رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره فسخ نکاح به دلیل بیماری زوجه

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور شماره ۹۴۰۹۹۷۰۹۰۷۶۰۰۳۷۶
شماره دادنامه۹۴۰۹۹۷۰۹۰۷۶۰۰۳۷۶
تاریخ دادنامه۱۳۹۴/۰۸/۲۶
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۱۶ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای حقوقی
موضوعفسخ نکاح به دلیل بیماری زوجه
قاضیدیوسالار
عبدالعلی ناصح
عباسعلی علیزاده

رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره فسخ نکاح به دلیل بیماری زوجه: سلامت زن در ازدواج از شرایط اساسی است که بدون ذکر آن در عقد نیز در عرف جامعه، عقد متبانبا برآن جاری میشود. بنابراین کتمان بیماری اسکیزوفرنی (جنون جوانی) زوجه از موجبات فسخ عقد نکاح توسط زوج است.

رأی خلاصه جریان پرونده

آقای م. ک. بطرفیت خانم ف. م. با وکالت آقای س. ک. دادخواستی در دادگاه حقوقی ن. در تاریخ ۹۳/۱/۱۹ مطرح نموده است و در متن دادخواست وکیل او با استناد به سند نکاحیه شماره ... مورخ ۹۱/۱/۲۵ که تصویر پیوست دادخواست دلالت بر وجود رابطه زوجیت فیما بین آنان وارد گفته است مدت ۵ ماه از عروسی موکل می گذرد اکنون متوجه شده است خوانده دعوی حالات روانی غیر عادی داشته و در بیمارستان روانی مدرس بستری شده است و دکتر عمومی اعلام کرده که ایشان اسکیزوفرنی دارد و حتی اعلام داشته اند که به هیچ وجه نباید بچه دار شود و هوش بسیار کمی دارد که خانواده وی قبل از عقد این بیماری را از وی پنهان نموده اند تقاضای صدور حکم فسخ با توجه به دادنامه حجر و سند نکاحیه و اظهار نامه استنادی مورد استدعاست . تصویر دادنامه ۲۳۵۵/۹۲ مورخ ۹۲/۱۲/۱۴ که در برگ ۳ پرونده پیوست است مفادا حاکی است حکم حجر در دادگاه ظاهرا بدوی صادر شده که تصویر تهیه شده ناخواناست شعبه سوم دادگاه حقوقی برای رسیدگی تعیین وقت نموده است مدارک بیماری کمبود و وجود کم هوشی مرزی متصل به زمان صفر ف. م. فرزند غ. که قادر به اداره امور خود در تاریخ معاینه که حدودا تاریخ ۹۲/۱۲/۴ بوده است در اوراق ۱۱ و ۱۲ پرونده پیوست است آقای الف. ر. وکیل پایه یک دادگستری بعنوان وکیل آقای غ. م. و ف. م. خوانده پرونده اعلام وکالت نموده و در جلسه مورخ ۹۳/۳/۲۰ در دادرسی شرکت نموده است وکیل خواهان در این جلسه گفته است علت فسخ نکاح موضوع خواسته موکل بیماری صعب العلاج زوجه مستند به نامه پزشکی قانونی در پرونده درخواست حکم حجر که عملکرد هوش خوانده از نظر روانپزشکی می باشد که درخواست استعلام از بیمارستان روان پزشکی مدرس به شماره پرونده ۰۳۶۳۶-۹۲ و مدارک پزشکی ۵۱۸-۲۰ مضبوط در پرونده بیمارستانی ایشان در زمان بستری ۹۲/۱۰/۲۴ الی ۹۲/۱۱/۱۴ می باشد که برگه تسویه حساب و پذیرش در جلسه ارائه گردید وکیل خوانده گفته است موکل فقط در امور مالی خود مشکل داری همان گونه که پزشکی قانونی تشخیص داده و به