رای وحدت رویه شماره 847 دیوان عالی کشور درباره قابل ابطال بودن معامله وکیل در صورت عدم رعایت مصلحت موکل: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۰: خط ۶۰:
# '''رای وحدت رویه شماره ۸۴۷''' شامل وکالت های مسبوق به معامله نمی شود. در کشور ایران مالکیت با [[مبایعه نامه]] منتقل می شود نه با [[سند]]. در [[حقوق خصوصی]] هیچ کسی بر دیگری ولایت ندارد. در این رای موضوع مورد اختلاف [[شبهه حکمی]] بوده است. بحث بر سر حکم قانون گذار و غائله حقوقی بوده است. اینکه ما چه نظری را بپذیریم بر وضعیت فعلی حقوق و اقتصادی ایران تاثیر می گذارد.<ref>{{یادکرد وب|عنوان=نشست "بررسی رای وحدت رویه مورخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ با موضوع عدم رعایت غبطه موکل در فروش مال" برگزار شد|نشانی=https://ihht.ir/c/224|وبگاه=ihht.ir|بازبینی=|نویسنده=حسن بادینی}}</ref>
# '''رای وحدت رویه شماره ۸۴۷''' شامل وکالت های مسبوق به معامله نمی شود. در کشور ایران مالکیت با [[مبایعه نامه]] منتقل می شود نه با [[سند]]. در [[حقوق خصوصی]] هیچ کسی بر دیگری ولایت ندارد. در این رای موضوع مورد اختلاف [[شبهه حکمی]] بوده است. بحث بر سر حکم قانون گذار و غائله حقوقی بوده است. اینکه ما چه نظری را بپذیریم بر وضعیت فعلی حقوق و اقتصادی ایران تاثیر می گذارد.<ref>{{یادکرد وب|عنوان=نشست "بررسی رای وحدت رویه مورخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ با موضوع عدم رعایت غبطه موکل در فروش مال" برگزار شد|نشانی=https://ihht.ir/c/224|وبگاه=ihht.ir|بازبینی=|نویسنده=حسن بادینی}}</ref>


== نشست های قضایی مرتبط ==
== آرا متهافت ==
باتوجه‌به اینکه از سوی شعب پنجم دادگاه تجدیدنظر استان کهگیلویه و بویراحمد و پنجاه و نهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران در خصوص اعلام بطلان معامله موضوع سند رسمی به دلیل عدم رعایت غبطه و مصلحت موکل توسط وکیل با استنباط متفاوت از ماده ۶۶۷ قانون مدنی، آرا مختلف صادر شده است، جهت طرح موضوع در هیأت عمومی دیوان عالی کشور گزارش امر به شرح آتی تقدیم می‌شود:


