ماده ۴۷۰ قانون آیین دادرسی کیفری
ماده ۴۷۰ قانون آیین دادرسی کیفری:(اصلاحی ۲۴/۰۳/۱۳۹۴)- مرجع رسیدگی پس از نقض رأی در دیوان عالی کشور به شرح زیر اقدام میکند: الف - در صورت نقض رأی به علت ناقص بودن تحقیقات، باید تحقیقات مورد نظر دیوان عالی کشور را انجام دهد و سپس مبادرت به صدور رأی کند. ب - در صورت نقض قرار و ضرورت رسیدگی ماهوی، باید از نظر دیوان عالی کشور متابعت نماید و در ماهیت، رسیدگی و انشای حکم کند، مگر آنکه پس از نقض، جهت تازه ای برای صدور قرار حادث شود. پ - در صورت نقض حکم در غیر موارد مذکور، دادگاه میتواند بر مفاد رأی دادگاه قبلی اصرار کند. چنانچه این حکم مورد فرجام خواهی واقع شود و شعبه دیوان عالی کشور پس از بررسی، استدلال دادگاه را بپذیرد، حکم را ابرام میکند و در غیر این صورت، پرونده در هیئت عمومی شعب کیفری مطرح میشود. هرگاه نظر دادگاه صادرکننده رأی مورد تأیید قرار گیرد، رأی ابرام میشود و در صورتی که نظر شعبه دیوان عالی کشور را تأیید کند، حکم صادره نقض و پرونده به شعبه دیگر دادگاه ارجاع میشود. دادگاه مزبور بر اساس استدلال هیئت عمومی دیوان عالی کشور، حکم صادر میکند. این حکم قطعی و غیرقابل فرجام است. در صورتی که هیئت عمومی پرونده را به علت نقص تحقیقات قابل رسیدگی نداند با ذکر موارد نقص، پرونده را به شعبه دیوان عالی کشور اعاده مینماید. شعبه دیوان مطابق قسمت (۲) بند (ب) ماده (۴۶۹) اقدام میکند.
توضیح واژگان
منظور از مرجع رسیدگی در صدر ماده فوق، همان دادگاهی است که بعد از نقض رأی در دیوان عالی کشور به پرونده رسیدگی میکند. این مرجع حسب مورد ممکن است دادگاه صادر کننده رأی یا دادگاه هم عرض آن یا دادگاه صالح دیگر باشد که صلاحیت آن مورد تأیید دیوان است. [۱] همچنین رأی اصراری رأیی است که دادگاه ماهوی پس از نقض رأی در دیوان عالی کشور و به استناد علل و اسباب موجهه حکم منقوض صادر میکند. [۲]
پیشینه
سابقاً ماده ۲۶۶ قانون آیین دادرسی کیفری (مصوب ۱۳۷۸) در این خصوص وضع شده بود. [۳]
نکات توضیحی تفسیری دکترین
شعب عمومی حقوقی یا کیفری دیوان عالی کشور نمیتوانند پس از نقض رأی صادره از دادگاههای تالی، مبادرت به رسیدگی ماهوی کنند. به همین دلیل نیز اقدام به احاله صدور حکم مقتضی به دادگاه دیگر میکنند. چنین حکمی را باید یک حکم ماهوی تلقی کرد. [۴] ماده فوق نشان میدهد نقص تحقیقات را میتوان یکی از موارد بارز شکایت از آراء دادگاه در مرحله تجدید نظر دانست. در این صورت رأی پس از نقض به همان دادگاه صادر کننده ارجاع میشود. در این صورت ممکن است دادگاه باز هم با تکمیل تحقیقات به همان رأی سابق خود اصرار ورزد. [۵] چرا که به موجب ماده فوق امکان اصرار ورزیدن مرجعی که پس از نقض رأی در دیوان عالی کشور به امر رسیدگی میکند بر رأی قبلی وجود دارد. [۶] اگرچه آراء اصراری را باید فقط نسبت به همان موضوع و برای همان دادگاهی که به موضوع رسیدگی میکند لازم اتباع دانست، اما عده ای معتقدند در دعاوی مشابه دیگر نیز با وجود لازم الرعایه نبودن امر، قضات دادگاههای تالی معمولاً رأی بر خلاف آراء اصراری صادر نمیکنند. [۷] اگر یکی از افرادی که نسبت به این رأی اصراری حق اعتراض دارد فرجام خواهی کند، مجدداً پرونده در دیوان عالی کشور مورد بررسی قرار میگیرد. در فرض پذیرش استدلال دادگاه از سوی شعبه دیوان عالی کشور، حکم ابرام میشود. در غیر این صورت موضوع حسب مورد در هیئت عمومی شعب کیفری یا حقوقی دیوان عالی کشور مطرح میشود. [۸] به این رأی، رأی اصراری هیئت عمومی دیوان عالی کشور میگویند.
