رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره تأثیر عدم تفیهم اتهام تغییر یافته بر اعتبار رأی صادره

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۵۰۹۹۷۰۹۰۹۴۰۰۰۲۵
شماره دادنامه۹۵۰۹۹۷۰۹۰۹۴۰۰۰۲۵
تاریخ دادنامه۱۳۹۵/۰۲/۲۹
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهانتقالی
گروه رأیرای کیفری
موضوعتأثیر عدم تفیهم اتهام تغییر یافته بر اعتبار رأی صادره
قاضیمحرمعلی بیگدلی
غلامحسین آماده
نبی الهداودی مازندرانی

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره تأثیر عدم تفیهم اتهام تغییر یافته بر اعتبار رأی صادره: چنانچه عنوان اتهامی از مشارکت به معاونت تغییر یابد،عدم تفهیم اتهام جدید، سبب بی اعتباری رأی صادره و تجویز اعاده دادرسی نیست.

رأی شعبه دیوان عالی کشور

آقای الف. م. در تاریخ ۹۱/۱۲/۵ با مراجعه به دادسرای عمومی و انقلاب مراتب مفقود شدن دوست و مهمانش به نام س. ه. را کتبا اعلام کرده و توضیح داده که دوستم س. ه. از شهرستان خوی برای دیدنم به نشتارود آمده بود در مورخ ۹۱/۱۲/۴ حدود ساعت ۱۹/۳۰ از ما فاصله گرفت و در مسیر نشتارود به تنکابن بود به ایشان گفتم کجایی گفت قصد رساندن یک خانم و بچه خردسالش را دارم. سی دقیقه بعد تماس حاصل شد باز هم از دادن پاسخ خودداری و سروصدا از پشت موبایلش می آمد بعد موبایلش خاموش شد نمی دانم چه اتفاقی برای دوست ما افتاده با توجه به اینکه اهل خوی است و اینجا غریب است دلواپس سلامتی او هستم. گزارش مورخ ۹۱/۱۲/۵ مرجع انتظامی حکایت از کشف یکدستگاه خودرو سمند نقره ای به شماره پلاک ۸۹۴ ب ۷۹ -- - ۲۷ در کمربندی بزرگ جنب میدان میوه و تره بار در جاده لوله گاز و کشف جسد فردی حدود ۵۰ ساله ملبس به کت و شلوار و پیراهن چارخانه آبی در صندلی عقب اتومبیل مکشوفه دارد (ص ۳) جسد مکشوفه که هویت وی س. ه. متولد ۱۳۴۱ اعلام گردیده به پزشکی قانونی انتقال یافته است. برابر گزارش معاینه جسد در معاینه سر و صورت، جراحت خونریزی دهنده در کاسه سر مشهود بود که احتمالا بر اثر برخورد جسم نوک تیز ایجاد شده کبودی وسیع و پارگی در ابروی چپ، کبودی در اطراف چشم راست داشته پارگی و تورم و کبودی وسیع در لب بالا طرف چپ مشهود بوده زبان در لای دندانها قرار داشته، در ناحیه گردن آثار فشاری طناب یا مشابه آن بطور افقی مشهود بوده در زیر ناخنها هیچگونه آثار دفاعی مشهود نبود. خونمردگی وسیع در زیر پوست سر طرف چپ مشهود بود خونمردگی وسیع در خلف حلق و حنجره مشهود بود، شکستگی استخوان لامی داشته است شکستگی استخوان جناغ همراه شکستگی دنده ۵ ۴ طرف راست داشته است (ص ۳۲) پزشکی قانونی پس از نمونه برداری و انجام آزمایشات سم شناسی و آسیب شناسی علت فوت را آسیب به ع ن. حیاتی گردن در اثر جسم قابل انعطاف تعیین کرده است (ص ۳۶۷) بنا به گزارش مرجع انتظامی با انجام تحقیقات گسترده پلیسی و بهره گیری از اطلاعات مخبرین محلی در رابطه با قتل س. ه. افرادی به اسامی س. ا.