رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره درخواست فسخ نکاح به دلیل سفه زوجه

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور شماره ۹۲۰۹۹۷۰۹۰۶۸۰۱۳۷۲
شماره دادنامه۹۲۰۹۹۷۰۹۰۶۸۰۱۳۷۲
تاریخ دادنامه۱۳۹۲/۱۰/۰۷
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۸ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای حقوقی
موضوعدرخواست فسخ نکاح به دلیل سفه زوجه
قاضیحسن عباسیان
عبدالعلی ناصح
کریمپور نطنزی

رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره درخواست فسخ نکاح به دلیل سفه زوجه: حجر زوجه به دلیل سفاهت از موجبات فسخ نکاح نیست.

رأی خلاصه جریان پرونده

در تاریخ ۹/۸/۹۱ آقای ن.ح. به طرفیت خانم م.د. با ولایت آقای م.د. دادخواستی به خواسته فسخ نکاح تقدیم و توضیح داده که به موجب سند نکاحیه شماره ۲۷۴۱ دفترخانه .... یزد با زوجه خوانده در تاریخ ۳/۱۲/۸۹ ازدواج دائم نموده ام متعاقب عقد نکاح متوجه جنون موضوع ماده ۱۱۲۱ قانون مدنی در زوجه گردیده ام که زوجه و خانواده اش این موضوع را از اینجانب کتمان نموده اند لذا به استناد ماده مرقوم تقاضای صدور حکم به فسخ نکاح را نموده است. مستند دعوی تصویر دادنامه شماره ۲۷۵ ۹۱ شعبه چهارم دادگاه حقوقی یزد بوده که مستندا به مواد ۱۲۰۸و ۱۲۱۴ قانون مدنی و ۵۷ قانون امور حسبی حکم به حجر خانم ب.د. به درخواست اداره سرپرستی دادگستری شهرستان یزد صادر گردیده و زمان شروع حجر هم متصل به زمان صغر اعلام شده است و نظریه کمیسیون پزشکی قانونی استان یزد هم به پیوست دادخواست تقدیم شده است. دادخواست مطروحه در شعبه هشتم دادگاه حقوقی یزد ثبت و مورد رسیدگی قرار می گیرد در جلسه دادرسی مورخ ۲/۱۱/۹۱ که با حضور خواهان ولی قهری زوجه خوانده تشکیل گردیده خواهان اظهار داشت خواسته به شرح دادخواست تقدیمی است سه روز بعد از عقد فهمیدم که همسرم قرص می خورد و دکتر ر. به من گفت که به درد عروسی کردن نمی خورد در سال ۸۹ بود که رفتیم دکتر و این طوری به من گفت. ولی قهری زوجه اظهار داشت قبلا در پرونده طلاق که آقای ح. درخواست طلاق داده بود و به پزشکی قانونی معرفی گردید و پزشکی قانونی چند تا نامه به پزشک داده بود که رفتیم و آقای ح. به پزشک نرفته بود و ایشان قبلا در جریان مریضی دخترم قرار داشته است و با پدرش هم همکار بودیم و خبر داشتند و اطلاع کامل راجع به بیماری دخترم داشتند و ازآنجاکه دلال برای خواستگاری فرستادند ۵، ۶ ماه مهلت دادیم که خوب یکدیگر را بشناسند و قبلا هم این مطالب را در پرونده طلاق گفته ام و سلامتی خواهان هم برای من مشخص نشده است و ایشان به دکتر مراجعه نکرده است و در زمانی که باهم بودند یعنی یک ماه باهم رفت وآمد داشتند تحت فشار روحی شدید بعد از ازدواج قرارگرفته است و بدتر شده است چون که یک ماه بعد از ازدواج تقاضای طلاق کردند و با توجه به اینکه دلال داشتیم و از دو طرف اطلاع کامل داشته چرا تقاضای طلاق کرده اند با اینکه اطلاع از مریضی دختر من داشتند. با درخواست خواهان مخالف هستم و مطیع قانون می باشم. سپس دادگاه پرونده طلاق مطروحه را از بایگانی مطالبه و پس از وصول خلاصه آن به کلاسه ۹۰۰۳۲۶ همان شعبه را در صورت مجلس مورخ ۶/۱۲/۹۱ منعکس که پرونده مذکور حکایت دارد که آقای ن.