رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره ابلاغ اوراق قضایی به موکل با وجود وکیل

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور شماره ۹۲۰۹۹۷۰۹۰۷۲۰۰۶۹۶
شماره دادنامه۹۲۰۹۹۷۰۹۰۷۲۰۰۶۹۶
تاریخ دادنامه۱۳۹۲/۰۷/۱۴
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۱۲ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای حقوقی
موضوعابلاغ اوراق قضایی به موکل با وجود وکیل
قاضیقدرت اله طیبی
مصطفوی

رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره ابلاغ اوراق قضایی به موکل با وجود وکیل: با وجود وکیل، ابلاغ اوراق قضایی به موکل اعتبار ندارد و هرگونه اخطار از جمله اخطار رفع نقص، می بایست به وکیل ابلاغ شود.

رأی خلاصه جریان پرونده

خانم ع.ر. فرزند ج. با وکالت خانم م.ح. وکیل پایه یک دادگستری، دادخواستی به طرفیت آقای ح.ه. فرزند ع. به خواسته صدور حکم طلاق به مجتمع قضایی شهید مفتح تقدیم داشته و به شعبه ۲۷۷ ارجاع گردیده است. وکیل خواهان توضیح داده است که طبق مندرجات سند رسمی ازدواج به شماره ۴۴۰۹-۵/۴/۷۱ دفتر ثبت رسمی ازدواج شماره ۳۳۸ تهران، خواهان همسر دائمی خوانده با مهریه ۱۱۴ عدد سکه تمام بهار آزادی می باشد و حاصل زندگی مشترک آنان دو فرزند دختر ۱۵ ساله و پسر ۱۴ ساله می باشد. طبق اظهارات موکل و مدارک ابرازی وی از سوء معاشرت و کتک کاری های همسرش دچار مشقت و خوف فراوان بوده که آخرین گواهی پزشکی قانونی به شماره ۱۶۱۸ / م/۱۴/۱-۳۱/۱/۹۰ صادر شده و در پرونده کلاسه ۹۰۰۷۹۶ بازپرسی موجود می باشد لذا مستندا به ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی صدور حکم طلاق درخواست می شود، شعبه مذکور با تعیین وقت دادرسی و دعوت از طرفین به تاریخ ۳۰/۶/۱۳۹۰ در وقت مقرر جلسه دادگاه را تشکیل، خوانده با وصف ابلاغ واقعی اخطاریه حضور ندارد، وکیل خواهان حضور دارد، خود خواهان نیز حضور ندارد. وکیل خواهان اظهار داشت خواسته به شرح دادخواست تقدیمی است و اضافه کرده طبق اظهارات موکل طی سال ها بین زوجین درگیری و کدورت به دلایل مختلف به وجود آمده و در برخی موارد زوجه با مراجعه به پزشکی قانونی و مرجع قضایی مبادرت به طرح شکایت نموده که مدارک مربوط به سال های ۸۲ پارگی پرده گوش و سال ۸۵ که در منزل برادر زوجه در چمستان نور به شدت توسط زوج مضروب شده و آخرین برگ پزشکی قانونی مربوط به سال ۱۳۹۰ که در منزل مشترک توسط خوانده مضروب شده که در حال حاضر در شعبه ۱۰ بازپرسی ناحیه ۵ تهران مطرح می باشد به طوری که امکان ادامه زندگی مشترک برای وی با حدوث عسر و حرج و سوء معاشرت شدید زوج مقدور نمی باشد. دادگاه طی تصمیمی قرار ارجاع امر به داوری صادر و تذکر می دهد طرفین داوران خودشان را در مهلت مقرر معرفی نمایند، آقای ح.ه. به عنوان داور زوج معرفی و شرایط داوری به وی تفهیم گردید و آقای الف.ف. نیز به عنوان داور زوجه معرفی و شرایط داوری به تاریخ ۱۹/۷/۱۳۹۰ به وی نیز تفهیم گردیده و نامبرده نظریه خود را تقدیم و پیوست پرونده می باشد و بازپرسی شعبه ۱۰ دادسرای ناحیه ۵ تهران طی شرحی اعلام کرده در پرونده کلاسه ۱۰ ب/۹۰۰۷۹۶ خانم ع.ح. علیه ح.