الف معروف به سالار و م. الف.گ. و خانم ف. م. ب. همسر س. الف ; به عنوان مظنون شناسایی و دستگیر شده اند. در اداره آگاهی از م. الف.گ. تحقیق به عمل آمده اظهار داشته چند سال است که با س. االف. آشنا هستم و مدتی با هم ارتباط نداشتیم تا اینکه یک هفته قبل با من تماس گرفت و گفت یکی ناموس مرا اذیت می کند گفتم به من ربطی ندارد دست از سر من بردار. گفت این دفعه را بیا قطع کردم مجددا چند مرتبه تماس گرفت تا روز جمعه همدیگر را ملاقات کردیم. نامبرده اجمالا اظهار داشته که با س.الف. و ف. م. ب. با مرحوم درگیر شدیم. (ص ۹۷) نامبرده در خصوص نحوه درگیری اظهار داشته: غروب بود که جلوی پمپ بنزین که از قبل با سالار هماهنگ کرده بودیم با یک پراید که راننده اش یک خانم بود به سمت نشتارود حرکت کردیم. یک نفری به گوشی زن سالار زنگ می زد که کجایید سر بازار نشتارود رسیدیم مرتب به گوشی خانم سالار زنگ می زدند که می گفت می آییم دور زدیم زن سالار پیاده شد سوار ماشین سمند نقره ای شد یک نفر راننده تنها بود زن سالار و آن راننده حرکت کردند به طرف تنکابن از قبل به من گفته بودند که سر بازار نشتارود یقه اش را بگیریم و با او درگیر شویم. ما هم پشت سر او با پراید آژانس که راننده اش یک خانم بود حرکت کردیم. تا اینکه کنار ساحل داخل کوچه ای پیاده شدیم ۱۰ الی ۲۰ دقیقه ماندیم یکدفعه زن سالار و خودرو سمند داخل کوچه آمدند البته زن سالار مرتب با شوهرش در ارتباط بود فکر کنم مسیر را مشخص می کرد من اطلاع نداشتم که قضیه چیه دیدم که زن سالار با راننده سمند جروبحث می کنند و آن راننده لباس ف. را می کشید سالار رفت جلو و با داسی که در دست داشت شیشه جلو ماشین سمت راننده را شکست و از من کمک خواست و من هم آن راننده را نگهداشتم. خیلی قوی هیکل بود او هم مرا چپ و راست می زد گفتم ناموس مردم ناموس شما نیست مرتب قسم و آیه می خورد و می گفت که مرا اشتباه گرفتید اشتباه شده گفتم زن مردم را آورده ای کنار دریا اشتباه شده درگیری شدیدی با آن راننده داشتیم من فقط سیلی می زدم. سالار گفت تو دیگه ول کن برو بقیه اش با من ، مرتب فحش می داد آن موقع متوجه نشدم که زن سالار کجا رفت و سالار و آن راننده به طرف تنکابن می آمدند و من هم به طرف چالوس رفتم. متهم در ادامه بازجویی توضیح داده که سالار جیب و شلوار راننده را گشت گوشی، پول و مدارک او را گرفت می خواست به من بدهد گفتم نمی خواهم من فقط بخاطر ناموس با تو آمدم. به سالار گفتم اگر می خواهی ادب بشه ادب شد ول کن برویم. سوارش کردیم دور زدیم به سالار