رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره درخواست طلاق زوجه به دلیل پرخاشگری زوج

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور شماره ۹۴۰۹۹۷۰۹۰۶۱۰۰۲۲۱
شماره دادنامه۹۴۰۹۹۷۰۹۰۶۱۰۰۲۲۱
تاریخ دادنامه۱۳۹۴/۰۴/۱۳
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۱ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای حقوقی
موضوعدرخواست طلاق زوجه به دلیل پرخاشگری زوج
قاضیحمیدرضاموحدی
عنایت حیاتی

رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره درخواست طلاق زوجه به دلیل پرخاشگری زوج: نظریه پزشکی قانونی مبنی بر وضعیت روحی و روانی تکانشگری و پرخاشگری زوج مادام که این وضعیت، ظهور و بروز عینی به نحوی که موجب سوءرفتار شود، نداشته و یا سبب مخاطره مستمر برای زوجه در زندگی مشترک نباشد؛ فی نفسه دلیل عسر و حرج نیست.

رأی خلاصه جریان پرونده

شرح محتویات پرونده همان است که در ذیل دادنامه شماره ۶۵۴-۱۳۹۲/۷/۲۷ این شعبه منعکس می باشد. ماحصل آن دلالت دارد که خانم ل. الف. به عنوان خواهان باوکالت خانم م. ط. در تاریخ ۱۳۹۰/۵/۲۵ دادخواستی به خواسته صدور گواهی عدم امکان سازش (طلاق) به علت عسروحرج با احتساب خسارات دادرسی ، حق الوکاله وکیل به طرفیت خوانده آقای الف. ج. تقدیم و توضیح داده است. به موجب عقدنامه شماره ...-۱۳۷۸/۵/۲۸ دفترشماره ... با خوانده عقدازدواج دائم منعقد کرده ایم. حاصل این ازدواج یک پسر دوازده ساله است. نظر به عدم حصول توافق اخلاقی در استمرار زندگی مشترک و سوءرفتار و سوء شهرت زوج،عدم ثبات اخلاقی، رفتار و گفتار غیراخلاقی و تهدیدآمیز توهین و اهانت ایشان به اینجانب و خانواده ام و اعتیاد ایشان به مواد مخدر که دوام زوجیت موجب عسروحرج اینجانب شده است که این موارد با شهادت شهود قابلیت اثبات دارد. به استناد ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی و تبصره ذیل آن رسیدگی و صدور حکم به شرح خواسته مورد استدعاست. پرونده در شعبه اول دادگاه عمومی زرقان مورد رسیدگی قرار گرفته است. وقت رسیدگی به تاریخ ۱۳۹۰/۷/۱۳ تعیین شده است. خواهان و وکیل نامبرده و خوانده دعوی حضور یافته اند. وکیل خواهان اظهار داشته خواسته به شرح دادخواست تقدیمی است. لایحه ای تقدیم نموده ام که مطالبم به شرح آن است خواهان اظهار داشته نسبت به مهریه سابقا طرح دعوی نموده ام . حکم قطعی خوانده به نحو تقسیط صادر شده است که در حال اجراست. نسبت به اجرت المثل نیز سابقا طرح دعوی نموده ام حکم به محکومیت خوانده صادر شده است یک فرزند مشترک ۱۳ ساله دارم. با خوانده زندگی می کند. نامبرده اجازه دیدن او را به من نمی دهد. خوانده هیچ نفقه ای به بنده نپرداخته است و مطالبه تمام مورد فوق را دارم. خوانده اظهار داشته درخصوص نفقه ادعای خواهان کذب محض است. نامبرده هیچ تمکینی از بنده در مقام زوج ندارد و در این خصوص حکم قطعی دادگاه تجدیدنظر مبنی بر الزام به تمکین صادر شده است. بنده در حال پرداخت مهریه هستم و اجرت المثل را برابر حکم دادگاه پرداخت خواهم کرد و به هیچ وجه حاضر به طلاق همسرم نیستم. ضمنا وکیل خواهان به شرح لایحه تقدیمی به جهات ذیل جهت اثبات عسروحرج استناد کرده است. که اختصارا به آنها اشاره می گردد.