ه. شکایتی دایر بر ایراد ضرب و جرح عمدی مطرح نموده که تحت رسیدگی است و داور زوج نیز نظریه داوری خود را تقدیم و ضمیمه پرونده می باشد. دادگاه پس از طی مراحل دادرسی به شرح دادنامه شماره ۲۱۰۰-۱۹/۱۰/۱۳۹۰ مبادرت به صدور رأی می نماید، دادگاه استدلال کرده است به این که با احراز رابطه زوجیت و توجها به مخالفت زوج با طلاق و نظر به این که از ناحیه وکیل زوجه دلیل و مستندی در محکومیت زوج در محاکم کیفری از بابت ایراد ضرب و جرح عمدی زوجه ارائه نگردیده است و توجها به دادنامه شماره ۲۷۹-۲۸/۶/۱۳۹۰ صادره از شعبه ۲۷۴ دادگاه خانواده تهران در محکومیت زوجه به تمکین و بازگشت به زندگی مشترک، دعوی خواهان را غیر ثابت تشخیص و مستندا به مفهوم مستفاد از مواد ۱۱۳۰ و ۱۱۳۳ قانون مدنی حکم به رد دعوی خواهان را صادر می نماید. پس از ابلاغ دادنامه خانم ع.ر. با وکالت خانم م.ح. طی دادخواست نسبت به دادنامه صادره تجدیدنظرخواهی کرده و پرونده به شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارجاع و شعبه یاد شده با تعیین وقت رسیدگی به تاریخ ۲۱/۳/۱۳۹۱ در وقت مقرر جلسه دادگاه را تشکیل داده. زوجه به همراه وکیل حضور دارد و تجدیدنظرخوانده ( زوج ) نیز حضور دارد تجدیدنظرخواه مطالب گذشته را بیان کرده و اضافه کرده است؛ این آقا با زن های دیگر ارتباط دارد که مسایل را در خانه ضبط کردم تا این که تیرماه سال گذشته مجبور شدم خانه را ترک کنم. سئوال شد که آیا در حال حاضر با شوهرتان زندگی مشترک دارید. گفت خیر مدت یک سال است با ایشان نیستم خودم با دو فرزند زندگی جداگانه دارم و معلم آموزش و پرورش هستم. تجدیدنظرخوانده در دفاع گفت راجع به کتک کاری، اسناد و مدارک مربوط به این خانم نمی باشد، گواهی پزشکی قانونی راجع به خواهر ایشان است که با شوهرش اختلاف داشتند و برای خودش استفاده کرده. راجع به ارتباط با دیگران با کسی ارتباط نداشتم با کسی اختلاف مالی پیدا کرده که قرار بود که مؤسسه بزنند که نشد، آن خانم را به من ارتباط داده و در مورد ضبط صدا نیز من قبول ندارم. سپس خانم ع.ر. اظهار داشت مهریه که ۱۱۴ عدد سکه بهار آزادی است مطالبه می نمایم و با بذل آن در قبال طلاق موافق نیستم، نفقه معوقه را نیز مطالبه می نمایم، جهیزیه و کلیه اثاثیه در اختیار شوهرم می باشد و با ادامه زندگی مشترک نیز مخالف می باشم. دادگاه پس از استماع اظهارات طرفین و ملاحظه لوایح پیوستی ختم رسیدگی اعلام و مبادرت به صدور رأی می نماید که استدلال کرده است به این که رأی ( تجدیدنظرخواسته ) بر اساس قواعد و مقررات جاری اصدار یافته و ایراد و اعتراضی که موجبات گسیختن دادنامه بدوی را در نظر دادگاه فراهم سازد از ناحیه تجدیدنظرخواه به عمل نیامده و استناد استدلال محکمه نیز صحیحا صادر شده است لذا به شرح دادنامه شماره ۱۳۲۴-۱۷/۷/۱۳۹۱ ضمن رد اعتراض معترض دادنامه تجدیدنظرخواسته را تأیید می نماید. دادنامه مذکور به تاریخ ۲/۸/۱۳۹۱ به وکیل تجدیدنظرخواه خانم م.ح. ابلاغ و نامبرده به وکالت از خانم ع.ر. طی دادخواست و لایحه پیوستی نسبت به دادنامه صادره فرجام خواهی کرده و پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و به این شعبه ارجاع گردیده است. با بررسی ملاحظه می شود که موضوع فرجام خواهی به فرجام خوانده ارسال به علت تغییر محل زندگی بدون ابلاغ اعاده شده است، با بررسی اوراق پرونده ملاحظه می شود که از ناحیه وکیل فرجام خواه خانم ع.ر. دادنامه به شماره ۱۲۱-۲۳/۲/۱۳۹۲ صادره از شعبه ۱۱۷۸ دادگاه عمومی جزایی تهران پیوست لایحه تقدیم شده که حاکی از محکومیت فرجام خوانده آقای ح.