=== نشست قضایی دادگستری شهرستان بوشهر ===
الف) به حکایت دادنامه شماره ١٤٠٠٤١٣٩٠٠٠١٧٧٠٠٠٧ - ۱۳/۱۰/۱۴۰۰ شعبه سوم دادگاه عمومی حقوقی گچساران، در خصوص دادخواست آقای علی‌اکبر... و خانم کوکب... با وکالت آقای محمد... به طرفیت آقایان محمد... و بنیامین... به خواسته اعلان بطلان قرارداد بیع رسمی به جهت عدم رعایت مصلحت موکلین... چنین رأی داده است:<blockquote>«... دادگاه با عنایت به مفاد دادخواست تقدیمی، اظهارات وکیل خواهان و دفاعیات خوانده ردیف دوم و ملاحظه سند رسمی شماره... که حکایت [از] اعطای وکالت از طرف خواهان‌ها در خصوص اراضی موضوع خواسته به‌صورت مطلق و با قید اعطاء اختیار به وکیل جهت هر نوع معامله به خود یا به هر شخص دیگری با هر قیمت می‌باشد و با عنایت به اصل آزادی و اصل صحت و اصل لزوم قراردادها خواسته خواهان را وارد ندانسته و مستنداً به مواد ۱۰، ۲۹، ۲۱۹، ۲۲۰، ۲۲۳، ۶۵۶، ۶۶۰، ۶۶۳، ۶۶۷ قانون مدنی و ماده ۱۹۷ قانون ایین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی حکم به بطلان دعوی خواهان ... صادر اعلام می‌دارد ...»</blockquote>با تجدیدنظرخواهی از این رأی، شعبه پنجم دادگاه تجدیدنظر استان کهگیلویه و بویراحمد به‌موجب دادنامه شماره ١٤٠٠٤١٣٩٠٠٠٢٢٨٤١١٠- ۲۵/۱۲/۱۴۰۰، چنین رأی داده است:<blockquote>«... هیأت دادگاه با بررسی لایحه تجدیدنظرخواهی تقدیمی ... وکیل وظیفه داشته مصلحت موکل را مراعات نماید که با انتقال ملک به قیمت ناچیز ۳۵۰ هزار تومان قطعاً مصلحت موکلین رعایت نگردیده و خریدار نیز باتوجه‌به این مبلغ از عدم حسن‌نیت معامل آگاه بوده، علیهذا حسب مراتب مزبور اعتراض تجدیدنظرخواه را وارد تشخیص، به استناد مواد ۶۶۷ و ۱۲۵۷ قانون مدنی و مواد ۳۵۸، ۵۱۵ و ۵۱۹ [دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور] مدنی ضمن نقض دادنامه تجدیدنظر خواسته حکم به اعلام بطلان قرارداد بیع مورد اشاره و پرداخت خسارات دادرسی مرحله بدوی و تجدیدنظر شامل هزینه دادرسی و حق‌الوکاله وکیل در حق  خواهان‌ها صادر نموده [است]...»</blockquote>ب) به حکایت دادنامه شماره ٩٤٠٩٩٧٠٢٣٧٨٠٠٢٩١-2/4/۱۳۹4 شعبه پنجاهم دادگاه عمومی حقوقی تهران، در خصوص دعوای آقای علی... با وکالت آقای جواد... و خانم سارا... به طرفیت آقای حسین... به خواسته ابطال سند رسمی به لحاظ عدم رعایت مصلحت موکل توسط وکیل، چنین رأی داده است:<blockquote>«... دادگاه با مداقه در محتویات... به این نتیجه رسیده: اولاً، برابر ماده ۱۰ قانون مدنی قراردادهای خصوصی درصورتی‌که مخالف قانون یا نظم عمومی نباشد در حق طرفین نافذ می‌باشد و اینکه حسب محتوی وکالت‌نامه تنظیمی موکل عبارت به هر مبلغی ولو خود را به کار برده است که حسب قاعده فقهی اقدام در صورت عدم رعایت فرض غبطه نامبرده علیه خود اقدام نموده. ثانیاً، هیچ‌گونه ادعای انکار یا تردید نسبت به امضا ذیل وکالت‌نامه‌ای که خواهان اختیار تعیین ثمن را به خوانده داده است از ناحیه وکلا خواهان وارد نشده. ثالثاً، جهات ادعای بطلان برای خواهان یعنی عدم پرداخت ثمن نفیاً یا اثباتاً وجاهت نداشته و حسب ماده ۱۹۰ قانون مدنی که از زمان عقد صحیح و بطلان را تمیز می‌نماید منصرف از عدم پرداخت ثمن می‌باشد و همچنین عدم رعایت غبطه و موکل با عنایت به اینکه نامبرده خود صراحتاً وکیل را آزاد در تعیین هرگونه قیمت گذاشته مفید در معنا نمی‌باشد چرا که در معاملات فضولی مالک جزئی از معامله انجام شده نداشته و پس از قیمت یا نوع فروش اظهارنظر می‌نماید این در حالی است که در مانحن‌فیه خواهان اخذ هر قیمت را قبل از انتقال سند برای خوانده مجاز دانسته؛ لذا تنفیذ یا عدم تنفیذ این معامله نیز مصداق نداشته رابعاً، مصلحت عرفی باتوجه‌به ماده ۹۵۹ قانون مدنی که صراحتاً سلب حق به طور جزئی برای اشخاص را نافذ داشته و تعیین قیمت برای خوانده با عنایت به اینکه خواهان این اختیار را به خوانده داده است خود نوعی سلب حق به طور جزئی بوده قانون‌گذار بر اساس مواد قانونی و اصول فقهی (قاعده اقدام) پذیرفته. خامساً، در صورت عدم توافق در قیمت می‌توانست قیمت عرفی را در وکالت‌نامه قید می‌نمود که این تعیین را استفاده ننموده‌اند؛ لذا دادگاه دعوی خواهان را صحیح ندانسته و مستنداً به ماده ۱۲۵۷ قانون مدنی حکم به بطلان دعوی نامبرده صادر و اعلام می‌دارد...»</blockquote>پس از تجدیدنظرخواهی از این رأی، شعبه پنجاه و نهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران به‌موجب دادنامه شماره ٩٤٠٩٩٧٠٢٧٠٤٠٠٩٦٠-۱۸/8/۱۳۹۴، چنین رای داده است:<blockquote>«... بادقت در محتویات پرونده نظر به اینکه به‌موجب وکالت‌نامه رسمی شماره... مورخ ۷/۶/۱۳۶۸... تجدیدنظرخواه انتقال... تمامی حقوق متصوره آپارتمان مزبور را به هرمبلغ را به تجدیدنظرخوانده اعطا نموده است و انتقال آپارتمان مزبور بر اساس اختیارات اعطایی در وکالت‌نامه به تجدیدنظرخوانده نیز بر همین اساس صورت‌گرفته است؛ لذا بر این پایه نظر به اینکه تجدیدنظرخواه ایراد و اعتراض موجهی که نقض دادنامه را ایجاب نماید به عمل نیاورده و از حیث رعایت اصول و قواعد دادرسی نیز ایراد و اشکالی به دادنامه موصوف به نظر نمی‌رسد؛ بنابراین به استناد ماده ۳۵۸ قانون آئین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی ضمن رد تجدیدنظرخواهی دادنامه تجدیدنظر خواسته عیناً تأیید می‌گردد.»</blockquote>در نتیجه شعب پنجم دادگاه تجدیدنظر استان کهگیلویه و بویراحمد و پنجاه و نهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران، در خصوص اعلام بطلان معامله موضوع سند رسمی به دلیل عدم رعایت غبطه و مصلحت موکل توسط وکیل با استنباط متفاوت از ماده ۶۶۷ قانون مدنی، اختلاف نظر دارند به طوری که شعبه پنجم با احراز عدم رعایت مصلحت موکلین حکم به بطلان قرارداد بیع صادر کرده، اما شعبه پنجاه و نهم انتقال تمامی حقوق متصوره را بر اساس اختیارات اعطایی در وکالتنامه به وکیل دانسته و رأی به بطلان دعوی خواهان صادر کرده است. بنا به‌مراتب، در موضوع مشابه، اختلاف استنباط محقق شده است.<ref name=":0" />
الف) در نشست قضایی برگزار شده در دادگستری شهرستان بوشهر به تاریخ ۱۰/۱۰/۱۳۸۸ در موضوع ابطال وکالت‌نامه و سند رسمی تحت عنوان عدم رعایت مصلحت موکل و بررسی جایگاه قانونی اعمال [[ماده ۶۶۷ قانون مدنی]]، سوال نشست این بوده است که شخصی طی وکالت‌نامه رسمی و بلاعزل انتقال ملکی را به خود یا دیگری وکالت داده است و بعد از وکالت‌نامه مزبور مبایعه‌نامه عادی نیز در خصوص ملک موصوف تنظیم شده که به امضای طرفین رسیده است. چنان‌چه ثمن این معامله از قیمت عادله روز کمتر باشد آیا می‌شود تحت عنوان عدم رعایت مصلحت موکل حسب ماده ۶۶۷ قانون مدنی ابطال وکالت‌نامه و سند رسمی را مطرح کرد و به طور کلی جایگاه قانونی اعمال ماده فوق را بیان نمایید؟


