رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره ارائه دلیل جدید (دادنامه شماره ۹۳۰۹۹۷۰۹۰۸۰۰۰۰۰۹)
شماره دادنامه | ۹۳۰۹۹۷۰۹۰۸۰۰۰۰۰۹ |
---|---|
تاریخ دادنامه | ۱۳۹۳/۰۱/۳۰ |
نوع رأی | رأی شعبه |
نوع مرجع | شعبه دیوان عالی کشور |
شعبه | شعبه ۲۰ دیوانعالی کشور |
گروه رأی | رای کیفری |
موضوع | ارائه دلیل جدید |
قاضی | طباطبائی محمد ناصری صالح آباد |
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره ارائه دلیل جدید: در مواردی که اقرار متهم و یا شهادت شاهد و یا شهادت بر شهادت شاهد مستند رأی دادگاه می باشد استماع آن توسط قاضی صادرکننده رأی الزامی است و در غیر اینصورت از موجبات اعاده دادرسی می باشد .
رأی خلاصه جریان پرونده
آقای الف.ب. به وکالت از آقای ر.الف.، فرزند ح. به دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان ساری شکایت کرده آقای ح.س. با طرح نقشه و ایجاد رفاقت با موکل اعتماد وی را جلب و با همکاری آقای ع.ب. که خود را ج.الف. معرفی نموده قطعه زمینی را واقع در روستای الف در مرحله اول موکل و آقای س. (مشتکی عنه ردیف اول) زمین را شراکتی خریداری که در این اثنا مبلغ چهار و نیم میلیون از وی اخذ و متعاقبا آقای س. به موکل مراجعه اظهار می دارد که برای زمین مشتری وجود دارد به نام آقای ش. که سود مناسبی نیز می پردازد ولیکن آقای ش. با من (س.) رفیق است و بهتر است در معامله شما خود را مالک زمین معرفی کنید که من فروش نامه جدید از آقای الف. (ب.) به نام شما می گیرم چون با نامبرده در معامله معذور می باشم که در فروش نامه جدید به نام موکل اخذ و چون موکل نگران و مشکوک می شود در این جهت موکل را به داخل روستا برده و یک عابر پیرمرد که از هم دستان آقای س. بوده اعتماد موکل را از وجود ملک و آقای الف. جلب کرده و در ادامه ملک موصوف را به آقای ش. فروخته که در این اثنا نیز مبلغ ده میلیون تومان به عنوان این که شریک بوده در داخل بانک از موکل اخذ می نماید حالیه نظر به این که عمل نامبردگان جرم می باشد تقاضای تعقیب کیفری و مجازات مورد استدعا است ضمنا شاهد قضایا آقایان ۱- م.ف. ۲- م.خ. ۳- ج.ر. ۴- م.م. می باشند.
شکوائیه به بازپرس شعبه هفتم ارجاع در تاریخ ۱۵/۸/۸۷ بازپرس از آقای الف.ب.، فرزند الف. وکیل شاکی تحقیق کرده اظهار داشته: موارد مضبوط در شکوائیه مورد قبول می باشد به عنوان کلاهبرداری از آقای ح.س. و ع.ب. و هم دستانش موکل شکایت نموده و در راستای صحت ادعایش نیز شهود و مدارک وجود دارد عنداللزوم شهود معرفی می گردد .
بازپرس با ارسال پرونده به کلانتری یازده ساری دستور داده: ۱- از شهود شاکی خصوصی تحقیق به عمل آید. ۲- سابقه کیفری مشتکی عنهمای قضیه تحقیق به عمل آید. ۳- نتیجه تحقیقات تکمیلا به این شعبه اعلام گردد.
در کلانتری از آقای ر.الف.، فرزند ح.، ۲۶ ساله، شغل صافکار، به عنوان شاکی تحقیق شده، اظهار داشته: مواردی که در شکوائیه مکتوب است را قبول دارم و توضیحا این که آقای س. و ع.ب. و هم دستانشان مبلغ ۵/۱۴ میلیون تومان را از راه کلاهبرداری اخذ کرده اند که شهود دارم معرفی می نمایم. س- در خصوص شکوائیه چه دلایلی دارید؟ ج- یک فیش پرداختی پانصد هزار تومانی که ضم پرونده است که به حساب آقای س. پرداخت نموده ام و شهود که نامبردگان این مبالغ را از من دریافت و زمین صوری را به من داده اند .
