بازخوانی دکترین مصلحت دولت در پرتو نظریه تعادل

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو

بازخوانی دکترین مصلحت دولت در پرتو نظریه تعادل نام مقاله‌ای از مهناز بیات کمیتکی و مهدی بالوی است که در شماره چهل و هفتم (آبان 1394) نشریه پژوهش حقوق عمومی منتشر شده است.

چکیده

دو مفهوم حق و مصلحت که از جمله عناصر کلیدی گفتمان سیاسی، حقوقی، اخلاقی و اجتماعی اکثریت قریب به اتفاق کشورهای دنیا قلمداد می‌شوند، راه خود را به گفتمان حقوقی و سیاسی جامعه معاصر ایران نیز باز کرده‌اند. با این همه بروز حدی از تنش میان آنها به دلیل تکثر انگاره های ارزشی و مآلاً، تزاحم ادعاهای متعارض، در عرصه عمل، امری گریزناپذیر جلوه می‌کند. از همین رو، نظریه‌پردازان حوزه فلسفه سیاسی و حقوقی مدرن کوشیده‌اند تا هر یک به سهم خویش راهکاری را برای حل این تنش مجادله‌آمیز ارائه دهند . از این میان، هابز و هگل ضمن تئوریزه کردن ایده مصلحت دولت، منفعت طیف محدود کارگزاران حکومتی را به مثابه خیر عام و مصلحت عمومی قلمداد نموده و بر این مبنا با مقدم دانستن منافع مذکور بر حقوق و آزادی‌های فردی، اعطا، بازپسگیری، گسترش یا محدودیت هر نوع حق فردی را به طور کامل در چارچوب ملاحظات مربوط به منفعت عمومی قابل تحقق دانسته‌اند. این نظریه در فقه سیاسی شیعه طرفداران و مخالفانی دارد. از میان موافقان آن شیخ مفید، شیخ طوسی، علامه حلی و شهید اول و از میان مخالفان، شیخ مرتضی انصاری و آیت‌الله خمینی نام بردارند. در این نوشتار تلاش می‌کنیم، پس از معرفی دکترین مصلحت دولت، مغالطه های مفهومی و چالش‌های عملی این ایده را در پرتو تئوری تعادل به عنوان نظریه‌ای همگرا در خصوص نسبت میان حق و مصلحت، آشکارا نشان دهیم.

کلیدواژه‌ها

  • حق
  • مصلحت عمومی
  • عدالت
  • دکترین مصلحت دولت
  • نظریه تعادل

اصطلاحات تخصصی