رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره تیراندازی در اماکن مسکونی

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۳۰۹۹۷۰۹۰۷۳۰۰۰۴۵
شماره دادنامه۹۳۰۹۹۷۰۹۰۷۳۰۰۰۴۵
تاریخ دادنامه۱۳۹۳/۰۲/۲۲
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۱۳ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای کیفری
موضوعتیراندازی در اماکن مسکونی
قاضیعلی اصغرباغانی
خالصی

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره تیراندازی در اماکن مسکونی: قتل ناشی از تیراندازی مکرر در اماکن مسکونی خطای محض نیست زیرا مرتکب این آگاهی را دارد که اقدام او امکان وقوع جنایت را خواهد داشت.

رأی خلاصه جریان پرونده

در تاریخ ۵ ۰/ ۰۲/۱۳۸۸ به واسطه تیراندازی در روستای محل شهرستان ت شخصی به نام الف.ش. به قتل رسیده که مندرجات صورت جلسه مأمورین کلانتری و آگاهی و اطلاعات نیروی انتظامی در خصوص موضوع به این شرح است: ... جهت صحت و سقم موضوع و سقم موضوع واقع در بیست کیلومتری شمال کلانتری در روستای محل جنوبی منزل الف.ش. فرزند الف. عزیمت و نامبرده اظهار نموده که آقای ج.الف. فرزند خ.، ۲۸ ساله، به اتفاق برادرش ر.الف. فرزند خ.، ۲۴ ساله، با یک دستگاه موتورسیکلت به سمت منزلمان هجوم آورده و وارد حیاط گردیدند که هر دو دارای دو اسلحه کلاش بودند و به سمت فرزندم به نام الف.ش. فرزند الف. تیراندازی نموده و فرزند به زمین افتاده و سپس با موتورسیکلت متواری گردیدند که آثار خون و تعداد ۳ پوکه کلاش کنار خون های ریخته شده مشهور بوده که قبل از رسیدن ما مأمورین مصدوم که توسط آقای الف.ز. جهت مداوا به بیمارستان ۱۷ شهریور ب اعزام گردیده که در آن بیمارستان فوت نموده است و آثار دو عدد تیر روی درب حیاط وی نیز مشهود بود و صحنه توسط پلیس آگاهی و پلیس اطلاعات بازدید به عمل آمده که مراتب در دو برگ صورت جلسه دیه امضاء رسید. ; (برگ ۱ پرونده) در تحقیقات پلیس آگاهی آقای الف.ش. پدر مقتول اظهار داشته: حدود ساعت ۵ بعدازظهر همین امروز مورخه ۰۵/ ۰۲/۱۳۸۸ در منزلم بودم که صدای شلیک دو گلوله را شنیدم و دیدم که ر.الف. در حالی که اسلحه کلاش داخل دستش از روی دیوار آمد و درب را باز کرد و ج. که برادرش هست آمد داخل و فرزندم الف. (الف.) آمد وسط حیاط و خودم هم پشت فرزندم می آمدم که تیر ج. شلیک کرد و مستقیما به فرزندم تیر خورد به سرش اصابت کرد که مغز فرزندم را پاشید و فرزندم همین جا فوت کرد ولی او را به بیمارستان بردم که آن جا گفتند فوت کرده است. ; (برگ ۱۰ پرونده) در گزارش شماره ۲۲۵/ ن/ ۲۲- ۰۹/ ۰۲/۱۳۸۸ معاینه جسد صادره از اداره کل پزشکی قانونی استان ب چنین توضیح داده شده است: ... سوراخی به قطر حدود ۳ - ۲ سانتی متر نامنظم بدون منطقه خالکوبی و یا سوختگی ناشی از شعله و بدون حلقه ساییدگی خشک بر روی ناحیه تمپورال چپ مشهود است که ورودی گلوله بوده و با ایجاد سوراخی به قطر حدود ۵/۱ سانتی متر به طوری که قابل داخل و لب بریدگی قابل خارجی در تمپورال راست خارج و زیر پوست در ناحیه آهیانه راست باقی و مرمی خارج شده مغز در مسیر گلوله کانتوژن دارد. مسیر گلوله از چپ به راست و مستقیم بوده است و فاصله شلیک بیش از یک متر بوده در کالبدگشایی و گرافی روکش مرمی وجود نداشت و فقط مغز مرمری بود که خارج و تحویل تشخیص هویت داده شد .... ; در تاریخ ۰۶/ ۰۲/۱۳۸۸ متهم ج.