نظریه شماره 7/95/1990 مورخ 1395/08/16 اداره کل حقوقی قوه قضاییه درباره تعیین وظایف واحد اجرای احکام در شوراهای حل اختلاف و نحوه اجرای محکومیت های مالی

از ویکی حقوق
نسخهٔ تاریخ ‏۳ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۰۷ توسط Itbot (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{الگو:هوش مصنوعی (نظریه)}} {{جعبه اطلاعات نظریات مشورتی|شماره نظریه=۷/۹۵/۱۹۹۰|شماره پرونده=۹۵–۳/۱–۱۱۶۰|تاریخ نظریه=۱۳۹۵/۰۸/۱۶|موضوع نظریه=آیین دادرسی مدنی|محور نظریه=اجرای احکام مدنی}} '''نظریه شماره ۷/۹۵/۱۹۹۰ مورخ ۱۳۹۵/۰۸/۱۶ اداره کل حقوقی ق...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
نظریه مشورتی ۷/۹۵/۱۹۹۰
شماره نظریه۷/۹۵/۱۹۹۰
شماره پرونده۹۵–۳/۱–۱۱۶۰
تاریخ نظریه۱۳۹۵/۰۸/۱۶
موضوع نظریهآیین دادرسی مدنی
محور نظریهاجرای احکام مدنی


نظریه شماره ۷/۹۵/۱۹۹۰ مورخ ۱۳۹۵/۰۸/۱۶ اداره کل حقوقی قوه قضاییه درباره تعیین وظایف واحد اجرای احکام در شوراهای حل اختلاف و نحوه اجرای محکومیتهای مالی: نظریه مشورتی به بررسی ماده ۴ قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مصوب ۱۳۹۴ میپردازد. در این نظریه، تعیین میشود که هزینههای اجرایی مذکور در ماده ۴ شامل نیم عشر اجرایی نمیشود، زیرا نیم عشر اجرایی به عنوان حقوق دولتی تلقی میشود و عدم پرداخت آن نمیتواند به بازداشت محکومعلیه منجر شود. به علاوه، تعیین میکند که اگر مال معرفیشده تنها بخشی از محکومبه را پوشش دهد، بازداشت محکومعلیه باقیمانده با شرایط مقرر در قانون امکانپذیر است. همچنین نظریه به موضوع واحد اجرای احکام در شوراهای حل اختلاف پرداخته و تاکید دارد که تمام امور اجرایی باید به صورت متمرکز توسط آن واحد انجام شود. نهایتا، مشخص مینماید که تعهد کفیل یا وثیقهگذار تا زمان روشن شدن وضعیت اعسار محکومعلیه پابرجاست و در صورت عدم پذیرش دعوای اعسار، کفیل یا وثیقهگذار مسیول ارایه محکومعلیه خواهد بود.

نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضاییه

۱–عبارت هزینه­های اجرایی مذکور در ماده ۴ قانون نحوه اجرای محکومیت­های مالی مصوب ۱۳۹۴، منصرف از نیم عشر اجرایی است، زیرا نیم عشر اجرایی از حقوق دولتی است که هیچ گاه محکوم­علیه را نمی­توان به لحاظ عدم پرداخت آن به ویژه به درخواست محکوم­له که در آن (نیم عشر) ذی نفع نیست، بازداشت نمود.




۲– چنانچه مال معرفی­شده، بر اساس نظریه کارشناس تنها تکافوی بخشی از محکوم­به را نماید، نسبت به الباقی آن و با وجود سایر شرایط مقرر در قانون نحوه اجرای محکومیت­های مالی ۱۳۹۴، حبس محکوم­علیه امکان پذیر خواهد بود.




۳–اولا: با توجه به اینکه در ماده ۲۹ قانون شوراهای حل اختلاف مصوب ۱۳۹۴ و تبصره آن، واحد اجرای احکام برای این شوراها پیش­بینی شده است، به نظر می­رسد مقصود مقنن آن است که امر اجرا به طور کلی در این شوراها به واحد مزبور سپرده شود. زیرا، وجود دو قسمت اجرایی در یک مرجع به لحاظ نیاز به ملزومات و ماموران اجرایی متفاوت موجب صرف هزینه مضاعف، سردرگمی ارباب رجوع و حتی اشکال در امر اجرا می­شود؛ به عنوان مثال، قرار تامین خواسته به این لحاظ صادر می­شود که در صورت صدور حکم به نفع خواهان، اجرای آن با اطمینان وسهولت اجرا شود در حالی که برابر ماده ۲۹ یاد شده اجرای احکام مدنی بر عهده واحد اجرای احکام شوراهای حل اختلاف است، چگونه ممکناست اجرای تامین خواسته در یک قسمت (دفتر شعبه صادر کننده قرار) و ادامه عملیات اجرایی پس از صدور حکم در قسمت دیگر (واحد اجرای احکام شورا) به عمل آید؟




ثانیا:ماده ۲۹ قانون یاد شده در مقام احصاء شرح وظایف واحد اجرای احکام شورا نیست بلکه تا جایی که مربوط به امور مدنی است در مقام بیان چهار مطلب است، یکی این که صدور اجراییه بر عهده قاضی شورا است دوم آن که پس از صدور اجراییه، دستور اجرا نیز بر عهده قاضی یاد شده است و سوم آن که در امر اجرای آرای مزبور، رعایت مقررات اجرای احکام مدنی لازم است و چهارم آن که امر اجراء توسط قاضی اجرای احکام شورا به عمل می­آید. بنابراین با توجه به مراتب به نظر می­رسد، کلیه امور اجرایی شورای حل اختلاف از جمله اجرای قرار تامین خواسته و دستور تخلیه در واحد اجرای احکام این شورا به صورت متمرکز صورت می­گیرد.




۴– مستفاد از تبصره یک ماده ۳ قانون نحوه اجرای محکومیت­های مالی مصوب ۲۳/۳/۱۳۹۴، این است که تعهد کفیل یا وثیقه گذار (غیر محکوم­علیه) تا زمان روشن شدن وضعیت اعسار محکوم­علیه بوده و در صورت رد دعوای اعسار به موجب حکم قطعی، کفیل یا وثیقه گذار مکلف است نسبت به معرفی (تسلیم) محکوم­علیه ظرف مدت ۲۰ روز پس از ابلاغ واقعی اقدام نماید، بنابراین هرگاه دعوای اعسارمحکوم­علیه مورد پذیرش واقع و حکم به تقسیط محکوم­به صادر شده است، عدم پرداخت اقساط محکوم­به از موارد بقای قرار تامین کیفری نمی­باشد و موجب قانونی جهت استیفای محکوم­به از محل وثیقه یا وجه­الکفاله به لحاظ انتفای قرارهای وثیقه و کفالت، وجود ندارد.