رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره اختلاف در نوع نکاح

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور شماره ۹۳۰۹۹۷۰۹۰۸۵۰۰۴۰۴
شماره دادنامه۹۳۰۹۹۷۰۹۰۸۵۰۰۴۰۴
تاریخ دادنامه۱۳۹۳/۱۰/۱۴
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۲۵ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای حقوقی
موضوعاختلاف در نوع نکاح
قاضیرحمت الله سعیدی
علی خوشوقتی

رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره اختلاف در نوع نکاح: ذکر مدت امری اضافی است و مادام که به اثبات نرسد، نکاح بدون مدت (دائم) تلقی خواهد شد و در زمان بروز اختلاف بار اثبات بر عهده کسی است که مدعی امر زاید (تعیین مدت و منقطع بودن نکاح) است.

رأی خلاصه جریان پرونده

در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۸ آقایان ح.م. و م.ج. وکلای دادگستری به وکالت از بانو گ. دادخواستی به طرفیت آقایان و بانوان: الف.، ص.، ع.، ج.، ح.، م. و ز. همگی ص. به خواسته صدور حکم بر اثبات رابطه زوجیت دائم بین موکله و مرحوم ق.ص. به دادگاه عمومی (خانواده) اردبیل تسلیم و توضیح داده اند بانو گ. در مردادماه سال ۷۸ به عقد دائم مورث خواندگان درآمده است. شهود متعدد به شرح استشهادیه تقدیمی شاهد نکاح دائم موکله با آن مرحوم بوده اند. زندگی مشترک آن ها قریب ۱۱ سال ادامه یافته که بعد از فوت مرحوم ق.ص. در سال ۸۹ وراث نامبرده (خواندگان دعوی) منکر وجود رابطه زوجیت دائم موکله و مورث خویش می باشند لذا مستندا به مواد ۱۰۶۲ و ۱۱۰۲ قانون مدنی تقاضای صدور حکم به شرح خواسته دارد تصویر مستندات پیوست و پرونده در شعبه دهم دادگاه عمومی اردبیل در جریان رسیدگی قرار گرفته است وکیل خواهان در جلسه دادرسی اضافه می کند عقد بین موکل و مورث خواهان ها نزد شهود واقع شده و استشهادیه پیوست حکایت از این امر دارد و در مورد ثبت ازدواج به عرض می رساند مطابق ماده ۱۹۰ قانون مدنی ازجمله شرایط صحت عقود که ازدواج هم یکی از آن هاست قصد و رضای طرفین، اهلیت، موضوع معین که مورد معامله است، جهت مشروع معامله می باشد، که همگی در عقد ازدواج طرفین پرونده وجود دارد به عبارت دیگر عقد ازدواج جزء عقود غیرتشریفاتی بوده و جز شرایط مقرر در ماده مذکور شرط دیگری لازم ندارد، مؤید این امر جرم دانستن عدم ثبت واقعه ازدواج برای زوج است نه اینکه عقد صحیح نباشد و تقاضای تحقیق از شهود دارم. خانم م.د. وکیل دادگستری به وکالت از آقای ص. و بانوان م. و ظ. (که ظاهرا همان م. و ز. هستند) همگی ص. وارد دعوی شده و لایحه ای تقدیم و اظهار می دارد: خواهان مدعی است که حدود ۱۱ سال است با مورث موکلین زندگی مشترک در قالب عقد دائم داشته و دعوی حاضر بعد از فوت ایشان و به طرفیت ورثه وی اقامه شده است درحالی که می توانست در زمان حیات او و به طرفیت شخص خودش طرح دعوی کند. علت عدم اقدام یقینا این است که از قبل اثبات رابطه زوجیت، داخل در ورثه افراد متمکن و سرشناس بشوند و با ادعای دائمی بودن نکاح از ماترک سهمی ببرند. مطابق ماده یک قانون ازدواج و اصلاحات بعدی آن ازدواج باید در دفاتر رسمی تنظیم و به ثبت برسد و ماده ۱۲ نظامنامه دفاتر ثبت ازدواج مقرر داشته چنانچه زوجین یا یکی از آن ها کر یا گنگ یا کور باشد علاوه بر معرفین هرکدام باید در معیت خود یک نفر از معتمدین خود را حاضر کند و این امر در سند تنظیمی تصریح شود. طبق ماده ۲۳۲ قانون امور حسبی تمامی دعواهایی که می باید بر میت و به طرفیت ورثه اقامه شود احصا گردیده و دعوی اثبات رابطه زوجیت به طرفیت ورثه متوفی داخل در دعاوی موصوف نیست، شهودی که استشهادیه را امضاء کرده اند منشأ اطلاعات خود، میزان مهریه، نام عاقد و سایر شرایط و کیفیات مربوط به نکاح دائم را بیان نکرده اند مضافا اینکه مقدمه چنین دعوایی تحصیل تصدیق انحصار وراثت است و تقاضای رد دعوی را دارد. دادگاه از چند تن از شهود خواهان تحقیق به عمل آورده است وکیل احد از خواندگان در جلسه دادرسی اظهار داشته: تمامی شهود به اتفاق اذعان داشتند که شاهد عقد و وقوع نکاح نبوده اند، نکاح ایشان در شناسنامه ثبت نگردیده، سند نکاحیه هم ندارند و علت ادای چنین شهادت هایی همدردی با خواهان و از سر استیصال است. وکیل خواهان نیز اظهار داشته ثبت نکاح در دفتر رسمی یا شناسنامه و نکاح نامه شرط صحت آن نمی باشد