رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره اختلال حواس و حجر

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور شماره ۹۲۰۹۹۷۰۹۰۹۱۰۰۲۹۰
شماره دادنامه۹۲۰۹۹۷۰۹۰۹۱۰۰۲۹۰
تاریخ دادنامه۱۳۹۲/۰۹/۲۶
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۳ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای حقوقی
موضوعاختلال حواس و حجر
قاضیحسن غفار پور
رسول شاملو

رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره اختلال حواس و حجر: اختلال حواس و مشاعر ، دارای درجات و مراتبی است که در تمامی موارد موجب حجر نیست و احراز حجر و تاریخ آن هم یک امر قضایی است که با توجه به ادله و اوضاع واحوال موجود و قرائن و امارات محقق می گردد.

رأی خلاصه جریان پرونده

در تاریخ ۱۶/۱۲/۸۹ ش.ه . شرحی به اداره سرپرستی دادسرای مشهد نوشته وکالتا از طرف : ۱ ح.الف. ۲ ع.ن. تقاضای صدور حکم حجر برای ع.ن. فرزند غ. نموده است دادسرا شخص موردنظر را به پزشکی قانونی معرفی نموده است در تاریخ ۳/۲/۹۰ خانم ص.م. خود را مادر ع.ن. معرفی نموده و به اتفاق فرزند دیگرش آمادگی خود را برای قیمومیت وی اعلام داشته اند. پاسخ پزشکی قانونی خراسان رضوی به شماره ۱۱۲۴/۲۰۰/ص ۱۰/۱/۹۰ حاکی است نامبرده ... دچار اختلال خلقی دو قطبی (جنون ادواری) می باشد که منجر به حداقل چهار نوبت بستری در بخش روان پزشکی گردیده است تاریخ شروع بیماری حداقل از ۲۵/۱/۷۱ می باشد. ; در حال حاضر با درمان های دارویی علایم جنون وی بهبودی بارزی یافته است لیکن احتمال عود بیماری منتفی نیست در موارد عود قادر به اداره امور مهم مالی خود نمی باشد. سپس پرونده برای صدور حکم به دادگاه عمومی شعبه اول مشهد ارجاع شده است. دادگاه مرجوع الیه پرونده را برای تحقیق بیشتر به دادسرا اعاده نموده و دادسرا پس از انجام تحقیقات آن را با بررسی در اطراف موارد استناد دادگاه گزارش نموده است به شرح دادنامه شماره ۹۰۰۹۹۷۵۱۱۰۱۰۱۳۵۳ ۱۲/۸/۱۳۹۰ شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی مشهد با استدلالی که به عمل آورده حکم بر رد درخواست حجر صادر و اعلام داشته است آقای ع.ن. شخصا نسبت به دادنامه صادره تجدیدنظرخواهی نموده و درخواست نقض آن را به لحاظ بیماری کرده است. پرونده در شعبه ۲۱ دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی مطرح و شعبه مرجوع الیه ادامه تحقیقات در زمینه حجر و عدم حجر شخص موردنظر را بر عهده گرفته و استعلام مجدد از پزشکی قانونی نموده و خواستار تشکیل هیأت مجدد شده و کمیسیون پزشکی قانونی مرکب از چهار نفر متخصص اعصاب و روان و یک نفر متخصص پزشکی قانونی تشکیل گردیده و به شرح نظریه شماره ۵۲۲/۷/۵۱۱/۹۰ ۲۶/۴/۹۱ چنین نتیجه گیری اعلام گردیده است ... از نامبرده در معیت خواهرش ... مصاحبه روان پزشکی به عمل آمد مدارک پزشکی و نتیجه کمیسیون های قبلی این مرکز بررسی شد وی به علت اختلال خلقی دو قطبی واجد علائم جنون (جنون ادواری) از سال ۷۱ سابقه چندین نوبت بستری در بیمارستان روان پزشکی را داشته (تاریخ های ۲۵/۱/۷۱۱۳/۳/۷۷ و۱۰/۹/۷۸) که با وجود مصرف داروها علائم بیماری به طور کامل بهبودی نداشته است در حال حاضر نیز درجاتی از علائم اختلال مذکور ازجمله افکار بزرگ منشی و اعتماد به نفس بالا در وی وجود دارد که می تواند قضاوت اجتماعی و تصمیم گیری های مالی وی را تحت تاثیر قرار دهد مجددا اعلام می گردد با توجه به مدارک موجود و شرح حال های اخذ شده از نامبرده و بستگان از سال ۱۳۷۱ بیماری در وی مستقر بوده و هیچ گاه فاز افاقه کامل نبوده است. ; سپس دادگاه بر طبق دادنامه شماره ۹۱۰۹۹۷۵۱۳۵۹۰۰۶۶۳ ۷/۵/۱۳۹۱ چنین رأی صادر و اعلام نموده است. ... در خصوص تجدیدنظرخواهی ۱ آقای ع.