اصطلاح حقوقی غیر رسید است ولی در بقیه موارد عاقلانه تصمیم می گیرد آیا کسی که نماز خواندش ترک نمی شود آن هم در مسجد و قرآن خواندن و پخت و پز و قالی بافی را بلد است در حد مجنون و اسکیزوفرنی دانستن او دور از انصاف است و متاسفانه خواهان از سادگی او استفاده کرده بعد از چند ماه از زندگی زناشوئی او را در بیمارستان بستری و با دادن قرض و گرفتن حکم حجر در صدد فسخ نکاح برآمده است در صورتی که وی از کودکی بدون استفاده از قرص هیچ وقت بستری نشده است در حالی که هنگام خواستگاری خانواده دختر به خواهان گفته بودند که دختر آنها حساب و کتاب مالی نمی تواند انجام دهد و کمی ساده است و آنها با وصف این و با گفتن اینکه پسر ما هم مریض می باشد او را قبول کردند در ضمن آنها چند ماهی با هم نامزد بودند در تاریخ ۹۱/۱۱/۲۸ به عقد هم درآمدند و هر از چندگاهی به خانه خواهان با هم می رفتند و چند روزی می مانده است حال بعد عروسی و چند ماه همبستر شدن با ایشان به دنبال فسخ نکاح برآمده است اگر به فرض محال ایشان دارای بیماری صعب العلاج یعنی اسکیزوفرنی است آیا این بیماری پنهان کاری است که خواهان ادعا می کند حالت ساده و غیر رشید بودن موکل جز فسخ نکاح نمی باشد رد دعوی خواهان را خواستارم خواهان گفته است همسرم در موقع عقد همسرم کم حرف بود و گفتند آرام است همسرم اصرار به عروسی داشتند پنج ماه بعد پس از عقد عروسی کردیم دو ماه بعد عروسی قصد خودکشی داشت او را به پزشک بردم گفتند اسکیزوفرنی دارد او را بستری کنید من هم او را به بیمارستان مدرس بردم او دارو باید مصرف کند و تحت نظر باشد هر یک ماه باید به پزشک مراجعه کند و دادخواست طلاق دادم که به بهزیستی رفتیم قرار شد توافقی جدا شویم ولی بعد توافق نکردند من هم توسط وکیلم دادخواست فسخ و اظهار نامه ارسال دادم دادگاه با تعیین وقت احتیاطی تعیین و به پزشکی قانونی اصفهان بازگشت به نامه ... مورخ ۹۲/۱۲/۱۲ شرحی ارسال داشته که ضمن تشکیل کمیسیون پزشکی و ملاحظه سوابق بستری در بیمارستان مدرس و معاینه بیمار ف. م. فرزند غ. نوع بیماری و تاریخ شروع بیماری او اظهار نظر نموده و نتیجه را به این شعبه اعلام دارند در برگ ۲۰ پرونده نظریه کمیسیون و نتیجه بررسی های بعمل آمده بدین شرح اعلام شده است (درحال حاضر واجد علائم روان پریشی است سابقه یک بار بستری به دلیل مشکلات خلقی همراه با اعلام روانپریشی را در دی ماه سال ۹۲ دارد. نامبرده عقب ماندگی ذهنی ندارد ولی دارای عملکرد (هوش مرزی شامل علائمی نظیر کمبود اطلاعات عمومی و مهارتهای ارتباطی و مهارتهای زندگی همراه با ضعف در محاسبه و سادگی و تلقینی پذیری است که از زمان طفولیت شروع شده است. در تاریخ ۹۳/۶/۲۰ دادگاه با اعلام ختم دادرسی به شرح دادنامه ۱۰۲۰ - ۹۳ مورخ ۹۳/۶/۲۰ بدین شرح انشاء رای نموده است.