رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره اولیای دم صغیرفاقد ولی قهری

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۳۰۹۹۷۰۹۰۷۶۰۰۰۹۰
شماره دادنامه۹۳۰۹۹۷۰۹۰۷۶۰۰۰۹۰
تاریخ دادنامه۱۳۹۳/۰۳/۲۰
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۱۶ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای کیفری
موضوعاولیای دم صغیرفاقد ولی قهری
قاضیعلی بابائی
ولی رعیت

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره اولیای دم صغیرفاقد ولی قهری: ولی شرعی اولیای دم صغیر فاقد ولی قهری ، مقام معظم رهبری است و معظم له نیز این حق و اختیار را به ریاست محترم قوه قضائیه تفویض نموده است تا به تشخیص خود و مصلحت مولی علیه در انتخاب قصاص یا عفو مع العوض و یا بلاعوض اقدام نماید، لیکن مطالبه قصاص، به دادستان های سراسر کشور تفویض نگردیده است.

رأی خلاصه جریان پرونده

موضوع پرونده پیوست راجع است به این که در ساعت۰۰/۱۳ مورخ ۳۰/۱/۸۶ به پاسگاه اطلاع داده شد که جسدی در معدن شهاب سنگ ق. ن واقع در ... کشف، مأمورین بلافاصله به محل عزیمت، مشاهده نمودند جسد م.ص. تبعه الف در گودالی به عمق ۷۰ سانتی متر دفن شده بوده که به وسیله جانوران قسمتی از اعضای بدن خورده شده و سر جنازه کاملا متلاشی گردید و به رروی سینه و شکم متوفی آثار نه ضربه چاقو بوده است (ص ۱)

مراتب از سوی پاسگاه به دادگاه عمومی شهرستان ن گزارش شد (ص ۲). جسد حسب دستور دادستان ن به پزشکی قانونی جهت تعیین علت فوت منتقل گردید (ص ۳)

از آقای م.ق. فرزند ر. تحقیق، اعلام داشته: صاحب معدن دایی الف.ق. است، ایشان به من گفتند احدی از کارگران به نام م.ص. مفقود و احتمال این که برادرش در مفقودیت وی نقش داشته باشد زیاد است، از سر کنجکاوی روز چهارشنبه مورخ ۲۹/۱/۸۶ به معدن مراجعه و اقدام به جستجو در محل نمودم در کنار کانتینر متوجه سوزاندن تشک و لحاف متعلق به م. شده که مقداری خون روی تشک ریخته بوده و بدین سبب حس کنجکاوی در من تقویت و روز ۳۰/۱/۸۶ مراجعه و حدود پنجاه متری کانتینر گودال و جسد انسانی را مشاهده که دست آن توسط جانوران خورده شده بود، بلافاصله مراتب به صاحب معدن آقای ق. و سپس به پاسگاه اطلاع داده شد (ص ۶)

از آقای م.ص. فرزند الف. و اهل الف تحقیق، اظهار داشت: از تاریخ ۲۵/۱۲/۸۵ به اتفاق برادرم به عنوان نگهبان در معدن شهاب سنگ ق. مشغول، به علت درگیری با یکدیگر قصد کشتن برادرم را داشته و از شخصی به نام ر.ج. فرزند ع. ساکن چ که رابطه دوستی با یکدیگر داشتیم یک قطره چکان سم بال خشک کن پرنده گرفته تا در غذای وی بریزم ولی نقشه عملی نشد و آن شب را تخم مرغ خوردیم و هر دو خوابیدیم، من مجددا نقشه قتل ایشان را داشتم و از خواب بلند شدم تقریبا نیمه شب بود، پتک معدن که بیرون کانکس بود را برداشته و دو ضربه به سر وی زدم ضربه اول را که زدم بلند شد روی جایش نشست و دوباره افتاد یک ضربه دیگر به سرش زدم و صدای خرخر می کرد با پتو و لحافش او را بیرون از کانکس کشیدم و او نفس می کشید و کارد آشپزخانه که از قبل آماده کرده بودم چندین ضربه به شکمش زدم و با تشک، ایشان را به داخل چاله ای که از قبل آماده نموده بودم انداخته و روی آن خاک ریختم و پتو و لحاف را در نزدیکی کانکس آتش زده و چاقو را در نزدیکی کانکس زیر بوته ای مخفی نمودم (ص ۷)

با راهنمایی متهم چاقوی مورد نظر توسط عوامل آگاهی ن کشف و ضبط گردید.