الف. خود را با اسلحه کلاش به شماره ۱۰۰۲۲۱ و تعداد چهار عدد فشنگ مربوطه که دو عدد آن معیوب بوده به مأمورین تسلیم کرده است (برگ ۱۷ پرونده). و در تحقیقات پلیس آگاهی اظهار داشته: ... حدود ساعت ۴ بعدازظهر من به تنهایی از منزل پدریم با یک قبضه اسلحه کلاش به شماره ۱۰۰۲۲۱ و تعداد چهار عدد فشنگ مربوط که دو عدد آن معیوب بوده به مأمورین تسلیم کرده است (برگ ۱۷ پرونده). و در تحقیقات پلیس آگاهی اظهار داشته: حدود ساعت ۴ بعدازظهر من به تنهایی از منزل پدریم با یک قبضه اسلحه کلاش متعلق به خودم حرکت نموده ام، ابتدا درب منزل عمه ام به نام س.ر. رفتم و ۲ یا ۳ تیر به درب حیاط آن ها زدم شوهرش به نام غ.ر. بیرون آمد او را با بلوک به سرش زدم و سپس به طرف منزل الف.ش. رفتم و ۲ تیر درب حیاط آن ها زدم و داخل رفتم فرزندش به نام الف.ش. که درب ساختمان بیرون می آمد یک تیر سمت وی تیراندازی کردم قصد کشتن آن را نداشتم فقط خواستم بالای سر وی تیر کنم که تیر به سرش اصابت کرد و گویا ایشان مرده است من اشتباه کردم نفهمیدم چکار کردم و یا چکار می کنم سخت پشیمانم. ; (برگ های ۱۸ و ۱۹ پرونده) وی در ادامه بازجویی دعوای ملکی را موضوع اختلاف ذکر کرده است. با تماس تلفنی متهم برادرش ر.الف. فرزند خ. نیز خود را به مأمورین پلیس آگاهی تسلیم کرده (برگ ۲۰ پرونده) و در تحقیقات پلیس آگاهی منکر حضور خود در صحنه وقوع قتل گردیده است (برگ های ۲۱ و ۲۲ پرونده). خانم خ.ف. به عنوان مطلع که با شنیدن صدای سه تیر و صدای جیغ زن همسایه به درب حیاط آمده ج.الف. را با اسلحه مشاهده کرده، لکن برادرش ر. را ندیده است (برگ ۲۳ پرونده). ج.الف. به شرح اوراق شماره ۲۵ و۲۶ و۲۷ پرونده ممکن توضیح مجدد مطابق اظهارات قبلی و اقرار به این که به طرف الف. شلیک کرده و تیر به ناحیه سرش اصابت کرده اعلام داشته که تمام کارهای آن روز از جمله کتک کاری غ.ر. و تیراندازی و قتل الف.ش. و بقیه کارت را خودش به تنهایی انجام داده و در آن زمان ر. خربزه می فروخت. متهم در تحقیقات مورخ ۰۷/ ۰۲/۱۳۸۸ جانشین بازپرسی چنین اظهار داشته: ... بنده در تاریخ ۵ ۰/ ۰۲/۱۳۸۸ ساعت ۴ عصر رفتم منزل شوهر عمه ام حاج ع.ر. چون که زمینی که متعلق به عمه ام س.ر. بوده شوهر عمه ام و الف.ش. قصد تصاحب آن را داشتند و من عصبانی شدم و در همان تاریخ ۵ ۰/ ۰۲/۱۳۸۸ رفتم به منزل شوهرم عمه ام با اسلحه کلاش ۲ تیر به درب منزل وی زدم و خودش آمد بیرون و من بلوک زدم به سر ایشان و سپس به قصد کشتن خانواده الف.ش. فوری رفتم درب منزل وی که در نیمه باز بود و ۲ تیر زدم به درب حیاط و در را با لگد باز کردم و با شنیدن صدای اسلحه الف. و همسرش و همسر فرزندش و الف. (مقتول) وارد حیاط شدند و من طرف الف. یک تیر شلیک کردم و به سر وی برخورد نمود و بعد خارج شدم و زن همسایه الف. ایستاده بوده یک تیر هوایی شلیک کردم و گفتم برو داخل قصد تیراندازی دارم و بعد رفتم سنگ شکن جهت کشتن دیگر فرزند الف. به نام م.ش. که اسلحه گیر کرد و شلیک صورت نگرفت و برگشتم رفتم به کوه و زنگ زدم به غ.ش. (ریش سفید) که بیاید مرا بیاورد اداره آگاهی تا کسی بین راه اذیتم نکند. ; پس از تفهیم اتهامات قتل آقای الف.