ح. در تاریخ ۱۴/۲/۹۰ دادخواست به طرفیت خانم م.د. به خواسته صدور گواهی عدم امکان سازش تقدیم و علت تقدیم دادخواست را بیماری روحی و روانی خوانده و عدم تفاهم و عدم امکان سازش اعلام داشته است و سرانجام به موجب دادنامه شماره ۱۷۴ ۹۰ مورخ ۲۷/۱۱/۹۰ به لحاظ عدم اهلیت خوانده قرار رد دعوی خواهان صادر گردیده و دادنامه مذکور هم به قطعیت رسیده است سرانجام دادگاه ختم رسیدگی را اعلام و به موجب دادنامه شماره ۱۶۳۸ ۸/۱۲/۹۱ پس از ذکر مقدمه ای از چگونگی اقامه دعوی به استدلال اینکه اولا: خیار فسخ حقی است که دارنده آن باید اعمال کند و فسخت را بگوید و در صورت وقوع فسخ از طرف ذوالخیار دادگاه صحت وسقم آن را بررسی می کند و درخواست صدور حکم فسخ نکاح از طرف دادگاه وجاهت قانونی ندارد و در دعوی مطروحه دلیلی بر وقوع فسخ نکاح از طرف خواهان ارائه نشده است. ثانیا مدعی ابتدا در پرونده کلاسه ۹۰۰۳۲۶ همین دادگاه در تاریخ ۱۴/۱۲/۹۰ تقاضای صدور گواهی عدم امکان سازش جهت اجرای صیغه طلاق را کرده و به شرح دادنامه ۱۷۴ ۷/۱۲/۹۰ قرار رد دعوی او صادرشده است که دلالت بر پذیرش عقد نکاح از طرف زوج دارد نه فسخ آن. ثالثا: خیار فسخ فوری است و اگر طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع به علت فسخ ، نکاح را فسخ می کند خیار او ساقط می شود رابعا : بر اساس رأی صادره از شعبه چهارم حقوقی یزد به شرح دادنامه ۲۷۵ ۹۱ که مورد استناد خواهان قرارگرفته حکم به حجر خانم ب.د. به لحاظ سفاهت صادر و زمان شروع آن متصل به زمان صغر اعلام شده است نه به لحاظ جنون زوجه بنابراین و با توجه به اظهارات طرفین در جلسه دادرسی و مخالفت مدعی علیه با درخواست خواهان و عنایت به اصل صحت و لزوم عقود دعوی خواهان را غیر وارد تشخیص و به استناد ماده ۱۲۵۷ قانون مدنی رأی بر بطلان دعوی خواهان صادر نموده است. پس از ابلاغ رأی صادره زوج نسبت به آن تجدیدنظرخواهی نموده که پس ازانجام تشریفات قانونی شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر استان یزد به موضوع رسیدگی و طی دادنامه شماره ۱۹۳ ۹۲ مورخ ۱۶/۳/۹۲ اعتراض تجدیدنظرخواه را غیر موجه تشخیص و ضمن رد آن دادنامه تجدیدنظرخواسته را تأیید نموده است. دادنامه اخیرالذکر در تاریخ ۲۸/۳/۹۲ به زوج ابلاغ شد و نامبرده به توسط وکیل خود در تاریخ ۱۸/۴/۹۲ با تقدیم دادخواست نسبت به آن فرجام خواهی نموده که نسخه ثانی دادخواست و ضمایم آن به فرجام خوانده ابلاغ شد ولی لایحه جوابیه ای از ایشان در پرونده مشهود نیست. پرونده پس از وصول به دیوان عالی کشور جهت رسیدگی به این شعبه ارجاع گردیده است. دادخواست فرجامی به هنگام شور قرائت می گردد.