از آقای ع.ح. فرزند ع. تحقیق، اعلام نموده: من سم بال خشک کن به آقای م.ص. دادم و ایشان گفت که من می خواهم برادرم به نام م. را بکشم، در ایام تعطیلات نوروزی یک مرتبه به معدن رفتم آقای ن. گفت آن سمی که قبلا گفتی بده تا برادرم را از بین ببرم، همان شب سم و دو کنسرو بادمجان را به معدن بردم و ن. گفت از آن سم ها به جوجه ها دادم نمردند، من گفتم شاید فاسد شده باشد (ص ۹)

نتایج تحقیقات اولیه از سوی پلیس آگاهی ن به دادسرا گزارش، دادرس دادگاه عمومی ن که به جانشینی بازپرس انجام وظیفه می نمود در معیت فرماندهی پاسگاه انتظامی، رئیس اداره آگاهی ن و متهم م.ص. به محل وقوع قتل عزیمت و سپس نسبت به بازسازی صحنه قتل اقدام، متهم در این بازسازی همان اظهارات قبلی را تکرار و تصدیق نموده است (ص ۱۳ و ۱۴)

از متهم م.ص. فرزند الف.، ۲۲ ساله، مجددا تحقیق و اتهام قتل عمدی مرحوم م.ص. به وسیله پتک به وی تفهیم اظهار داشت: قبول دارم، شب مورخ ۱۴/۱/۸۶ بعد از صرف شام هر دو دراز کشیده بودیم، یک باره بنده بلند شدم واز دم درب کانکس پتک را برداشتم و با آن به سرش (بالای پیشانی) زدم وقتی زدم بلند شد نشست و دوباره افتاد و وقتی افتاد ضربه دوم را به سرش زدم و او را با لحاف و تشک بیرون کشیدم و حدود چهل تا پنجاه متر آن طرف تر بردم بعد با چاقو ضربات متعددی به شکم او زدم، دقیقا خاطرم نیست چند ضربه و به کجای شکم او زدم، بعد با همان تشک او را بردم داخل چاله ای که عصر همان روز کنده بودم انداختم و با بیل روی آن خاک ریختم، بعد هم تشک را آوردم و در جایی که چاقو زده بودم و لحاف هم آن جا افتاده بود با گازوئیل آتش زدم، اما چون باران می آمد کاملا نسوخته بود.

جانشین بازپرس: انگیزه شما از قتل چه بوده؟ همیشه به من زور می گفت و مرا می زد. من همیشه تاوان تبهکاری های او را می دادم. تمام پول هایی که بنده کار کردم او برداشت حدود شش و نیم تاهفت میلیون تومان همه را بالا کشید و تنها دویست هزار تومان به من داد. نامبرده معتاد و قمارباز بود و هر بار می رفت قمار می کرد و بعد می گفت باخته ام و بعد مرا تحت فشار قرار می داد و از من پول می گرفت .

سئوال: نقش آقای ع.ح. چه بود؟ او هیچ نقشی نداشت بنده به تنهایی قتل را انجام دادم قبلا به او گفته بودم می خواهم کسی را بکشم او سم و کنسرو بادمجان آورد، من سم را داخل کنسرو ریختم و برادرم گفت شام نمی خورم، ح. هم آن جا بود و بعد ح. با برادرم تریاک کشیدند، خانواده برادرم از دست او در امان نبودند آبروی همه را برده بود، ما پنج برادر و پنج خواهر بودیم که حالا چهار تا شدیم، پدر و مادرمان هم فوت کرده اند، برادر تنی بودیم، برادرم همسر و سه فرزند پسر داشت، قتل شب چهارده فروردین اتفاق افتاد.

