رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره شرایط استناد به علم قاضی

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۱۰۹۹۷۰۹۰۶۴۰۰۳۸۱
شماره دادنامه۹۱۰۹۹۷۰۹۰۶۴۰۰۳۸۱
تاریخ دادنامه۱۳۹۱/۰۷/۳۰
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۴ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای کیفری
موضوعشرایط استناد به علم قاضی
قاضیجنتی
قاسم پناو

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره شرایط استناد به علم قاضی: در صورت استناد به علم قاضی، موارد احراز علم متعارف می بایست در حکم صادره احصاء گردد والا موجب نقض رأی است.

رأی خلاصه جریان پرونده

به دلالت محتویات آن به این شرح می باشد که حسب صورت جلسه مورخ ۱۴/۳/۹۰ کلانتری شخصی بنام الف.ع. متولد ۱۳۷۳ به آن کلانتری مراجعه نموده و اظهار داشته که ساعت ۱۹:۰۰ به همراه دوست خود بنام م.ق. با موتور سیکلت به سمت تک چنار پآیین در حال حرکت بوده که دو نفر بنامان ر.ن. و الف.ع. که صورت خود را بسته بودند جلوی آنها را گرفته و دوستش (م.) را زدند و او از محل فرار کرد و وی (الف.ع.) را گرفته و کله چراغ و کیلومتر موتورسیکلت وی را شکسته و به زور لباسهای وی را درآورده و او را مورد ایراد ضرب قرار دادند که بیهوش شد و بعد از بهوش آمدن متوجه شده که نامبردگان به وی تجاوز نموده اند که جهت رسیدگی به کلانتری مراجعه نموده است. در کلانتری مزبور از الف.ع. تحقیق شده و نام برده اظهارات خود در هنگام مراجعه به کلانتری را تأیید و تکرار می نماید. از ص.ع. پدر الف. نیز به عنوان شاکی تحقیق شده و نام برده از ر.ن. و الف.ع. به جهت ایراد ضرب و تجاوز به فرزند خویش اعلام شکایت می نماید. از م.ق. نیز به عنوان گواه تحقیق شده و نام برده نیز مفادا اظهارات الف.ع. را تأیید می نماید. پرونده طی گزارش مورخ ۱۶/۳/۹۰ از طریق کلانتری به دادگاه عمومی بخش ارسال شده و در تاریخ فوق جهت رسیدگی به شعبه ۱۰۱ دادگاه عمومی جزائی ارجاع می شود. پرونده امر ظاهرا طبق دستور شفاهی دادگاه جهت انجام تحقیقات بیشتر به کلانتری مذکور اعاده گردیده و کلانتری پس از انجام تحقیق از م.ق. به عنوان متهم و نیز تحقیق محلی به موجب گزارش مورخ ۱۹/۳/۹۰ به عنوان شعبه ۱۰۱ دادگاه عمومی جزائی اعلام می دارد که در اجرای دستور که مقرر بوده موضوع عمل لواط طور دیگر و با انجام نقشه قبلی و هدف از پیش تعیین شده بود لذا مأمورین اقدام به تحقیقات گسترده پرداخته که صورت جلسه مزبور پیوست بوده و از م.ق. بازجوئی به عمل آمده که در بازجوئی مجدد اقدام به اعترافات جدید نموده که خلاصه تحقیق مأمورین این گونه بوده که م.ج. با الف.ع. سابقه رفاقت قبلی داشته و بنا به پیشنهاد الف.ع. با م.ق. قرار شده بود که توسط م.ق.، الف.ع. را به آن محل از قبل تعیین شده ببرند و با وی لواط نمایند که طبق نقشه به این امر اقدام نمایند در صورتیکه شاکی بی اطلاع بوده لذا با توجه به اعترافات متهم به علت همدستی و مشارکت در ایجاد فرصت و زمینه برای فراهم نمودن عمل خلاف متهم مزبور را به دادگاه اعزام نموده و فتوکپی گواهی پزشکی صادره از پزشکی قانونی را ضمیمه پرونده می نماید. حسب گواهی پزشکی مورخ ۱۶/۳/۹۰ صادره از مرکز پزشکی قانونی که فتوکپی آن ضمیمه گزارش مذکور است نتیجه معاینه از الف.ع. به این شرح می باشد که ۱- سائیدگی خلف آرنج چپ (حارصه) . ۲- سائیدگی خلف کتف چپ (حد حارصه) . ۳- خراشیدگی کناره خارجی پهلوی راست (حد حارصه) .۴- پوست رفتگی خلف سرین چپ (حد حارصه) صدمات می تواند در اثر برخورد با جسم سخت و بالعکس طی ۲-۳ روز اخیر حادث شده باشد در معاینه مقعد آثار ظاهری ضرب وجرح مشهود نبود و قوام اسفتکتر مقعد طبیعی بود لازم به ذکر است در صورت تماس سطحی (تفخیذ) و استفاده از مواد لغزنده و گذشت زمان و رضایت مفعول عمل سوء استفاده جنسی می تواند بدون آثار ظاهری ضرب و جرح حادث گردیده باشد. ; در تاریخ ۱۹/۳/۹۰ از الف.