رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره اعتراض به آرا توسط پدرخوانده(سرپرست قانونی)

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۵۰۹۹۷۰۹۰۸۷۰۰۲۶۳
شماره دادنامه۹۵۰۹۹۷۰۹۰۸۷۰۰۲۶۳
تاریخ دادنامه۱۳۹۵/۰۷/۱۹
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهانتقالی
گروه رأیرای کیفری
موضوعاعتراض به آرا توسط پدرخوانده(سرپرست قانونی)
قاضیمحمودحاتمی
سید حسین جعفری
محمدحمیدی پور

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره اعتراض به آرا توسط پدرخوانده(سرپرست قانونی): اعتراض پدرخوانده(سرپرست قانونی) نسبت به رأی صادره فاقد وجاهت قانونی بوده و قابل پذیرش نیست.

رأی خلاصه جریان پرونده

بر اساس قرار جلب به دادرسی صادره از دادسرای عمومی و انقلاب اقلید (ص ۸۵) و کیفرخواست شماره ۹۴۰۰۴۸۵ - ۹۴/۷/۱۸ دادستان دادسرای مذکور (ص ۹۷) متهم آقای الف. ح. ۲۰ ساله، (بر اساس نظریه پزشکی قانونی موجود در برگ ۶۶ پرونده) مجرد و فاقد سابقه کیفری به اتهام ارتکاب بزه آدم ربائی نسبت به خانم ز. م. که کمتر از پانزده سال داشته است، تحت پیگرد قانونی قرار گرفته و بنا به دلایل : شکایت شاکی و اظهارات مجنی علیها و نامه های نوشته شده توسط ایشان و اظهارات مطلعین و استعلامات از اپراتورهای مربوطه و ارتباط تلفنی و مواجهه حضوری طرفین دعوا و استعلام از پزشکی قانونی و اقاریر ضمن متهم و قبول ارتباطاات خویش با مجنی علیها و اظهارات متعارض متهم، تقاضای کیفر وی شده است. پرونده به دادگاه کیفری یک مستقردر آباده ارسال و ارجاع می گردد. متهم از معرفی کفیل اظهار عجز می کند (ص ۱۱۶) که خانم ز. م. به وکالت تسخیری از وی انتخاب و وارد پرونده می شود. در جلسه مورخه ۹۴/۱۰/۱۶ دادگاه که با حضور متهم و وکیل وی و نماینده دادستان و والدین شاکیه، تشکیل می گردد، نماینده دادستان بر اساس کیفرخواست تقاضای کیفر می نماید و پدر مجنی علیها شکایت خود را با ذکر نحوۀ ارتکاب بزه بیان می کند و اتهام را از طریق اغفال و فریب توصیف و مدعی می شود که: دختر من توان نوشتن نامه به صورت فعل و فاعل که در پرونده است را ندارد... و اضافه می کند که: اگر متهم پسری خوب بود چرا پس از تماس من، او را برنگرداند... تقاضای اخراج او را از ایران دارم... و در پایان اذعان می کند که: ارتباط جنسی با همدیگر نداشته اند و پزشکی قانونی رفته است که دخترم سالم است و متهم پس از تفهیم اتهام آدم ربائی و معرفی خود، می گوید: قبول ندارم من یک سال قبل با خانم ن. م. دوست شدم و خودش با من تماس گرفت از منزل، و با من دوست شد... و گفت تو را دوست دارم، حتی در ساعت ۱۲ و ۲ نیمه شب با من تماس می گرفت... می گفت: من دوست دارم پهلوی شما باشم و پدر و مادرم من را اذیت می کند (از محتویات پرونده حاکی است که آقای خ. م. و خانم م. الف. پدر و مادر خوانده شاکیه هستند - گزارشگر)... مادرم ایرانی است و پدرم افغانی، شناسنامه ایرانی صادر شد، مادرم مشهدی است، پدرم و مادرم و خواهرم فوت کرده اند، شش ساله بودم که نامادری مرا از بیمارستان!! آورده است... شاکیه زنگ می زد و می گفت می خواهم بیایم نزد مادر شما، و من گفتم: می روم با مادرم صحبت می کنم، و گفت: اینجا آرامش ندارم... خود شاکیه هماهنگ کرد و گفت چه ساعتی بیا، و گفت از پدرم اجازه گرفتم، گفت اجازه گرفتم و من خبر نداشتم بدون اجازه پدر و مادر است و من وقتی آمدم اقلید، کیف و لباس هایش همراه او بود و گفت: می خواهم بروم نزد مادر تو در شمال، من گفتم شاید پدرت شاکی بشود، گفت آنها را درست می کنم... سوار اتوبوس تهران شدیم و از آنجا سوار اتوبوس شدیم و رفتیم مازندران... من در اقلید زندگی نمی کردم... من هیچ ارتباط جنسی نداشتم و در شمال (مازندران) نزد مادرم بوده است... پدر شاکیه می گوید: قبلا متهم با دختری به نام س. که همسایه ما بود، دوست بوده است، ولی متهم این ادعا را تکذیب می کند و می گوید: به غیر از ن . م. با کسی دیگر دوست نبودم... وکیل متهم می گوید: با عنایت به اظهارات شاکیه و اینکه در جلاست متعدد اظهار داشته با میل خود با موکل همراه شده و از قبل سابقه دوستی با موکل داشته و مادر وی در جریان این قضیه بوده تقاضای برائت موکل را دارم و هیچگونه تعرضی به شاکیه نداشته