ش. و ایراد ضرب و جرح عمدی آقای غ.ر. به متهم اظهارات فوق را مجددا تکرار کرده است و در ادامه در مورد قصد خود را از تهیه اسلحه اظهار داشته: هدف و قصد من از تهیه اسلحه ترساندن خانواده الف. بوده عصبانی بودم شاید هم قصد کشتن آن ها را داشته بودم و در نهایت منتهی به قتل شد. متهم در پاسخ این سئوال که فاصله شما با آقای الف.ش. چقدر بود؟ اظهار داشته: میزان آن را نمی دانم ولی یادم می آید که در تیررس بود و به راحتی می شد او را هدف گرفت. ; آقای ر.الف. در تحقیقات مورخ ۷ ۰/ ۰۲/۱۳۸۸ نیز حضور خود در زمان وقوع قتل در محل را تکذیب کرده، اظهار داشته: در آن موقع مشغول فروختن هندوانه بوده است و آقایان: خ.ع. و م. فرزندان م. نیز به عنوان گواه اظهارات وی را تأیید کرده اند. آقای الف.ش. پدر مقتول و خانم ک.چ. مادر وی از ج.الف. و برادرش ر.الف. شکایت و تقاضای رسیدگی کرده اند، اما در تحقیقات مورخ ۱۸/ ۰۲/۱۳۸۸ بازپرسی اظهار داشته اند که: از ر.الف. شکایتی ندارند و او همراه برادرش نبوده و تنها از ج.الف. شکایت دارند، ضمنا هر دوشان اظهار داشته اند که ج.الف. فرزند مقتولشان را هدف تیر قرار داده است، نامبردگان آقای ص.ی. را به عنوان وکیل تعیین کرده اند. آقای غ.ر. در تحقیقات مورخ ۱۵/ ۰۲/۱۳۸۸ نزد جانشین بازپرس از آقای ج.الف. شکایت کرده و اظهار داشته: اینجانب علیه آقای ج.الف. شکایت دارم چون که در تاریخ ۵ ۰/ ۰۲/۱۳۸۸ دو تیر زد به درب حیاط و آمدم بیرون اسلحه طرف من گرفت ولی شلیک نشد و یک تکه بلوک پیدا کرد و برداشت زد به سر من ... ; متهم در تحقیقات مورخ ۲۳/ ۰۱/۱۳۸۸ نزد جانشین بازپرس ضمن اقرار مجدد به ارتکاب قتل اظهار داشته که: اقدام وی با تشویق آقای ش.چ. و آقای م.ظ. بوده که چند بار او را تشویق کرده اند که بچه های الف. را بکشد و در روزه حادثه نیز با موتور به رانندگی ش.چ. به محل رفته و اسلحه کلاش را در بین راه ش. به وی داده است اما در برگ ۸۴ پرونده پس از شنیدن اتهام حمل اسلحه کلاشینکف به طور غیرمجاز اظهار داشته: ... اتهام انتسابی را قبول دارم و کلاشینکف را تهیه نمودم جهت ارتکاب قتل و این که از آقای ن. دری خریداری کرده است. به آقای ی.(ش.)چ. فرزند م. در تاریخ ۲۶/ ۰۲/۱۳۸۸ اتهام معاونت در قتل عمدی الف.(الف.)ش. تفهیم شده که نامبرده اتهام مذکور و اظهارات ج.الف. را تکذیب کرده است. به شرح برگ ۱۲۳ پرونده ج.الف. به دادگاه شهرستان ت اعلام کرده که به علت مشکلات روحی و روانی نام آقای م.ظ. را اشتباها به جای برادرش م.ظ. اعلام کرده و از این بابت پوزش طلبیده است. در تاریخ ۲۸/ ۰۲/۱۳۸۸ آقای ج.الف. در جلسه مواجهه حضوری با آقای ی.(ش.)چ. اظهار داشته: بنده تمام اظهارات خود را در مورد آقایان ی.(ش.)چ. و م.ظ. رد می نمایم و آن ها هیچ گونه نقشی در این قضیه نداشته اند و من به قصد این که معرفی آن دو به عنوان معاون در جرم کمکی به من می کند به دروغ اسامی آن ها را گفته ام و در صورتی که روز ارتکاب قتل من اصلا ش.چ. و م.ظ. را ندیده ام ... ; در تاریخ ۲۹/ ۰۱/۱۳۸۸ آقای دادرس علی البدل دادگاه ت به جانشینی بازپرس قرار مجرمیت آقای ج.الف. فرزند خ.، ۳۰ ساله را در مورد اتهام قتل عمدی مرحوم الف.(الف.)ش. و حمل اسلحه غیرمجاز صادر کرده و در مورد اتهام وی دایر بر ایراد ضرب و جرح عمدی نسبت به آقای غ.