در کلانتری از آقای م.خ.، فرزند الف.، اهل قائم شهر، متولد ۱۳۶۲، شغل آزاد به عنوان گواه تحقیق شده اظهار داشته: صبح آن روز بنده و آقای الف. به اتفاق رفتیم به بانک بیست میلیون پول بین بانکی گرفتم که این پول را آقای الف. ریخت داخل حسابش و برگشتیم که آقای س. که خود را سرهنگ معرفی می نمود حدودا ساعت ۹ به مغازه من آمد و آقای الف. و س. رفتند و حدودا ساعت ۲۰ بعد آمدند مغازه چون دفتر چه حساب دست من بود دادم به آن ها و چون ماشین داشتم با هماهنگی آقای الف. پشت سرشان رفتیم و زمانی که به بانک رسیدیم ساعت بیست دقیقه به دو بوده که بانک ارباب رجوع قبول نمی کرد و آقای س. با صحبتی که با نگهبان کرده و کارت نشان داده رفتند داخل بانک من بیرون به اتفاق آقای م.م. که همراهم بود دم درب بانک منتظر شدیم و آقای الف. و س. بیرون آمدند که بنده مشاهده کردم که آقای الف. ده میلیون پول نقد به صورت تراول و نقد به آقای س. داده و او رفت و آقای الف. نیز با وی رفت .
در کلانتری از آقای م.ف.، فرزند ی.، اهل قائم شهر، ۲۵ ساله، شغل نقاش، نیز به عنوان گواه تحقیق شده، اظهار داشته: لازم به ذکر است آقای ح.س. مدت یک سال همیشه داخل گاراژ رفت و آمد داشته و با آقای الف. صحبت می کرده و رفت و آمد داشته اند و این اواخر همیشه در خصوص زمین با هم به گفتگو می پرداخته اند که زمین در تیرکلاء می باشد و بیا با هم بخریم و بفروشیم. در ادامه آقایان الف. و س. با هم به توافق رسیده که زمین را به شراکت بخرند که در این خصوص خودم مشاهده کردم آقای س. مبلغ چهار میلیون را نقدا از داخل پاکتی که آقای الف. ریخته دریافت نموده و رفت و مجددا نیز برای زمین مشتری می آورد که بفروشد و رفت و آمد داشت تا این که ملک را خود س. برای آقای الف. فروخته که مشکلات آغاز شده است . درخصوص ده میلیون دیگری که او (س.) گرفته می دانم که ساعت ۷ صبح آمد مغازه دنبال پول و بعدا ر. را دید و رفتند پول را اخذ کنند.
از آقای ج.ر.، فرزند س.، متولد سال ۱۳۶۵ به عنوان گواه تحقیق شده، اظهار داشته: جلوی مغازه ایستاده بودم و آقای س. در حدود یک سال و خورده ای آن جا یعنی مغازه الف. رفت و آمد داشت و او می گفت من سرهنگ هستم و در این خصوص صحبت های زیادی می کرد و در خصوص پول یک بار من جلوی مغازه بودم و آقای الف. پول که من نمی دانم مبلغ آن چقدر بود در داخل مغازه و داخل پاکتی به آقای س. بابت خرید و فروش زمین در ساری به نامبرده داده است .