۱- زوج از همان ابتدای زندگی مشترک سوء رفتار داشته تعادل روحی و روانی ندارد شخص بسیار عصبی ،بداخلاق ،بددهن،فحاش و معتاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی ،بیکار و حامل ونگهدارنده اسلحه سرد و گرم می باشد ۲- مرتبا موکل را کتک کاری و در خانه حبس می نماید ۳- منزلی که به عنوان منزل مشترک بوده یک اطاق بدون هیچگونه امکانات بهداشتی ،حمام ،دستشوئی و فاقد آب گرم می باشد. موکله برای حمام ناچارا به حمام عمومی می رود یا منزل همسایه ها و یا منزل پدرش ۴- به علت اعتیاد به مواد مخدر عدم تعادل روحی و روانی و سوءرفتار و عصبی بودن ... شغل خود را در دامداری پدرش و بعد از آن در قصابی پدرش از دست داد. و اکنون ۵ سال است که بیکار است. ۵- مدت ۵ ماه است که به موکل اجازه دیدن فرزند مشترک را نمی دهد. ۶- در طول زندگی مشترک تاکنون نفقه همسرش را نپرداخته است ۷- سوءاستفاده جنسی از زوجه، سپس دادگاه دستور تعیین و معرفی داوران توسط زوجین را صادر کرده است با معرفی داوران و تفهیم مراتب داوری آقای ر. الف. داور زوجه اعلام داشته با توجه به تلاش و کوشش اینجانب جهت سازش و عدم نتیجه نظرم به جدائی نامبرده از همسرش می باشد. داور زوج آقای ف. ج. نیز اعلام داشته دارای یک فرزند مشترک هستند. اختلاف زوجین باعث مشکلات روحی فراوانی شده زوج ادعا دارد. اظهارات زوجه بیهوده می باشد. و به هیچ عنوان حاضر به جدائی نمی باشد. و متأسفانه زوجه نیز به هیچ عنوان راضی به ادامه زندگی مشترک نمی باشد. سپس دادگاه جهت ارائه دلیل عسروحرج و تحقیق از شهود وقت رسیدگی مجددتعیین نموده است. به تاریخ ۱۳۹۱/۵/۴ تعیین وقت گردیده است وکیل خواهان ضمن تکرار مطالب قبلی اظهار داشته گواهان خواهان برادران وی هستند که حاضر هستند.زوج اظهار داشته. شهود دروغ می گویند. من اعتیاد ندارم و هرساعتی که دادگاه بگوید حاضرم به پزشک معرفی شوم بنده فقط یک کشیده به خانم ل. الف. زدم. این کشیده را در سال ۱۳۸۹به وی زدم چون به روی من برگشت و فحش داد. و ضرب و جرح همین یک مورد بوده است و بحث داشته ایم و سروصدا کرده ایم. چون خانواده اش به رخ من کشید در مورد تهدید و توهین من شب عید گل گرفتم و رفته ام درب منزل را بسته است. درمورد اعتیاد قبول ندارم. در مورد نفقه پدرم گاوداری صنعتی دارد. و خانه ام کامل است قصابی داشتم دو سال است بسته ام و تنها شترکش منطقه بودم در حال حاضر مدیر تالار ویلا در دو کیلومتری شهر شاغل هستم ولی حقوقی نمی گیرم قرار شد وسایل از کار فرما و کار از من باشد. تا ببینم چه میشود و قبلا هم خرید و فروش دام داشتم در مورد اخذ پول از پدرش یک روز مشکل داشتیم و از پدرش ده هزار تومان قرض گرفت دادگاه از دو تن گواهان که برادران خواهان هستند به نامهای ی. الف. و ع. الف. نامبردگان به ضرب و جرح خواهان توسط زوج ادای شهادت نموده اند دادگاه سپس با ختم رسیدگی به شرح دادنامه شماره ۸۷۵-۱۳۹۱/۵/۱۰ با احراز عسروحرج حکم به مطلقه نمودن زوجه صادر می نماید. با اعتراض تجدیدنظرخواهی محکوم علیه شعبه ۲۲ دادگاه تجدیدنظر استان فارس که حسب ارجاع عهده دار رسیدگی گردیده است. مطابق دادنامه شماره ۸۳۰-۱۳۹۱/۸/۳۰ با استدلالات مندرج در رأی و عدم احراز عسروحرج به استناد ماده ۳۵۸ قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی با نقض رأی بدوی حکم به بطلان دعوی خواهان صادر می نماید. با اعتراض فرجام خواهی خواهان این شعبه طی دادنامه شماره فوق الذکر با این استدلال که ۱-اقتضاء داشت با توجه به ادعای مبتلا بودن زوج به اعتیاد نامبرده به پزشکی قانونی معرفی تست لازم معمول و نتیجه اعلام شود. ۲- با ارجاع امر به واحد مددکار اجتماعی یا حوزه انتظامی ذی ربط درخصوص صحت و سقم موضوع مزبور تحقیقات لازم معمول شود. ۳- در موارد مراجعه زوج به درب منزل پدر عیالش و ادای کلمات اهانت آمیز ... از والدین زوجه و یا همسایگان تحقیق مقتضی معمول گردد. ۴- در مورد اشتغال زوج و نیز کسب درآمد نیز به طریق مقتضی تحقیق شود. با نقض رأی فرجام خواسته رسیدگی مجدد را به همان دادگاه صادر کننده رأی منقوض محول می نماید. با اعاده پرونده دادگاه به شرح تصمیم مورخ ۱۳۹۲/۸/۲۰ دستوراتی در راستای نواقص مذکور صادر و اجرای آن را نیابتا به محکمه بدوی محول می گردد و دادگاه نیز اقدام مقتضی معمول می نماید. گزارش مورخ ۱۳۹۲/۹/۲۷ مأمور