انسانِ تعینناپذیر در اندیشة پیکودِلا میراندولا؛ بنیانی برای حقوق بشر غربی
انسانِ تعینناپذیر در اندیشة پیکودِلا میراندولا؛ بنیانی برای حقوق بشر غربی نام مقاله ای است از محمد کمالی گوکی و ابوالفضل شکوری که در شماره یک دوره پنجاه و یک ( بهار 1400) فصلنامه مطالعات حقوق عمومی دانشگاه تهران منتشر شده است.
چکیده
اندیشمندان دورة رنسانس، بهواسطة اینکه تجلیگاه یک دوران جدید بودند، از اندیشههای بکری برخوردارند. پیکودلا میراندولا (1494-1463م) با وجود گمنام بودن در تاریخ فلسفه، نقشی بسزا در نگاه غربی به انسان بازی کرد. نگاه او به مسئلة کرامت انسان و جایگاهش در این مقولة بنیادین در تاریخ فکر غرب، بررسی اندیشة او را چنان پرمعنا میکند که میتوان وی را از تأثیرگذارترین اندیشمندان در مسئلة حقوق بشر در عصر کنونی دانست. با کمک تشریح اندیشة میراندولا، بهنوعی به تشریح اندیشة غرب در مقولة کرامت انسان و حقوق بشر خواهیم پرداخت. بر این اساس سؤال محوری در این پژوهش این است که: «مبنای کرامتمندی انسان در اندیشة میراندولا چیست و این مبنا چه نسبتی با حق انسان برقرار میکند؟» برای یافتن پاسخ پرسشمان براساس رویکرد هرمنوتیک فلسفی گادامر به گفتوگو با متون میراندولا میپردازیم. میراندولا از انسان تعینناپذیر سخن میگوید که حق قانونگذاری و تعیین سرنوشت خود را بنا به انتخاب خود دارد. این دیدگاه پیامدهای حقوق بشری مستقیمی دارد و بهمثابة نخ تسبیحی است که اندیشة حقوق بشری معاصر را به اندیشة رنسانسی میراندولا متصل میکند.
کلیدواژهها
- انسان
- حق
- رنسانس
- کرامت
- میراندولا