اول دادگاه عمومی شهرستان ف به دفتر دستور داده است تا با اعطاء نیابت قضایی به دادگاه میان جلگه آن دادگاه با دعوت از افراد ذیل از آن ها تحقیق نماید. ۱- با معرفی خواهان از شورای محلی و افرادی که استشهادیه را امضاء کردند تحقیق نماید که آن بین طرفین علقه زوجیت با ۱۵۰ سکه بوده است؟ و آیا ح.ع. برای م.ع. خواستگاری کرده است؟ و آیا ح.ع. به منزل پدر خواهان به عنوان زوج دخترش رفت وآمد داشته است یا خیر؟ ۲- به دادگاه عمومی مشهد نیابت داده تا با تحقیق از الف.ب. و همسرش پرسیده شود که بر خواستگاری خواهان برای ح.ع. رفته و به م آمده بر محضری کردن به محضر رفته اند برای ثبت واقعه ازدواج یا خیر؟ و درباره عاقد و میزان مهریه و یک فقره چک ۳۵ میلیون تومانی (سفته) و نیز از رفت وآمد به منزل خواهان تحقیق شود. ۳- همسر خوانده هم دعوت شود و در خصوص موضوع از وی تحقیق شود. ۴- خوانده به پزشکی قانونی معرفی شود تا معاینه نماید غده ای زیر قفسه سینه او وجود دارد و روی شانه وی موهای بوته ای انبوه وجود دارد. دادگاه میان جلگه از مادرخوانده تحقیق نمود وی گفت: اطلاعی از زن گرفتن پسرم و داماد شدن وی ندارم. از همسر خوانده تحقیق کرد. وی گفت: او هم منکر ازدواج شوهرش با خواهان شد از رفاقت شوهرش با م.ع. گفت: من رفتم برای خواستگاری که جور نشده است و الف. چند سال پیش با شوهرم رفیق بود. در فریمان مستأجر بود بعد رفت مشهد. جریان ازدواج شوهرم کذب محض است. از م.ع. تحقیق شد. وی گفت من در فریمان با تراکتور کار می کردم یک روز به ح. آقا گفتم یک زن می خواهم وی گفت سراغ دارم عکس مرا گرفت و به وی نشان داد و عکس او را به من نشان داد بعد از مدتی گفت زن قبول نکرد و من هم برای بچه دار شدن می خواستم زن بگیرم. پزشکی قانونی پاسخ داده است انبوه موی به صورت بوته در شانه خوانده دیده نمی شود و در زیر قفسه سینه غده ای مشهود نمی باشد. دادگاه از پاسگاه بهرات خواست تحقیق کند آقای خوانده به خانه خواهان به عنوان شوهر رفت وآمد داشته است؟ پاسگاه پاسخ داده است: از چندین نفر پیر و جوان و مرد و زن به طور محسوس و غیر محسوس پرسیده است. در کل تمامی اعلام نموده در اجرای عقد شرعی خانم ص.الف. و آقایان ح.ع. با مهریه ۱۵۰ عدد سکه بهار آزادی که توسط م. جاری شد و ح.ع. حدود دو سال به خانه پدرخوانده رفت وآمد داشت و حدود یک سال است نیامده و اهالی ع. را نمی شناسند. دادگاه شاهد و عاقد م. را برای قسم خوردن هنگام شهادت دعوت کرد و وی آمد و قسم یاد کرد و گفت من با این سن و سال دروغ نمی گویم عقد کردم در جلسه مورخ ۲۱/۱۰/۹۰ که طرفین حاضر شدند خواهان مطالب گذشته را تکرار کرد خوانده هم همانند سابق منکر ادعای خواهان شد و خواهان گفت: مهریه ۱۵۰ عدد سکه بود رفتیم شهرستان م که عقد کنیم آن کاغذ و چک که به عنوان مهریه داده بودند از من گرفتند. دادگاه تجدیدنظر با اعلام ختم رسیدگی طی دادنامه شماره ۲۱۹-۲۴/۲/۹۲ پس از مختصری از شرح جریان پرونده با توجه به تحقیقات معموله و گواهی گواهان و عاقد به نظر می رسد رأی بدوی در حدود موازین و به نحو صحت صورت پذیرفته و اعتراض تجدیدنظرخواهی برابر ماده ۳۴۸ ق.آ.د.م. مستلزم تخدیش حکم بدوی نیست و با رد تجدیدنظرخواهی رأی بدوی را تأیید نموده است. از این رأی توسط وکیل آقای ح.ع. فرجام خواهی شد و پرونده به این شعبه ارجاع شده است. خلاصه ایراد وکیل فرجام خواه این است ۱- عقدنامه مکتوبی وجود ندارد. شهود از فامیل های خواهان می باشند ۲- م. در جلسه رسیدگی قادر به شناسایی خوانده نبوده است. پاسخی از فرجام خوانده دیده نشده است.

هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش آقای جعفر الهی عضو ممیز و اوراق پرونده و دادنامه شماره ۲۱۹-۲۴/۲/۹۲ فرجام خواسته مشاوره نموده چنین رأی می دهد:

رأی شعبه دیوان عالی کشور

با توجه به محتویات پرونده و مستندات ابرازی دادنامه فرجام خواسته از حیث نقص در تحقیقات در قسمتی مخدوش است. زیرا: ۱- خواسته خواهان در واقع سه موضوع است: ۱- وقوع عقد دائم ۲- مهریه برای همین عقد دائم به مقدار ۱۵۰ عدد سکه بهار آزادی. ۳- الزام به ثبت واقعه ازدواج اما در خصوص اصل ازدواج (نکاح) عاقد م.ف. ۸۰ ساله شهادت داده است و هم شهودی که در صحنه عقد بودند اعم از زن و مرد شهادت به تحقق عقد دائم بین طرفین معهود داده اند که از حیث ذکوریت و اناثیت و تعداد شاهد شرایط بند د ماده ۲۳۰ ق.آ.د.م. را دارا بوده اند النهایه خوانده آن ها را از حیث فامیلیت جرح نموده نه از جهت دیگر که در ماده ۱۶۸ قانون آیین دادرسی کیفری شرح داده شد و صرف فامیلیت بر اساس مبحث چهارم آیین دادرسی مدنی از ماده ۲۲۹ تا ۲۴۷ از موارد جرح شهود نمی باشد و تشخیص ارزش گواهی طبق ماده ۲۴۱ قانون آیین دادرسی مدنی با دادگاه است که در مانحن فیه برابر ماده ۱۷۰ ق.آ.د.ک. خوانده گواه عادی بر جرح شهود اقامه ننموده است و دادگاه طبق ماده ۱۷۱ قانون اخیرالذکر شهود را واجد شرایط تشخیص داده است و شهادت آنان را پذیرفته است. بنابراین رأی دادگاه بدوی صرفا درباره اصل نکاح که با شهادت شهود به اثبات رسیده است خدشه ای ندارد و دادگاه تجدیدنظر علاوه بر تحقیقات افزون تر درنهایت به گواهی گواهان و عاقد که خود یکی از گواهان است رأی دادگاه بدوی فاقد خدشه دانسته است در این خصوص یعنی درباره تحقق اصل نکاح دائم خدشه و ایرادی بر رأی تجدیدنظر خواسته وارد نیست و ابرام می گردد. اما در خصوص مقدار مهریه با توجه به اینکه عاقد که یکی از شهود واجد شرایط است درباره مقدار آن اظهار بی اطلاعی نموده است از شهود دیگر فقط دو زن یکی زن عموی خواهان و دیگر خواهر خواهان به مقدار مذکور شهادت داده اند و بقیه اظهار بی اطلاعی کردند و به استناد بند ب ماده ۲۳۰ ق.آ.د.م. شهادت دو شاهد زن در این خصوص کافی نمی باشد و شهود دیگر که شهادت داده اند هنگام عقد نزد م. حضور نداشته اند که از این حیث شهادت آن ها واجد خدشه می باشد فقط درباره مسئله مهریه بر اساس قاعده مدعی و منکر و به علت نبودن شاهد در حدنصاب خوانده که منکر می باشد باید قسم یاد نماید که دادگاه در این خصوص اقدام ننموده و باید رسیدگی نمایند. در خصوص قسمت سوم خواسته که ثبت واقعه ازدواج می باشد که با رسیدگی در خصوص موضوع فوق مسئله درباره این امر روشن گردیده و اقدام خواهد شد. علی هذا با نقض رأی فرجام خواسته رسیدگی به موضوع طبق بند ۵ ماده ۳۷۱ ق.آ.د.م. به همان شعبه محول می شود.

رئیس شعبه ۲۶ دیوان عالی کشور مستشار

انصاری الهی