دادگاه با توجه به تقاضای خواهان قرار تحقیق محلی نیز صادر می نماید، که این قرار به معرض اجرا گذاشته شده، متعاقبا کفایت رسیدگی را اعلام و خلاصه به شرح زیر رأی صادر می نماید: با توجه به اینکه شهود به طورقطع و یقین شهادت نداده بلکه فقط مسموعات خود را نقل کرده اند و در تحقیق محلی نیز اظهار داشته اند که خواهان در منزل مورث خواندگان زندگی می کرد ولی از اینکه عقد کرده بودند یا نه و عقد آن ها دائم بوده یا موقت اطلاع دقیق نداشتند و نظر به دفاعیات وکیل خوانده حکم بر بطلان دعوی خواهان صادر می نماید رأی نسبت به خوانده دوم حضوری و نسبت به سایرین غیابی اعلام شده است. وکلای خواهان به رأی دادگاه اعتراض و دادخواست تجدیدنظرخواهی تقدیم داشته. و اقرارنامه ای رسمی که درواقع شهادت نامه است ضمیمه دادخواست خود کرده اند که به شرح آن آقایان ب.الف. و الف. س. و م.ر. شهادت داده اند که بانو گ. در مردادماه سال ۱۳۷۸ به عقد دائمی آقای ق.ص. درآمده و نامبردگان با یکدیگر رابطه زوجیت شرعی و دائمی داشتند. تجدیدنظرخواه در مقام ادای توضیح در جلسه دادرسی اظهار داشته حدود ۱۱ سال پیش من در منزل برادرم زندگی می کردم تا اینکه آقای ص. که حدود ۷۱ سال داشت به آنجا آمد و از من خواستگاری کرد. برادر مرحوم و پسر برادرش به نام الف. از طرف من پیش عاقد رفتند و بعد گفتند تو را به عقد ق.ص. درآورده ایم اثاثیه ای مختصر برداشتم و مرا به خانه ق. بردند، مدت ۱۱ سال با ایشان زندگی و مثل یک کلفت به او خدمت کردم. در ماه رمضان به منزل برادرم رفتم که خبر مرگ شوهرم را شنیدم، برای شرکت در عزاداری آمدم ولی به من رو ندادند، حتی وسایل زندگیم در منزل او جا مانده است. وکیل تجدیدنظرخوانده نیز در همان جلسه مطالبی در خصوص عدم صحت ادعای بانو گ. عنوان و اظهار داشته وجود عاقد و شهود ضمن العقد نکاح موضوعی است که علی رغم سؤال مکرر آن توسط دادگاه بدوی با سکوت مواجه شده و نام آنان نه در جلسات رسیدگی و نه در تحقیق محلی ذکر نشده. در مورد شهادت نامه رسمی نیز که در مرحله تجدیدنظر ارائه شده به دلیل تعارض شهود تعرفه شده در آن و استماع شده در دادگاه بدوی دلیل جدید محسوب و غیرقابل استناد در این مرحله می باشد. وکیل مرقوم سپس به ارزیابی اظهارات گواهان و مقایسه شهادت بعضی از آن ها در مرحله بدوی و این مرحله پرداخته و به دلیل تناقضی که وجود دارد، مدعی عدم اعتبار قانونی آن ها شده است. دادگاه به تفصیل از شهود معرفی شده تحقیق و همچنین از آقای الف. برادرزاده تجدیدنظرخواه که بنا با اظهار ایشان در جریان عقد و ازدواج ایشان حضور داشته تحقیق به عمل آورده و سپس کفایت رسیدگی را اعلام و ضمن شرح ماجرا و نقل قسمت هایی از شهادت شهود و عدم حضور خواندگان در جلسات دادرسی را مبین وقوع عقد ازدواج بین خواهان و مورث خواندگان و اینکه آیا ازدواج موقت بوده یا دائم با عنایت به اینکه اصل بر ازدواج دائم است و نکاح موقت استثناء بوده و نیاز به اثبات دارد لذا دادنامه بدوی نقض و حکم بر اثبات رابطه زوجیت از نوع دائم بین خواهان (گ.) با مرحوم ق.ص. صادر می نماید. رأی نسبت به آقای ص.ص. احد از تجدیدنظرخوانده حضوری و نسبت به سایرین غیابی اعلام شده است. خانم م.د. وکیل آقای ص.ص. به رأی دادگاه اعتراض و دادخواست فرجامی تقدیم داشته است. اعتراض های وی به شرح لایحه تقدیمی مفادا تکرار مطالبی است که در جریان دادرسی عنوان شده و اضافه می کند ایجاب عقد نکاح از ناحیه زوجه بوده و توالی عرفی در قبول مدنظر شارع است و اعتقاد فقه شیعه در این گونه موارد به این دستورات است که این ادعا زمانی قابل استماع است که انکار توسط طرف عقد به عمل آید و در زمان فوت یکی از طرفین، درصورتی که ادله ای نباشد اثبات این ادعا میسر نیست (شرح لمعه) با این وصف و اینکه عقدی ثابت نشده تا شک میان دائمی یا موقتی بودن آن به وجود آید چه در آن صورت هم استصحاب ماکان مبتنی بر عدم وجود عقد است، چراکه تمامی ادعا بعد از فوت مرحوم ص. به وجود آمده و نهایتا تقاضای نقض دادنامه فرجام خواسته را دارد. فرجام خوانده نیز لایحه ای تقدیم داشته و به اعتراض های فرجام خواه پاسخ گفته است. پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و رسیدگی به این شعبه محول شده است و این شعبه طبق دادنامه شماره ۵۰۰۰۰۳- ۱۳۹۳/۱/۹ نظر به اینکه تحقیق از ساکنان محل سکونت قبلی طرفین و اشخاصی که در جریان زندگی مشترک با آنان مراوده داشته اند و احتمالا استحضار دارند که بانو گ. مستمرا در خانه مرحوم ق.