از آقای م.م.، فرزند ع.، متولد ۱۳۶۱ به عنوان گواه تحقیق شده، اظهار داشته: من جلوی مغازه ق.خ. بودم که جناب سرهنگ س. و ر.الف. داخل ماشین نشسته بودند چون قبلا جناب سرهنگ س. به ما اسپری و آژیر ماشین و کارت شناسایی سرهنگی به ما نشان داده بود که کار دادگاه شما را حل می کنم و در ادامه آن ها حرکت کردند رفتند به سمت بانک و من و ق. با ماشین خودمان پشت سر آن ها رفتیم که آن ها خواستند به داخل بانک بروند چون آخر وقت بود نگهبان راه نداد و جناب سرهنگ کارت نشان داد و آقای الف. و جناب سرهنگ به داخل بانک رفتند که من و ق. روبروی بانک بودیم که آن ها با کیف سامسونت که در دست ر. بود و بسته بزرگی که پول در دست جناب سرهنگ س. بود و کیف خالی را به ما داد و پول را داخل صندوق ماشین خودش (س.) گذاشت و آن ها رفتند و در ادامه ر. گفت شما بروید و دیگر با شما کار ندارم و در خصوص زمین نیز آن ها در ابتدا شریکی خریدند یعنی پول را از الف. گرفت تا او را شریک کند و بعد خود او برای فروش بارها به آقای الف. مراجعه و حتی درم غازه خود بنده که کبابی می باشد چندین بار آن ها یعنی آقای سرهنگ س. و الف. با هم بحث و گفتگو می کردند با هم زمین را که خریدیم حالا می فروشیم و سود خوبی دارد و سود را نصف می کنیم که این ها را خودم در حضور چندین مشتری شنیده ام که حتی مشتری هایم روی سرهنگ س. حساب باز کرده بودند. چون نشانی متهمین قائم شهر اعلام شده بازپرس ساری به دادسرای عمومی و انقلاب قائم شهر نیابت قضایی تفویض نموده است. پرونده به شعبه سوم دادیاری ارجاع شده است .
دادیار مرجوع الیه در تاریخ ۹/۹/۸۷ از آقای ح.س.، فرزند ع.، ۴۴ ساله، بازنشسته نیروی انتظامی، اهل و ساکن قائم شهر، تحقیق و به وی خطاب شده مفاد اتهام شما حسب نیابت اعطایی از بازپرسی شعبه هفتم دادسرای عمومی و انقلاب ساری دایر بر کلاهبرداری به شما اعلام و تفهیم می شود از خود دفاع کنید؟
در پاسخ اظهار کرده: بنده این اتهام را به هیچ وجه قبول ندارم. آقای ر.الف. خود وی متهم است. در دادیاری شعبه اول و بازپرسی شعبه چهارم دادسرای قائم شهر تحت تعقیب به اتهام کلاهبرداری می باشد و خود من علیه ایشان شاکی هستم. اتهام متهم مجددا تفهیم شده تا آخرین دفاع خود را بگوید. در پاسخ اظهار کرده: بنده این اتهام را قبول ندارم و خود من از دست وی شاکی هستم و پرونده ای نیز داریم، حرف دیگری ندارم .
برای متهم قرار کفالت به مبلغ پنجاه میلیون ریال صادر شده است. در تاریخ ۱۰/۹/۸۷ از آقای ر.ب.، فرزند ع.، ۴۵ ساله، اهل و ساکن قائم شهر تحقیق شده مفاد نیابت به وی تفهیم اظهار داشته: بنده اتهام فوق را قبول ندارم اصلا ملک نداشتم که به شاکی بفروشم و یک شاهدی برای آقای س. دادم ایشان علیه بنده بابت کلاهبرداری شکایت نموده است اتهام متهم مجددا تفهیم تا آخرین دفاع خود را بگوید اظهار داشته: بنده این شکایت را قبول ندارم بابت تهمتی که به من زده از ایشان شاکی هستم برای متهم قرار کفالت به مبلغ پنجاه میلیون ریال صادر شده است. پس از انجام نیابت پرونده اعاده گشته است. بازپرس به شرح قرار شماره ۰۱۳۲۳- ۲۵/۹/۸۷ قرار مجرمیت آقایان ر.ب. معروف به ع. و ح.س. را به شرکت در کلاهبرداری صادر و دادیار اظهارنظر دستور رفع نقص صادر نموده است. در تاریخ ۱۵/۱۰/۸۷ از وکیل شاکی در مورد محل وقوع معامله تحقیق شده اظهار داشته: با عنایت به بیع نامه ارائه شده و این که ملک مورد اشاره نیز در روستای تیرکلاء ساری بوده است عملیات فروش ملک متنازع فیه نیز در ساری صورت گرفته است. پرونده به نظر دادیار اظهارنظر رسیده و مشارالیه به اقرار صاده موافقت کرده و طی کیفرخواست ۲۲-۸/۱/۸۸ تقاضای تعیین مجازات متهمان را به استناد ماده ۴۲ قانون مجازات اسلامی و ماده یک قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء و اختلاس و کلاهبرداری از دادگاه های عمومی شهرستان ساری نموده است .