م. به لحاظ ضرورت تکمیل تحقیقات پرونده مفتوح مانده است و در مورد اتهام ر.الف. و ی.(ش.)چ. و م.ظ. دایر بر معاونت در قتل عمدی قرار منع تعقیب صادر نموده و در خصوص اتهام ن.ب. دایر بر فروش اسلحه غیرمجاز نیز پرونده مفتوح مانده است. پس از موافقت دادستان عمومی و انقلاب شهرستان ت با قرارهای صادره پرونده در مورد اتهام قتل عمدی با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان ب ارسال و در شعبه اول مطرح شده است. آقای الف.ب. با تقدیم وکالت نامه خود را به وکالت از طرف ج.الف. به دادگاه معرفی کرده است. مرکز تشخیص هویت پلیس آگاهی ناجا به شرح برگ ۲۰۶ پرونده به ریاست پلیس آگاهی در مورد بررسی پوکه ها اعلام داشته: ... ۱ - آثار موجود بر روی تعداد ۳ عدد پوکه جنایی با آثار موجود بر روی ۵ عدد پوکه آزمایشی ارسالی مورد مقایسه میکروسکوپی قرار گرفت. با یکدیگر دارای تشابه بوده در نتیجه تعداد ۳ عدد پوکه جنایی ارسالی از سلاح یاد شده شلیک و خارج گردیده است (عضو ممیز متذکر می شود منظور از سلاح یاد شده طبق مندرجات صدرنامه تفنگ جنگی کلاشینکف شماره ۱۰۰۲۲۱ مکشوفه از ج.الف. می باشد). ۲- آثار و اطلاعات مربوط به برخی از پوکه های آزمایشی ارسالی در سامانه کاشف ۳ این مرکز ثبت و ضبط گردیده که در مقایسات به عمل آمده به غیر از مورد تشابه با سه عدد پوکه جنایی مکشوفه از صحنه تیراندازی منجز به قتل الف.ش. با سایر موارد ثبت شده در بانک اطلاعاتی پوکه ها مورد مشابه دیگری مشاهده نگردیده، بدیهی است در صورت کشف ارتباط احتمالی با سایر پرونده های مطروحه در آتی مراتب متعاقبا اعلام خواهد شد ... ; در تاریخ ۳۱/ ۰۶/۱۳۸۸ جلسه شعبه اول دادگاه کیفری استان ب با حضور نماینده دادستان، اولیای دم و وکیل آنان و نیز متهم و وکیل وی تشکیل شده است. نماینده دادستان طبق کیفرخواست تقاضای مجازات متناسب را نموده است و اولیای دم و وکیل آنان تقاضای قصاص متهم را نموده اند متهم در این جلسه اظهار داشته است: ... بنده به خاطر مسائل مربوط به اراضی موروثی با عمه ام اختلاف داشتم چون وی زمین خود را به مرحوم الف.(الف.)ش. فروخته بود و من همیشه قصد می کردم که به منزل الف. بردم و قضیه زمین را حل و فصل کنیم و آن ها را قانع کنم که زمین را مسترد کنند ولی امروز و فردا می کردم و همیشه از طرف آقای ش.(ی.)چ. تحریک می شدم که خانواده ش. را بترسانم تا این که روز حادثه حدود ساعت ده صبح بوده که همسر آقای چ. به من زنگ زد و گفت بیا منزل ش. با شما کار دارد من هم رفتم منزل آن ها ناهار آن جا بودم بعد از ناهار سه لیوان شربت آورد من هر سه لیوان شربت را خوردم حدودا ساعت ۱۲ بود که شربت ها را خوردم بعد دوباره ش. شروع کرد به تحریک کردن من و گفت برو آن ها (خانواده ش.) را بترسان نگذار مالت را بخورند. بعد از وی خواستم که اسلحه برای من تهیه کند حدود ساعت ۵/۳ عصر رفت از منزل آقای ن. دری یک قبضه اسلحه کلاشینکف زیر خواب دار آورد به من داد و قرار بود که من بروم آن ها را بترسانم بعد من هم اسلحه را گرفتم و با موتور خودم به طرف منزل آقای غ.ر. (شوهر عمه ام) رفتم، تنها بودم وقتی به جلوی درب منزل آن ها رسیدم در حالی که سوار موتور بودم توقف کردم دو تا تیر هوایی شلیک کردم و الف.