رای دادگاه : در خصوص دادخواست آقای م. ک. فرزند م. با وکالت آقای س. ک. به طرفیت خانم ف. م. فرزند غ. با ولایت آقای غ. م. و با وکالت آقای الف. ر. مبنی بر فسخ نکاح به لحاظ تدلیس در ازدواج ناشی از کتمان بیماری زوجه با عنایت به رونوشت مصدق سند نکاحیه پیوست دادخواست علقه زوجیت دائم طرفین محرز و مسلم است و نظر به اینکه کتمان بیماری زوجه (روان پریشی ) و ضعف قوای عقلی وی (و عملکرد هوش مرزی) تدلیس محسوب نمی گردد لذا دادگاه خواسته خواهان را وارد ندانسته و با عنایت به مساله چهارده القول فی العیوب الموجبه لیخار الفسخ و التدلیس کتاب النکاح تحریر الوسیله امام خمینی حکم به بطلان دعوی خواهان صادر و اعلام می نماید از این رای آقای م. ک. با وکالت آقای س. ک. تجدید نظر خواهی نموده است که در لایحه تجدید نظر خواهی وکیل تجدید نظر خواه نظر یه پزشکی قانونی را که متوجه بیماری روانی زوج شده در پرونده پزشکی او مشخص شده این بیماری چگونه می تواندموجب عسر و حرج موکل در زندگی مشترک نشود. با توجه به اظهارات زوج یکنفر پرستار برای ادامه زندگی زندگی مشترک نیاز دارد بیماری اسکیزوفرنی ایشان هم طبق گفته موکل در جلسه پزشکی مشخص بوده است ولی پزشکی قانونی در این رابطه اظهار نظر نکرده است درخواست اخذ نظریۀ تکمیلی از پزشکی قانونی دارم منظور از تدلیس عدم اطلاع جنون ادواری و ضعف قوای عقلی زوج میباشد که هرروز بدتر شده و اگر فقط ضعف قوای عقلی بود موجب بستری شدن در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان مدرس نمی باشد بیماری زوجه به هیچ عنوان قابل درمان نمی باشد چگونه ممکن است ادامه زندگی با فردی این چنین موکل داشته باشد پس از تبادل لوایح پرونده به شعبه ۲۴ دادگاه تجدیدنظر ارجاع شده هیأت شعبه در تاریخ ۹۳/۸/۲۷ با اخذ توضیح از تجدیدنظرخواه در وقت فوق العاده در مورد چگونگی اطلاع از بیماری زوجه تحقیق بعمل آمده است او گفته است در زمان عقد رفت و آمد ما با همدیگر به علت فاصله داشتن محل سکونت مان کم بود در زمان عقد رفتار او خوب بود یعنی چیزی متوجه نشدم موقع عروسی او را منزل خودمان در گلدشت آوردم منزل مستقل داشتم ولی با هم زندگی میکردیم. من متوجه شدم که او نمی تواند کارهای منزل را انجام بدهد حدود سه چهار ماه بعد از عروسی متوجه بیماری او شدم چون به من میگفت میخواهم خودکشی کنم، حدود برج پنج سال ۹۲ متوجه مریضی او شدم به خانواده او گفتم آنها گفتند اشکالی ندارد و او را دکتر نبر که من او را به دکتر بردم و دکتر گفت باید بستری شود و او بیماری روانی دارد و خطرناک است دکتر خودش او را به بیمارستان معرفی داد بردم و در بیمارستان مدرس او را بستری کردم و خانواده او متوجه شدند. می گفت مرا خفه کن حدود ۲۰ روز در بیمارستان بستری شده ولی بهبودی حاصل نشد و پس از مرخصی شدن از بیمارستان مدرس خانواده او با تقاضای بهزیستی او را به منزل خود بردند در مورخ ۹۲/۱۱/۱۴ از بیمارستان مدرس مرخص شد و به منزل پدرش رفت و چند روز بعد