==== نظر اتفاقی ====
== نشست های قضایی مرتبط ==
با عنایت به این‌که بعد از وکالت‌نامه، مبایعه‌نامه¬ای فی‌مابین وکیل و موکل در خصوص ملک موضوع وکالت منعقد شده است و حسب آن موکل مورد وکالت را که همانا فروش ملک موصوف باشد خود شخصاً انجام داده است، دیگر جایگاهی برای اعمال وکالت‌نامه نمی¬ماند تا رعایت مصلحت موکل شده باشد و در فرض عدم وجود مبایعه‌نامه و خروج وکیل از حدود متعارف یا اذن موکل، وکیل ضامن است، لکن در رعایت ثلث بیع تأثیری ندارد، زیرا بیع با شرایط کامل واقع شده است و صرفاً موکل می¬تواند خسارات ناشی از عدم رعایت مصلحت را مطالبه نماید.
الف) '''در نشست قضایی برگزار شده در دادگستری شهرستان بوشهر''' به تاریخ ۱۰/۱۰/۱۳۸۸ در موضوع ابطال وکالت‌نامه و سند رسمی تحت عنوان عدم رعایت مصلحت موکل و بررسی جایگاه قانونی اعمال [[ماده ۶۶۷ قانون مدنی]]، سوال نشست این بوده است که شخصی طی وکالت‌نامه رسمی و بلاعزل انتقال ملکی را به خود یا دیگری وکالت داده است و بعد از وکالت‌نامه مزبور مبایعه‌نامه عادی نیز در خصوص ملک موصوف تنظیم شده که به امضای طرفین رسیده است. چنان‌چه ثمن این معامله از قیمت عادله روز کمتر باشد آیا می‌شود تحت عنوان عدم رعایت مصلحت موکل حسب ماده ۶۶۷ قانون مدنی ابطال وکالت‌نامه و سند رسمی را مطرح کرد و به طور کلی جایگاه قانونی اعمال ماده فوق را بیان نمایید؟
 