ز. فرزند ج. هم آن جا من را دید بعد از تیراندازی بلافاصله حرکت کردم و اصلا آقای غ.ر. را من آن جا ندیدم و هیچ برخوردی با وی نکردم بعد به طرف منزل آقای الف.ش. حرکت کردم و در فاصله تقریبا ۱۵ متری از درب حیاط به طرف درب حیاط شلیک کردم و سه تیر به طرف درب حیاط شلیک کردم و زاویه شلیک از پایین به بالا بوده و دو عدد از تیرها به در اصابت کرد و یک تیر احتمالا از داخل فضای خالی بالای درب به داخل حیاط وارد شده و من اصلا مرحوم را ندیدم که پشت درب باشد اگر می دانستم هرگز به طرف درب تیراندازی نمی کردم چون دلیلی نداشت که انسان بی گناهی کشته شود و خانم خ.ف. هم جلوی درب منزلشان بوده به وی گفتم پدرسگ پمپ ما را سوختید (چون پسرش به نام م. قبلا تلمبه کشاورزی ما را سوازنده بود) بعد با موتور به طرف وی رفتم و جهت ترساندن یک تیر هوایی به طرف وی شلیک کردم. افراد زیادی آن جا بوند از جمله الف.ص.، الف.ز. و همسرش ح.ش. و تعداد زیادی آن جا بودند و واقعیت را کاملا می دانند ... آنچه که در آگاهی و دادسرا نوشته شد تحت فشار اجبار مأمورین بوده است و نحوه ارتکاب قتل به من تفهیم شده است و اگر راست می گویند که سه عدد پوکه کنار خون داخل منزل کشف شده پس چگونه است که من از داخل کوچه شلیک کردم و بایستی پوکه ها داخل کوچه می بودند چون درب سوراخ شده و حال می گویند پوکه ها داخل حیاط بوده است، این موضوع نشان می دهد که پوکه ها جابجا شده است. ; از متهم سئوال شده: حسب نظریه پزشکی قانونی زاویه شلیک مستقیم اعلام گردیده و حال آن که توضیحات شما با این موضوع قابل تطبیق نمی باشد و اقاریر قبلی شما در خصوص نحوه تیراندازی با نظریه پزشکی قانونی هم خوانی بیشتری دارد، در این زمینه چه توضیحی دارید؟ پاسخ داده: من حقیقت را بیان کردم تصمیم با دادگاه است. وکیل متهم تحقیق از شهود و مطلعین را در خصوص نحوه تیراندازی ضروری دانسته است. وکیل اولیای دم عمل متهم را با سبق تصمیم معرفی کرده و صحبت های متفاوت وی را ناشی از تعلیمات جو زندان و جهت اطاله دادرسی دانسته است و فلذا با تجدیدنظر جلسه دستور دعوت طرفین و وکیل آنان و گواهان معرفی شده را صادر کرده است. پزشکی قانونی استان ب در نامه شماره ۱۰۲۲ شعبه ۲۲- ۲۸/ ۰۶/۱۳۸۸ علت مرگ الف.ش. را اصابت جسم پرشتاب (گلوله) به ناحیه سر و عوارض ناشی از آن تعیین کرده است (برگ ۲۳۲ پرونده). در جلسه مورخ ۱۷/ ۰۹/۱۳۸۸ علاوه بر حضور اولیای دم و متهم و کیل آنان یکی از گواهان دعوت شده به نام آقای الف.ص. فرزند گ. حضور یافته و اظهار داشته: ... همسر متهم دختر دایی بنده و برادر مقتول داماد بنده می باشد و هیچ تفاوتی بین آن ها قائل نیستم هر چه که دیدم بیان می کنم. عرض شود بنده اصلا صحنه قتل و نحوه تیراندازی را ندیدم فقط روز حادثه حدود ساعت ۴ عصر بنده از بیرون از روستا در حال برگشتن به سمت روستا یعنی در فاصله حدودا ۲۰۰ متری از منزل مرحوم بودم که دیدم متهم به تنهایی در حالی که اسلحه کلاشینکف بر دوش دارد و سوار بر یک دستگاه موتورسیکلت می باشد از روبروی من رو شد بعد که آمدم جلو دیدم که جلوی منزل الف.ش. شلوغ است ایستادم رفتم داخل دیدم که مرحوم الف. داخل حیاط نزدیک به درب منزل خون آلود افتاده است و می گفتند که ج.