ن. فرزند غ. ۲ خانم الف.ن. فرزند غ. با وکالت الف.الف. نسبت به دادنامه شماره ۵۱۱۰۱۰۱۳۵۳ ۱۲/۸/۱۳۹۰ صادرشده از شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی مشهد که به موجب آن درخواست اداره سرپرستی امور صغار و محجورین دایر به صدور حکم حجر آقای ع.ن. محکوم به رد شده است با توجه به اینکه نظریات پزشکی قانونی به ویژه نظریه مورخ ۲۶/۴/۹۱ به طور صریح و قاطع دلالت بر استقرار جنون ندارد و حتی به این نکته اشاره شده است که با وجود مصرف داروها علائم بیماری به طور کامل بهبودی نداشته است و این نحوه بیان حاکی از بهبودی نسبی بیمار در طول سال هایی است که مدعی حجر وی شده اند و نظر به اینکه مجموع محتویات پرونده و تحقیقات انجام شده مفید این است که مستدعی علیه حجر در مراودات و ارتباطات اجتماعی و اقتصادی خود به حفظ نسبی مصالح خود توجه داشته است و غلبه برخی از حالات روانی و رفتاری در اشخاص را نمی توان از مصادیق جنون تصور نمود بنابراین رأی تجدیدنظر خواسته صحیح و مطابق با موازین قانونی است و تجدیدنظرخواهی با هیچ یک از جهات مندرج در ماده ۳۴۸ قانون آیین دادرسی مدنی دادگاه های عمومی وانقلاب مطابقت ندارد ضمن رد تجدیدنظرخواهی با استناد به ماده ۳۵۸ قانون پیش گفته رأی تجدیدنظر خواسته تأیید می گردد. ... ; این دادنامه در تاریخ ۲۲/۵/۱۳۹۱ به ع.ن. ابلاغ شده در همین تاریخ نیز به الف.الف. ابلاغ گردیده و نامبرده با ارائه وکالت نامه برای مرحله فرجام خواهی به وکالت از ع. و الف.ن. فرزندان غ. در تاریخ ۸/۶/۹۱ و فرجه قانونی مبادرت به فرجام خواهی نموده است ماحصل درخواست رسیدگی مجدد این است که دادنامه صادره با موازین شرعی و مقررات قانونی انطباق ندارد زیرا با نظریات بدوی و سه گانه و پنج نفره و ۷ نفره کارشناسان پزشکی قانونی مشهد منطبق نمی باشد و دلایل و مدارک گردآوری شده مؤید آن است که آقای ع.ن. دارای جنون می باشد که توسط کارشناسان تأییدشده است و آقای ع.ن. دارای هدف عقلایی در زندگی نبوده و عقل امرار معاش ندارد و دادگاه محترم به بعضی از واقعیات موجود در پرونده اصلا رسیدگی نکرده است و استدلال به اینکه نظر یه کمیسیون هفت نفره پزشکی قانونی به طور صریح و قاطع دلالت بر استمرار جنون ندارد برخلاف مندرجات نظریه تخصصی و ظواهر امر می باشد. چون رأی بر اساس ظن و گمان و تردید صادرشده است برای حفظ حقوق فردی ناتوان تقاضای نقض و رسیدگی مجدد نموده است. دفتر دادگاه صادرکننده حکم تبادل لوایح را انجام داده و پس از وصول پاسخ فرجام خوانده مبنی بر اتخاذ تصمیم شایسته پرونده را به دبیرخانه دیوان عالی کشور ارسال نموده که به کلاسه بالا ثبت و در دستور کار این شعبه قرارگرفته است. اوراق لازم از پرونده و لوایح فرجامی هنگام شور قرائت می شود.

هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش عضو ممیز و ملاحظه اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رأی می دهد:

رأی شعبه دیوان عالی کشور

اختلال حواس و مشاعر و خلق دارای درجات و مراتبی است که در تمامی موارد موجب حجر نیست و تشخیص و احراز حجر و تاریخ آن هم یک امر قضایی است که با توجه به ادله و اوضاع واحوال موجود و قرائن و امارات محقق می گردد نتیجتا استنباط و استنتاج دادگاه از آنچه که از پرونده و دلایل و مدارک آن احراز نموده و یا از مصاحبه و معاینه شخص موردنظر برداشت کرده است محمول بر نظر قضایی و قابل خدشه نیست لذا اعتراضات فرجامی که عمدتا به اساس ادله و رسیدگی ماهوی مربوط است مؤثر در مقام نمی باشد مستندا به بند الف ماده ۳۶۸ و ماده ۳۷۰ قانون آیین دادرسی مدنی ضمن رد فرجام خواهی دادنامه صادره ابرام می شود.

رئیس شعبه ۳ دیوان عالی کشور مستشار

غفارپور شاملو