رأی شعبه دیوان عالی کشور

فرجام خواهی آقای ن.ح.با وکالت آقای ح.ن. نسبت به دادنامه شماره ۱۹۳ ۹۲ مورخ ۱۶/۳/۹۲ شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر استان یزد که در جهت تأیید رأی بدوی که به موجب آن دعوی فرجام خواه به خواسته صدور حکم به فسخ نکاح به لحاظ جنون زوجه حکم بر بطلان دعوی خواهان صادرشده انشاء گردیده است وارد و موجه نیست زیرا مستندات دعوی زوج فرجام خواه جهت اثبات جنون زوجه که به پیوست دادخواست تقدیم گردیده یکی نظریه کمیسیون پزشکی قانونی به شماره ۳۴۲/ک/۲۵ مورخ ۹/۹/۹۰ بوده که طی آن اعلام گردیده زوجه (خانم ب.د.) دارای بهره هوشی در حد مرزی بوده لکن در حال حاضر اختلال عمده روانپزشکی که منجر به سلب مسئولیت پذیری در اعمال و رفتار یا عدم توانایی در اداره امور مالی گردد در وی احراز نگردیده است بنابراین نظریه کمیسیون پزشکی فوق الذکر دلالتی بر جنون زوجه نداشته و نمی تواند دلیل بر جنون زوجه محسوب گردد، مستند دیگر دعوی تصویر مصدق دادنامه شماره ۲۷۵ ۹۱ شعبه چهارم دادگاه حقوقی یزد می باشد که حاکیست اداره سرپرستی دادگستری شهرستان یزد پیشنهاد صدور حکم حجر خانم ب.د. را نموده و دادگاه به استناد نظریه کمیسیون پزشکی قانونی یزد به شماره ۲۴۱/ک/۲۵ مورخ ۹/۹/۹۰ که چنین نظر داده است نامبرده دچار اختلال روانپزشکی از نوع روان پریشی مزمن (اسکیزوفرنی) است فلذا نامبرده تحت تأثیر اختلال یادشده مسئول اعمال و رفتار خویش نبوده و قادر به اداره امور مالی خویش نمی باشد... ; حجر زوجه را در حال حاضر در سفاهت محرز تشخیص و حکم به حجر نامبرده صادر و زمان شروع آن را متصل به زمان صغر اعلام داشته است و ازآنجایی که سفاهت غیر از جنون بوده و هر یک دارای آثار و احکام خاص خود بوده که متفاوت با یکدیگر می باشد لذا دادنامه مذکور جنون زوجه را ثابت و مدلل نمی دارد مضافا به اینکه حجر زوجه به جهت سفاهت هم قانونا از موجبات فسخ نکاح نخواهد بود و گرچه در نظریه کمیسیون پزشکی مستند دادنامه فوق الذکر که تصویر مصدق آن در مرحله تجدیدنظر ارائه گردیده دربند اول آن به شرح مراتب یادشده به بیماری اسکیزوفرنی زوجه اشاره گردیده و به فرض اینکه این بیماری روانی زوجه از درجات جنون محسوب گردد ولی چون بهر تقدیر دادگاه بر اساس همین نظریه کمیسیون پزشکی قانونی بیماری روحی زوجه را در حد سفاهت تشخیص و با اعتبار آن حکم حجر ایشان را صادر نموده است و تا زمانی که حکم مذکور با اعتراض ذینفع مورد نقض قرار نگیرد و حکم بر جنون زوجه صادر نشود ادعای جنون زوجه بر اساس همان نظریه کمیسیون پزشکی قانونی به لحاظ تعارض و مغایرت آن با حکم حجر سابق الذکر موجه نبوده و قابلیت توجه و ترتیب اثر را ندارد و به این ترتیب در وضع موجود در پرونده امر صرف نظریه کمیسیون پزشکی فوق الذکر نمی تواند دلیلی بر صحت و درستی مراتب ادعایی زوج مبنی بر جنون زوجه اش محسوب و از موجبات اعمال خیار فسخ نکاح برای زوج بوده باشد و اگرچه وکیل زوج در لایحه فرجامی به اعتراض موکل خود به حکم حجر صادره که هنوز در جریان رسیدگی قرار داشته اشاره نموده ولی چون این اعتراض ظاهرا بعد از صدور دادنامه فرجام خواسته انجام شده لذا اعتراض مطروحه در مقدرات دعوی حاضر در پرونده امر مؤثر در مقام نبوده و پس از خاتمه رسیدگی به اعتراض مطروحه و در صورت صدور حکم بر حجر زوجه به لحاظ ابتلا به جنون در آن صورت زوج فرجام خواه حق دارد که با اثبات جنون زوجه به عنوان ذوالخیار فورا و در مدت عرفی نسبت به اعمال خیار فسخ نکاح اقدام نماید بنابراین در وضع موجود پرونده دادنامه فرجام خواسته از حیث نتیجه موجها و منطبق بر موازین قانونی اصدار یافته و ایراد و اشکالی بر آن مترتب نمی باشد و اعتراضات فرجام خواه هم در حدی نیست که موجبات نقض دادنامه فرجام خواسته را فراهم سازد فلذا ضمن رد فرجام خواهی فرجام خواه دادنامه فرجام خواسته نتیجتا ابرام می گردد.

رئیس شعبه ۸ دیوان عالی کشور مستشار عضو معاون

عباسیان ناصح کریمپور نطنزی