الف. وی را زده است و دو عدد پوکه در دست بچه ها بود و یک عدد را هم خودم زیرا درختی که در سمت چپ درب ورودی در فاصله تقریبا ۵ متری از درب حیاط بود دیدم و آن را برداشتم دو عدد پوکه دیگر ار من ندیدم که از کجا برداشته بودند و پدر مادرش گفتند زیر درخت بود که به وی تیراندازی کرد و گفتند که تنها بود و آمده بود داخل و تیراندازی کرد و آثار دو مورد اصابت تیر به درب ورودی حیاط آن ها نیز مشاهده کردم. بعد که مرحوم به بیمارستان منتقل شد مأمورین آمدند و ما پوکه ها را تحویل داده و من خودم پوکه ای که برداشته بودم را به آن ها دادم یعنی من پوکه ها را به بچه ها دادم و آن ها پوکه ها را به مأمورین دادند چون من رفته بودم بیمارستان. ; سپس گواه به سئوالات دادگاه پاسخ داده است. دادگاه از متهم پرسیده آیا سایر افرادی که به عنوان ناظر تیراندازی در جلسه قبلی معرفی کرده بودید صحنه تیراندازی شما به طرف منزل الف.ش. را مشاهده کرده بودند یا خیر؟ متهم پاسخ داده: خیر آن ها بعد از تیراندازی من را دیدند و زمان تیراندازی حضور نداشتند هیچ کس صحنه تیراندازی را ندیده است. ; دادسرا با عنایت به اظهارات متهم مبنی بر عدم رؤیت صحنه تیراندازی از ناحیه مطلعین تعرفه شده در جلسه قل از تصمیم قبلی مبنی بر احضار شهود عدول نموده و با تفهیم مجددا اتهام قتل عمدی به متهم خودش بیان آخرین دفاع وی شده که متهم پاسخ داده: بنده عمدا مرحوم را نکشتم و نه هدف من بوده و نه وی را دیده ام و من در حالت نشسته روی موتور به سمت درب حیاط منزل الف.ش. سه تیر با کلاشینکف به صورت مستقیم و با یک زاویه شلیک کردم ... ; وکیل متهم مدافعات خود را به صورت لایحه پس از قرائت تقدیم نموده است. دادگاه ضمن اعلام ختم جلسه در ذیل صورت جلسه نوشته است (در ضمن متهم در پایان جلسه با به کار بردن الفاظی احد از افراد حاضر در جلسه به نام غ.ب. را مورد تهدید قرار داده است). آنگاه دادگاه با عنایت به محتویات پرونده مدافعات وکیل متهم و ملاحظه نظر پزشکی قانونی در خصوص قطر سوراخ ورودی و فقدان روکش مرمی باقی مانده در مفرد با عنایت به ادعای متهم مبنی بر این که صرفا بیرون ازمنزل و در کوچه مبادرت به تیراندازی کرده است. اظهار نظر کارشناس اسلحه شناسی را ضروری دانسته و ضمن تعیین کارشناس دستورات مربوطه را در این خصوص صادر کرده است. دادرس دادگاه کیفری استان به همراه مدیر دفتر دادگاه و طرفین شکایت و وکیل های آنان و نیز در معیت کارشناس منتخب و مأمورین انتظامی محل حادثه را مورد معاینه قرار داده و صورت جلسه مربوطه به شرح برگ های ۲۸۴ و ۲۸۵ پرونده تنظیم گردیده است. آقای خ.الف. کارشناس منتخب نظریه مورخ ۲۴/ ۱۱/۱۳۸۸ خود را در پنج برگ تنظیم و تسلیم نموده که در نظریه مذکور پس از ذکر توضیحات مربوط نتیجتا اصابت مستقیم تیر به مقتول مردود دانسته شده است. این نظریه مورد اعتراض آقای ص.ی. وکیل اولیای دم قرار گرفته، لذا دادگاه قرار ارجاع امر به هیئت سه نفره کارشناسان صادر کرده که آقایان: ج.ب. و ح.س. و خانم م.ک. کارشناسان منتخب نظریه کارشناسی خود را در تاریخ ۰۴/ ۰۲/۱۳۹۰ در شش برگ تسلیم نموده اند که نظریه مذکور پس از ذکر توضیحات مربوطه چنین نتیجه گرفته شده است: ... با توجه به موارد فوق و استخراج یک عدد میله فولادی سالم و بدون تغییر شکل فیزیکی (مشهود در فیلم تهیه شده در زمان کالبدگشایی از جسد متوفی) احتمال اصابت و ورود گلوله به صورت غیرمستقیم به جمجه متوفی منتفی اعلام می گردد و به نظر می رسد گلوله پس از برخورد به جمجمه متوفی و یا ورود به داخل جمجمه متوفی تجزیه گردیده باشد. ; این نظریه مورد اعتراض آقای الف.