است و پزشکی قانونی هم تأیید کرده است در پایان دادگاه ختم جلسه را اعلام و وقت رسیدگی را تجدید و در جهت انجام مواجهه حضوری بین شاکیه و متهم و اینکه مدارک دیر آموزی شاکیه را پدرش به دادگاه ارائه نماید و اینکه قضیه سکونت متهم در اقلید مشخص گردد، نیابتی به دادسرای اقلید اعطا می کند (ص ۱۱۸ تا ۱۲۲) ولی پاسخی از دادسرای اقلید وارد و واصل نشده است (ص ۱۲۳) وقت رسیدگی تعیین می شود و به خانم ز. م. نیز ابلاغ می شود (ص ۱۲۹) ولی معلوم نیست که دادگاه چرا در مورخه ۹۴/۱۱/۱۷ در وقت فوق العاده و علی رغم عدم عزل وکیل تسخیری قبلی، چرا و به چه علت آقای م. ش. را به عنوان وکیل تسخیری انتخاب کرده است؟!! (ص ۱۳۱). ن . م. (شاکیه) با وکالت آقای خ. م. وکیل انتخاب کرده است که طی آن آقای م. ت. به وکالت از ایشان وارد پرونده شده است (ص ۱۳۳ و ۱۳۴) در جلسه مورخه ۹۴/۱۲/۵ دادگاه - علی رغم دستور جلسه قبل - هیچگونه مواجهه حضوری بین متهم و ن . م. انجام نمی گیرد و دادگاه صرفا به دو سؤال غیر مؤثر از وی بسنده می کند: شکایت خود را مشروحا!! بیان نمائید؟! جواب: چند بار مزاحم من می شد؟! سؤال: شماره تلفن خود را به او داده بودید؟! جواب: خیر، شماره مرا دوستانم و همکلاسیها داشته و من شماره به آقای ح. ندادم؟!! (مقایسه شود با اظهارات وی در برگهای ۴۹ و ۵۰ پرونده؟!!). سپس وکیل پدر خواندۀ وی مطالبی را بیان می کند... و متهم در دفاع از خود می گوید: من قبول ندارم، من اگر می خواستم آدم ربائی کنم چرا با اتوبوس رفتیم، من خانم م. را دوست داشتم و می خواستم با او ازدواج کنم و خودش با میل و رغبت آمد. سپس وکیل جدید تسخیری وی؟! می گوید: ... پرونده مطروحه بیشتر حکایت از فرار از منزل دارد تا آدم ربائی و مؤید ادعا، دست نوشته های خانم ن. م. و تماس های تلفنی که مکرر از تلفن منزل و موبایل، به موکل می شده است و استعلام از اداره مخابرات و شرکت های همراه اول و ایرانسل تأیید کنندۀ این موضوع می باشد، مضاف اینکه: حیله و فریب که شاکی محترم به آن استناد می نماید، مشخص نگردیده و ادله اثباتی نیز ارائه نگردیده است و با توجه به انکار شدید موکل نسبت به آدم ربائی و نیز وجود شبهات متعدد در پرونده ... تقاضای تصمیم مقتضی را دارم. دادگاه ختم رسیدگی را اعلام و طی دادنامه شماره ۹۵۰۰۰۰۷ - ۹۵/۱/۱۶ بزهکاری وی را احراز و با استناد به مواد ۱۹ و ۳۷ و ۳۸ و ۶۲۱ قانون مجازات اسلامی و رعایت دو درجه تخفیف (از درجه سه به درجه پنج) نامبرده را به تحمل پنج سال حبس تعزیری با احتساب ایام بازداشتی سابق و از بابت تکمیل و تبعی و متسندا به بند (خ) ماده ۲۳ قانون مجازات اسلامی متهم را پس از تحمل مجازات حبس، به طرد از ایراد محکوم کرده است. از رأی صادره وکلای طرفین از رأی محکومیت و با ادعای قلت مجازات مقرره - حسب مورد - فرجام خواهی کرده اند که پرونده به دیوان عالی کشور ارسال گردیده و حسب الارجاع تحت نظر قرار دارد.هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل پس از قرائت گزارش آقای سیدحسین جعفری عضو ممیز و ملاحظه اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای حاتمی دادیار دیوان عالی کشور اجمالا مبنی بر نقض در خصوص دادنامه شماره ۹۵۰۰۰۰۷ - ۹۵/۱/۱۶ فرجام خواسته مشاوره نموده چنین رأی می دهد:



رأی شعبه دیوان عالی کشور

رأی شعبه

فرجام خواهی آقای م. ش. به وکالت تسخیری از آقای الف. ح. تبعه افغانستان از دادنامه شماره ۹۶۰۰۱۷۵ - ۹۶/۴/۱۰ صادره از شعبه اول دادگاه کیفری یک استان فارس که طی آن نامبرده با احراز اتهام آدم ربائی خانم ن. م. و استنادا به ماده ۶۲۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ (تعزیرات) و رعایت ماده ۲۳ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ به تحمل پانزده سال زندان تعزیری با احتساب ایام بازداشتی سابق و اخراج از خاک کشور جمهوری اسلامی ایران محکوم گردیده است، با بررسی مجموع اوراق پرونده و اظهارات مجنی علیها و وکیل انتخابی وی و مبانی استدلالی و مواد استنادی دادنامه فرجام خواسته، غیر وارد تشخیص و مردود اعلام و دادنامه فرجام خواسته استنادا به بند الف ماده ۴۶۹ قانون آئین دادرسی کیفری، ابرام می گردد.

سیدحسین جعفری (رئیس)-;م. حمیدی پور (عضو معاون)