ص. زندگی می کرده یا خیر؟ و چه رابطه ای بین آنان وجود داشته؟ وظیفه مشارالیها نگهداری و انجام امور زندگی مرحوم ص. بوده یا به عنوان همسرش (دائم یا موقت) با او به سر می برده است ضرورت داشته و تحقیقات در این خصوص ناقص بوده، رأی فرجام خواسته را نقض و پرونده را به منظور رفع نقص و رسیدگی مجدد و صدور رأی با توجه به نتیجه حاصله از تحقیقات به شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر استان اردبیل اعاده داده است به لحاظ فوت مرحوم ص.ص. خوانده دعوی دادگاه قرار توقیف دادرسی صادر می نماید و با معرفی وراث آن مرحوم از سوی آقای ح.م. دادرسی ادامه یافته است. دادگاه در جهت رفع نقایص موردنظر دیوان عالی کشور از وکلای طرفین تحقیق به عمل آورده است. از وکیل بانو گ. در مورد هویت عاقد، نوع عقد و میزان مهر توضیح خواسته نامبرده اظهار می دارد: عاقد دوست مرحوم ق.ص. بوده و یک روحانی که فعلا موکله به او دسترسی ندارد و نام او را نیز نمی داند و با توجه به اینکه در زمان عقد، مدتی برای عقد نکاح تعیین نگردیده به استناد ماده ۱۰۷۵ قانون مدنی، عقد نکاح دائم می باشد. میزان مهریه تعیین شده برای بانو گ. در سال ۷۸ دو میلیون تومان تعیین گردیده است. موکله در زمان عقد باکره بوده و زمان وقوع عقد مرداد ماه سال ۷۸ و محل آن در شهر اردبیل بوده است شهود عقد دو نفر بوده اند یکی الف. م. که فوت کرده و شاهد دیگر هم عاقد را نمی شناسد ولی به دلیل آشنایی عاقد با مرحوم ق. و ورثه ایشان، ورثه به خاطر اینکه موکله ارث نبرد از معرفی وی استنکاف نموده و در جلسات رسیدگی هم حاضر نمی شود. دادگاه از شهود بانو گ. نیز تحقیق به عمل آورده است وکیل وراث ص.ص. در جلسه دادرسی اظهار داشته موکلین بنده از جریان دادرسی حاضر مطلع نیستند و نمی توانند ادعا یا دلیلی در خصوص حضور خانم گ. در منزل مرحوم ق.ص. و توجیه حضور ایشان به دادگاه ارائه نمایند شهود نیز دقیقا به مواردی که قبلا اشاره کرده بودند ادای شهادت نمودند و هیچ مورد خاصی اضافه یا روشن نگردیده و تحقیقاتی که به عمل آمده مشعر بر دلیل جدیدی که به طور قطع و یقین زوجیت دائمی نامبردگان را اثبات نماید به پرونده ارائه نگردیده و برفرض ثبوت با توجه به اظهارات آشکار همسایگان، قدر متقین ثبوت نکاح منقطع بین زوجین می باشد. دادگاه به منظور اطلاع از کیفیت زندگی مشترک مرحوم ق.ص. و بانو گ. و تحقیق از همسایگان و اهالی محل قرار تحقیق محل صادر می نماید که این قرار به معرض اجرا گذاشته شده متعاقبا کفایت رسیدگی اعلام و خلاصتا به شرح زیر رأی صادر می نماید: پاسخ وکیل فرجام خواهان در خصوص علت حضور خانم گ. در منزل مرحوم ق.ص. به مدت بیش از ۱۱ سال قانع کننده و مطابق واقع به نظر نمی رسد، مشهود معرفی شده فرجام خوانده همگی به صراحت شهادت به رابطه نکاح دائم و علقه زوجیت بین آنان داده اند و فرجام خواهان از معرفی عاقد به منظور تحقیق از وی که عقد واقعه و منقطع بوده یا دائم اظهار عجز کرده اند و دلیل یا اماره ای که حاکی از عدم وقوع عقد نکاح دائم بین مرحوم ق.ص. و خانم گ. باشد ارائه نداده اند و آنچه که از تحقیقات انجام شده برای دادگاه حاصل شده این بوده که بین آن دو نفر علقه زوجیت آن هم از نوع نکاح دائم وجود داشته است لذا دادگاه دعوی خانم گ. را مقرون به واقع تشخیص و حکم بر اثبات زوجیت خانم گ. با مرحوم ق.ص. از نوع عقد دائم با مهریه دو میلیون تومان وجه رایج جمهوری اسلامی ایران به تاریخ اول مرداد ماه سال ۱۳۷۸ صادر می نماید. خانم م.د. به رأی دادگاه اعتراض و دادخواست فرجام خواهی تقدیم داشته و اعتراض ها عمدتا تکرار مطالبی است که در جریان دادرسی عنوان شده و مطالبی در خصوص بی اعتباری شهادت شهود و بی اطلاعی وراث مرحوم ق.ص. از جریان دعوی و اینکه معرفی عاقد تکلیف فرجام خواهان نبوده و در حالی که منکر عقد می باشند چگونه باید عاقد را معرفی کنند اظهار و نهایتا درخواست نقض رأی دادگاه را دارد. وکیل فرجام خوانده نیز لایحه ای تقدیم داشته و به تفصیل به اعتراض های فرجام خواه پاسخ گفته است پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و مجددا در دستور کار این شعبه قرار گرفته لوایح طرفین هنگام شور قرائت خواهد شد.