ع. در محضر شعبه ۱۰۱ دادگاه عمومی جزائی به عنوان شاکی تحقیق شده و نام برده خلاصتا اظهار می دارد که در خانه بوده که م.ق. با موتور دوستش دنبال وی آمده و با هم به تک چنار رفته و وسط راه نزدیک پیچ دو نفر ایستاده بودند که یکی الف.ع. و دیگری ر.ن. بود که ایستادیم و دیدم قصد تجاوز دارند و تا حدودی صورت خود را پوشانده بودند و وی آنها را شناخت و ترسید و به م.گفت که حرکت کن که آنها دزد هستند و مثل اینکه م. نقش داشته باشد ایستاده و حرکت نکرد و ر.ن. به زور دست وی (الف.) را گرفته و از موتور پیاده نموده و به م. تشر زد و رفت آن طرفتر روی تپه نشست و آن دو نفر وی (الف.) را به زور و کشان کشان زیر و پشت تپه ای برده و هر دو نفر به زور با وی عمل لواط انجام دادند و دخول کردند و م. نگاه می کرد و به م. گفت که کمک کن ولی م. کمک نکرد و با آنها هماهنگ بود و در این قضیه شرکت داشت و از الف.ع. و ر.ن. به علت لواط به عنف و شرکت در آدم ربائی شکایت دارد و از م.ق. به علت شرکت در آدم ربائی و تزویر شاکی است. در تاریخ ۱۹/۳/۹۰ از م.ق. در محضر دادگاه مذکور به عنوان متهم به شرکت در آدم ربائی به تزویر و رانندگی موتورسیکلت بدون گواهینامه تحقیق و تفهیم اتهام شده و نام برده اظهار می دارد که اشتباه کرده و به تحریک الف.ع. این کار را انجام داده والف.ع. به وی پیشنهاد داده که زیر چنار عرق میگذاریم و تو الف. را برای خوردن عرق به تک چنار بیاور تا با او عمل لواط انجام دهیم و به منطقه مزبور رفته و ر.ن. دست الف.ع. را گرفته و وی (م.) فرار کرد و چیزی ندیده و با موتور الف.ع. رانندگی کرده و گواهینامه ندارد و با پیشنهاد الف.ع. این کار را کرده و گفت که با یک بهانه ای الف.ع. را بیاور و وی نیز برده و سپس الف.ع. وی (م.) را زده و او هم فرار کرد و الف.ع. و ر.ن. آنجا بودند و نمی داند که با الف. چکار کردند .پس از تحقیق از م.ق. دادگاه مذکور دستور دستگیری الف.ع. و ر.ن. را به کلانتری صادر می نماید. متعاقبا الف.ع. و ر.ن. به موجب شکوائیه ای که تقدیم دادگاه عمومی نموده اند از الف.ع. به لحاظ فحاشی و ایراد ضرب و جرح عمدی نسبت به خویش اعلام شکایت نموده و شکوائیه مزبور جهت رسیدگی به شعبه ۱۰۱ دادگاه عمومی جزائی ارجاع می شود. در تاریخ ۱۷/۳/۹۰ در کلانتری از ر.ن. و الف.ع. به عنوان شاکی و متهم تحقیق شده و نامبردگان از الف.ع. به جهت فحاشی و ایراد ضرب نسبت به خود شکایت نموده و منکر ادعای الف.ع. مبنی بر لواط میگردند. پرونده امر توسط کلانتری مذکور به دادگاه عمومی جزائی ارسال می شود .در تاریخ ۲۱/۳/۹۰ در محضر شعبه ۱۰۱ دادگاه عمومی جزائی از الف.ع.تحقیق شده و نام برده در مقابل دو متهم مذکور و در مواجهه با آنان شکایت خود را تأیید و به عنوان لواط به عنف و ایراد ضرب و آدم ربائی از نامبردگان شکایت می نماید. در تاریخ فوق الذکر از ر.ن. در دادگاه به عنوان متهم به شرکت در آدم ربائی به عنف و لواط به عنف تحقیق و تفهیم اتهام شده و نام برده اظهار می دارد که حرفهای شاکی کذب محض است و قبول ندارد و به همراه الف.ع. در مسیر گوسفندان در حرکت بوده که نزدیک بود الف.ع. با ما برخورد کند که به نام برده گفتیم آهسته تر رانندگی کن و بعد نام برده توقف کرد و آمد با چرخ موتورش به موتور ما زد و با الف.ع. درگیر شدند و گردن الف. را زخمی کرد و با م. با یکدیگر با موتور رفتند و شکایت الف.ع. را قبول ندارد و درآخرین دفاع نیز منکر ارتکاب بزه می گردد. همچنین الف.ع. نیز در تحقیقات معموله در تاریخ فوق در محضر شعبه ۱۰۱ دادگاه عمومی جزائی به عنوان متهم بشرکت در آدم ربائی به عنف و لواط به عنف تحقیق و تفهیم اتهام شده و آخرین دفاع اخذ می گردد و نام برده نیز مفادا همان اظهارات ر.