رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره جعل به عنوان مقدمه کلاهبرداری (دادنامه شماره ۹۵۰۹۹۷۰۹۲۵۲۰۰۲۱۷)

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۵۰۹۹۷۰۹۲۵۲۰۰۲۱۷
شماره دادنامه۹۵۰۹۹۷۰۹۲۵۲۰۰۲۱۷
تاریخ دادنامه۱۳۹۵/۰۱/۱۷
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۳۷ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای کیفری
موضوعجعل به عنوان مقدمه کلاهبرداری
قاضیمحمدرضا خسروی
سیدعباس بلادی
غلامحسین حیدری
احمدقاسمی

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره جعل به عنوان مقدمه کلاهبرداری: ارتکاب بزه جعل، چنانچه مقدمه بزه کلاهبرداری باشد، فاقد مجازات مستقل است.

رأی خلاصه جریان پرونده

به موجب دادنامه شماره ۵۰۰۰۶۰۸ - ۱۳۹۲/۷/۲ شعبه ۱۱۰ دادگاه عمومی جزایی شهرستان کرج مستقر در فردیس آقایان ۱- م. م.ز. ۲- الف م.ز. (متواری ) مبنی بر کلاهبرداری از طریق تبانی برای بردن مال غیر و جعل و اخذ حکم به نفع خود موضوع شکایت آقایان الف.ق. و الف.ن. و خ. ع. بنا به دلایل احصایی از جمله شکایت شاکیان و نظریه کارشناس، نامبردگان را مجرم شناخته و از حیث تبانی برای بردن مال غیر هر یک را به تحمل سه سال حبس محکوم نموده و با توجه به این که جزای نقدی و رد مال، قابلیت محاسبه ندارد مجازات را امکان پذیر ندانسته و در مورد جعل و استفاده از سند مجعول به تحمل دو فقره یک سال حبس محکوم کرده است و رأی را نسبت به متهم ردیف اول حضوری و نسبت به متهم دیگر غیابی اعلام نموده است. آقای ی. م.ز. تقاضای تجدیدنظر نموده است که شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر استان البرز طبق دادنامه شماره ۱۰۵۴ - ۱۳۹۲/۹/۹ رأی بدوی را تأیید کرده است. از این رأی درخواست اعاده دادرسی گردیده است که پرونده در این شعبه (شعبه ۳۷ دیوان عالی کشور) مطرح گردیده و پرونده به دادگاه هم عرض ارجاع گردیده است و به موجب دادنامه شماره ۲۰۲۰۱۱ - ۱۳۹۳/۵/۲۸ درخواست آقای م. م.ز. پذیرفته شده و پرونده به دادگاه هم عرض ارجاع گردیده است. پرونده بار دیگر به شعبه ششم دادگاه تجدیدنظر استان البرز ارجاع شده و پس از رسیدگی به موجب دادنامه شماره ۳۰۱۴۸۷ - ۱۳۹۳/۱۰/۹ درخواست وی را موجه ندانسته و حکم بدوی را تأیید کرده است. آقای م. م.ز. تقاضای اعاده دادرسی نموده و مدارکی من جمله نظریه معاونت محترم دادستان کل کشور را که حاکی از محق بودن وی می باشد ضمیمه کرده است. مشروح لایحه مربوطه به هنگام شور قرائت می شود. پرونده در دیوان عالی کشور مطرح و رسیدگی به این شعبه ارجاع شده است. پیرو گزارش سابق که که پرونده محاکماتی مربوطه مطالبه شده بود اکنون پرونده امر واصل گردیده است خلاصه آن است که آقایان الف. ق. و الف .ن. با وکالت آقای ح. ر. شکایتی علیه آقایان م. و الف. شهرت هر دو نفر م.ز. دایر بر کلاهبرداری و بردن مال غیر مطرح نموده و توضیح داده اند که ابتدا الف. اقدام به فروش مال به نام خود می نماید و بعد که ثمن معامله را از خریدار گرفت مبادرت به تنظیم سند رسمی می نماید و پس از آن مشارالیه با تنظیم مبایعه نامه ای دیگر به نام برادر خود یعنی م. م.ز. با تبانی یکدیگر با طرح شکایت کلاهبرداری علیه برادر خویش آن هم به صورت غیابی مبادرت به اخذ حکم به رد مال می کند و در دادگاهها اعلام می نماید که برادرم متواری بوده و هیچگونه اطلاعی از وی ندارم و سپس آقای م. م.ز. مبادرت به تقدیم دادخواست حقوقی علیه خریداران می نماید و از این طریق مبالغ هنگفتی را تصاحب کرده اند (صفحه ۵) فتوکپی دادنامه شماره ۴۳۰ - ۱۳۸۹/۷/۲۱ شعبه ۱۰۵۱ دادگاه عمومی جزایی تهران که حاکی از محکومیت آقای الف م.ز. (متواری) به اتهام انتقال مال غیر می باشد نیز ضمیمه شده است. (صفحه ۱) معاونت دادسرای کرج در خصوص شکایت مطروحه دستورات لازم را صادر کرده است (صفحه ۶) همچنین معاونت دادسرای کرج با اعطاء نیابت قضایی در مورد سوابق متهمان از دادسرای تهران استعلام به عمل آورده است (صفحه ۱۰) پاسخ رسیده حاکی است که آقایان الف. و م. م.