رأی شعبه دیوان عالی کشور

فرجام خواهی بانو م.د. وکیل دادگستری به وکالت از وراث مرحوم ص.ص. نسبت به دادنامه شماره ۵۰۰۳۷۰- ۱۳۹۳/۴/۳۱ شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر استان اردبیل موجه به نظر نمی رسد زیرا علاوه بر مراتبی که در رأی دادگاه آمده است طرفین در اینکه بانو گ. به عقد مرحوم ق.ص. درآمده اتفاق بیان دارند النهایه بانو گ. مدعی است که عقد دائم بوده و وراث مرحوم ص. ادعا می کنند نکاح ایشان از نوع منقطع می باشد. مطابق ماده ۱۰۷۶ قانون مدنی مدت نکاح منقطع باید کاملا معلوم باشد. بنابراین ذکر مدت امری علاوه و اضافی است و مادام که به اثبات نرسد، نکاح بدون مدت (دائم) تلقی خواهد شد و در زمان بروز اختلاف بار اثبات بر عهده کسی است که مدعی امر زاید (تعیین مدت و منقطع بودن نکاح) می باشد و وکیل فرجام خواه دلیلی بر منقطع و مدت دار بودن عقد ابراز ننموده لاجرم نکاح، دائم تلقی می گردد بنا به مراتب رأی دادگاه طبق محتویات پرونده و بر اساس موازین قانونی صادر شده و از لحاظ رعایت تشریفات دادرسی نیز خدشه ای بر آن وارد نمی باشد و اعتراض های فرجام خواه نیز در حدی نیست که نقض آن را ایجاب کند لذا ضمن رد فرجام خواهی دادنامه فرجام خواسته مستندا به ماده ۳۷۰ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی ابرام و استوار می گردد.

رئیس و مستشار شعبه ۲۵ دیوان عالی کشور

سعیدی- خوشوقتی