ن. را تکرار نموده و منکر ارتکاب بزه های انتسابی می گردد .سپس پرونده امر به منظور انجام تحقیقات از مهتمین و مواجهه با شاکی و تحقیق در مورد سوابق متهمین به آگاهی ارسال می گردد. پلیس آگاهی پس از تحقیق از ر.ن. و الف.ع. و م.ق. و الف.ع. و انجام مواجهه حضوری بین طرفین و تحقیقات محلی پرونده را طی گزارش مورخ ۲۳/۳/۹۰ به شعبه ۱۰۱ دادگاه عمومی جزائی اعاده نموده و اعلام می دارد که م.ق. در بازجوئی اظهار داشته که چند روز جلوتر از حادثه با الف.ع. پیش گوسفندان بودم که الف. به من پیشنهاد کرد الف.ع. که از دوستانت می باشد به بهانه خوردن مشروبات به تک چنار بیاور من یک قوطی مشروب در زیر سنگی که در همانجا به من نشان داد می گذارم الف. را بیاور برای من با آن کار دارم اول قبول نکردم بعد از اصرار او قبول کردم روز ۱۴/۳/۹۰ جلوی منزل الف. رفتم با موتور سیکلت خودم که قبلا با الف. و ر. قرار گذاشته بودی و من از موضوع کاملا اطلاع داشتم الف. را به تک چنار بردم تا رسیدیم آنجا نزدیک قوطی مشروب ر. و الف. آنجا بودند آمدند ما را گرفتند مرا کتک کاری کردند جلوی الف. چون از موضوع با اطلاع بودم رفتم آن طرف تر از آنها دو نفری دست الف. را گرفتند و دیگر من ندیدم چکار کردند اما قصد لواط داشتند الف. بعد از ۴۵ دقیقه به من مراجعه کرد و گفت م. برویم می خواهم از دست آنها شکایت کنم من گول خوردم که با دوستم چنین کاری کردم. از شاکی بنام الف.ع. بازجوئی که ایشان هم اظهار داشتند روز ۱۴/۱۳/۹۰ آقای م.ق. که دوست من بود آمد جلوی منزل و اظهار داشت بیا برویم تک چنار یک قوطی مشروب هست بیاوریم و برویم پیش گوسفندان دوستم با موتور سیکلت م. رفتیم تا به تک چنار رسیدیم و مشاهده کردیم دو نفر در آنجا منتظر ما هستند که صورت خود را پوشیده اند جلوی ما را گرفتند با تبانی که با م. به عمل آورده بودند او را کتک زدند و او فرار کرد آن طرف تر و این دو نفر که بعدا چهره خود را بازکردند یعنی ر. و الف. دست مرا گرفتند و روی زمین خواباندند و مرا کتک کاری نمودند و توی سرم زدند و مرا بیهوش کردند و موقعی که به هوش آمدم دیدم لباسهایم را بیرون آوردند و با من عمل لواط انجام دادند و از هر سه نفر آنها شکایت دارم. از متهم الف.ع. بازجوئی به عمل آمده که وی اظهار می دارد گفته های م. و الف. را قبول ندارم ما در همان روز با ر. پیش گوسفندان در تک چنار بودم ناگهای دو نفر موتور سوار دیدم که می خواستند با ما تصادف کنند به آنها گفتم این چه رانندگی است که الف. به ما فحاشی کرد که با او درگیر شدم و یکدیگر را کتک کاری نمودیم اما لواط با او انجام ندادم دروغ می گوید و آنها دو نفر سوار موتور شدند و رفتند. از ر.ن. هم بازجوئی به عمل آمد که او هم می گوید درگیری را قبول داریم اما عمل لواط انجام نداده ایم. بین آنها مواجهه حضوری گذاشته شد که شاکی سریعا در جلوی آنها صحبت های خود را شروع که توسط م. به تک چنار برده شدم چون م. قبلا با آنها تبانی کرده بود که مرا به آن محل ببرد که آنها با من عمل لواط انجام دهند و این دو نفر با من عمل لواط انجام دادند از آن سه نفر شکایت دارم. م.ق. هم ضمن تأیید گفته های برگ بازجوئی اظهار داشته الف.ع. و ر.ن. مرا اغفال کردند با صحبت های زیاد من هم با آنها تبانی کردم و الف.ع. را به تک چنار بردم و این دو نفر الف.ع. را گرفتند و من آن طرف تر رفتم و آنها ع. را روی زمین انداختند بعد از حدودا ۴۵ دقیقه الف. آمد و گفت بیا برویم می خواهم از آنها شکایت کنم قبول دارم که این کار را کردم اما دو نفر متهم یعنی ر.ن. و الف.ع. گفته های قبلی را تکرار و فقط درگیری را قبول دارند. ضمنا طی تماس های تلفنی با پاسگاه از خصوصیات اخلاقی و شهرت آنها تحقیقات به عمل آمد که مأمورین کلانتری اظهار داشته است که این سه نفر از افراد ارازل و اوباش هستند و مردم از آنها بسیار ناراحت هستند و آنها برای مردم ایجاد مزاحمت می نمایند و دارای سوء شهرت هستند ضمنا ر.