گفتم چکارش کنیم. بندازیم برویم هنوز آن راننده با شال محکم به صندلی بسته بود مجددا دور زدیم تا میدان میوه و تره بار ولش کنیم برود. دستانش را باز کردیم و آن مرحوم را روی صندلی گذاشتیم. (ص ۱۰۰) متهم در ادامه اظهار داشته داس دست من بود از آن استفاده نکردم من با مشت و لگد می زدم کلاه پشمی سیاه را سالار آورده بود که به صورت خود بزنیم تا شناسایی نشویم. من با مشت به صورت و ابرویش زدم که شکست و با دستم دندان مرحوم را شکستم سه الی پنج مشت محکم به صورت و پیشانی مرحوم زدم و همان موقع خون آمد و به شیشه ماشین پاشید. من با سالار مرحوم را به صندلی عقب گذاشتیم سر باطری را سالار قطع کرد نمی دانم چرا این کار را کرد وقتی سالار درب جلو را باز کرد مثل یک جسد بیرون افتاد و مرحوم را دو نفری روی صندلی عقب گذاشتیم. و ساعت ۱۰ شب با هم به خرم آباد منزل سالار رفتیم. (ص ۱۰۱) در پلیس آگاهی از ف. م.ب. نیز تحقیق شده اظهار داشته دو روز قبل از حادثه به درخواست همسرم به م.ر. که از قبل آشنایی و خصومت داشت تماس گرفتم که او خواست من به منزل یکی از دوستانش در نشتارود بروم تا خودش از آستارا بیاید. من بعد از مشورت با همسرم گفتم نمی آیم گفت پس دو روز دیگر می آیم و با هم می رویم جایی ویلا می گیریم روز جمعه ساعت ۱/۵ به م.ر. تک زدم او تماس گرفت و گفت خودش آستاراست ولی دو تا از دوستانش از ارومیه آمده اند. از من خواست بروم آنجا و یکی از دوستانم را هم ببرم. من قبول کردم و سر قرار رفتم جلوی مسجد بازار نشتارود که م.ر. گفته بود. شماره مرا به س. ه. داده بود او با من تماس گرفت سوار ماشینش شدم خواستم صندلی عقب بنشینم که درب جلو را برایم باز کرد. به همراه س. ه. به بهانه دوستم رفتیم نرسیده به مجتمع میلاد داخل کوچه رفته و گفتم ماشین را خاموش کند همسرم که از قبل با یکی از دوستانش متنظر بود شیشه ماشین را شکست و دست و پای او را بستند و جلوی ماشین نشاندند و شوهرم رانندگی کرد و دوستش از صندلی عقب مراقب س. ه. بود. من با ماشین دربست به خانه برگشتم حدود ساعت یازده شب همسرم به خانه آمد و گفت که نفس می کشید و زنده بود گذاشتم با ماشین جایی که کسی بتواند سریع پیدایش کند. (ص ۱۰۳) خانم ف. م. ب. توضیح داده که مرحوم س. ه. را برای اولین بار دیدم و شماره مرا آقای م.ر. به او داده بود. آلات قتاله دو عدد داس ، دو شال و دستکش داخل نایلون گذاشته و با خود بردیم قصد ما این بود که م.ر. را سر قرار بیاوریم. (ص ۱۰۴) از متهم س. الف. شوهر خانم ف. م.ب. در خصوص چگونگی قتل مرحوم س. ه. تحقیق به عمل آمده اظهار داشته : شخصی بنام عزت.الف. آقای م.ر. ار خرید و فروش کیوی بود به من پیشنهاد کار برای سردخانه و جاهای دیگر داد و برای کار شماره م.ر.را به همسرم داد.