ب. وکیل متهم قرار گرفته است و دادگاه در جلسه فوقق العاده مورخ ۱۰/ ۰۵/۱۳۹۰ چنین تصمیم گرفته است: با امعان نظر در نظریه هیئت سه نفره کارشناسی ملاحظه می شود هیچ گونه توضیح و توجیهی در خصوص نحوه جدا شدن روکش مرمی از مغز مرمی و علت این که چرا سوراخ ورودی گلوله دارای قطر ۳ - ۲ سانتی متر می باشد ارائه نگردیده، لهذا مقرر است دفتر وقت نظارت نزدیک تعیین و موضوع معنونه از هیئت کارشناسی استعلام تا در این نظریه تکمیلی خود را اعلام نمایند. ; هیئت کارشناسی نظریه تکمیلی خود را در تاریخ ۰۳/ ۰۷/۱۳۹۰ در یک برگ تقدیم نموده که در آن پس از ذکر توضیحاتی در ۶ بند نتیجتا اعلام شده: ... همان گونه که در نظریه کارشناسی اولیه تصریح گردیده است متوفی مورد اصابت یک عدد گلوله مستقیم تفنگ جنگی کلاشینکف از فاصله بیش از سه متر و کمتر از ده متر قرار گرفته و احتمال اصابت گلوله کمانه کرده و یا غیر مستقیم (خارج شده از درب حیاط) و متعاقب آن اصابت به متوفی الف.ش. از نظر هیئت کارشناسان منتخب منتفی اعلام می گردد. ; پس از آن دادگاه قرار ارجاع امر به هیئت کارشناسی پنج نفره صادر کرده و هیئت منتخب متشکل از آقایان م.ه.، ف.ه.، ص.ف.، ع.خ.، الف. و م.الف. در تاریخ ۴ ۰/ ۰۲/۱۳۹۱ نظریه کارشناسی خود را در ۵ برگ تسلیم نموده اند که پس از توضیحات مربوطه ضایعات موجود بر روی جمجمه متوفی را ناشی از اصابت گلوله غیرمستقیم و یا قطعات تجزیه شده گلوله (ناشی از اصابت اولیه گلوله به اجسام سخت) دانسته اند که از خارج از منزل شلیک شده و پس از اصابت به درب ضمن عبور از آن تجزیه و قسمت داخل آن (میله فولادی) با اصابت ثانوی به جمجمه مرحوم منجر به قتل نامبرده گردیده است. وکیل اولیای دم نسبت به نظریه مذکور اعتراض نموده است، ضمنا آقای ک.ز. نیز خود را به وکالت از طرف اولیای دم معرفی کرده است. در تاریخ ۳ ۰/ ۰۸/۱۳۹۱ جلسه دادگاه با حضور طرفین و وکلای آنان و با حضور نماینده دادستان تشکیل شده است. اولیای دم تقاضای قصاص متهم را نموده اند و وکیل های آنان نیز مطالب خود را به شرح لایحه های تقدیمی اظهار و ضمیمه پرونده نموده اند. متهم در این جلسه اظهار داشته: من قصد قتل نداشتم بعد از این اختلاف روز حادثه اول جلوی منزل عمه ام رفتم و سه تیر شلیک کردم بعد آمدم جلوی منزل مرحوم و از داخل کوچه بدون این که از موتور پیاده شوم سه تا تیر به سمت درب منزل مقتول شلیک کردم بلافاصله به طرف منزل همسایه شان حرکت کردم و چون پسر همسایه آن ها (م.ب.) قبلا تلمبه ما را آتش زده بود به طرف منزل آن ها نیز یک تیر شلیک کردم (جلوی منزل خ.ف.) و حرکت کردم به طرف کوه که جای امنی بروم در طول مسیر م.ش. (برادر مقتول) را دیدم اسلحه را به طرف وی گرفتم ترسیده نه فرار کردند و اصلا اقدام به شلیک نکردم من قصد قتل نداشتم و در آگاهی من را تحت شکنجه قرار دادند تا اقرار کردم هر کس تحت شکنجه قرار بگیرد اقرار می کند وکیل متهم مطالبی راجع به این که متهم وارد خانه مقتول نشده و به طور مستقیم به مقتول تیراندازی نکرده و قصد فعل واقع شده را نداشته و عمل وی خطای محض بوده بیان کرده و سپس دادگاه آفرین دفاع متهم را اخذ و مجددا اظهارات وکیل متهم را استماع و ختم جلسه را اعلام نموده است. در تاریخ ۱۰/۱۰/۱۳۹۱ دادنامه شماره ۹۱۰۹۹۷۷۷۴۰۰۸۰۰۰۶۸ دادگاه با اکثریت سه تن از مستشاران شعبه اول دادگاه کیفری استان ب صادر شده که به موجب آن عمل متهم آقای ج.