ن. و الف.ع. در تاریخ ۳/۱/۹۰ هم به همراه چند نفر دیگر ا زدوستانش به نام های ح.ع. و ع.ع. وح.ز.، وظیفه ک. را که از سربازان کلانتری است را در ساعت ۱۹:۳۰ جلوی دکه تلفن ربوده و به بیابان های بردند که بعد از کتک کاری او را آزاد می نمایند و تا کنون فراری بودند که در خصوص همان پرونده از آنها تحقیقات شده است و ضمنا پلیش آگاهی در پایان گزارش مذکور اعلام می دارد که متهمین این دومین مرتبه است دست به آدم ربائی می زنند و طی تحقیقات به عمل آمده از محل زندگی آنها واقع در و کلانتری آن شهر این افراد از ارازل و اوباش هستند و برای اهالی ایجاد مزاحمت می نمایند و از سوء شهرت برخوردار هستند منکر قضیه شدند با توجه به آگاهی که از جرم دارند و اطلاعاتی که از متهمین داخل زندان بدست آوردند و با اعلام نظر یکی از پرسنل که اعلام داشته است که نامبردگان سابقه در این خصوص دارند. شعبه ۱۰۱ دادگاه عمومی جزائی طی دادنامه شماره ۹۰۰۹۹۷۲۲۶۱۴۰۰۴۵۱- ۳۱/۳/۹۰ در خصوص شکایت الف.ع. علیه الف.ع. و ر.ن. دائر بر شرکت در آدم ربائی به زور و لواط به عنف و نیز م.ق. دائر بر شرکت در آدم ربائی به تزویر شاکی مذکور و همچنین اتهام دیگر م.ق. دائر بر رانندگی با موتور سیکلت بدون گواهینامه با توجه به محتویات پرونده و گزارش و تحقیقات پاسگاه انتظامی مربوطه به استناد تبصره الحاقی ماده ۴ اصلاحی قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب و مواد ۵۴ و ۱۸۳ قانون آیین دادرسی کیفری و رأی وحدت رویه شماره ۷۲۹- ۱/۱۱/۸۷ هیئت عمومی دیوان عالی کشور قرار عدم صلاحیت به شایستگی دادگاه کیفری استان مستقر در دادگاه های جزائی صادر می نماید. دادگاه کیفری استان مستقر در با وصول پرونده به آن دادگاه مبادرت به دعوت طرفین و وکیل متهمین جهت رسیدگی می نماید. در تاریخ ۱۹/۴/۹۰ جلسه دادرسی دادگاه کیفری استان مستقر در با حضور نماینده دادستان و شاکی خصوصی و وکیل وی و الف.ع. و ر.ن. و وکیل آنان و م.ق. که هر سه متهم مذکور از زندان اعزام گردیده اند تشکیل شده و الف.ع. (شاکی) خلاصتا از الف.ع. و ر.ن. و م.ق. اعلام شکایت نموده و مفادا همان اظهارات قبلی خود را تکرار می نماید. از م.ق. نیز به عنوان متهم به قوادی (رساندن الف.ع. نزد متهمان بنامان الف.ع. و ر.ن. به قصد عمل لواط) و ربودن الف.ع. با تزویر تحقیق و تفهیم اتهام شده و نام برده دفاعا اظهار می دارد که اتهام خود را قبول ندارد و چون هم جرم های وی را کتک زده بودند وی (م.) نیز ترسیده و اقرار نموده است و چون ترسیده بوده لذا همان اظهارات را که در پاسگاه گفته بود و در دادگاه نیز گفته است و اکنون اتهام خود را قبول ندارد و وی (م.) دوست الف.ع. است که الف. را در خیابان دیده و گفته بیا با هم برویم دور بزنیم و وی (م.) سوار موتور سیکلت الف.ع. شده و در حال دور زدن بودند که بصورت اتفاقی الف.ع. و ر.ن. را که سوار موتور سیکلت بودند دیده و می خواست تصادف شود موتورسیکلت ها به هم برخورد کند که جر و بحث شده و با ما درگیر شدند و کتک کاری کردند و سوار موتورسیکلت شدیم و رفتم و الف.ع. گفت بیا برویم شکایت کنیم. سپس از الف.ع. به عنوان متهم به ایراد صدمه بدنی عمدی و لواط ایقابی و شرکت در ربودن الف.ع. با مشارکت ر.ن. تحقیق و تفهیم اتهام شده و نام برده اتهام خود را در مورد ایراد ضرب مورد قبول قرار داده و خلاصتا درگیری با شاکی را پذیرفته ولی منکر آدم ربائی و لواط می گردد و اضافه می کند که هیچگونه سابقه کیفری ندارد و به کسی تجاوز نکرده است. از ر.ن. هم به عنوان متهم به شرکت در ایراد صدمه بدنی عمدی و شرکت در ربودن الف.ع. و ارتکاب لواط ایقابی تفهیم اتهام شده و نام برده منکر ارتکاب بزه های مذکور شده و اظهار می دارد که فقط الف.ع. درگیر شد و وی و الف.ع. با موتور سیکلت آقای الف.