رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره ادعای وقفیت در مورد حسینیه

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور شماره ۹۳۰۹۹۷۰۹۰۶۱۰۰۵۲۲
شماره دادنامه۹۳۰۹۹۷۰۹۰۶۱۰۰۵۲۲
تاریخ دادنامه۱۳۹۳/۰۸/۱۹
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۱ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای حقوقی
موضوعادعای وقفیت در مورد حسینیه
قاضیحیدری قاسمی
علیزاده

رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره ادعای وقفیت در مورد حسینیه: نام گذاری محل به حسینیه دلیلی بر موقوفه شدن آن نیست.

رأی خلاصه جریان پرونده

این است که اداره اوقاف رامهرمز با مدیریت آقای ج.ک. دادخواستی به خواسته ی صدور حکم به اثبات وقفیت به طرفیت خانم ن.م. فرزند شیخ.ت. تقدیم دادگستری این شهرستان و اظهار داشته که پلاک ... واقع در بخش یک رامهرمز مشهور به حسینه م.ی از قدیم الایام حسینه بوده و مراسم تعزیه سید الشهدا علیه السلام و سایر مراسم مذهبی در آن برگزار می شده قبر شیخ ت نیز در داخل آن است، لذا اداره اوقاف به استناد بند ۲ ماده یک قانون تشکیلات و اختیارات سازمان اوقاف و امور خیریه تولیت آن را به عهده دارد، استدعای استماع شهادت شهود و صدور حکم به وقفیت پلاک موردنظر را دارد. پرونده به شعبه اول محاکم عمومی حقوقی ارجاع وقت رسیدگی تعیین، خواهان طی لایحه ای مدعی شده واقف پس از وقف تولیت را به صورت موقت به فرزندش سپرده و وجود قبر در حسینه مؤید وقفیت است و لزومی ندارد که صیغه وقفیت خوانده شود و با وقف نامه تنظیم گردد ضمن اینکه شیخ.ت. تابع عراق بوده و برای تملک ملک قانونا مشکل داشته است و نتوانسته سند ثبتی داشته باشد ولی فرزندش یعنی خوانده آن را تملک و سند دریافت داشته است، جلسه دادرسی در تاریخ ۲/۵/۹۲ تشکیل ولی خوانده به دلیل عدم ابلاغ اخطاریه حضور نیافته دادگاه وضعیت ثبتی ملک را استعلام کرده ولی در جلسه دادرسی مورخ ۹/۶/۹۲ نمایندگان اوقاف با تمسک به مسئله ۴ از کتاب وقف تحریرالوسیله و وجود قبر در داخل ساختمان آن را موقوفه تلقی و مطالب دادخواست را تکرار کرده اند ولی خوانده اظهار داشته نه جدم و نه پدرم و نه خودم ملک را وقف نکرده ایم و در این مکان همگی زندگی می کردیم و می کنیم پدرم و اجدادم طلبه بوده اند و جد بزرگم مرحوم ح.م. از روحانیون مبارز عصر خود بوده و منزل را او ساخته است. پاسخ ثبت به استعلام دادگاه واصل شده و مفاد آن چنین است: برابر سوابق و دفتر توزیع اظهارنامه پلاک ... واقع در بخش یک به عنوان خانه و باغچه بنام شیخ.ت. فرزند شیخ.ح. تعرفه و نهایتا بنام خانم ن.م. ثبت و مساحت آن ۹۸۶/۶۲ متر مربع و با نشر آگهی های نوبتی و تحدیدی که بدان اعتراض نشده است سند صادرشده است، دادگاه با وصول گزارش ثبت اسناد ختم رسیدگی اعلام و حکم به رد دعوی خواهان صادر کرده. از این دادنامه تجدیدنظرخواهی شده و پرونده در شعبه ۲۲ دادگاه تجدیدنظر در جریان رسیدگی واقع و از شهود تعرفه شده به شرح آتی تحقیق شده است آقای م.ه. فرزند ع متولد ۱۳۱۸ بازنشسته دادگستری اهل و ساکن رامهرمز: چندین سال در این محل مردم عزاداری و سینه زنی می کردند بعدا حسینیه ساختند و رفتند، بالای درب نوشته شده بود حسینه م.ی. ولی اکنون گچ گرفته اند حدود سیصد متر مساحت دارد، من مرحوم م.ی. را دیدم ولی چیزی راجع به وقفیت از وی نشنیدم. آقای ح.م. اظهار داشته حسینیه با پول اعراب ساکن رامهرمز ساخته شده و شیخ هم بنا به وصیت خودش در آن دفن شده در کنار حسینیه خانه ای است که شیخ و خانواده اش در آن زندگی می کردند راجع به موقوفه بودن آن اطلاعی ندارم. پدرخوانده نابینا بوده و منبع درآمدش کمک های مردمی بوده است و آقای غ.م. اظهار داشته شیخ را ندیده ام از اجرای صیغه وقف اطلاعی ندارم ولی ملک شخصی بوده و عزاداری در آن محدود به ماه محرم بوده که هیأت رامهرمزی ها در آن عزاداری می کرد و زمین آن را سردار.ب. به شیخ ح جد خوانده واگذار کرده است. آقای ی.ع. اظهار داشته به عنوان مهاجر جنگی مدتی در آنجا ساکن بودم که پانزده خانواده دیگر هم بودند؛ عزاداری در آن ندیدم و از وقفیت آن اطلاعی ندارم. اظهارات آقای ف.ش. نیز مشابه اظهارات آقای ع است. آقای م.ر. می گوید محل به نام حسینیه م.ی. بود و در آن عزاداری می شد حدود ده سال قبل هیأت ها حسینیه ساختند و رفتند از وقفیت آن اطلاعی ندارم. نمایندگان اوقاف مدعی شده اند حسینه در سال ۱۳۱۹ به عنوان حسینیه احداث شده و مرحوم ر امام جمعه متوفای شهر صیغه وقف را جاری کرده و کاشی بالای در آن نیز حسینیه م.ی. بود. خوانده اظهار داشته حسینیه توسط پدرم و با هزینه شخصی احداث کرده و وقف نمی باشد نه سندی بر وقف داریم و نه از پدرم شنیده ام که وقف کرده باشد حسینیه است و غیر موقوفه و چیزی مشترک بین حسینه و خانه است، نمایندگان اوقاف نیز مطالب مطروحه در مرحله اول دادرسی را تکرار و حسینیه بودن را مرادف وقف بودن تلقی کرده اند. دادگاه با اعلام ختم رسیدگی و با استناد به شهادت شهود که جملگی به مالکیت پدر خوانده شهادت داده اند جز یک نفر از آنان که اظهار داشته که ۱۲ ساله بوده و شاهد تنظیم و کتابت سند وقفیت حسینیه توسط مرحوم ر بوده و با توجه به اینکه در عرف حاکم به محل بعضی از حسینیه ها مالک خصوصی دارند و در دفتر توزیع اظهارنامه نیز ملک بنام خانه و باغچه شیخ.ت مورث خوانده ثبت و تعرفه و شماره گذاری شده و خانم تجدیدنظر خوانده با تقاضای ثبت آن را ثبت و اعتراضی به آگهی های تحدیدی و ثبتی نشده و اکنون مشارالیها در آن ید مالکانه دارد با رد تجدیدنظرخواهی دادنامه بدوی را نتیجتا تأیید کرده است، دادنامه در تاریخ ۲/۲/۹۳ به تجدیدنظرخواه ابلاغ و در تاریخ ۲۴/۲/۹۳ از آن فرجام خواهی شده است، مطالب لایحه فرجام خواه تکرار مطالبی نظیر عراقی بودن مورث خوانده، اشتهار محل به حسینیه؛ دلیل مالکیت نبودن تصرف ، مدفون بودن مورث خوانده در آن، عراقی بودن فرجام خوانده مشارالیها سند سجلی ایرانی دارد و در رامهرمز متولد شده و پدر مشارالیها در اهواز و مادرش نیز متولد رامهرمز است عضو ممیز ; لایحه حین الشور قرائت می شود.

هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای م.حیدری قاسمی عضو ممیز و بررسی اوراق پرونده اجمالا مبنی بر ابرام دادنامه شماره ۰۰۰۲۰-۱۹/۱/۹۳ فرجام خواسته مشاوره نموده چنین رأی می دهد:

رأی شعبه دیوان عالی کشور

فرجام خواهی از دادنامه فوق الذکر مستند به اسناد و مستظهر به دلیلی نیست چه اقامه تعزیه در محلی بدون اجرای صیغه وقف و نام گذاری محل به حسینیه نمی تواند آن را در عداد اصناف مذکوره در مسئله سوم از کتاب وقف تحریر الوسیله امام خمینی قرار دهد، شهود تعرفه شده از ناحیه فرجام خواه نیز به وقفیت محل متنازع فیه شهادت نداده اند ، فرجام خوانده نیز دارای سند هویتی و سجلی ایرانی و متولد رامهرمز و والدین مشارالیها نیز متولدین اهواز و رامهرمز می باشند، دفن اموات نیز در مکانی اماره برای وقفیت نیست، دادنامه فرجام خواسته نیز به مقتضای محتویات پرونده ، رعایت مقررات قانونی و تشریفات دادرسی صادر گردیده، مطالب معنونه از ناحیه فرجام خواه موجب تخدیش اساس و مقتضی نقض آن نیست لذا با رد فرجام خواهی دادنامه فرجام خواسته را به استناد مادتین ۳۷۰ و ۳۹۶ قانون آیین دادرسی مدنی ابرام می نماید.

مستشاران شعبه اول دیوان عالی کشور

حیدری قاسمی - علیزاده