==== نظر هیات عالی ====
اقامه دعوا تحت عنوان عدم رعایت مصلحت موکل حسب ماده ۶۶۷ قانون مدنی و ابطال وکالت‌نامه و سند رسمی در موضوع سؤال خالی از وجاهت قانونی و قراردادی است زیرا ظاهراً (به دلالت صورت مسئله) طرف اصیل، خود مبایعه‌نامه را امضا نموده است و دخالت وکیل در بیع در مانحن‌‌فیه مصداق ندارد تا حکم مقرر در ماده فوق موضوعیت داشته باشد. لذا نظر اتفاقی مورد تأیید است.
 
=== نشست قضایی دادگستری شهرستان یزد ===
در نشست قضایی برگزار شده در دادگستری شهرستان یزد به تاریخ ۱۰/۱۱/۱۳۸۱ در موضوع فروش ملک توسط وکیل و عدم قید میزان ثمن در سند رسمی، سوال نشست این بوده است که شخصی به دیگری وکالت می‌دهد که ملک او را بفروشد و وکیل ملک را بدون اینکـه میـزان ثمن را در سند رسمی قید کند به شخص ثالث می‌فروشد. سـپس وکیـل فـوت مـی‌کنـد در صورتی که احراز دقیق ثمن رد و بدل شده بر دادگاه مشخص نباشـد آیـا معاملـه بـه علـت مجهول بودن مبلغ ثمن غیرنافذ است؟
 
==== نظر اقلیت ====
با توجه به عدم درج ثمن در قولنامه و فروش ملک توسط وکیل رعایت مصلحت موکل نشده و با توجه به ماده ۶۶۷ قانون مدنی معامله غیرنافذ است.
 
==== نظر اکثریت ====
علم طرفین من جمله وکیل به میزان ثمن حتّی اگر در بیع‌نامه (قولنامه) ذکر نشده باشد موجب جهل به یکی از عوضین نیست و اگر موکل نتواند دلیلی بر جهل وکیل به ثمن معامله بیاورد بـا استفاده از اصولی من جمله اصالت الصحه و اصل عقلایی بودن معاملات، بیع صحیح واقع شده است.
 
==== نظر هیات عالی ====
هرچند عدم قید مبلغ مورد معامله (بهای مـورد معاملـه) در سند رسمی بعید به نظر می‌رسد، چنانچه برای دادگاه با رسیدگی به ادله اثبـات دعوای طرفین، میزان ثمن معین و مشخص نشود به نحوی که اساس بیع نیز مورد اخـتلاف باشد به این لحاظ که از آثار بیع صحیح این است که عقد بیع مشتری را به تأدیه ثمن ملـزم می‌کند و ثمن مجهول می‌باشد به نظر می‌رسد که بیع مزبور صحیح نباشد.