هسرم در حضور خودم به ر.زنگ زد و گفت برای شوهرم کار جور کن. من که احتیاج به پول داشتم همسرم به م.ر. می زند و قرار می گذارد که از او پول دستی بگیرد بعد از چند روز متوجه شدم همسرم از او پول گرفته و دریام که او از همسرم سوء استفاده جنسی می نماید و برای همسرم پیامک می فرستاد و زنگ می زد. موضوع را به همسرم گفتم او گفت اشتباه کردم او را واگذار به خدا بکن من از این بابت خیلی ناراحت شدم و گفتم هر طوری هست باید بلایی سر او بیاورم به همسرم گفتم به او زنگ بزن و پیام بده تا ببینیم کجا می باشد او گفت من نشتارود هستم منزل دربست اختیار کردم آن شب با او قرار گذاشتیم نرفتیم و قرار به شب دیگر گذاشتیم او گفت من نیستم ولی رفقای دیگر من هستند می آیند و یقینا می دانست که من برنامه ای برای او داشتم برای این منظور رفیق خودش را فرستاد سپس به اتفاق همسرم از آژانس بانوان خرم آباد به رانندگی خانم هاشمی دربستی گرفتیم و رفتیم سمت نشتارود با دوستم بنام گ.قرار گذاشتم نزدیک ساحل طلایی سوارش کنیم به خانمم گفتم اگر به شما زنگ زد با او قرار بگذار محسن ر. بههمسرم گفت اگر یک نفر دیگر هم داری با خودت بیاور من مهمان دارم محلی را به همسرم نشان دادم و گفتم اگر م. رفیقت کجاست بگو در این آدرس. سپس همسرم را در بازار نشتارود پیاده کردیم به م.ر.نگدکه ت من الآن نمی آیم دوستم بنام س. ه. می آید. او آمد و همسرم را سوار کرد ما هم در همان گوشه کنار او را مراقبت می نمودیم. رفتند به طرف آدرسی که به همسرم سفارش کرده بودم ما هم با ماشین دنبال ایشان بودیم زودتر رفتیم در محل موردنظر کمین کردیم آنها آمدند که به اصطلاح رفیق همسرم را سوار کنند به محض اینکه داخل کوچه توقف نمودند با داسی که در دست داشتم زدم شیشه سمت راننده را شکاندم و به همسرم گفتم تو از اینها دور شو. من و م. گیلانی دست او را بستیم و روی صندلی سمت شاگرد نشاندیم م. عقب ماشین رفت و با شال مشکی رنگ دور گردن او به صندلی گرفت و محکم نگه داشت و او مقاومت می کرد و سعی داشت فرار کند و من با داس به دست و بدن او می زدم و دیدم دیگر از او سروصدا بلند نمی شود ما با ماشین او را سوار نمودیم آمدیم کنار میدان بار سمت کمربندی کمی داخل جاده خاکی رفتیم ماشین را کنار انبار پارک نمودیم او را از صندلی سمت شاگرد درآوردیم پشت صندلی عقب انداختیم مقداری پول حدود ۴۰۰ هزار تومان شاید هم بیشتر و یک گوشی موبایل سونی اریکسون او را نیز گرفتیم و سر باطری ماشین را کشیدیم دربهای ماشین را بستیم و فرار کردیم. انگیزه اصلی گرفتن انتقام از م. بود و قصد کشتن رفیق او را نداشتیم. (ص ۱۰۸) متهمین در بازپرسی نیز ماجرای قتل س. ه. را تشریح نموده اند (صفحات ۱۱۲ تا ۱۲۹) . برابر گواهی انحصار وراثت صادره از شورای حل اختلاف خوی ورثه مرحوم س. ه. عبارتند از : ه. و ر. پسر و دختر متوفی و س.ر. زوجه ی (ص ۱۵۶) . تصویر آلات مورد استفاده در قتل که از متهمین کشف شده در صفحه ۱۷۷ پرونده ملاحظه می شود. متهمان در جریان بازسازی صحنه جرم نیز برای چندین بار چگونگی قتل مرحوم س. ه. را تشریح نموده اند. (صفحه ۲۱۳ تا ۲۱۶) م.هرگونه آشنایی و رابطه با خانم ف. م.برا انکار نموده است (ص ۲۸۰) در حوزه قضایی بابلسر شکایاتی مبنی بر سرقت به عنف علیه س. الف.ز. و ف. م. ب و ف. الف.