سئوال: پتک چند کیلویی بوده؟ همان پتک دسته شکسته که شما دیدید با آن زدم و بلند شد نشست ولی دوباره افتاد و یک پتک دیگر زدم، دیگر صدای او بیرون نیامد تا وقتی حدود ده متر او را بردم، دیدم خرخر می کند که با چاقو کارش را تمام کردم، ح. به من گفته بود او را با سم بکش و یا با یک چیز سنگین بزن به سرش، برادرم مرد اما حتما به نفع زن و بچه او شده است و تا حدودی حقش بود کشته شود (ص ۱۶ و ۱۷)

از آقای ع.ح. فرزند ع. تحقیق، اظهار داشت: بنده در قتل شرکتی نداشتم م.ص. از من سم بال خشک کن خواست و گفت می خواهم به سگ بدهم، وقتی سم را بردم، گفت می خواهم م. را بکشم، گفتم چرا گناه دارد، گفت من فکرهایم را کرده ام او خانواده ام را زیاد اذیت می کند، شب همان جا ماندم، م. شام نخورد همان شب ن. به بنده گفت سم را مرغ ها خوردند ولی نمردند .... بعد به چ برگشتم و چیزی نداشتم تا این که پریروز پاسگاه دنبال بنده آمد و مطلع شدم شب بعد این اتفاق افتاده است (ص ۱۸ و ۱۹)

پزشکی قانونی الف طی گزارشی از وضعیت جسد در خصوص علت فوت مرحوم م.ص. فرزند الف. اعلام داشته: علت فوت با توجه به گذشت زمان و فساد جسد به دلیل قرارگیری جسد در زیر خاک به طور دقیق قابل تعیین نمی باشد ولی با توجه به وضعیت فعلی جسد می تواند به علت خرد شدگی جمجمه در اثر اصابت جسم سخت و سنگین و یا به علت بریدگی قلب در اثر برخورد جسم برنده نوک تیز ایجاد شده باشد (ص ۳۰ و ۳۱)

دادگاه اتهام قتل عمدی مرحوم م.ص. را به آقای م.ص. تفهیم، اظهار داشت: قبول دارم شرح ماوقع همان است که قبلا گفته ام مرا اذیت می کرد نیمه شب بلند شد و با لگد به بنده می زد و می خواست کارهایش را انجام بدهم به من زور می گفت، قمار می کرد چند سری با تسمه می خواست مرا خفه کند جلوی همه مرا می زد. دادگاه اتهام معاونت در قتل را به آقای ع.ح. تفهیم، اعلام نموده: قبول ندارم بنده با مقتول تریاک می کشیدم و هیچ نقشی در قتل نداشتم (ص ۴۰)

از آقایان: م.ق. و الف.ق. به عنوان شاهد مجددا تحقیق، همان اظهارات قبلی را تکرار و تصدیق نمودند (ص ۶۳ لغایت ۶۶)

در خصوص اتهام آقای ع.ح. دایر به: معاونت در قتل قرار منع پیگرد صادر و در خصوص اتهام آقای م.ص. دایر به: قتل عمدی برادرش م.ص. قرار مجرمیت صادر و پرونده با صدور کیفرخواست به محاکم کیفری استان الف ارسال گردید (ص ۷۱ ، ۷۵ ، ۷۷ ، ۷۸)

پرونده به شعبه ۱۷ ارجاع و آقای م.س. به عنوان وکیل تسخیری متهم م.ص. انتخاب گردید (ص ۸۹)

جلسه دادرسی در تاریخ ۲۹/۴/۷۸ تشکیل، دادگاه اتهام ارتکاب قتل عمدی مرحوم م.ص. را به آقای م.ص. تفهیم، متهم در مقام دفاع اظهار داشت: اتهام را قبول دارم، ع.ح. حشیش آورده بود من کشیدم و نمی فهمیدم که چه کردم و چه شد بعد از سه، چهار ساعت کم کم به هوش آمدم دیدم که برادرم را کشته ام در آن زمان در حالت خودم نبودم و مست بودم .

سئوال: چه زمانی حشیش مصرف کرده بودید؟ یکی، دو ساعت قبل از قتل.

سئوال: آیا چیز دیگری مصرف کردید؟ خیر فقط حشیش بود. ع.ح. برایم آورد ایشان دوست برادرم است، در معدن که کار می کردم سر و دست و پایم درد می کرد خواستم از داروخانه قرص بگیرم ع. را دیدم، ایشان حشیش داد بلد نبودم چگونه مصرف می کنند گفت داخل سیگار را خالی کن و آن را در سیگار بریز .