=== نشست قضایی دادگستری شهرستان شیراز ===
* {{آبی|نظر اتفاقی}}: با عنایت به این‌که بعد از وکالت‌نامه، مبایعه‌نامه¬ای فی‌مابین وکیل و موکل در خصوص ملک موضوع وکالت منعقد شده است و حسب آن موکل مورد وکالت را که همانا فروش ملک موصوف باشد خود شخصاً انجام داده است، دیگر جایگاهی برای اعمال وکالت‌نامه نمی¬ماند تا رعایت مصلحت موکل شده باشد و در فرض عدم وجود مبایعه‌نامه و خروج وکیل از حدود متعارف یا اذن موکل، وکیل ضامن است، لکن در رعایت ثلث بیع تأثیری ندارد، زیرا بیع با شرایط کامل واقع شده است و صرفاً موکل می¬تواند خسارات ناشی از عدم رعایت مصلحت را مطالبه نماید.
نشست قضایی برگزار شده در دادگستری شهرستان شیراز ''' '''به تاریخ ۲۶/۵/۱۳۹۸ در موضوع لزوم رعایت غبطه و صرفه و صلاح موکل علی‌رغم اختیار انجام هرگونه معامله از طرف وکیل، سوال نشست این بوده است که چنانچه در وکالت‌نامه‌ای که راجع به مال غیرمنقول تفویض گردیده، اختیار هرگونه معامله اعم از عقد صلح – اجاره و هبه داده شده باشد، آیا وکیل می‌تواند مبادرت به انعقاد عقد بیع یا قیمت نازل‌تر از عرف و یا به ازای ثمن ناچیز نماید؟
* {{آبی|نظر هیات عالی}}: اقامه دعوا تحت عنوان عدم رعایت مصلحت موکل حسب ماده ۶۶۷ قانون مدنی و ابطال وکالت‌نامه و سند رسمی در موضوع سؤال خالی از وجاهت قانونی و قراردادی است زیرا ظاهراً (به دلالت صورت مسئله) طرف اصیل، خود مبایعه‌نامه را امضا نموده است و دخالت وکیل در بیع در مانحن‌‌فیه مصداق ندارد تا حکم مقرر در ماده فوق موضوعیت داشته باشد. لذا نظر اتفاقی مورد تأیید است.


==== نظر اتفاقی ====
'''ب) در نشست قضایی برگزار شده در دادگستری شهرستان یزد''' به تاریخ ۱۰/۱۱/۱۳۸۱ در موضوع فروش ملک توسط وکیل و عدم قید میزان ثمن در سند رسمی، سوال نشست این بوده است که شخصی به دیگری وکالت می‌دهد که ملک او را بفروشد و وکیل ملک را بدون اینکـه میـزان ثمن را در سند رسمی قید کند به شخص ثالث می‌فروشد. سـپس وکیـل فـوت مـی‌کنـد در صورتی که احراز دقیق ثمن رد و بدل شده بر دادگاه مشخص نباشـد آیـا معاملـه بـه علـت مجهول بودن مبلغ ثمن غیرنافذ است؟
نظریه اول: با توجه به اینکه هر عقدی علاوه بر شرایط عمومی معاملات دارای شرایط مخصوص به خود است و چون عقد هبه قابل رجوع از سوی موکل بوده و وکیل بایستی مصلحت موکل خود را رعایت نماید؛ بنابراین انعقاد عقد بیع با قیمت غیرعرفی و ناچیز برخلاف مقصود موکل خواهد بود. نظریه دوم: وجود اختیار عقد صلح و هبه موجب می‌شود که وکیل اختیار بیع یا قیمت نازل‌تر و غیرعرفی را داشته باشد؛ زیرا مقصود موکل با تفویض اختیارات وسیع حاصل است و [[ماده ۲۲۰ قانون مدنی]] نیز این نظر را تقویت می‌نماید.


