رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره تکلیف دادگاه نسبت به دادستان در فرض تغییر عنوان اتهامی مندرج در کیفرخواست

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره تکلیف دادگاه نسبت به دادستان در فرض تغییر عنوان اتهامی مندرج در کیفرخواست: در صورت تغییر عنوان اتهامی مندرج در کیفرخواست دادسرا در دادگاه و برائت متهم، ابلاغ حکم به دادستان برای اعمال حق تجدیدنظرخواهی نسبت به حکم برائت الزامی است.

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۳۰۹۹۷۰۹۱۰۵۰۰۳۸۲
شماره دادنامه۹۳۰۹۹۷۰۹۱۰۵۰۰۳۸۲
تاریخ دادنامه۱۳۹۳/۱۰/۱۳
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۳۲ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای کیفری
موضوعتکلیف دادگاه نسبت به دادستان در فرض تغییر عنوان اتهامی مندرج در کیفرخواست
قاضیعبدالحمیدمرتضوی بریجانی
رضافرج اللهی

رأی خلاصه جریان پرونده

سرباز وظیفه ک. به اتهام قتل عمدی مرحوم الف. دلیلی و ایراد صدمه بدنی عمدی ی. در تاریخ ۱۳۹۳/۰۴/۱ تحت تعقیب دادسرای نظامی استان ... واقع و به لحاظ دادگاه نظامی اتهام را غیر عمد تشخیص داده است، علاوه بر جبران خسارت تیرهای شلیک شده و پرداخت دیه جراحات وارده به آقای ی. به تحمل یک سال حبس تعزیری نیز محکوم شده است و درخصوص قتل عمد برائت حاصل نموده است. شرح واقعه بدین نحو است که متهم به همراه مرحوم الف و مصدوم ی. و چند تن از سربازان وظیفه، جمعی یگان حفاظت دادگستری استان بوده اند. سرباز وظیفه ک. از ساعت ۶ تا ۱۴:۳۰ روز حادثه نگهبان بوده و در پایان به منظور صرف ناهار حرکت نموده است که نگهبان پارکینگ اسلحه خود را به وی سپرده تا تحویل پاس بخش دهد. مشارالیه پس از در اختیار گرفتن سلاح مبادرت به کشیدن گلنگدن و تیراندازی به سمت آقایان الف.ی. نموده که منجر به فوت الف. و مصدوم شدن ی. گردیده است و خود نیز متواری شده است و نهایتا دستگیر شده است. پرونده بدوا در دادسرای عمومی و انقلاب ... مطرح و سپس با قرار عدم صلاحیت به دادسرای نظامی ارجاع شده است. پزشکی قانونی صدمات وارده به مصدوم ی. را تعیین و علت فوت مرحوم الف. دلیلی را پارگی ریه و خونریزی داخلی و عوارض ناشی از آن در اثر اصابت گلوله اعلام نموده است(صفحه ۱۴۵). رئیس پلیس آگاهی استان در پاسخ استعلام دادسرا، تیراندازی به وسیله سلاح کلاشینکف شماره ... از فاصله کمتر از یک متر را مثبت اعلام نموده است. از شکات تحقیق شده است. ی. مصدوم حادثه اظهار داشته است، ساعت حدود ۲:۲۰ ظهر بود و به همراه الف. در حال خوردن نقل بودیم که من صدای باز شدن گلنگدن اسلحه را شنیدم و سرم را که بلند کردم دیدم سلاح وی(ک) بود و شلیک کرد. من متوجه نشدم چطور تیر اصابت کرد، بنده شاکی هستم. و اضافه نموده حدود یک هفته قبل با تقاضای متهم ایشان به بانه منتقل شد و رفت و بچه ها می گفتند که از محل خدمت در بانه فرار نموده است و سپس به سنندج آمد و از محل خدمت در سنندج فرار کرد و بعد از چند روز آمد و بعد از آمدن بین ک. و الف. جر و بحث پیش آمد و ک. می گفت الف. دو الی سه ماه از ما ارشد است. برای چه باید ایشان ارشد ما باشد و به ما دستور بدهد(صفحه ۵۴). زمانی که متهم وارد شد و تیراندازی