سئوال: با برادرت اختلاف داشتی؟ او با من اختلاف داشت، قصد کشتن مرا داشت برادرم معتاد بود و قمار می کرد و پولی نداشت برای زن و بچه اش بفرستد با او مخالفت می کردم.

سئوال: برادرت همسر و بچه دارد؟ بله خانمش ع. و پدرزنش الف. می باشد دو تا بچه دارد یکی ۱۲ ساله و دیگری دختر ۸ ساله اسمش را نمی دانم. الآن با یکی دیگر از برادرانم به نام ن. ازدواج کرده و قراره بیایند اینجا و اعلام رضایت نمایند.

وکیل تسخیری متهم اعلام نموده: ماده ۲۱۶ قانون مجازات اسلامی که دادستان را به عنوان اولیای دم معرفی کرده شرایطی را اعلام داشته از جمله آن که مجنی علیه ولی نداشته باشد یا شناخته نشود و یا این که به او دسترسی نباشد لذا صرف نظر از ورود در ماهیت و دفاع از آن، اولیای دم عبارتند از: دو فرزند صغیر و همسر مجنی علیه که آدرس محل سکونت آن ها مشخص و معین گردید از دادگاه محترم استدعا دارد به منظور اطلاع رسانی این موضوع به اولیای دم اقدامات لازم را معمول دارند .

دادگاه با اعاده پرونده به دادسرا خواسته با هماهنگی سفارت الف در تهران نسبت به دعوت از اولیای دم و استماع شکایت آنان و در صورت عدم حضور استماع اظهارات وکیل آنان اقدام و نتیجه را اعلام دارند (ص ۱۰۰ لغایت ۱۰۳)

از سوی بازپرس شعبه اول دادسرای ن و هم چنین اداره کل امور بین الملل قوه قضائیه مکاتبات متعددی با سفارت الف در تهران و وزارت امور خارجه انجام، پاسخ واصله از سفارت الف در تهران حاکیست اولیای دم مقتول م.ص. در آدرس اعلامی مورد شناسایی قرار نگرفته اند (ص ۱۱۰، ۱۱۳، ۱۱۴، ۱۱۵، ۱۱۶، ۱۱۹، ۱۲۰، ۱۲۱، ۱۲۲، ۱۲۴ لغایت ۱۳۳، ۱۳۵، ۱۳۶، ۱۳۹ لغایت ۱۴۳، ۱۴۵ لغایت ۱۶۱)

جلسه دادرسی در تواریخ ۲۲/۹/۹۱ و ۱۲/۵/۹۲ تشکیل، نماینده دادستان اظهار داشت: به شرح کیفرخواست صادره از ناحیه دادسرا تقاضای رسیدگی و صدور حکم شایسته را دارم. دادگاه خطاب به متهم: با توجه به این که اولیای دم شناسایی نگردیده اند و دادستان محترم از ناحیه آنان تقاضای قصاص نموده است (ص ۱۷۹). چنانچه مطالبی دارید بیان کنید؟ قتل را قبول دارم، کسی را در ایران ندارم که پیگیری کنم، برادرم متأهل و دارای دو فرزند که همگی در کشور الف زندگی می کنند، خانم برادرم با برادر دیگرم ازدواج کرده است، آدرس آن ها همان آدرسی است که قبلا گفتم.

وکیل تسخیری متهم اعلام نموده: متأسفانه علی رغم مکاتبات متعدد دولتمردان و مأمورین سفارت الف در دفاع از تبعه کشورشان هیچ اقدامی به عمل نیاورده اند. بنا به اظهارات قبلی موکل مشارالیه به هنگام بزه انتسابی حشیش و مشروبات الکلی مصرف کرده که این دو موجبات سلب اختیار قطعا خواهد بود. از سوی دیگر برادر دیگر وی همسر مقتول را به عنوان زوجه اختیار کرده و این امر از موجبات پیگیری مجدد در تعیین اولیای دم و شناسایی آن ها هست مهم تر آن که حسب گفته موکل، والدینش فوت نموده و مشخص نیست که آیا این فوت قبل از قتل بوده یا بعد از آن .

دادگاه خطاب به متهم، والدین شما چه زمانی فوت کرده اند؟ پدرم حدود پانزده سال قبل و مادرم نیز قبل از ماجرای قتل برادرم فوت نموده است .