پرونده به شعبه ۱۰۲ دادگاه عمومی ساری ارجاع دادگاه مرجوع الیه وقت رسیدگی تعیین و طرفین دعوت و احضار شده اند .
در تاریخ ۱۹/۲/۸۸ جلسه رسیدگی دادگاه در وقت مقرر تشکیل طرفین در دادگاه حاضر بوده اند نماینده دادستان طبق کیفرخواست تقاضای تعیین مجازات متهمان را از دادگاه نموده است. شاکی و وکیل وی اظهار داشته اند ابتدا باید بگوییم شخصی که به نام ر. یا ع.ب. خود را به نام ج.الف. معرفی کرده شخص حاضر درجلسه دادگاه نمی باشد مشخصات و آدرس دقیق آن شخص را تقدیم خواهیم کرد دادسرا اشتباها شخص دیگری را با تشابه اسمی احضار کرده است. سپس وکیل شاکی شکایت خود را به طور کامل شرح داده است اتهام متهم ح.س. تفهیم شده تا دفاع نماید در پاسخ اظهار داشته: بنده اصلا زمین شراکتی با ایشان خریداری نکردم و به ایشان زمین نفروخته ام بنده بازنشسته نیروی انتظامی هستم من در جریان خرید ملک توسط شاکی از آقای ج.الف. نبودم ولیکن موقع فروش به بنده گفتند که می خواهیم زمین را بفروشیم چون می خواستند بدهی اینجانب را بدهند مبلغ هشت میلیون تومان به بنده بابت وجه دستی بدهکار بوده است بنده با واسطه آقای ش. را برای خرید زمین ایشان آوردم و ایشان اصلا پولی به بنده نداد به بنده گفت که چک را بیاور تا من بدهی شما را بدهم من چک را بردم ایشان چک را از بنده گرفت و با وجود این که پول داشت پا به فرار گذاشت و دیگر چک را به بنده نداد و نمی دانم چک را پاره کرد یا خورد و یا چکار کرد نمی دانم بنده امضای خودم را ذیل فروش نامه عادی مورد ادعا ندارم و امضای موردنظر مال بنده نمی باشد من اصلا زمین را ندیدم ولی ایشان یک قطعه زمین را به بنده نشان داده است من اصلا آقای ج.الف. را نمی شناسم و ادعای شاکی را قبول ندارم و هیچ سندی هم از زمین دستم نیست .
دادگاه با ذکر نقایص پرونده را به دادسرا ارسال داشته است. آقایان ح.س. و ر.ب.، آقای م.ن. را به عنوان وکیل خود معرفی و مشارالیه در پرونده دخالت نموده است. بازپرس از دو نفر گواه به نام های م.م. و م.ف. تحقیق نموده، اظهارات آن ها همان مطالب قبلی است. تصویر فروش نامه مورخ ۲۷/۳/۸۷ به دایره تشخیص هویت استان ارسال تا با توجه به عدم وجود اصل فروش نامه مورد نظر با استکتاب از آقای ح.س. خصوصا در قسمت نام و نام خانوادگی و امضاء آقای س. و تطبیق آن با تصویر فروش نامه ارسالی نتیجه را اعلام نمایند. پلیس آگاهی پاسخ داده اند به علت منفک شدن کارشناس بررسی اسناد مجعول و مشکوک اداره تشخیص هویت این پلیس و نبود کارشناس جایگزینی از مبادی قانونی دیگر (کارشناسان رسمی دادگستری) در زمینه اصالت خط و امضاء استفاده گردد. بازپرس موضوع را به کارشناسی ارجاع و کارشناس تعیین و به آقای ب. وکیل شاکی اخطار شده مبلغ چهار صد هزار ریال دستمزد کارشناس را تودیع نماید. به علت عدم پرداخت دستمزد کارشناس قرار کارشناسی اجرا نشده است .