نمود، متوفی به دیوار تکیه داده بود و من در سمت چپ وی نشسته بودم. من صدای یک تیر شنیدم و فاصله تیراندازی کمتر از دو متر بود(صفحه ۱۶۲). در جلسه دادگاه نیز اظهار داشته: از قبل بین متوفی و متهم توی افسرنگهبانی بحث شده ولی بعدا که متهم می خواست به بانه برود، متوفی از این قضیه ناراحت بود(صفحه ۳۲۵) . پدر متوفی ضمن اعلام شکایت اظهار داشته است: ضارب در داخل آسایشگاه تفنگش را مسلح نموده و به سوی پسرم روانه داشته و او را به قتل رسانده است(صفحه ۳۷). ما بچه خود را برای خدمت فرستادیم و جنازه او را تحویل گرفتیم و چون قتل عمد است درخواست قصاص داریم و خودش(متهم) می گوید عمدا زدم(صفحه ۳۲۴)، مادر متوفی نیز با اعلام شکایت، تقاضای قصاص متهم را نموده است(صفحه ۱۷۵). متهم در تحقیقات به عمل آمده در دادسرا اظهار داشته است: من از ساعت ۶ صبح تا ۱۴:۳۰ بعدازظهر پست بودم و ساعت ۱۴:۳۰ که پست را تحویل دادم رفتم به سمت آسایشگاه، که توی راه بود و پوتین را درمی آوردم که نگهبان پارکینگ هم پست خود را تمام کرده بود، از من خواست که اسلحه او را به پاس بخش بدهم، من هم بردم داخل مقر و به قصد شوخی گلنگدن را کشیدم ناخودآگاه دستم به ماشه خورد و تیر در رفت و به متوفی اصابت کرده اسلحه را برجک جا گذاشتم و به آسایشگاه آمدم. گلوله ها حالت رگبار شلیک شده در پاسخ سؤال بازپرسی در خصوص گزارش فرار از خدمت اظهار داشته است: ایشان (متوفی) به افسرنگهبان گزارش فرار مرا داده بود و موقعی که از شهرستان آمدم به ... سر خدمت دیگر با الف. حرف نمی زدم. و یک روز قبل از فرار از خدمت متوفی به من گفت که موی سر خود را بزن و من قبول نکردم و باهم جروبحث کردیم و رفتم از ایشان عذرخواهی کردم(صفحه ۳۸ تا ۴۳). در پاسخ سؤال بازپرس در خصوص محل کشیدن گلنگدن اظهار داشت: داخل آسایشگاه گلنگدن را کشیدم و موقعی که آمدم داخل آسایشگاه الف. و ی. در حال خندیدن بودند و شاید من گفته ام که دست ها بالا و موقعی که داخل آمدم، الف. و ی. به من نگاه می کردند و هنگامی که اسلحه را مسلح کردم هر سه نفر داشتند مرا نگاه می کردند و می خندیدند و پس از شلیک اسلحه از دستم افتاد و من فرار کردم(صفحه ۱۰۴ تا ۱۰۸). در دفاع از اتهام قتل عمدی نیز اظهار داشته: اتهام را قبول ندارم، قصد تیراندازی نداشتم و عمدی نبود و باهم دوست بودیم. در دادگاه نیز اضافه نموده: من کینه ای از ایشان نداشتم و عمدی بر کشتن مرحوم ا. نداشتم. در ادامه از گواهان تحقیق به عمل آمده است و گواه ق. اظهار نموده است: من داخل افسرنگهبان مشغول خوردن غذا بودم که سربازان گفتند: ک. به الف. شلیک کرده است و من به محل مراجعه کردم و اسلحه که روی دیوار بود برداشتم و دو تیر از آن شلیک شده بود و اسلحه را به ضامن کردم(صفحه ۱۱۷). گواه اظهار داشته است: من آن روز نگهبان درب پارکینگ بودم، اسلحه درب پارکینگ، اسلحه پاس بخش هست و آخر وقت اداری بود و طبق روال هر روز، باید اسلحه به پاس بخش داده می شد بود. با اجازه افسرنگهبان به طرف آسایشگاه رفتم و دنبال پاس بخش رفتم، گفتند داخل غذاخوری است من اسلحه را چک کرده و ضامن کردم ک. تازه از پست آمده بود. گفتم ک. تا من پوتین ها را درمی آورم و دست و صورت را می شویم، اسلحه را تحویل بده و بعد از یک دقیقه هنوز بند پوتین را باز نکردم صدای شلیک گلوله شنیدم و بعد ک. به سرعت کنار من رسید گفتم چه شده؟ گفت: نمی دانم و فرار کرد. بنده اسلحه را چک کرده و به ضامن دادم و تحویل ک. دادم(صفحه ۱۱۸ تا ۱۲۰). گواه اظهار داشته است: داخل آسایشگاه بودم و داخل آشپزخانه که جفت آسایشگاه است رفتم و ک. آمد داخل راهرو و دیدم که تفنگ در دست دارد و من دیدم گلنگدن را کشید و داخل آسایشگاه رفت و صدای تیر آمد(صفحه ۱۲۱). گواه اظهار نموده است، روبروی درب بودم و راهرو را می دیدم با شنیدن صدای کشیدن گلنگدن متوجه حضور متهم داخل راهرو شدم.(صفحه ۱۲۳) رئیس پلیس آگاهی در پاسخ به استعلام بازپرس دادسرا تعداد تیرهای شلیک شده از اسلحه را دو تیر و فاصله تیراندازی را کمتر از یک متر و اعلام داشته هر گلوله به یک نفر اصابت نموده است(صفحه ۲۰۲). با تحقیقات انجام یافته، بازپرس قرار مجرمیت به اتهام قتل و ایراد صدمه عمدی صادر، لکن دادستان نظامی اخذ نظریه کارشناس سلاح و مهمات را ضروری دانسته و پرونده را اعاده نموده است. در این مرحله الف.س. به وکالت از متهم وارد مراحل رسیدگی شده است. نظریه کارشناس سلاح و مهمات واصل و ضمیمه شده است و حسب آن اقدام به تیراندازی جنایی سربازان ک. بدون برنامه ریزی قبلی و سهوی اعلام شده است(صفحه ۲۳۱). بازپرس شعبه با تکیه بر اظهارنظر خارج از تخصص کارشناس درزمینهٔ عمدی یا سهوی بودن قتل و تأکید بر نظر خویش( دایر به عمدی بودن قتل و صدمه ) پرونده را به حضور دادستان ارسال نموده است. دادستان نظامی در جهت رسیدگی به اعتراض شکات به نظریه کارشناسی، پرونده را به حضور بازپرس اعاده نموده است. هیئت کارشناسان نیز به شرح نظریه منعکس در پرونده، قتل با آمادگی قبلی و برنامه ریزی و به صورت عمدی توسط سرباز وظیفه ک. را بعید اعلام نموده است(صفحه ۲۸۰)، بازپرس شعبه با ابقاء بر نظر قبلی و تأکید بر خروج تشخیص عمدی یا غیرعمدی بودن قتل از صلاحیت کارشناسان، پرونده را به حضور دادستان نظامی ارسال نموده است و پرونده جهت حل اختلاف به دادگاه ارسال گشته است. شعبه سوم دادگاه نظامی دو با استناد به ماده ۳۸ قانون آئین دادرسی کیفری مصوب ۱۲۹، اختلاف نوع جرم بین دادستان و بازپرس در دادسراهای نظامی را غیرقابل تحقق و با توجه به لزوم تبعیت ازنظر دادستان در این خصوص پرونده را اعاده نموده است. پس از ارسال پرونده به دادسرا، دادستان نظامی با توجه به اهمیت بزه ارتکابی و نتیجه حاصله از نشست قضایی و عقیده اکثریت همکاران در نشست ازنظر خود بر غیرعمدی بودن قتل عدول و با موافقت با قتل عمدی، کیفرخواست صادر و پرونده به دادگاه ارسال شده است(صفحه ۲۹۴). شعبه اول دادگاه نظامی یک استان عهده دار رسیدگی شده و در تاریخ ۱۳۹۳/۰۲/۲۱ با حضور اولیای ­دم متوفی، متهم پرونده و وکیل مدافع وی و نماینده دادستان و نیز گواهان تشکیل جلسه داده است. پس از استماع اظهارات و دفاعیات حاضرین و ملاحظه لایحه دفاعیه تقدیمی، به لحاظ تردید حاصله در عمد یا غیر عمد بودن قتل، موضوع را از موارد لوث تشخیص و به منظور اجرای قسامه، قرار اتیان سوگند اصدار نموده است. در جلسه متشکله بعدی ضمن تحقیق از گواهان دیگری، از اولیای­ دم متوفی درخواست اجرای قسامه را نموده که