کلانتری در مورد تحقیق پیرامون نحوه امرار معاش و کسب درآمد زوجه حاکی است که حسب اظهار خانمی به نام م. ج. ل. الف. مدت سه سال و ۶ ماه است در منزل پدرشان سکونت دارد و مخارج او را پدرش تهیه می کند و شوهرش در این مدت هیچگونه خرج و مخارجی به ایشان پرداخت نکرده است و در مورد مراجعه زوج به درب منزل پدرخانمش نیز از والدین زوجه تحقیق و نامبردگان فحاشی و اهانت و حرفهای رکیک توسط زوج و مراجعه به درب منزل را تصدیق کرده اند. ضمنا گزارش مأمور دیگری به همان تاریخ حاکی است که درخصوص تحقیق پیرامون وضعیت زوج و ابتلا نامبرده به اعتیاد به محل سکونت مراجعه و شخصی به نام غ.ج. ۳۸ ساله اظهار داشته بنده مدت ۳ سال است که آقای الف. ج. را می شناسم و کاملا با وضعیت زندگی نامبرده با اطلاع هستم و هیچگونه اعتیادی به مواد مخدر ندارد. آقایان س. ج.ت. و ک. ج. وکلای پایه یکم دادگستری با ارائه وکالتنامه از جانب تجدیدنظرخواه آقای الف. ج. اعلام وکالت نموده اند و با تقدیم لایحه ای تأیید رأی بدوی را خواستار شده اند. ضمنا گزارش پزشکی قانونی نیز حاکی است که آزمایش مواد مخدر زوج منفی می باشد. ص ۱۴۰ با انجام نیابت و اعاده پرونده مجددا به شرح تصمیم مورخ ۱۳۹۲/۱/۳۱ مقرر گردیده که پرونده به محکمه بدوی اعاده تا با معرفی زوجین نظر مددکار اجتماعی اخذ شود. در ضمن به طریق مقتضی پیرامون اشتغال زوج و منبع کسب درآمد نامبرده تحقیق لازم معمول گردد. دادگاه نیز مراتب را به مرجع انتظامی اعلام و گزارش مأمورین حاکی است که اهالی و مجاورین اظهار داشتند آقای الف. ج. در گاوداری پدرش مشغول به کار است ماهیانه حدود ششصدهزارتومان دریافت می کند و بیمه نیز می باشد. و مدتی است نیز به شغل تولید موزائیک در کارگاه موزائیک زنی مشغول بکار است و ماهانه حدود یک میلیون تومان درآمد دارد. گزارش مرکز مشاوره بهزیستی نیز اخذ و به شرح ص ۱۵۸ پیوست پرونده می باشد با ذکر کلی گوئی به بیان علل اختلاف طرفین پرداخته شده است. با اعاده پرونده مجددا دادگاه در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۵ با توجه به اینکه در نظریه مددکار اجتماعی به سوءظن و بدبینی زوج اشاره شده مقررگردیده که با هزینه تجدیدنظرخواه به پزشکی قانونی معرفی تا در خصوص وضعیت روانی وی ،بدبینی وسوءظن معاینات لازم صورت داده و نتیجه را اعلام دارند گزارش مدیر کل پزشکی قانونی استان فارس دلالت دارد که براساس معاینات انجام شده و تستهای متعدد روانشناختی در حال حاضر مبتلا به تکانشگری و پرخاشگری می باشد. که روابط خانوادگی را دچار تنش می نماید و حداقل به مدت یک سال تحت ویزیت دوره ای و منظم روانپزشک از داروهای مناسب استفاده نماید ص ۱۶۹ سپس دادگاه با ختم رسیدگی طی دادنامه شماره ۱۰۶۰-۱۳۹۳/۸/۲۶ با این استدلال که نظریه پزشکی قانونی به تنهائی حاکی از عسروحرج تجدیدنظر خوانده در ادامه زندگی مشترک است و با اصلاحاتی دائر بر اینکه ۱- در صورت امتناع خوانده به اجرای صیغه طلاق به سردفتر مرجوع نمایندگی اعطاء می گردد ۲- حق ملاقات خواهان با فرزند مشترک هر هفته جمعه ها از ساعت ۸ صبح تا بیست بعد از ظهر تعیین می گردد ۳- نوع طلاق در صورت بذل مال از ناحیه خواهان خلع اعلام میشود. ۴- اجرای صیغه طلاق منوط به ارائه گواهی عدم بارداری است ۵- اعتبار حکم صادره شش ماه از تاریخ ابلاغ رأی فرجامی یا انقضاء مهلت فرجام خواهی است رأی بدوی را تأیید می نماید. با اعتراض فرجام خواهی وکلاء محکوم علیه پرونده به دیوان عالی کشور و حسب دستور به این شعبه ارجاع شده است. مفاد لایحه تکرار مطالب و مدافعات قبلی است. مشروح آن هنگام شور قرائت می گردد.هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای عنایت حیاتی عضوممیز و اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رأی میدهد:

رأی شعبه دیوان عالی کشور

اعتراض فرجام خواهی آقایان س. ج.ت. و ک. ج. به وکالت از آقای الف. ج. نسبت به دادنامه شماره ۱۰۶۰-۱۳۹۳/۸/۲۴ صادره از شعبه ۲۲ تجدیدنظر استان فارس وارد و رأی فرجام خواسته شایسته نقض است زیرا اولا مبنای احراز عسروحرج زوجه در ادامه زندگی مشترک صرفا اتکاء به نظریه پزشکی قانونی اعلام گردیده که به موجب آن فرجام خواه مبتلا به وضعیت روحی و روانی تکانشگری و پرخاشگری شناخته شده است لکن برخلاف استنباط دادگاه وجود خصائص و روحیات فردی مذکور مادام که ظهور و بروز عینی به نحوی که سوءرفتار را موجب گردد. نداشته باشد. ویا سبب مخاطره مستمر برای زوجه در زندگی مشترک نباشد. فی نفسه نمی تواند دلیل عسر و حرج تلقی شود. و در پرونده امر در خصوص آثار عینی این وضعیت د ل. ارائه نشده است. لذا با عنایت به مراتب واکتفاء به گواهی مذکور جهت متارکه زوجین ناشی از عسروحرج به نحوی که در رأی فرجام خواسته استناد شده است موجه و مطابق با موازین قانونی نمی باشد ثانیا سایر محتویات پرونده نیز دلالتی بر عسروحرج ندارد. ضمن آنکه گواهی پزشک قانونی به شرح ص ۱۴۰ پرونده از عدم اعتیاد زوج دلالت دارد. و از حیث ادعای عدم پرداخت نفقه با توجه به صدور حکم قطعی محکومیت زوجه به تمکین از زوج طی دادنامه شماره ۶۱۱-۱۳۹۰/۴/۲۹ شعبه سوم تجدیدنظر استان فارس و نشوز حاصل از آن وعدم استحقاق نفقه این ادعا نیز وارد نبوده است لذا رأی فرجام خواسته به لحاظ عدم تطابق با پرونده و دلایل آن و نیز مغایرت با موازین شرعی و قانونی مخدوش می باشد به استناد بندهای دوم و پنجم قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی وانقلاب در امور مدنی نقض و به تجویز بند ج ماده ۴۰۱ همان قانون رسیدگی مجدد در شعبه هم عرض رأی منقوض مقرر می دارد. دفتر پرونده به مرجع مربوطه اعاده گردد.

شعبه اول دیوان عالی کشور - مستشار و عضو معاون

حمیدرضا موحدی - عنایت حیاتی