ع. در حال رفتن به پیش گوسفندان خود بودیم و وی (ر.) ترک موتور سوار بوده و الف. راننده بود و در مسیر راه الف.ع. و م.ق. را که سوار موتورسیکلت بودند مشاهده نموده و الف.ع. راننده بود و می خواستند با موتور سیکلت ما تصادف کنند که الف. به الف. گفت یواش تر و الف. گفت می زنم دیه ترا می دهم که با هم درگیر شدند و م. آنها را سوار کرد و الف. الف. را هل داد و از هم جدا شدیم و به کسی تجاوز نکرده و تجاوز را قبول ندارد و وی (ر.) هم متقابلا شکایت کرده است . وکیل شاکی نیز اظهارات خود را به شرح لایحه ای که تقدیم داشته است اعلام می دارد . وکیل الف.ع. و ر.ن. نیز خلاصتا صدور و قرار تأمین در مورد متهمین را توسط دادگاه عمومی و عدم صدور قرار مزبور را از ناحیه دادگاه کیفری استان غیر موجه اعلام داشته و با توجه به نظریه پزشکی قانونی که دلالت بر لواط ندارد و انکار متهمین از ارتکاب بزه لواط مدعی عدم وجود دلیل علیه موکلین خود می گردد .دادگاه مذکور قرار تأمین صادره از ناحیه دادگاه بخش را در مورد متهمین را متناسب اعلام داشته و تأیید و ابقاء می نماید و در مورد سربازی به نام آقای ک. در حیج که در تاریخ ۴/۱/۹۰ مورد آزار و اذیت قرار گرفته و اسم یکی از متهمین را برده است تشریح دقیق موضوع را از اداره آگاهی استعلام می نماید و پرونده کیفری دادگاه نیز مورد مطالبه قرار می گیرد. متعاقبا طرفین برای رسیدگی دعوت می گردند و در تاریخ ۲/۶/۹۰ جلسه دادرسی دادگاه کیفری استان مستقر در با حضور شاکی (الف.ع.) و وکیل وی و هر سه نفر متهم پرونده و وکیل الف.ع. و ر.ن. تشکیل شده و نماینده دادستان هم حضور می یابد و وکیل الف.ع. ضمن توضیح مجدد چگونگی قضیه و تکرار اظهارات شاکی با توجه به سوابق بیشمار متهمین در امر لواط و تأیید آن از سوی اهالی روستا و تجاوز به یک سرباز کلانتری در تاریخ ۴/۱/۹۰ درخواست مجازات برای متهمین را می نماید. الف.ع. نیز مجددا همان مطالب قبلی خود را در مقام شکایت از متهمین تکرار می نماید. سپس از ر.ن. به عنوان متهم به شرکت در آدم ربائی و لواط ایقابی و شرکت در ایراد صدمه بدنی عمدی نسبت شاکی تحقیق و تفهیم اتهام شده و نام برده اظهار می دارد که چنین چیزی نبوده و با ع. سوار موتور بوده که نزدیک بود با م.ق. و شاکی تصادف کند که دعوی کرده و در نتیجه الف. با الف. دعوی کردند و لواط و آدم ربائی در کار نبوده است . از الف.ع. نیز به عنوان متهم به شرکت در آدم ربائی و ایراد صدمه بدنی عمدی و لواط ایقابی تحقیق و تفهیم اتهام شده و نام برده اظهار می دارد که چنین چیزی نبوده و مفادا اظهارات ر.ن. را تکرار می نماید. آقای ع.الف. وکیل دو متهم مذکور ضمن مدافعات مشروحی از موکلین خویش اجمالا به عدم وجود دلیل علیه متهمین و عدم تحقق آدم ربائی نسبت به مورد ایراد و استناد می نماید. همچنین از م.ق. به عنوان متهم به قوادی و آدم ربائی و رانندگی بدون گواهینامه با موتور سیکلت تفهیم اتهام شده و نام برده اجمالا با عدم پذیرش اتهامات انتسابی اظهار می دارد که اصلا تصادف شده و بعد از تصادف الف. و الف. دعوی کردند که ما خواستیم آنها را جدا کنیم ما هم کتک خوردیم. سپس دادگاه از الف.ع. سئوال می نماید که بعد از آنکه ادعا می نماید با شما لواط شده به طور دقیق تا زمانی که به پاسگاه بروید چکار کردید و الف.ع. پاسخ می دهد که و نزد م. آمده و با م. به خانه خود رفته و موتور پدرش را گرفته و به کلانتری رفته است و در مورد نحوه درگیری خود نیز اظهار می دارد که الف.ع. به شکم وی (شاکی) بکس زد و وی (شاکی) بیهوش شده و هر دو نفر او (شاکی) را می زدند و وقتی به پاسگاه رفته آنجا لباس وی را در آورده که مأمور پاسگاه موارد ایراد ضرب و جرح در بدن وی را دید البته آثار منی هم روی لباس وی (شاکی) بود که لباس را بعدا شسته و پاک کرده و وقتی به پاسگاه مراجعه کرده آنها لباس مرا در آورده و آثار را در بدن وی دیدند و دو شاهد هم دارد که م.