رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره تأثیر عدم حضور دادستان در جلسه رسیدگی دادگاه کیفری استان

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۳۰۹۹۷۰۹۱۰۰۰۰۳۹۲
شماره دادنامه۹۳۰۹۹۷۰۹۱۰۰۰۰۳۹۲
تاریخ دادنامه۱۳۹۳/۰۵/۲۵
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۲۷ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای کیفری
موضوعتأثیر عدم حضور دادستان در جلسه رسیدگی دادگاه کیفری استان
قاضیمرتضی فاضل
عزیزالله رزاقی

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره تأثیر عدم حضور دادستان در جلسه رسیدگی دادگاه کیفری استان: چنانچه دادستان یا نماینده وی، در جلسه رسیدگی دادگاه کیفری استان حضور نداشته باشند، دادنامه صادره نقض می گردد.

رأی خلاصه جریان پرونده

آقای ب.م. به اتهام ارتکاب قتل عمدی مرحوم ح.م. بر اساس شکایت والدین مقتول تحت تعقیب قرار گرفت. گزارش مرجع انتظامی حاکی است در تاریخ -۱۳۷۷/۰۷/۰۳ مرحوم ح.م. بر اثر اصابت گلوله اسلحه کلاشینکف به قتل رسیده است. شهود حاضر در صحنه اعلام نمودند متهم به سوی خانواده مقتول شروع به تیراندازی نموده دو گلوله به سوی مقتول شلیک که یکی از آن ها به مقتول اصابت و وی را به قتل رسانده است، متهم فراری شده و تلاش برای دستگیری وی به نتیجه نرسیده است. پزشکی قانونی علت مرگ را خون ریزی ناشی از اصابت گلوله به بدن و پارگی احشاء حیاتی داخل قفسه سینه تعیین نموده است. اولیای دم درخواست قصاص نمودند. گزارش مرجع انتظامی حاکی است آقای ب.م. به اتفاق متهم دیگر به نام ج.ک. که متهم به قتل یکی از مأمورین انتظامی می باشد هم دست شده و گاهی اقدام به سرقت مسلحانه می نمایند و هر دو نفر مسلح به سلاح کلاشینکف می باشند. دادگاه طی دادنامه غیابی شماره ۵۹۸- ۱۳۸۷/۱۰/۲۲ با استناد به علم خویش حکم قصاص صادر نموده است. متهم پس از سال ها دستگیر شده، از رأی مزبور واخواهی کرده و در اظهارات خویش اعلام نموده است: برادر مقتول می خواست مرا بکشد و مقتول خود را جلوی من گرفت که مرا نکشد. تیر برادرش به او خورد و او را به قتل رساند و من از ترس فرار کردم. تاکنون چندین نفر را برای رضایت فرستادم ولی آن ها می خواهند مرا اعدام نمایند. قرار شد رضایت بدهند که پدرشان فوت کرد و دیگر رضایت ندادند. وی در ادامه تحقیقات اعلام نمود: بنده قبول دارم یک روز شخص م.م. با خانواده من درگیر شد، من اسلحه کلاش برداشتم و به درب منزل آن ها رفتم و گفتم چرا فرزندان مرا می کشند و به سوی م. و ح.م. تیراندازی کردم یک فشنگ به ح.م. اصابت کرد و به قتل رسید و من هم از ترس فرار کردم. مدت چهارده سال فراری بودم و بارها اشخاص متعددی را برای منزل آن ها فرستادم. مقتول پسر عموی من می باشد و بنده حالا می خواهم هر چه آن ها بگویند انجام دهم تا از آن ها رضایت بگیرم؛ پشیمان هستم. م. و ح. با هم بودند به سوی آن ها شلیک کردم و گلوله به شخص م. اصابت ننمود و یک گلوله به ح.م. اصابت کرد به قتل رسید. انگیزه عمل من آن بود که آن ها با خانواده من دعوا کرده بودند. پدر مقتول قرار شد رضایت بدهد و پدر مقتول فوت نمود. حالا بچه هایش علیه من شاکی شده اند. وکیل متهم اظهار داشت: موکل علی رغم عدم ارتکاب قتل، رضایت اولیای دم را اخذ نموده است. مداقه نظر در گذشت منجز سابقه مورد استدعاست. مادر مقتول اظهار داشت: شوهرم در سال ۱۳۸۹ فوت نمود من تقاضای قصاص دارم. برادر مقتول نیز درخواست قصاص نمود. وکیل متهم با تقدیم لایحه ای اسامی شهود گذشت اولیای دم را تقدیم نموده است. شهود نیز اجمالا بر تشکیل جلسه مصالحه و اعلام رضایت از سوی پدر مقتول شهادت دادند. احد از شهود اعلام نمود جلسه مصالحه تشکیل گردید. متهم سوگند خورد که قاتل نیست. پدر مقتول گفت: بنده دیگر شکایتی علیه متهم ندارم. همین دل پاکی که دارد برای من کفایت می کند. اخیرا نیز قرار شد که ... میلیون تومان به خانواده مقتول پرداخت شود و با اعلام رضایت از سوی اولیای دم اختلاف ریشه ای حل گردد و تاکنون وجهی رد و بدل نشده است. مادر مقتول نیز با امهال جهت صلح و سازش موافقت نموده ولی متعاقبا اعلام کرد چون صلح و سازش ممکن نمی باشد تقاضای صدور رأی دارم. وکیل متهم با اشاره به گذشت عرفی پدر مقتول و عدم حضور برادر مقتول (به عنوان وارث پدر مقتول که فوت نموده است) اقرار موکل خود را مخدوش و صرفا به انگیزه رها شدن از زندان دانسته است. آقای م.م. با حضور در دادگاه اعلام نمود متهم ابتدا به سوی من تیراندازی کرد که نزدیک من اصابت کرد و من زمین افتادم برادرم از سیاه چادر خارج شد گمان کرد من تیر خوردم. به ب. (متهم) اعتراض کرد چرا برادرم را کشتن که ب. گفت تو را هم می کشم و یک تیر به برادرم شلیک کرد که به قفسه سینه برادرم اصابت و از پشت وی خارج شد و در اثر خون ریزی شدید فوت شد. دادگاه در نهایت با رد واخواهی محکوم علیه رأی سابق دایر به قصاص را تأیید نمود که با تجدیدنظرخواهی محکوم علیه و وکیل وی پرونده در نهایت به این شعبه دیوان عالی کشور ارجاع گردید و با قرائت گزارش و ملاحظه نظریه دایر به نقض دادنامه به شرح زیر اقدام به صدور رأی می گردد:

رأی شعبه دیوان عالی کشور

باتوجه به این که وکیل متهم همواره به گذشت پدر مقتول استناد نموده و شهود نیز اجمالا بر تشکیل جلسه مصالحه و گذشت پدر مقتول اشاره نموده اند و این موضوع مورد بررسی و تحلیل و ارزیابی دادگاه قرار نگرفته است که در صورت احراز گذشت پدر مقتول اجرای قصاص نفس توسط مادر مقتول بدون پرداخت سهم الدیه جایز نمی باشد و از سوی دیگر، علی رغم این که محاکمات بعد از سال ۱۳۸۱ ادامه یافته و مطابق بند ج ماده ۱۴ قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب مصوب ۱۳۸۱/۰۷/۲۸ حضور دادستان یا نماینده وی در جلسات دادگاه ضروری بوده و جلسات بدون حضور آن ها تشکیل شده است که دادرسی در هر دو جهت ناقص می باشد، لذا مستندا به بند ۲ شق (ب) ماده ۲۶۵ قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری دادنامه تجدیدنظرخواسته شماره ۱۴۲-۱۳۹۳/۰۲/۲۰ صادره از شعبه ۱۰۱ دادگاه عمومی ... نقض رسیدگی مجدد به همان دادگاه ارجاع می گردد.

شعبه ۲۷ دیوان عالی کشور - رئیس و مستشار

مرتضی فاضل - عزیزالله رزاقی