اظهار داشته­ اند با توجه به اینکه ما شاهد و ناظر موضوع حادث شده نبوده و نشنیده ­ایم نمی توانیم قسم یاد کنیم ولی محتوای تحقیقات و مفاد کیفرخواست ما را قانع می کند که قتل عمد است و لوث را قبول نداریم. در قبال سؤال دادگاه مبنی برای تقاضای ایشان سوگند از متهم اظهار داشته اند پس از مشورت و انتخاب وکیل پاسخ خواهند داد(صفحه ۳۵۰)، بر این اساس وقت رسیدگی تجدید و در جلسه مورخ ۱۳۹۳/۰۶/۴ اولیای­ دم اظهار داشته اند: خودمان حاضریم و آمادگی اتیان سوگند بر عمد بودن قتل انتسابی به متهم س.ک. را داریم ولی افراد دیگری را نداریم و با توجه به محتویات پرونده تقاضای سوگند از متهم را نداریم(صفحه ۳۸۰). دادگاه ختم دادرسی را اعلام و با استناد به ماده ۸۳ قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح و توجه به ماده ۱۳۱ قانون مجازات اسلامی و توجه به اینکه عمدی بودن قتل به اثبات نرسیده و توجه به اینکه دادگاه آن را از موارد لوث تشخیص ولی اولیای­ دم قادر به اجرای مراسم قسامه نبوده اند، لهذا اتهام انتسابی به متهم ک. را قتل و صدمه بدنی غیرعمدی در اثر بی احتیاطی و بی مبالاتی و عدم رعایت نظامات تشخیص و به استناد مواد ۸۳ و ۱۳۲ قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح و مواد ۲۷، ۱۳۱ ،۳۱۳، ۳۱۴، ۳۳۱، ۴۴۸، ۴۴۹، ۴۵۰، ۴۶۲، ۴۸۸، ۶۵۳ و ۷۱۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۹۲ و ۶۱۶ تعزیرات متهم را علاوه بر جبران خسارت تیرهای شلیک شده و پرداخت دیه جراحات وارده به آقای ق. وی را به تحمل یک سال حبس تعزیری محکوم و در خصوص دیه مقدر مقتول با توجه به عدم درخواست اولیای­ دم، اظهارنظر را منتفی اعلام و در خصوص ادعای قتل عمد و تقاضای قصاص حکم به برائت متهم اصدار نموده است. رأی صادره در تاریخ ۱۳۹۳/۰۷/۰۹ به دلیری پدر متوفی ابلاغ شده است و وکیل به وکالت از اولیای­ دم متوفی با تقدیم لایحه ای در تاریخ ۱۳۹۳/۰۷/۰۸ درخواست تجدیدنظر نموده و پرونده پس از ارسال به دیوان عالی کشور به این شعبه ارجاع شده است. هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت ممیز و ملاحظه اوراق پرونده و نظریه کتبی منشی دادیار دیوان عالی کشور اجمالا مبنی بر: با عنایت به اینکه اولا دادگاه رعایت ماده ۳۱۸ قانون مجازات اسلامی ننموده و ثانیا رأی به دادستان ابلاغ نگردیده است لذا تقاضای اعاده پرونده جهت انجام موارد فوق دارم. در خصوص دادنامه شماره ۱۳۲ تجدیدنظر خواسته مشاوره نموده چنین رأی می دهد:

رأی شعبه دیوان عالی کشور

با صرف­نظر از اینکه دادگاه موضوع را از موارد لوث تشخیص اما بدون مراعات تبصره ماده ۳۱۸ قانون مجازات اسلامی از آن عدول نموده است نظر به اینکه عنوان اتهام مندرج در کیفرخواست دادسرا قتل عمد بوده، لکن دادگاه با تشخیص غیر عمد بودن بزه، متهم را از بزه قتل عمد تبرئه نموده است و ازاین جهت و به استناد بند ج ماده ۱۱ قانون تجدیدنظر آراء دادگاه­ها مصوب ۷۲ یکی از اشخاصی که حق درخواست تجدیدنظر نسبت به دادنامه صادره را دارند، دادستان است. درحالی­که دادنامه صادره به ایشان ابلاغ نشده لهذا پرونده اعاده تا اقدام قانونی گردد.

شعبه ۳۲ دیوان عالی کشور - رئیس و عضو معاون

رضا فرج اللهی - عبدالحمید مرتضوی