ق. به دنبال وی در روز ماجرا آمد و وی (شاکی) را سوار کرد و شهود وی بنام ح.ع. و م.ع. هستند که حاضر است آنها را در دادگاه حاضر نماید حتی پدر ر.ن. و عموهایش و ... آمدند خانه ما و گفتند هر چه پول می خواهی می دهم تا رضایت بدهید و این را به مادر وی (الف.) گفتند. دادگاه در جلسه مزبور به شاکی ابلاغ می کند که هر دو نفر شاهد خود را به دادگاه معرفی کند و از پاسگاه در خصوص اینکه بعد از مراجعه شاکی الف.ع. آیا پاسگاه لباس و شلوار وی را مشاهده کرده و آیا آثار از منی دیده اند یا نه ؟ استعلام می نماید و طرفین را هم برای رسیدگی دعوت می کند. کلانتری طی نامه شماره ۳۶۹-۵/۳/۷۱۴۱/۹۰-۸/۶/۹۰ به عنوان دادگاه کیفری استان مستقر در صورت جلسه تنظیمی توسط استوار یکم ح.و گروهبان یکم الف. را که حاکی از این است که در تاریخ ۱۹/۳/۹۰ آقای الف.ع. به همراه پدرش و دوستش آقای م.ق. در محل کلانتری حاضر که آقای الف.ع. اعلام داشت آقایان الف.ع. و م.ع. نام برده را مورد ضرب و شتم قرار داده و سپس به او تجاوز نموده اند که اعلام داشت بدنم کبودی دارد و از ناحیه سر هم اظهار تألم می نمود که به درخواست نام برده در حضور پدرش جهت مشاهده کبودی ها در بدن نام برده از وی بازدید گردید که حین بازدید ، همچنین به موجب نامه شماره ۳۷۰=۵/۳/۷۱۴۱/۹۰- ۸/۶/۹۰ کلانتری مذکور فتوکپی ۵ برگ صورت جلسه مأمورین و گزارش آن کلانتری (برخی از قسمتهای فتوکپی های مذکور خوانا نمی باشد) که راجع به آدم ربائی نسبت به یکی از پرسنل وظیفه آن کلانتری به نام ک. و به عنوان دادگاه عمومی بخش می باشد به دادگاه کیفری استان مستقر در ارسال می گردد. در تاریخ ۲۷/۶/۹۰ جلسه دادرسی دادگاه کیفری استان مستقر در با حضور نماینده دادستان و شاکی (الف.ع.) و وکیل وی و نیز الف.ع. و ر.ن. و وکیل آنان تشکیل شده و وکیل شاکی دو نفر گواه موکل خود به اسامی ح.ع. و م.ع. را در محضر دادگاه حاضر می نماید و م.ق.نیز حاضر می شود. در جلسه فوق از م.ع. که شاکی برادر خانم وی می باشد به عنوان گواه تحقیق شده و نام برده اظهارمی دارد که مدتی قبل یک روز بعداز ظهر حدود ۷ بعدازظهر با موتور سیکلت جلوی منزل پدر خانم خود رفته و مشاهده می نماید که الف.ع. سوار موتور سیکلت م.ق. شده و با هم رفتند و ح.ع. هم آنجا حضور داشت و بعدا الف.ع. برای وی تعریف کرد که به وی تجاوز نموده اند . در این جلسه از ح.ع. نیز به عنوان گواه تحقیق شده و نام برده نیز خلاصتا اظهار می دارد که مدتی قبل یک روز بعدازظهر حدود ساعت ۷ م.ق. با موتور سیکلت به درب منزل الف.ع. آمده و مقداری با هم صحبت کردند و م.ق. از ایشان درخواست کرد با هم بروند و الف. قبول کرده و لباس پوشید و سوار موتورسیکلت م.ق. شده و با هم رفتند و حدود ۲ ساعت بعد هر دو نفر بصورت پیاده برگشتند و الف.ع. مقداری جلوتر را می آمد و ظاهرش خیلی ناراحت بود و بعد از افراد دیگر شنیده که الف.ع. را بیرون برده و به وی تجاوز کردند. پس از تحقیق از دو نفر گواه یادشده دادگاه مزبور از م.ق. به عنوان متهم به رانندگی موتور سیکلت بدون پروانه و قوادی و آدم ربائی نسبت به الف.ع. مبادرت به اخذ آخرین دفاع می نماید و نام برده خلاصتا اظهار می دارد که شهود را نمی شناسد و اظهارات شهود را قبول ندارد و موتور سیکلت ندارد ولی رانندگی بدون پروانه را قبول دارد ولی آدم ربائی و قوادی را قبول ندارد. از ر.ن. دنیز به عنوان شرکت در آدم ربائی و لواط ایقابی و شرکت در ایراد صدمه بدنی عمدی نسبت به الف.ع. تحقیق و آخرین دفاع اخذ می گردد و نام برده اظهار می دارد که هیچ یک از اتهامات خود را قبول ندارد و مدافعات وی همان مدافعات قبلی است و سپس به عنوان ارتکاب عمل لواط در حد تفخیذ و شرکت در آدم ربائی نسبت به الف.