پرونده به دادگاه اعاده شده است. دادگاه وقت رسیدگی تعیین و چند بار جلسه رسیدگی دادگاه تجدیدنظر است و سرانجام پس از رسیدگی در جلسه مورخ ۱۱/۲/۹۰ ختم رسیدگی را اعلام و به شرح رأی شماره ۰۰۲۰۲- ۲۵/۳/۱۳۹۰ پس از بیان گردشکار اعلام نموده و دادگاه به موجب شکایت شاکی و اظهارات گواهان مضبوط در پرونده و سایر قرائن و امارات موجود در پرونده جرم متهم دوم ح.س. محرز و مسجل دانسته به استناد ماده یک قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء و اختلاس و کلاهبرداری وی را به دو سال حبس تعزیری و پرداخت جزای نقدی معادل مال اخذ کرده و رد مال به مبلغ ۵/۱۴ میلیون تومان در حق شاکی محکوم می نماید. و در خصوص اتهام متهم ردیف اول صرف نظر از گذشت شاکی به لحاظ فقد ادله اثباتی حکم به برائت وی صادر و اعلام می نماید. وکیل محکوم علیه تقاضای تجدیدنظر نموده و دادگاه تجدیدنظر چند بار به آقای ر.الف. (تجدیدنظرخوانده) اخطار کرده اصل سند مورخ ۲۷/۳/۸۷ را به دادگاه ارائه دهد اما این دستور دادگاه عملی نشده است .
سرانجام در تاریخ ۳۱/۱/۱۳۹۲ در وقت فوق العاده (شعبه ششم دادگاه تجدیدنظر استان مازندران) با حضور آقای ر.الف. تشکیل دادگاه به تجدیدنظرخوانده خطاب کرده اصل سند ۲۷/۳/۸۷ و مدارک استنادی را ارائه نمایید. در پاسخ اظهار کرده: من اصل سند ۲۷/۳/۸۷ را ندارم. س. خودش این سند را دارد من اول چهار میلیون و پانصد هزار تومان و سپس ده میلیون تومان را از بانک گرفتم و به او دادم پول چهار میلیون و پانصد هزار تومان در داخل منزل خودم بود کار کرد خودم بود گرفتم. س- آیا پول را از بانک گرفتی یا خیر؟ ج- در خانه دست من بود. س- حساب بانکی داری؟ ج- بله دارم در حساب نریختم چون ضامن وام خواهرم بودم آن ها قسط را نداده بودند نمی خواستم در حساب خودم پول باشد. س- چه مقدار درآمد ماهانه دارید؟ ج- در سال ۸۶ یا ۸۷ که پول را دادم درآمد من ماهانه یک میلیون و دویست هزار تومان بود ماهانه حدود صد و سی هزار تومان اجاره می دادم. س- شماره حساب خودتان از سال ۸۴ به بعد که کارهای بانکی را در آن انجام می دادید اعلام نمایید؟ ج- من در بانک تجارت شعبه خیابان تهران قائم شهر کار می کردم و پرینت را به دادگاه ارائه می دهم. س- نحوه پرداخت ده میلیون تومان چگونه است؟ ج- در ساعت تقریبا ۵/۱ بانک تجارت شعبه خیابان تهران مبلغ ده میلیون تومان به آقای ح.س. داده ام این حساب بانکی تجارت حساب خود بنده مبلغ بیست میلیون تومان کل پول بوده که ده میلیون به ایشان بابت خرید زمین داده در حضور م.خ. و م.