نماینده دادستان بیان داشت رویه موجود بین شعب دیوان عالی کشور در خصوص اعمال ماده ۲۶۶ قانون مجازات اسلامی اینست که اعلام نظر می بایستی توسط دادستان محل وقوع جرم صورت گیرد (ص ۱۷۳ لغایت ۱۷۷)

دادستان ن در اجرای ماده ۲۶۶ قانون مجازات اسلامی خواهان قصاص نفس آقای م.ص. گردید (ص ۱۷۹)

شعبه ۱۷ دادگاه کیفری استان الف با اعلام ختم دادرسی به موجب رأی شماره ۱۰۰۳۰۹ مورخ ۱۲/۱۲/۹۲ بزهکاری متهم م.ص. فرزند الف. دایر به: ارتکاب قتل عمدی آقای م.ص. (برادرش) را با توجه به اقرار متهم و علم حصولی محرز و ثابت دانسته، نامبرده را به استناد مواد ۲۰۵، بند ب ماده ۲۰۶، ۲۰۷، ۲۱۹ بندهای ۱ و ۴ ماده ۲۳۱، ۲۳۲، ۲۳۳ و ۲۵۷ و ۲۶۶ قانون مجازات اسلامی به قصاص نفس محکوم و اولیای دم و چنانچه هم چنان قابل دسترسی نباشند دادستان می تواند وفق مقررات و تشریفات قانونی پس از قطعیت یافتن دادنامه با استیذان از ریاست قوه قضائیه نسبت به اجرای حکم اقدام نماید (ص ۱۹۰ - ۱۹۱)

رأی اصداری به محکوم علیه م.ص. و وکیل تسخیری وی ابلاغ، آقای م.س. طی لایحه تقدیمی به ریاست محترم دیوان عالی کشور که به هنگام شور قرائت خواهد شد اعلام داشته موکلش در زمان ارتکاب جرم مسلوب الاختیار و فاقد هرگونه قصدی بوده و اولیای دم قابل شناسایی بوده و می توان نظریه آنان مبنی بر قصاص، دیه یا گذشت را اخذ نمود و .... پرونده جهت رسیدگی تجدیدنظرخواهی به دیوان عالی کشور ارسال که پس از ثبت و طی تشریفات اداری به شعبه شانزدهم ارجاع گردید.

هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش آقای رعیت عضو ممیز و ملاحظه اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای جعفرزاده دادیار دیوان عالی کشور اجمالا مبنی بر: نقض ; در خصوص دادنامه شماره۱۰۰۲۱۹ - ۱۲/۱۲/۹۲ تجدیدنظرخواسته مشاوره نموده، چنین رأی می دهد:

رأی شعبه دیوان عالی کشور

با امعان نظر در محتویات پرونده و کیفیات منعکس در آن، نظر به این که قاتل و مقتول برادر هم دیگر بوده و حسب اظهارات قاتل آقای م.ص. مقتول آقای م.ص. دارای همسر و دو فرزند صغیر بوده که ساکن کشور الف می باشند و والدین آنان نیز قبل از وقوع جنایت فوت نموده اند و در نتیجه اولیای دم صغیر فاقد ولی قهری بوده و ماده ۲۶۶ قانون مجازات اسلامی سابق و ۳۵۶ لاحق در موضوع مانحن فیه ولی شرعی آنان را مقام معظم رهبری دانسته و معظم له نیز این حق و اختیار را به ریاست محترم قوه قضائیه تفویض نموده تا به تشخیص خود و مصلحت مولی علیه در انتخاب قصاص یا عفو مع العوض و یا بلاعوض اقدام نماید و این امر (مطالبه قصاص) به دادستان های سراسر کشور تفویض نگردیده و در نتیجه مطالبه قصاص از سوی دادستان محترم ن فاقد وجاهت قانونی و شرعی است .

لازم است دادگاه محترم با تهیه گزارشی از جریان پرونده در انتخاب و تعیین مجازات متناسب از ریاست محترم قوه قضائیه کسب تکلیف و سپس اقدام به انشاء رأی نمایند. با توجه به مراتب فوق دادنامه موصوف در اجرای بند ب ماده ۲۶۵ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری نقض و جهت رسیدگی مجدد به دادگاه صادرکننده رأی ارجاع می گردد.

رئیس شعبه شانزدهم دیوان عالی کشور عضو معاون

بابائی رعیت