ع. و شرکت در ایراد صدمه بدنی به وی تفهیم اتام شده و آخرین دفاع اخذ می گردد و نام برده اجمالا منکر ارتکاب تمامی اتهامات فوق می گردد. سپس از الف.ع. نیز بدوا به عنوان شرکت در ایراد صدمه بدنی عمدی و شرکت در آدم ربائی و ارتکاب لواط ایقابی نسبت به الف.ع. آخرین دفاع اخذ شده و نام برده منکر ارتکاب بزه های فوق شده و اظهار می دارد که گزارش کلانتری را قبول ندارد و اگر موضوعی وجود داشته و منی روی لباس شاکی بوده همان اول گزارش می کردند و فقط با الف. درگیر شده و چند تا مشت بهم زده اند. سپس نام برده به عنوان ارتکاب عمل لواط تفخیذ تفهیم اتهام شده و آخرین دفاع اخذ می گردد و نام برده منکر ارتکاب بزه مزبور می شود. پس از مدافعات مشروح وکیل دو متهم فوق به شرح منعکس در صورتمجلس تنظیمی و درخواست نام برده بر صدور حکم مبنی بر برائت موکلین خویش دادگاه مذکور مبادرت به صدور رأی می نماید. به موجب دادنامه شماره ۹۰۰۹۹۷۲۳۱۶۱۰۰۰۱۳- ۳۰/۶/۹۰ صادره از دادگاه کیفری استان مستقر در در خصوص اتهام آقایان الف.ع. و ر.ن. مبنی بر ارتکاب عمل لواط (در حد تفخیذ) نسبت به آقای الف.ع. و شرکت در ایراد صدمه بدنی عمدی نسبت به نام برده و نیزاتهام م.ق. مبنی بر رانندگی بدون پروانه و قوادی از طریق رساندن آقای الف.ع. نزد الف.ع. و ر.ن. با حیله جهت انجام لواط با توجه باعلام شکایت الف.ع. و اظهارات وکیل نام برده و گزارش مأمورین و گواهی پزشکی قانونی و شهادت شهود و دفاعیات بلاوجه متهمان و وکیل مدافع آنان و با توجه به سایر امارات و قرائن موجود در پرونده و احراز بزهکاری نامبردگان از جهات فوق هر یک از آقایان الف.ع. و ر.ن. را از جهت تفخیذ به استناد مواد ۱۰۸ و ۱۲۰ و ۱۲۱ به تحمل یک صد تازیانه به عنوان حد شرعی و از حیث شرکت در ایراد صدمه بدنی عمدی مشترکا به استناد مواد ۴۸۰ و ۴۸۱ و ۳۶۷ و ۴۹۵ قانون مجازات اسلامی به پرداخت دیه و ارش صدمات وارده به شرح منعکس در دادنامه مزبور محکوم نموده و آقای م.ق. را نیز در مورد قوادی به استناد ماده ۱۳۵ قانون مجازات اسلامی به تحمل ۷۵ تازیانه به عنوان حد شرعی و تبعید از شهر به مدت سه ماه و نسبت به رانندگی بدون پروانه موتور سیکلت به استناد ماده ۷۲۳ قانون مجازات اسلامی به پرداخت جزای نقدی محکوم نموده و الف.ع. و ر.ن. را از اتهامات شرکت در آدم ربائی و ارتکاب عمل لواط ایقابی و م.ق. را از اتهامات آدم ربائی و شرکت در ایراد صدمه بدنی نسبت به الف.ع. به لحاظ انکار شدید متهمان و عدم کفایت دلائل اثباتی تبرئه می نماید. دادنامه مرقوم به دلالت مندرجات ذیل رأی دست نویس مذکور در تاریخ ۱۸/۱۰/۹۰ به آقای ع.الف. وکیل لف.ع. و ر.ن. ابلاغ شده و حسب گزارش دفتر این شعبه (شعبه چهارم دیوان عالی کشور) دادنامه ابلاغ شده به وکیل شاکی(الف.ع.) از طریق فاکس توسط دفتر دادگاه صادرکننده دادنامه فوق به شعبه چهارم دیوان عالی کشور ارسال گردیده و طبق گزارش مأمور ابلاغ در ذیل رأی مزبور ابلاغ آن به آقای م.ق. وکیل شاکی در تاریخ ۲۹/۱۰/۹۰ صورت پذیرفته و آقای ع.الف. به وکالت از ر.ن. و الف.ع. نسبت به آن بخش از رأی فوق الاشعار که راجع به محکومیت دو متهم یادشده به لحاظ ارتکاب بزه تفخیذ می باشد به موجب لایحه ای که در تاریخ ۳/۱۱/۹۰ در دفتر دادگاه صادر کننده حکم مذکور به ثبت رسیده است اقدام به تجدیدنظرخواهی نموده و آقای م.ق. نیز به وکالت از الف.ع. نسبت به قسمت دیگر از دادنامه مارالذکر که مشعر بر برائت الف.ع. و ر.ن. و م.ق.از اتهامات لواط و آدم ربائی و شرکت م.ق. درایراد صدمه بدنی می باشد به موجب لایحه ای که در تاریخ ۱۸/۱۱/۹۰ در دفتر دادگاه کیفری استان مذکور به ثبت رسیده است مبادرت به تجدیدنظرخواهی می نماید و پرونده امر به دیوان عالی کشور ارسال شده و رسیدگی به موضوع به این شعبه ارجاع می شود و مندرجات لوایح تجدیدنظرخواهی تقدیمی وکلای مذکور به هنگام شور قرائت خواهد گردید.