رویه قضایی
رأی وحدت رویه شماره: 566 مورخ 1370.7.2 هیأت عمومی دیوان عالی کشور: اصل 161 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نظارت بر اجرای صحیح قوانین در محاکم و ایجاد رویه قضایی را از اختیارات دیوان عالی کشور قرارداده و دیوان عالی کشور با نقض و ابرام احکام محاکم نظارت قانونی خود را اعمال و رویه قضایی ایجاد میکند، اقدام دادگاههای کیفری در صدور رأیاصراری و مخالفت با اعمال نظارت قانونی دیوان عالی کشور ایجاب مینماید که موضوع در هیأت عمومی دیوان عالی کشور مطرح و مورد بررسی قرارگیرد، ماده 463 قانون آیین دادرسی کیفری ( ماده 470 قانون آیین دادرسی کیفری 92) هم که اعتبار قانونی و قدرت اجرایی دارد بر این اساس تصویب شده و دادگاهها را مکلف ساخته که بر طبق نظر هیأت عمومی اقدام نمایند بنابراین رأی شعبه 28 دیوان عالی کشور دایر به ضرورت تشکیل هیأت عمومی کیفری برای رسیدگی به پروندههای اصراری کیفری صحیح و منطبق با موازین قانونی است.[۱۰]
منابع
- ↑ سیدمهدی حجتی. قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب در نظم حقوق کنونی. چاپ 1. کتاب آوا، 1390. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 3146424
- ↑ فهیمه ملک زاده. اصطلاحات تشریحی آیین دادرسی (کیفری-مدنی). چاپ 2. مجمع علمی و فرهنگی مجد، 1390. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 2139584
- ↑ علی خالقی. نکته ها در قانون آیین دادرسی کیفری. چاپ 1. موسسه مطالعات و پژوهش های حقوقی شهر دانش، 1393. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 4721200
- ↑ نشریه دادرسی ، شماره 55 ، فروردین و اردیبهشت 1385. سازمان قضایی نیروهای مسلح، 1385. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 1692324
- ↑ احمدعلی حمیتی واقف. ادله اثبات دعوی. چاپ 1. حقوقدان، 1387. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 1757700
- ↑ عباس زراعت. اصول آیین دادرسی کیفری ایران. چاپ 2. مجد، 1392. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 4170400
- ↑ بهرام بهرامی. آیین دادرسی مدنی (جلد اول و دوم). چاپ 11. نگاه بینه، 1388. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 1950512
- ↑ محمدجواد بهشتی و نادر مردانی. آیین دادرسی مدنی (جلد اول). چاپ 4. میزان، 1389. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 2527272
- ↑ رجب گلدوست جویباری. کلیات آیین دادرسی کیفری. چاپ 7. جنگل، 1390. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 1739068
- ↑ پیشینه رویه قضایی در ایران در ارتیاط با آیین دادرسی کیفری- جلد سوم. چاپ 2. مرکز مطبوعات و اتشارات قوه قضائیه، 1396. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 6280196