مکتب حقوق طبیعی
مکتب حقوق طبیعی و نظریه های حقوق طبیعی در حقیقت نظریههایی درباره حقوق و به ویژه رابطه اخلاق و حقوق هستند. ایده حدود طبیعی، مهمترین تأثیر نظری را در تعمیق گفتمان حقوق بشر مدرن داشته است. سیسرو، نظریهپرداز مشهور رومی که تحت تأثیر فلاسفه رواقی قرار داشت، به کاملترین وجه، آنچه را که هستهی محوری دیدگاه حقوق طبیعی سنتی است، منعکس میکند: عقلانی بودن حقوق طبیعی؛ جهانشمول بودن؛ تغییرناپذیری؛ انطباق این حقوق با طبیعت به طور عام و طبیعت خاص انسان؛ اخلاقی بودن این حقوق به دلیل داشتن ریشه وجدانی و اخلاقی و فراوضعی و فراقراردادی بودن این حقوق. رویکرد سیسرو گامی در جهت پیوند اخلاق و حقوق به شمار میرود. باور به وجود هنجارهای برتری که ریشه در وجدان اخلاقی انسان دارند، بعدها الهامبخش حرکتهای آزادیخواهانه در تحدید قدرت حاکمیت دولتها و توسعهی گفتمان حقوق بشری شد. بررسی دیدگاههای نویسندگان پس از عصر روشنگری، نشان میدهد که گرچه آنان تلقی نسبتاً متفاوتی از سیسرو داشتهاند، لیکن تحلیل آنها بر باور و حکمیدانی از حقوق طبیعی که میراث رویکرد یونان قدیم و به ویژه سیسرو میباشد، استوار است. مفاهیمی چون حقوق غیرقابلسلب و جهانشمول که در اسناد حقوق بشری قرن هجدهم و حتی اسناد معاصر دیده میشود، بیتردید ریشه در همین نگاه باستانی به حقوق طبیعی دارد.[۱]
منابع
- ↑ دبیرنیا, علیرضا; موحدی پور, احسان; طالب نجف آبادی, اعظم (1402). "درآمدی بر نسبت میان نظریه اخلاقی امر الهی و حقوق بشر". پژوهش تطبیقی حقوق اسلام و غرب. 10 (2): 25–42. doi:10.22091/csiw.2023.8774.2349. ISSN 2476-4213.