ز. و سجاد الف.ز. مطرح شده که بازپرس دادسرای عمومی و انقلاب بابلسر به لحاظ ضرورت رسیدگی توأم به اتهامات متعدد متهمان و شرکاء و معاونین قرار عدم صلاحیت به اعتبار صلاحیت دادسرای عمومی وانقلاب تنکابن صادر کرده است. (ص ۳۲۶) (تعدادی از اوراق پرونده اختصاص به تحقیق از متهمان در مرجع انتظامی و قضایی پیرامون سرقت دارد) که نتیجتا منتهی به صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست در خصوص اتهامات شرکت در قتل عمدی و سرقت مقرون به آزار علیه متهمان س. الف.ز. و م. الف.گ. شده است. (ص ۴۱۶) پرونده به شعبه دوم دادگاه کیفری استان مازندران ارجاع شده است. جلسه دادگاه در مورخ ۹۳/۶/۱۲ با حضور نماینده دادستان و دو تن از مالباختگان به اسامی بهروز ح.و مهدی و. متهمین تشکیل شده و عمدتا به استماع اظهارات مالباختگان و تحقیق پیرامون بزه شرکت در سرقت مقرون به آزار اختصاص یافته است در این جلسه اتهام معاونت در قتل عمدی س. ه. و معاونت در سرقت و مشارکت در ربودن آقای ح.ش مشارکت در سرقت مقرون به آزار از م.و. به خانم ف. م.ب.تفهیم شده اظهار داشته فقط معاونت در قتل عمدی را قبول دارم و اول از خدای خودم بعد از دادگاه و اولیاء دم عذرخواهی می کنم (ص ۶۸۹) یکی از شکات خانم ف. م.ب. با حضور در دفترخانه اسناد رسمی ...رامسر مراتب رضایت خویش را اعلام کرده است (ص ۶۹۹) دادگاه پس از استعلام مجدد علت قطعی مرگ س. ه. و وصول پاسخ مبنی بر: با توجه به شرح معاینه جسد و کالبدگشایی انجام شده و بررسی جواب آزمایشگاهی و ملاحظه پرونده کیفری علت فوت خفگی ناشی از فشار به ع ن. حیاتی گردن توسط جسم سخت قابل انعطاف و عوارض ناشی از آن تعیین می گردد. (ص ۷۰۱) ; دستور تعیین وقت رسیدگی صادر کرده و برای مورخ ۹۴/۱/۲۴ تعیین وقت شده است. در جلسه مورخ ۹۴/۱/۲۴ که متهمین در معیت وکلایشان حضور داشته اند اتهام شرکت در قتل عمدی س. ه. و شرکت در سرقت مقرون به آزار به متهم س.الف هیم شده نامبرده اظهار داشته: قتل را قبول دارم شرکت در سرقت مقرون به آزار از بهروز.حرا قبول دارم. شرکت در سرقت از مقتول را قبول دارم. (ص ۷۵۷) در این جلسه اتهامات م. الف.گ. دائر به شرکت در قتل عمدی س. ه. و سرقت اموال و مدارک وی تفهیم شده اجمالا اظهار داشته که: آقای الف خانم وی به من خیانت کردند و مرا دعوت کردند برای کار من اظهارات الف خودم را قبول ندارم. الف. شیشه ماشین را شکست و با داس به سروصورت مقتول زد وقتی ایشان شال را آورد مرا مجبور کرد که مقتول را ببندم من هم دست مقتول را به صندلی بستم و بعد رفتیم به کمربندی تنکابن بعد دست وی را باز کردم و س. گفت من پای وی را ببندم. س. شال را به گردن وی بست من زدم به پشت ابراهیم زاده تا مقتول را رها کند من فقط شال را به دست وی بستم ولی در بستن گردن و کشیدن آن نقشی نداشتم (ص ۷۵۹) دادگاه سرانجام با اعلام ختم رسیدگی به موجب دادنامه ۰۰۱۱ ۹۴/۲/۱۹ بزه های انتسابی به متهمین ۱ س. ابراهیم زاده ۲ م. الف.گ. ۳ ف. م.ب.را محرز و مسلم دانسته و به خلاصه چنین رأی داده است: آقای س. الف.ز. مشهور به سالار را در خصوص مباشرت در قتل عمدی مرحوم س. ه. به قصاص نفس و آقای م. الف.گ. و خانم ف. م.