==== نظر هیات عالی ====
* {{آبی|نظر اقلیت}}: با توجه به عدم درج ثمن در قولنامه و فروش ملک توسط وکیل رعایت مصلحت موکل نشده و با توجه به ماده ۶۶۷ قانون مدنی معامله غیرنافذ است.
در فرض سؤال، وکیل اعم از وکالت عام یا خاص، مکلف به رعایت غبطه و صرفه و صلاح موکل می‌باشد، هرچند در وکالت بلاعزل قید شده باشد که "موکل می‌تواند مورد وکالت را به هر قیمت و به هرکس ولو به خود، در قالب هر عقدی واگذار نماید." ضمناً مفاد [[ماده ۱۰۷۴ قانون مدنی|ماده‌ ۱۰۷۴]] ناظر به [[ماده ۱۰۷۳ قانون مدنی|ماده‌ ۱۰۷۳ قانون مدنی]] مؤید این تفسیر و استنباط است.
* {{آبی|نظر اکثریت}}: علم طرفین من جمله وکیل به میزان ثمن حتّی اگر در بیع‌نامه (قولنامه) ذکر نشده باشد موجب جهل به یکی از عوضین نیست و اگر موکل نتواند دلیلی بر جهل وکیل به ثمن معامله بیاورد بـا استفاده از اصولی من جمله اصالت الصحه و اصل عقلایی بودن معاملات، بیع صحیح واقع شده است.
* {{آبی|نظر هیات عالی}}: هرچند عدم قید مبلغ مورد معامله (بهای مـورد معاملـه) در سند رسمی بعید به نظر می‌رسد، چنانچه برای دادگاه با رسیدگی به ادله اثبـات دعوای طرفین، میزان ثمن معین و مشخص نشود به نحوی که اساس بیع نیز مورد اخـتلاف باشد به این لحاظ که از آثار بیع صحیح این است که عقد بیع مشتری را به تأدیه ثمن ملـزم می‌کند و ثمن مجهول می‌باشد به نظر می‌رسد که بیع مزبور صحیح نباشد.


ت) در نشست برگزار شده در دادگستری شهرستان سمنان به تاریخ ۱۱/۸/۱۳۹۱ در موضوع عدم رعایت غبطه موکل از ناحیه وکیل، سوال نشست این بوده است که شخص (الف) به شخص (ب) وکالت کلی جهت فروش هرگونه معامله نسبت به یک قطعه ملک مسکونی می‌دهد. وکیل ملک را برای خودش معامله می‌کند و سپس آن را به شخص (ج) انتقال می‌دهد و شخص (ج) نیز آن را به شش قطعه تفکیک کرده و به اشخاص دیگری انتقال می‌دهد. آیا شخص (الف) که مالک اولیه بوده حق فسخ یا ابطال یا رد معامله و بالتبع معاملات بعدی را دارد یا صرفاً می‌تواند به لحاظ عدم رعایت غبطه وی از ناحیه وکیل مطالبه خسارت نماید؟ آیا رد یا قبول معامله یا فسخ آن موکول و منوط به زمان خاصی است یا هر زمانی این حق را دارد که معامله را رد و ابطال نماید؟
'''ج) نشست قضایی برگزار شده در دادگستری شهرستان شیراز''' ''' '''به تاریخ ۲۶/۵/۱۳۹۸ در موضوع لزوم رعایت غبطه و صرفه و صلاح موکل علی‌رغم اختیار انجام هرگونه معامله از طرف وکیل، سوال نشست این بوده است که چنانچه در وکالت‌نامه‌ای که راجع به مال غیرمنقول تفویض گردیده، اختیار هرگونه معامله اعم از عقد صلح – اجاره و هبه داده شده باشد، آیا وکیل می‌تواند مبادرت به انعقاد عقد بیع یا قیمت نازل‌تر از عرف و یا به ازای ثمن ناچیز نماید؟


==== نظر اقلیت ====
* {{آبی|نظر اتفاقی}}: نظریه اول: با توجه به اینکه هر عقدی علاوه بر شرایط عمومی معاملات دارای شرایط مخصوص به خود است و چون عقد هبه قابل رجوع از سوی موکل بوده و وکیل بایستی مصلحت موکل خود را رعایت نماید؛ بنابراین انعقاد عقد بیع با قیمت غیرعرفی و ناچیز برخلاف مقصود موکل خواهد بود. نظریه دوم: وجود اختیار عقد صلح و هبه موجب می‌شود که وکیل اختیار بیع یا قیمت نازل‌تر و غیرعرفی را داشته باشد؛ زیرا مقصود موکل با تفویض اختیارات وسیع حاصل است و [[ماده ۲۲۰ قانون مدنی]] نیز این نظر را تقویت می‌نماید.
با توجه به ماده ۶۶۷ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی چون وکیل غبطه موکل را مراعات نکرده است در صورت اثبات، وکیل موظف به پرداخت خسارت می‌باشد.
* {{آبی|نظر هیات عالی}}: در فرض سؤال، وکیل اعم از وکالت عام یا خاص، مکلف به رعایت غبطه و صرفه و صلاح موکل می‌باشد، هرچند در وکالت بلاعزل قید شده باشد که "موکل می‌تواند مورد وکالت را به هر قیمت و به هرکس ولو به خود، در قالب هر عقدی واگذار نماید." ضمناً مفاد [[ماده ۱۰۷۴ قانون مدنی|ماده‌ ۱۰۷۴]] ناظر به [[ماده ۱۰۷۳ قانون مدنی|ماده‌ ۱۰۷۳ قانون مدنی]] مؤید این تفسیر و استنباط است.


