قانون کهنه
قانون کهنه به قوانینی اطلاق میشود که دیگر مفید نیستند و کارایی ندارند. در اینجا با آمدن چیز جدید به چیز قدیم نیازی نیست و از این حیث شبیه منسوخ شدن است. این اصطلاح در حقوق رقابت به معنای از بین رفتن ارزش و دارایی است که به دلیل در دسترس بودن جایگزینهای ارزانتر و بهتر یا به دلیل تغییر سلیقه مشتری اتفاق میافتد. این اصطلاح در جاهای متعددی کاربرد دارد؛ بهعنوان مثال، خودروها یا برنامههایی که دیگر قابل اجرا نیستند که کوتاه از عبارت فرسودگی هم استفاده میشود. در حقوق معاهدات، کهنگی زمینهای برای فسخ معاهدات است و متروک شدن و کهنگی تفاوت میکنند.[۱]
کهنگی قانون اساسی
در نظریههای حقوق اساسی نیز از کهنگی قانون اساسی یاد شده است. برای نمونه، دانیل الزار در کتاب مهمی این پرسش را مطرح کرده که آیا قانون اساسی آمریکا کهنه شده است. او در این کتاب استدلال میکند منشور مورد احترام قرن هجدهم باید بازنگری شود یا حتی از بین برود، زیرا راه را برای هرگونه مدرنسازی دولت آمریکا میبندد. او این کتاب را در نقد ریچارد برنشتاین و جروم اگتل نوشت که آنها معتقدند اگر ما قانون اساسی را خیلی دوست داریم، چرا به تلاش برای تغییر آن ادامه میدهیم؟ الزار معتقد است این قانون اساسی موجود تمام چیزی نبود که پدران قانون اساسی میخواستند، وگرنه همان مواد کنفدراسیون را بدون تغییر میگذاشتند. در واقع هدف اصلی آنها متمرکز کردن قدرت در یک دولت ملی بود که به اندازه کافی قوی باشد تا از کشورهای متخاصم جلوگیری کند و اکنون آن شرایط وجود ندارد. او اظهار تاسف میکند که آمریکاییها علیرغم آنکه عاشق چیزهای جدید هستند، اما گذشته را ایدهآل فرض میکنند. اکنون بیش از دو سوم ایالتها تحت قوانین اساسی با قدمت بیش از یک قرن عمل میکنند، که برای رفع مشکلات دورهای دیگر طراحی شدهاند و مملو از اصلاحات مقطعی است که انسجام آنها را به عنوان برنامههای حکومتی به خطر انداخته است.[۱]
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ فردین مرادخانی (1403)، اصول متروک در قانون اساسی (شناسایی یک مفهوم)، فصلنامه پژوهش تطبیقی حقوق اسلام و غرب، دوره 11، شماره 1 - شماره پیاپی 39