ب. را از جهت معاونت در قتل عمدی هر یک را به تحمل ۲۵ سال حبس تعزیری و پیرامون اتهام دیگر متهمین ردیف اول و سوم مبنی بر شرکت در سرقت مقرون به آزار هر یک را به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری و ۷۴ضربه شلاق تعزیری و همچنین متهمان ردیف اول و دوم و سوم را از حیث شرکت در سرقت هر یک را به تحمل سه سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق تعزیری و متهمه ردیف سوم را از حیث معاونت در سرقت مقرون به آزار شاکی ب.ح. به تحمل سه ماه و یک روز حبس تعزیری و ۱۰ ضربه شلاق تعزیری و از جهت مشارکت در آدم ربایی به تحمل ۱۵ سال حبس تعزیری و نیز متهمان ردیف اول و دوم را به رد مبلغ چهارصد هزار تومان وجه نقد و استرداد اسناد و مدارک مقتول به اولیاء دم و متهمان ردیف اول و سوم را به رد مبلغ ده میلیون و پانصد هزار تومان و دو عدد لپ تاپ و یک حلقه انگشتر طلا به آقای م.و. و متهم ردیف اول را به رد مبلغ ششصد و ده هزار تومان به ب.ح.و رد مبلغ پنج میلیون و ششصد و هفتاد هزار تومان و استرداد مدارک در حق آقای ح.ش. محکوم می نماید. ضمنا پیرامون اتهام دیگر م. الف.گ. دائر به مشارکت در قتل عمدی مرحوم س.ه. نظر به مدافعات متهم و وکیل وی به جهت عدم تجمع ارکان جرم و عدم کفایت دلیل برائت وی صادر می گردد. رأی دادگاه مورد فرجام خواهی هر سه متهم قرار گرفته و پس از ارسال پرونده به دیوان عالی کشور به این شعبه ارجاع شده است لوایح فرجام خواهان هنگام شور قرائت می شود . هیأت شعبه تشکیل است پس از قرائت گزارش آقای غلام ح. آماده عضوممیز و ملاحظه اوراق پرونده و نظریه ی آقای محرمعلی بیگدلی دادیار محترم دیوان عالی کشور مبنی بر اینکه : ۱ محکومیت ف. م. ب. به اتهام معاونت در قتل مغایر با قانون و دلائل منعکس در پرونده می باشد زیرا اقدامات وی به قصد قتل صورت نگرفته است اساسا هیچ یک از متهمین انگیزه و قصد قتل نداشته اند و به قصد اخاذی و زورگیری و احیانا آزار مرحوم س. ه. او را به محل وقوع جرم کشانده اند که در نهایت منجر به قتل وی شده است موقع کتک کاری و آزار و ربودن اموال وی نیز مشارالیها معاونتی نکرده است مطابق تبصره ذیل ماده ۱۲۶ قانون مجازات اسلامی برای تحقق معاونت در جرم وحدت قصد و تقدم یا اقتران زمانی بین رفتار معاون و مرتکب جرم شرط است. چنانچه فاعل اصلی جرم، جرمی شدیدتر از آنچه مقصود معاون بوده است مرتکب شود معاون به مجازات معاونت در جرم خفیف تر محکوم می شود بنابراین مجازات مشارالیها به اتهام معاونت در قتل مغایر با این تبصره قانونی است ضمنا نامبرده در جلسات دادرسی اتهام معاونت در قتل را انکار نموده لکن در صفحه ۶۸۹ صورتجلسه مورخ ۹۳/۶/۱۲ دادگاه سهوا بجای کلمه ندارم دارم درج شده است در گزارش عضو محترم ممیز نیز این سهو قلم تکرار شده است. ۲ به آقایان س. الف.ز. و م. الف.گ. هر دو اتهام مشارکت در قتل عمدی تفهیم گردیده ولی ردیف اول به اتهام مباشرت در قتل و ردیف دوم به اتهام معاونت در قتل محکوم شده اند بدون اینکه اتهام مباشرت در قتل به ردیف اول و اتهام معاونت در قتل به ردیف دوم تفهیم گردد حکم به محکومیت آنان صادر شده است. در بقیه موارد رأی فرجام خواسته مغایرتی با قانون و دلایل منعکس در پرونده ندارد لذا عقیده به صدور رأی مقتضی با توجه به موارد فوق الذکر دارم ; در خصوص دادنامه شماره ۰۰۰۱۱ ۹۴/۲/۱۹ فرجام خواسته مشاوره نموده و چنین رأی می دهند :