==== نظر اکثریت ====
'''د) در نشست برگزار شده در دادگستری شهرستان سمنان''' به تاریخ ۱۱/۸/۱۳۹۱ در موضوع عدم رعایت غبطه موکل از ناحیه وکیل، سوال نشست این بوده است که شخص (الف) به شخص (ب) وکالت کلی جهت فروش هرگونه معامله نسبت به یک قطعه ملک مسکونی می‌دهد. وکیل ملک را برای خودش معامله می‌کند و سپس آن را به شخص (ج) انتقال می‌دهد و شخص (ج) نیز آن را به شش قطعه تفکیک کرده و به اشخاص دیگری انتقال می‌دهد. آیا شخص (الف) که مالک اولیه بوده حق فسخ یا ابطال یا رد معامله و بالتبع معاملات بعدی را دارد یا صرفاً می‌تواند به لحاظ عدم رعایت غبطه وی از ناحیه وکیل مطالبه خسارت نماید؟ آیا رد یا قبول معامله یا فسخ آن موکول و منوط به زمان خاصی است یا هر زمانی این حق را دارد که معامله را رد و ابطال نماید؟
با توجه به مواد ۶۶۷،۱۰۷۲،۱۰۷۳ و ۱۰۷۴ قانون مدنی در صورت عدم رعایت غبطه موکل از ناحیه وکیل معامله غیرنافذ است که در صورت تأیید موکل، معامله صحیح و در صورت رد معامله از ناحیه موکل معامله باطل است و بدیهی است معامله بعدی نیز باطل است. نظر دادگاه‌های تجدیدنظر استان نیز بر همین منوال است.