ز. دارای چندین فقره سابقه مبنی بر انتقال مال غیر - کلاهبرداری - خیانت در امانت - نزاع جمعی و ایراد صدمه بدنی عمدنی می باشند (صفحه ۱۶-۱۹) از آقای م. م.ز. ۶۲ ساله نظامی بازنشسته تحقیق شده و شکایت شکات به وی تفهیم شده اظهار داشته جانباز شیمیایی هستم و برادرم الف. م.ز. دو قطعه زمین در ... و ... در سال ۱۳۷۷ به من فروخت چون اسناد آن آماده نبوده اعلام کرد پس از دریافت سند آن را به نام من منتقل می کند چون برادرم بود اطمینان کردم و سپس او مبادرت به فروش دو قطعه زمین فوق به غیر نموده است که در دادگستری کرج تشکیل پرونده دادم و در تهران هم پرونده تشکیل شده حکم محکومیت او را گرفتم حرفهای شکات را قبول ندارم (صفحه ۳۵) از آقای د.م.ز. (برادرزاده متهمان) به نام مطلع تحقیق شده اظهار داشته سال ۱۳۷۷ زمین ... را الف. به م. م.ز. فروخت و قسم می خورم معامله صوری نبوده است (صفحه ۷۴) آقای الف. م. نیز به عنوان گواه گفته است الف. زمین موضوع پرونده را به م. داد و من هم به عنوان شاهد امضا کردم (صفحه ۵۷) ر. م.ز. نیز شهادت داده است که معامله (بین الف. و م.) واقعی بوده است (صفحه ۷۶) سرانجام در تاریخ ۱۳۹۰/۵/۳۰ شعبه ۲۳ بازپرسی کرج در مورد شکایت مطروحه قرار منع تعقیب صادر نموده است که این قرار به موافقت دادسرا رسیده است (صفحه ۸۴) نسبت به این قرار اعتراض شده است که پرونده در شعبه ۱۱۰ دادگاه جزایی کرج رسیدگی شده و این دادگاه نسبت به رسیدگی دادسرا اعلام نقص تحقیقات نموده و پرونده را اعاده کرده است (صفحه ۹۵) از طرف دادسرا موضوع به کارشناس ارجاع گردیده که کارشناس رسمی دادگستری نظر خود را مبنی بر اضافه شدن تاریخ ۱۳۷۷/۳/۲۰ به متن سند اعلام داشته است (صفحه ۱۲۲) آقای م. م.ز. طی لایحه ای اعلام نموده که صرفنظر از بیع نامه، وکالت رسمی بلاعزل نیز دارد (صفحه ۱۳۰) سرانجام شعبه ۱۱۰ دادگاه عمومی کرج اعتراض معترض را وارد دانسته و قرار معترض عنه را نقض کرده است (صفحه ۱۴۹) دادسرای کرج اتهام کلاهبرداری و تبانی برای بردن مال غیر را به م. م.ز. تفهیم نموده نامبرده اظهار داشته قبول ندارم معامله واقعی با برادرم کرده ام که متواری شده است (صفحه ۱۵۰) آقای بازپرس شهرستان کرج در تاریخ ۱۳۹۱/۸/۱۴ قرار مجرمیت آقایان م. و الف. م.ز. را به اتهام کلاهبرداری و تبانی برای بردن مال غیر صادر کرده است (صفحه ۱۹۷) که پس از موافقت دادسرا کیفرخواست نیز علیه ایشان صادر گردیده است (صفحه ۱۹۸) پرونده به شعبه ۱۱۰ دادگاه عمومی شهرستان کرج (در فردیس) ارجاع شده است و این شعبه نیز پس از احضار متهم الف. م.ز. از طریق مطبوعات (صفحه ۲۰۶) و رسیدگی های لازم سرانجام به شرحی که در گزارش سابق آمد حکم محکومیت متهمین مزبور را صادر کرده است (صفحه ۲۳۷ به بعد) که شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر استان البرز رأی مزبور را تأیید کرده است (صفحه ۲۸۵) پرونده به اجرای احکام ارسال شده و حکم صادره در جریان اجرا قرار گرفته است. براساس تقاضای آقای م. م.ز. پرونده در دادستانی کل کشور مطرح گردیده و معاونت محترم دادسرا طی شرحی موضوع را منطبق با بند ۶ ماده ۲۷۲ قانون آئین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۷۸ دانسته و موضوع را قابل درخواست اعاده دادرسی اعلام نموده است (صفحه ۳۲۱) پس از درخواست اعاده دادرسی پرونده در این شعبه (شعبه ۳۷ دیوان عالی کشور) مطرح گردیده و به موجب دادنامه شماره ۰۲۰۱۱ - ۱۳۹۳/۵/۲۸ درخواست وی پذیرفته شده است (صفحه ۳۲۳) بار دیگر پرونده در شعبه ششم دادگاه تجدیدنظر استان البرز مطرح شده و طبق دادنامه شماره ۵۳۰۱۴۸۷ - ۱۳۹۳/۱۰/۹ رأی بدوی مبنی بر محکومیت م. م.ز. تأیید شده است که اکنون مجددا با درخواست اعاده دادرسی پرونده در این شعبه مطرح گردیده است مشروح لایحه مربوطه مجددا بهنگام شور قرائت می شود. هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای سید عباس بلادی عضو ممیز و ملاحظه اوراق پرونده درخصوص دادنامه شماره ۵۳۰۱۴۸ - ۱۳۹۳/۱۰/۹ مشاوره نموده چنین رأی می دهد :