م. که قرار شد ایشان بعدازظهر با قول نامه که ایشان آورده به من داده ببریم پیش شورای محل یا دهیار همان محل ساعت تقریبا ۴ یا ۵ به ایشان زنگ زدم گفتم چه خبر کی برویم ایشان گفتند ساعت ۷ غروب گفتم شورا دفترشان را می بندند ایشان گفتند می رویم خانه شورا من بلدم غروب ساعت ۷ زنگ زدم گفتم چه خبر گفت من نمی توانم توی کوچه ما درگیری شده باشد برای فردا صبح مشکلی نیست فردا صبح زنگ زدم دیگر به من جواب نداد تا که رفت از دستم شکایت کرد من زنگ زدم همان روز بعدازظهر به آقای ش. که بهش فروخته بودم زمین آقای ش. آمد جریان بهش گفتم ایشان به س. زنگ زد گفت کجایی آدرس داد رفتیم پیشش با هم من گفتم حاجی چرا جواب تلفن من و نمی دی چه خبر ما باید زمین تحویل بدهیم. به آقای ش. فرمود من اصلا نمی شناسم شما را مزاحم نشود دید که من زیاد اصرار می کنم داری شوخی می کنی گفت توی دادگاه معلوم می شد شما چک من و می خوری که من همان جا درگیر شدم نشستیم توی ماشین ش. آمدم مغازه و شکایت شروع کردم پول بیست میلیون تومان که گفتم همان پولی که از ش. بابت فروش زمین گفتم می باشد دادگاه دستور داده تا ارائه پرینت بانکی پرونده دروقت باقی بماند .
تجدیدنظرخوانده طی لایحه ای که به شماره ۰۰۰۹۶- ۲/۲/۹۲ ثبت دفتر دادگاه شده چهار نفری را که قبلا به عنوان شاهد معرفی کرده و در کلانتری و نزد بازپرس از آنان تحقیق به عمل آمده است به عنوان شاهد به دادگاه تجدیدنظر معرفی کرده است پرینت حساب بانکی خود را نیز ضمیمه لایحه نموده است .
دادگاه تجدیدنظر بدون این که از گواهان تعرفه شده تحقیق نماید طی رأی شماره ۰۰۰۹۱- ۵/۲/۹۲ با رد تجدیدنظرخواهی تجدیدنظرخواه رأی بدوی را مورد تأیید قرار داده است. آقای م.ن. به وکالت از آقای ح.س. طی تقاضایی که در تاریخ ۲۵/۲/۹۲ ثبت دفتر دیوان عالی کشور شده تقاضای اعاده دادرسی نموده است. پرونده به این شعبه ارجاع چون مطالعه پرونده محاکماتی ضروری تشخیص داده شد آن را مطالبه و پس از وصول به شرح بالا گزارش تهیه گردید .
هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش آقای ناصری صالح آباد عضو ممیز و نظریه کتبی جناب آقای میرشریفی دادیار محترم دیوان عالی کشور مبنی بر: به نام خدا- احتراما؛ نظر به عدم رعایت تبصره ذیل ماده ۵۹ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری، تقاضای اعاده دادرسی مطروحه منطبق بر ماده ۲۷۲ قانون مرقوم به نظر رسیده، لذا اتخاذ تصمیم شایسته مورد استدعاست. ; مشاوره نموده، چنین رأی صادر می کند:
رأی شعبه دیوان عالی کشور
بسمه تعالی - محاکم بدوی و تجدیدنظر به استناد شهادت شهود حکم به محکومیت محکوم علیه صادر نموده اند در حالی که از گواهان در کلانتری و نزد بازپرس تحقیق شده است و چون طبق تبصره ذیل ماده ۵۹ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری در مواردی که اقرار متهم و یا شهادت شاهد و یا شهادت بر شهادت شاهد مستند رأی دادگاه می باشد استماع آن توسط قاضی صادرکننده رأی الزامی است رأی صادره منطبق بر قانون نیست، لذا با اعلام این که تقاضای متقاضی با بند ۵ ماده ۲۷۲ قانون صدرالاشاره منطبق است با قبول تقاضا و تجویز اعاده دادرسی رسیدگی مجدد به شعبه دیگر دادگاه تجدیدنظر استان مازندران ارجاع می گردد.
رئیس شعبه بیستم دیوان عالی کشور مستشار
ناصری صالح آباد طباطبایی