رأی شعبه دیوان عالی کشور

اولا - تجدیدنظرخواهی آقای ع.الف. به وکالت از الف.ع. و ر.ن. نسبت به آن قسمت از دادنامه شماره ۹۰۰۹۹۷۲۳۱۶۰۰۰۱۳- ۳۰/۶/۹۰ صادره از دادگاه کیفری استان مستقر در شهرستان که متضمن محکومیت موکلین وی (دو نفر متهم یادشده) به لحاظ ارتکاب بزه تفخیذ می باشد مآلا مقبول بنظر می رسد زیرا با توجه به محتویات پرونده امر اقتضاء داشته است که با وصف تصمیم مورخ ۱۹/۳/۹۰ متخذه از دادگاه مذکور (صفحه ۹۵ پرونده) پرونده کیفری کلاسه ۹۰۰۳۶۷ متشکله در دادگاه عمومی مطالبه شده و مورد ملاحظه دادگاه کیفری استان مذکور قرار می گرفته و مندرجات مفید آن در صورت مجالس آن دادگاه انعکاس می یافته و همچنین گزارش کامل پرونده متشکله در مورد متهمین یادشده راجع به تجاوز به سرباز وظیفه به نام ک. از پلیس آگاهی مورد مطالبه واقع می شده و نتیجه رسیدگی بدان نیز مشخص می گردیده است و با توجه به اینکه آقای ق. (وکیل شاکی) در جلسه مورخ ۲/۶/۹۰ در محضر آن دادگاه (دادگاه کیفری استان) به سوابق بی شمار متهمین در امر لواط اشاره و استناد نموده است از نام برده توضیحات دقیق و کافی راجع به ادعای مزبور و منشأ اطلاعات و اظهارات مزبور و دلائل قانونی این ادعا اخذ و در مورد آن بررسی معمول می شده و همچنین سوابق متهمین یادشده از مراجع انتظامی ذیربط اخذ می گردیده است و با توجه به اینکه مأمورین کلانتری به اسامی استوار یکم ح. و گروهبان یکم الف. به موجب صورت جلسه بدون تاریخی که پیوست نامه شماره ۳۶۹=۵/۳/۷۱۴۱/۹۰-۸/۶/۹۰ کلانتری یادشده بوده و در پرونده امر مضبوط است و راجع به مشاهدات آنان از البسه شاکی به هنگام ورود به کلانتری مذکور می باشد ضرورت داشته که از نامبردگان در محضر آن دادگاه به عنوان مطلع و گواه تحقیق معمول می گردیده و چگونگی مشاهدات و اطلاعات آنان و علت عدم تنظیم صورت مجلس مربوط به مشاهدات فوق در هنگام تنظیم گزارش اولیه و علت اعلام بعدی آنان طی صورت جلسه فوق دقیقا مورد تحقیق و استطلاع قرار می گرفته و نیز با توجه به گزارش شماره ۱/۱/۳/۷۱۴۱-۷/۱/۹۰ کلانتری که فتوکپی آن طی نامه شماره ۳۷۰=۵/۳/۷۱۴۱/۹۰-۸/۶/۹۰ کلانتری یادشده به دادگاه کیفری استان ارسال گردیده (صفحات ۱۸۸ الی ۱۹۳ پرونده) و در پرونده امر مضبوط است چگونگی رسیدگی دادگاه عمومی و نتیجه آن استعلام می گردیده و چنانچه اقدامات و تحقیقات مذکور رسیدگی های دیگری را هم به تبع داشته و ایجاب نمایند نسبت به انجام آنها نیز اهتمام می ورزیده و سپس با لحاظ نتایج حاصله از تحقیقات و رسیدگی های فوق الذکر مبادرت به صدور حکم می گردیده است و چون دادگاه مذکور به استناد ماده ۱۲۰ قانون مجازات اسلامی و بر اساس علم خویش اقدام به صدور رأی نموده و لکن مواد احراز علم متعارف و قضائی و اطمینان بخش و یقین آور دادگاه احصاء نگردیده است علی هذا بنا به جهات و مراتب مرقوم پرونده امر واجد نقص در تحقیقات و رسیدگی بوده و مستندا به تبصره ذیل ماده ۲۶۵ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری دادنامه تجدیدنظرخواسته موصوف منحصرا در مورد محکومیت متهمین یادشده از حیث ارتکاب بزه تفخیذ نقض و رسیدگی مجدد به موضوع مزبور به دادگاه صادرکننده رأی یادشده ارجاع می شود. ثانیا - تجدیدنظرخواهی آقای م.ق. به وکالت از آقای الف.ع. نسبت به بخش دیگر از دادنامه صدرالاشعار که مشعر بر برائت الف.ع. و ر.ن. ازاتهامات آدم ربائی و لواط می باشد در خور پذیرش نیست زیرا تعرضات معموله و مطالب عنوان شده از ناحیه وکیل مذکور راجع به این قسمت از دادنامه معترض عنه علاوه بر غیرمتکی بودن به دلیل واجد تأثیر در مقام با توجه به جهات موجهه منعکس در این جزء از دادنامه مرقوم بگونه ای هم نیستندکه خدشه یا خللی به اساس آن که مبتنی بر ارزیابی ادله موجود و به ویژه گواهی پزشکی قانونی و مجموع محتویات پرونده امر اصدار یافته است وارد ساخته و مغایرت آنرا با موازین شرعی و مقررات قانونی مدلل نمایند علی هذا با رد تجدیدنظرخواهی معموله فوق دادنامه تجدیدنظرخواسته یادشده درقسمت مزبور تأیید می گردد.

رئیس شعبه ۴ دیوان عالی کشور - مستشار

قاسم پناو - جنتی