رأی شعبه دیوان عالی کشور

درخصوص درخواست اعاده دادرسی آقای م. م.ز. نسبت به دادنامه معترض عنه که بموجب آن مشارالیه به اتهام کلاهبرداری از طریق تبانی برای بردن مال غیر و جعل حسب مورد به تحمل حبس محکوم گردیده است با عنایت به نظریه مورخ ۱۳۹۲/۱۰/۹ معاونت محترم دادستان کل کشور (صفحه ۳۲۰ - ۳۲۱ ) و استدلال منعکس در دادنامه شماره ۵۲۰۲۰۱۱ - ۱۳۹۳/۵/۲۸ این شعبه (شعبه ۳۷ دیوان عالی کشور) که به اختصار حاکی از آن است که اولا شکات سمتی در طرح شکایت نداشته اند ثانیا هیچ دلیلی بر تبانی جز ادعای شکات علیه متهمین وجود ندارد ثالثا شکات دارای سند رسمی هستند و ملک را در اختیار دارند، طرح شکایت تحت عنوان تبانی و جعل چه معنایی دارد؟ درخواست محکوم علیه قابل رسیدگی مجدد به نظر می رسد مضافا بر این که با فرض وقوع جعل از سوی محکوم علیه مذکور نیز ظاهرا این امر مقدمه کلاهبرداری به نظر می رسد که نمی تواند مجازاتی جداگانه داشته باشد. بنابراین موضوع با بند ۶ ماده ۲۷۲ قانون آئین دادرسی کیفری مصوب سال ۱۳۷۸ (قانون حاکم در زمان وقوع بزه) و نیز بند چ ماده ۴۷۴ قانون آئین دادرسی کیفری مصوب سال ۱۳۹۲ منطبق است و مستندا به بخش نخست ماده ۴۷۶ قانون اخیرالذکر با پذیرش درخواست و تجویز اعاده دادرسی پرونده جهت رسیدگی به شعبه دیگر از محاکم تجدیدنظر استان البرز محول می شود.

شعبه سی و هفتم دیوان عالی کشور- رئیس و عضومعاون و عضو معاون

سید عباس بلادی- غلام حسین حیدری - محمدرضا خسروی سهل آبادی