==== نظر هیات عالی ====
* {{آبی|نظر اقلیت}}: با توجه به ماده ۶۶۷ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی چون وکیل غبطه موکل را مراعات نکرده است در صورت اثبات، وکیل موظف به پرداخت خسارت می‌باشد.
در فرضی هم که به وکیل اختیار داده شده که هرگونه صلاح و مقتضی می‌داند معامله کند، رعایت مصلحت موکل لازم است ولیکن در این‌که آیا وکیل می‌تواند خود طرف معامله قرار گیرد در صحت چنین معامله‌ای تردید وجود دارد زیرا در موردی که وکالت به طور مطلق داده می‌شود، آیا وکیل صلاحیت دارد تا خود طرف معامله قرار گیرد؟ قانون مدنی پاسخ صریحی ندارد. در ماده ۱۲۴۰ قانون مدنی، قیم را از معامله با مولی‌علیه در موردی که به سمت قیمومت از طرف او با خود معامله می‌کند، منع کرده است. ماده ۱۱۹ قانون امور حسبی در مورد امین غایب و جنین نیز همین حکم را جاری می‌داند. در فقه نیز درباره نفوذ معامله وکیل با خود، اختلاف است. پاره‌ای از فقها به استناد اخبار و تردید از این‌که وکیل در معرض تهمت قرار می‌گیرد و نمی‌تواند مصلحت موکل را رعایت کند و به استناد اطلاق وکالت که ناظر به معامله با دیگران است، معامله را نادرست دانسته‌اند. گروه دیگر به استناد این‌که اطلاق وکالت شامل معامله با خود وکیل نیز می‌شود، عقد را نافذ شناخته‌اند. آنچه که روشن و مسلم به نظر می‌رسد این است که در این‌گونه معاملات بیم خارج شدن وکیل از حدود امانت را نباید نادیده گرفت. اصل حمایت از حقوق موکل و لزوم تفسیر مضیق از تعبیر اراده، بر این مبنا ایجاب می‌کند که معامله با خود محدود به موردی شود که او آن را مجاز شمارد یا شخصیت و ابتکار وکیل مؤثر در عقد نباشد. در موردی که شخصیت وکیل در عقد مؤثر است، ممنوعیت وکیل با مفاد و روح قوانین و ملاک آن سازگارتر است. ماده ۱۰۸۲ قانون مدنی به عنوان یک مصداق از قاعده کلی مقرر می‌دارد در صورتی‌که وکالت به طور اطلاق داده شود، وکیل نمی‌تواند موکله را برای خود تزویج کند، مگر این‌که این اذن صریحاً به او داده شده باشد. بنابراین، نتیجتاً نظر اکثریت قضات دادگستری شهرستان دامغان تأیید می‌شود.<ref>اداره مطالعات رویه قضایی، گزارش تفصیلی هیأت تخصصی پیش‌نشست آرا وحدت رویه مدنی، پژوهشگاه قوه قضائیه، اردیبهشت ۱۴۰۳</ref>
* {{آبی|نظر اکثریت}}: با توجه به مواد ۶۶۷،۱۰۷۲،۱۰۷۳ و ۱۰۷۴ قانون مدنی در صورت عدم رعایت غبطه موکل از ناحیه وکیل معامله غیرنافذ است که در صورت تأیید موکل، معامله صحیح و در صورت رد معامله از ناحیه موکل معامله باطل است و بدیهی است معامله بعدی نیز باطل است. نظر دادگاه‌های تجدیدنظر استان نیز بر همین منوال است.
* {{آبی|نظر هیات عالی}}: در فرضی هم که به وکیل اختیار داده شده که هرگونه صلاح و مقتضی می‌داند معامله کند، رعایت مصلحت موکل لازم است ولیکن در این‌که آیا وکیل می‌تواند خود طرف معامله قرار گیرد در صحت چنین معامله‌ای تردید وجود دارد زیرا در موردی که وکالت به طور مطلق داده می‌شود، آیا وکیل صلاحیت دارد تا خود طرف معامله قرار گیرد؟ قانون مدنی پاسخ صریحی ندارد. در ماده ۱۲۴۰ قانون مدنی، قیم را از معامله با مولی‌علیه در موردی که به سمت قیمومت از طرف او با خود معامله می‌کند، منع کرده است. ماده ۱۱۹ قانون امور حسبی در مورد امین غایب و جنین نیز همین حکم را جاری می‌داند. در فقه نیز درباره نفوذ معامله وکیل با خود، اختلاف است. پاره‌ای از فقها به استناد اخبار و تردید از این‌که وکیل در معرض تهمت قرار می‌گیرد و نمی‌تواند مصلحت موکل را رعایت کند و به استناد اطلاق وکالت که ناظر به معامله با دیگران است، معامله را نادرست دانسته‌اند. گروه دیگر به استناد این‌که اطلاق وکالت شامل معامله با خود وکیل نیز می‌شود، عقد را نافذ شناخته‌اند. آنچه که روشن و مسلم به نظر می‌رسد این است که در این‌گونه معاملات بیم خارج شدن وکیل از حدود امانت را نباید نادیده گرفت. اصل حمایت از حقوق موکل و لزوم تفسیر مضیق از تعبیر اراده، بر این مبنا ایجاب می‌کند که معامله با خود محدود به موردی شود که او آن را مجاز شمارد یا شخصیت و ابتکار وکیل مؤثر در عقد نباشد. در موردی که شخصیت وکیل در عقد مؤثر است، ممنوعیت وکیل با مفاد و روح قوانین و ملاک آن سازگارتر است. ماده ۱۰۸۲ قانون مدنی به عنوان یک مصداق از قاعده کلی مقرر می‌دارد در صورتی‌که وکالت به طور اطلاق داده شود، وکیل نمی‌تواند موکله را برای خود تزویج کند، مگر این‌که این اذن صریحاً به او داده شده باشد. بنابراین، نتیجتاً نظر اکثریت قضات دادگستری شهرستان دامغان تأیید می‌شود.<ref name=":0">اداره مطالعات رویه قضایی، گزارش تفصیلی هیأت تخصصی پیش‌نشست آرا وحدت رویه مدنی، پژوهشگاه قوه قضائیه، اردیبهشت ۱۴۰۳</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:آرای وحدت رویه دیوان عالی کشور سال 1403]]
[[رده:آرای وحدت رویه دیوان عالی کشور سال 1403]]

منوی ناوبری