یعنی در مورخ ۹۲/۱۱/۱۴ من در اظهارنامۀ شماره ۹۲۰۱۷۱۷ اعلام فسخ کردم و موضوع را به اطلاع او رساندم که به خواهر او ابلاغ شده و بعد نیز دادخواست دادم سپس تقاضای حجر او را کردم که طی دادنامه شماره ۹۲۰۲۳۵۵ در پرونده کلاسه ۹۲۲۱۴۴ شعبه سوم ن. حکم حجر وی صادر و اعلام گردد که حکم حجر وی متصل به زمان صغر می باشد سپس دادگاه با بررسی اوراق پرونده بشرح دادنامۀ ۱۲۸۸/۹۳ با این استدلال که حکم حجر زوجه در تاریخ ۹۲/۱۲/۱۴ ابلاغ و قطعی گردیده و نظرباینکه سلامت زن در ازدواج از شرایط اساسی می باشد که بدون ذکر آن در عقد نیز در عرف جامعه سلامتی از مهمات و بدیهیات برای طرفین می باشد و عقد متعاقبا برآن جاری میشود و هیچ انسان عاقلی از نظر عقلی ومنطقی و عرفی حاضر به ازدواج با شخص بیماری خصوصا در این حد نمی باشد و از طرفی بالحاظ محتویات پرونده ولی خانم ف. م. و شخص او بیماری و محجور بودن را از آقای م. ک. مخفی و موجب تدلیس و فریب در ازدواج گردیده اند با این شرایط مفاد مادتین ۱۱۲۱-۱۱۲۸ قانون مدنی و مفاد مسائل ۱۰-۱۱-۱۳ تحریرالوسیله امام خمینی رضوان الله علیه بحث القول فی العیوب الموجبه لخیارالفسخ و التدلیس محقق شده وبالحاظ محتویات پرونده محرز است که آقای م. ک. پس از علم به موضوع و علم به حق فسخ فوریت عرفی فسخ نکاح را نیز رعایت نموده لذا تجدیدنظرخواهی را موجه تشخیص و مستندا به ماده ۳۵۸ قانون آئین دادرسی مدنی ضمن نقض دادنامه تجدیدنظرخواسته دعوی فسخ عقد نکاح آقای م. ک. و خانم ف. م. را تأیید و تنفیذ مینماید. اکنون از این رأی خانم ف. س. و غ. م. س. طی دادخواست تقدیمی فرجام خواهی نموده اند که هنگام شور لایحه فرجامی آنان که پیوست دادخواست است با گزارش پرونده قرائت میشود.هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای عبدالعلی ناصح عضو ممیز و اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای محمد دیو سالار دادیار دیوان عالی کشور اجمالا مبنی بر نقض در خصوص دادنامه شماره ۱۲۸۸/۹۳ تجدید نظر خواسته مشاوره نموده چنین رای می دهد:

رأی شعبه دیوان عالی کشور

با وصف اینکه بیماری اسکیزوفرنی یا همان جنون جوانی زوجه مورد تایید کمیسیون پزشکی قانونی قرار گرفته است بر رای فرجام خواسته که به نقض دادنامه بدوی که مغایر با نظر یه پزشکی قانونی و محتویات پرونده صادر شده و با تایید و تنفیذ اعلام فسخ زوج پس از اطلاع از این بیماری زوج صادر شده است خدشه ای که موجبات نقض رای فراهم شود وارد نیست از حیث رعایت اصول و قواعد دادرسی نیز رسیدگی های معموله واجد ایرادی به نظر نمی رسد چون فرجام خواهی بعمل آمده متکی به اعتراض موجهی نبوده با رد فرجام خواهی خانم ف. م. س. و پدرش آقای غ. م. دادنامه فرجام خواسته مستند به ماده ۳۷۰ قانون آیین دادرسی مدنی تایید و ابرام می گردد./م

شعبه ۱۶ دیوان عالی کشور- رئیس و مستشار

عبدالعلی ناصح - عباسعلی علیزاده