الف. منطبق با بند ب ماده ۲۰۶ قانون مجازات اسلامی (سابق) دانسته شده و مستندا به بندهای ۱ و ۴ ماده ۲۳۱ قانون مذکور و سایر مواد قانونی مربوطه مشارالیه به جرم قتل عمدی مرحوم الف.ش. به قصاص نفس از طریق حلق آویزی با طناب دار محکوم شده است، لکن آقای دادرسی علی البدل دادگاه عمل متهم را مشمول تبصره ۳ ماده ۲۹۵ و ماده ۶۱۶ قانون مجازات اسلامی و از مصادیق قتل در حکم شبیه عمد دانسته و یکی از مستشاران شعبه نیز با نظر مذکور موافقت کرده است. رأی اکثریت مذکور پس از ابلاغ مورد اعتراض وکیل محکوم علیه قرار گرفته و لایحه تجدیدنظرخواهی خود را در ۱۶ برگ تنظیم و تقدیم نموده که استدلالات مشارالیه در لایحه یاد شده غالبا مربوط به اثبات این امر است که عمل موکل وی در قتل موضوع پرونده از مصادیق خطای محض می باشد. لایحه مرقوم ضمیمه پرونده می باشد که در جلسه شور قرائت خواهد شد. پس از وصول پرونده به دیوان عالی کشور و ارجاع به شعبه ۱۳ دیوان کشور وسیله مستشار شعب حسب الارجاع مورد بررسی قرار گرفت و گزارش آن به شرح مذکور تهیه گردید.

هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش آقای خالصی عضو ممیز و اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای علیخانی دادیار دادسرای دیوان عالی کشور اجمالا مبنی بر این که: بر طبق مقررات و موازین شرعی و قانونی در خواست رسیدگی و صدور رأی شایسته را دارم. ; نسبت به دادنامه شماره ۹۱۰۹۹۷۷۷۴۰۸۰۰۰۶۸ مورخه ۱۰/۱۰/۱۳۹۱ تجدیدنظرخواسته مشاوره نموده، ختم رسیدگی را اعلام، چنین رأی می دهد:

رأی شعبه دیوان عالی کشور

در خصوص قتل موضوع دادنامه شماره ۹۱۰۹۹۷۷۷۴۰۸۰۰۰۶۸-۱۰/۱۰/۱۳۹۱ صادره از ناحیه اکثریت اعضاء شعبه اول دادگاه کیفری استان ب خاطرنشان می شود که به فرض این که مجنی علیه مستقیما مورد هدف و اصابت گلوله متهم قرار نگرفته باشد، اولا: تیراندازی های پیاپی با سلاح جنگی غیرمجاز در محل مسکونی همراه با سوءنیت را نمی توان از مصادیق تبصره ۳ ماده ۲۹۵ قانون مورد استناد دو عضو اقلیت دادگاه کیفری استان و یا از مصادیق ماده ۶۱۶ قانون مجازات اسلامی مصوب سال۱۳۷۰ شمسی دانست. ثانیا: با عنایت به تبصره ماده ۲۹۲ قانون مجازات اسلامی مصوب ۰۱/ ۰۲/۱۳۹۲ موضوع خطای محض نیز در مانحن فیه منتفی است چه این که مرتکب تیراندازی در اماکن مسکونی و آن هم به صورت مکرر طبعا این آگاهی را دارد که اقدام او امکان وقوع جنایت را خواهد داشت، بنابراین دادنامه تجدیدنظرخواسته مبنی بر محکومیت آقای ج.الف. به قصاص نفس به جرم قتل مرحوم الف.ش. مطابق قانون و دلایل موجود در پرونده صادر شده و با رد تجدیدنظرخواهی وکیل محکوم علیه مستندا به بند الف ماده ۲۶۵ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری رأی صادره تأیید و پرونده به دادگاه صادرکننده رأی اعاده می شود. رأی صادره قطعی است .

رئیس شعبه سیزدهم دیوان عالی کشور مستشار

باغانی خالصی