ه. به پرداخت دیه در حق فرجام خواه و تحمل ۹۱ روز حبس و ۲۰ ضربه شلاق به اتهام رابطه نامشروع می باشد و دادنامه مذکور به شرح دادنامه شماره ۴۴۳-۱۶/۴/۱۳۹۲ صادره از شعبه ۴۱ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ضمن نقض محکومیت شلاق تأیید گردیده است. پرونده را طی تصمیمی به شرح بین الهلالین ذیل به شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر استان تهران اعاده می کند ( با بررسی اوراق پرونده ملاحظه می شود که موضوع فرجام خواهی و ضمایم آن برای فرجام خوانده ارسال ولی به علت تغییر محل زندگی بدون ابلاغ به نامبرده اعاده گردیده است لذا با توجه به گزارش دفتر این شعبه در پرونده در وضعیت فعلی قابلیت طرح در دیوان عالی کشور را ندارد و برای اقدام مقتضی به دفتر شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر استان تهران اعاده می گردد ) شعبه مذکور به خود فرجام خواه اخطار رفع نقص کرده و اخطاریه به تاریخ ۲/۱۱/۱۳۹۱ به وی ابلاغ و از ناحیه مشارالیها نسبت اعلام نشانی فرجام خوانده اقدامی به عمل نیامده است، شعبه ۲ دادگاه تجدیدنظر استان تهران پس از رسیدگی با استدلال به این که فرجام خواه با ملاحظه اخطاریه شماره ۰۰۵۸۰-۲۱/۱۰/۱۳۹۱ نسبت به رفع نقص موضوع تذکر دفتر دادگاه اقدامی به عمل نیامده است و این امر نیز متعاقب رأی فرجامی به شماره ۲۸۹-۲۹/۳/۱۳۹۲ شعبه دوازدهم دیوان عالی کشور صورت پذیرفته لذا دادگاه به استناد ماده ۳۸۳ قانون آیین دادرسی مدنی به شرح دادنامه شماره ۶۰۲-۲۴/۴/۱۳۹۲ قرار رد دادخواست فرجامی را صادر می نماید دادنامه مذکور به تاریخ ۱۰/۵/۱۳۹۲ به وکیل فرجام خواه خانم م.ح. ابلاغ و مشارالیها طی دادخواست و لایحه پیوست آن نسبت به دادنامه صادره فرجام خواهی کرده و پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و به این شعبه ارجاع گردیده است با بررسی اوراق پرونده ملاحظه می شود که موضوع فرجام خواهی به فرجام خوانده ابلاغ شده و لایحه از ناحیه نامبرده واصل نگردیده است عمده اعتراض وکیل فوق در لایحه تقدیمی این است که حسب تبصره ماده ۴۷ قانون آیین دادرسی مدنی هرگونه ابلاغ و اخطار می بایست به اینجانب و به نشانی مندرج در وکالت نامه ارسال گردد که در این مورد اخطاریه شماره ۰۰۰۵۸۰-۱۱/۱۰/۱۳۹۱ به موکل خانم ع.ر. ابلاغ شده که فاقد وجاهت قانونی بوده و قابلیت استفاده قانونی جهت رد دادخواست فرجامی را ندارد و تقاضای نقض قرار صادره را نموده است.

رأی شعبه دیوان عالی کشور

با بررسی اوراق پرونده ملاحظه می شود که خانم م.ح. وکیل پایه یک دادگستری در وکالت نامه تقدیمی حق فرجام خواهی در دیوان عالی کشور را داشته و از ناحیه موکلش معزول نشده است و هرگونه اخطار از جمله اخطار رفع نقص در اجرای مقررات تبصره ماده ۴۷ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی می بایست به وکیل مذکور ابلاغ می شد بنابراین شکایت وکیل یاد شده به وکالت از فرجام خواه وارد است و مستندا به ذیل ماده ۳۸۳ قانون مذکور دادنامه شماره ۶۰۲-۲۴/۴/۱۳۹۲ صادره از شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر استان تهران نقض و جهت اقدام قانونی پرونده به شعبه مذکور اعاده می گردد.

رئیس شعبه ۱۲ دیوان عالی کشور - مستشار

طیبی - مصطفوی