نظریه شماره 7/98/74 مورخ 1398/02/29 اداره کل حقوقی قوه قضاییه درباره تعیین مرجع تجدیدنظر در جرایم تحت صلاحیت دادگاه کیفری یک و حق تجدیدنظرخواهی وکیل تسخیری
چکیده این نظریه توسط هوش مصنوعی تولید شده است و هنوز توسط پژوهشگران ویکی حقوق بررسی نشده است. |
شماره نظریه | ۷/۹۸/۷۴ |
---|---|
شماره پرونده | ۹۸–۱۶۸–۷۴ ک |
تاریخ نظریه | ۱۳۹۸/۰۲/۲۹ |
موضوع نظریه | آیین دادرسی کیفری |
محور نظریه | صلاحیت دادگاه تجدیدنظر |
نظریه شماره ۷/۹۸/۷۴ مورخ ۱۳۹۸/۰۲/۲۹ اداره کل حقوقی قوه قضاییه درباره تعیین مرجع تجدیدنظر در جرایم تحت صلاحیت دادگاه کیفری یک و حق تجدیدنظرخواهی وکیل تسخیری : در مواردی که دادگاه کیفری دو به جرمی که در صلاحیت دادگاه کیفری یک است رسیدگی میکند، مرجع تجدیدنظر رای صادره دیوان عالی کشور میباشد. همچنین اگر متهم متواری باشد و وکیل تسخیری تعیین شود، حق تجدیدنظرخواهی وکیل تسخیری با توجه به عدم ملاقات با متهم و استماع اظهارات او، ممکن نیست. رای غیابی صادر میشود و محکوم علیه میتواند از رای غیابی در همان دادگاه واخواهی کند. در صورت اعتراض وکیل تسخیری بدون حق قانونی، اعتراض تابع قوانین عمومی بر اقدامات افراد فاقد سمت قانونی است.
استعلام
الف در مواردی که طبق تبصره ۳ ماده۲۹۶ قانون آیین دادرسی کیفری دادگاه کیفری دو به جرم در صلاحیت دادگاه کیفری ۱ رسیدگی می کند مرجع تجدیدنظر از رای صادره دادگاه تجدیدنظر است یا رای قابل فرجام در دیوان عالی کشور است؟
ب–در مواردی که برای متهم متواری وکیل تسخیری تعیین می شود آیا وکیل مزبور با در نظر گرفتن این موضوع که با متهم ملاقاتی نداشته و اظهارات ایشان را استماع نکرده حق تجدیدنظرخواهی به رای صادره را دارد در صورت اقدام ایشان به اعتراض به رای وظیفه مرجع رسیدگی کننده چیست؟
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضاییه
۱– الف– با توجه به اینکه مطابق بند الف ذیل ماده ۱۱ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲، قوانین مربوط به صلاحیت نسبت به جرایم سابق بر وضع قانون، فورا اجرا می شود و قسمت اخیر تبصره ۳ ماده ۲۹۶ قانون آیین دادرسی کیفری ۱۳۹۲، استثنایی بر اجرای فوری قوانین مربوط به صلاحیت در مورد دادگاه های نخستین است و شامل دادگاه های تجدیدنظر نمی گردد و با عنایت به اینکه وفق ماده ۹ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب ۱۳۷۹، آرای صادره از حیث قابلیت تجدیدنظر و فرجام، تابع قوانین مجری در زمان صدور آن ها می باشد و ماده ۴۲۸ قانون آیین دادرسی کیفری، آرای قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور را مشخص کرده است، بنابراین مرجع تجدیدنظر (فرجام) نسبت به رای دادگاه کیفری دو در فرض استعلام، دیوان عالی کشور است.
ب– اولا– ظاهر عبارت ...یا وکیل او در هیچ یک از جلسات دادگاه حاضر نشود.... مذکور در ماده ۴۰۶ قانون آیین دادرسی کیفری ۱۳۹۲، حکایت از وکیل تعیینی دارد و یا در مواردی است که با عجز از تعیین وکیل و یا امتناع از معرفی وکیل، دادگاه برای متهم، وکیل تسخیری تعیین کرده است و متهم نیز حضور داشته است. در نتیجه در حالتی که متهم متواری یا مجهول المکان باشد، نظر به این که اصولا ارتباطی بین وکیل تسخیری و موکل وجود ندارد، رای صادره غیابی محسوب می گردد و مطابق مقررات، هر زمانی که محکوم علیه رای غیابی، از آن مطلع گردد و به آن اعتراض نماید، در همان دادگاه قابلیت واخواهی دارد.
ثانیا– با توجه به توضیح مندرج در بند اولا مبنی بر غیابی بودن رای و لحاظ این که پیش بینی واخواهی برای استماع دفاعیات شخص غایب است که در فرض سوال به علت متواری بودن وی عملا استماع اظهارات و دفاعیات او برای وکیل تسخیری نیز میسر نمی باشد و موضوع منصرف از مواردی است که وکیل امکان نیابت از موکل را دارد بنابراین، در صورت تقدیم لایحه و یا اعتراضی تحت هر عنوان از سوی وکیل تسخیری موضوع تابع عمومات حاکم بر اقدامات شخص فوقد سمت قانونی است.