رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره شرایط تحقق شرکت در قتل
شماره دادنامه | ۹۳۰۹۹۷۰۹۱۰۵۰۰۲۱۶ |
---|---|
تاریخ دادنامه | ۱۳۹۳/۰۶/۲۶ |
نوع رأی | رأی شعبه |
نوع مرجع | شعبه دیوان عالی کشور |
شعبه | شعبه ۳۲ دیوانعالی کشور |
گروه رأی | رای کیفری |
موضوع | شرایط تحقق شرکت در قتل |
قاضی | رضا فرج اللهی علی علیا |
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره شرایط تحقق شرکت در قتل: تحقق بزه شرکت در قتل، مستلزم تساوی نقش شرکای جرم نبوده و چنانچه رفتار هریک از شرکا به تنهایی برای تحقق جرم کافی باشد یا نباشد، شرکت در جرم محقق است.
رأی خلاصه جریان پرونده
آقایان ۱- ج.س. ۲- ع.ش. ۳- م.ش.(هر دو متواری) به اتهام مشارکت در قتل عمدی مرحوم ک.د. (س.) تحت تعقیب قرار گرفته اند. بدین شرح که حسب مفاد گزارش مورخه ۱۳۸۶/۰۸/۲۷ کلانتری ۱۱ شهید رجایی ... مقارن ساعت ۶:۳۰ همان روز در پی اعلام مرکز فوریت های پلیسی ۱۱۰ مبنی بر این که در ضلع جنوبی روستای ... داخل زمین های کشاورزی و در ارتفاعات جسدی کشف که متعلق به ع.د. بوده و جسد در داخل زمین کشاورزی شخصی به نام ح.ف. که مقتول به صورت اجاره ای(ملک را در اختیار) داشته افتاده بود. ج.د. فرزند ۱۴ ساله متوفی که در محل حضور داشته اظهارنموده: پدرم از روز گذشته جهت شخم زدن به سر زمین رفته بود و چون صبح امروز دیدیم مراجعت ننموده، با پسرعمویم در محل حضور یافته که با جنازه وی روبه رو شدیم. نامبرده در اظهارات بعدی نزد مأمورین اظهار نموده: ساعت حدود ۵ الی ۶ رفتم دنبال پسرعمویم به نام پ.د. و به اتفاق هم رفتیم سر زمین که آن جا دیدم پدرم افتاده، صورتش روی زمین بود و سرو صورتش را با کاپشن پیچیده بود و دست هایش را از پشت بسته بود و پاهایش هم بسته بود که ما او را برگرداندیم و دست و پایش را باز کردیم که دیدیم مرده است که بعد به پلیس زنگ زدیم . همسر متوفی به نام س.س. در آگاهی اظهار نموده: همسرم برای شخم زمین رفته بود، حدود ساعت ۵:۵ بعدازظهر بود که دیدم درب حیاط را می زنند، رفتم درب را باز کردم. شخصی گفت: ک. کجاست؟ گفتم: رفته شخم بزند، بعد تا ساعت ده و نیم چند بار به بچه ها گفتم با پدرشان تماس بگیرند چون خودم مریض بودم و سرم درد می کرد و خوابیدم و صبح پسرم را گفتم برو خبر پدرت را بگیر که رفتند و گفتند شوهرت به قتل رسیده است. از قاتل یا قاتلین شکایت و تقاضای رسیدگی دارم. از وی سئوال شده: مشخصات فردی که غروب به درب منزل شما آمده بود را بیان کنید؟ پاسخ داده است: چون هوا تاریک (بود) چهره اش را خوب ندیدم، ولی حدود ۳۰ ساله بود. قد متوسط، میانه اندام بود، بدون ریش و سبیل هم داشت، با لهجه فارسی قزلباش صحبت می کرد. پزشکی قانونی در نظریه مورخه ۸۶/۰۷/۲۷ خود به شرح صفحه ۲۵ پرونده اعلام نموده: جسد متعلق به مردی است تقریبا ۵۰ ساله با قد تقریبی ۱۸۵ سانتی متر و وزن تقریبی ۱۲۰ کیلوگرم ملبس به لباس شخصی... جمود نعشی در حال تشکیل شدن و کبودی نعشی در خلف تنه در حال تشکیل شدن می باشد زمان فوت (نسبت به معاینه صحنه) بیش از ۶ ساعت و کمتر از ۱۲ ساعت تعیین می گردد. در معاینه ظاهری در سر و صورت آثار خون ریزی از بینی دیده شد. در گردن آثار ظاهری ضرب و جرح، خفه کردگی و شیار دیده و لمس نشد. در قدام تنه آثار ضرب و جرح، شکستگی دنده ها و جناغ دیده و لمس نشد... در اندام تحتانی چپ دو بریدگی دیده شد که بریدگی شماره یک در یک سوم میانی قدامی ران چپ به صورت افقی با عرض ۳۸ میلی متر و ۱۶ سانتی متر بالای زانو که لبه تیز آلت جارحه به سمت خارج و مسیر طی شده به سمت داخل ران چپ می باشد. بریدگی شماره ۲ در یک سوم تحتانی ران چپ در سمت خارج ران، به صورت افقی، با عرض ۴۰ میلی متر و ۱۱ سانتی متر بالای زانو که لبه تیز آلت جارحه به سمت خارج و مسیر طی شده به سمت پایین و زانوی چپ می باشد. در اندام تحتانی راست دو بریدگی وجود داشت. بریدگی شماره ۳ در یک سوم تحتانی قدامی ران راست به صورت افقی، با عرض ۳۸ میلی متر و ۱۲ سانتی متر بالای زانو که لبه تیز آلت جارحه به سمت خارج و مسیر طی شده به سمت داخل ران می باشد. بریدگی شماره ۴ حد فاصل یک سوم فوقانی و میانی ران راست به صورت عمودی، با عرض ۳۵ میلی متر و ۲۵ سانتی متر بالای زانو که لبه کند آلت جارجه نامشخص بوده و به اطراف محدود می باشد... در کالبدگشایی جراحات، جراحت ۱ به سمت داخل عمقی شده و باعث پارگی یکی از عروق اصلی ران چپ شده است (جراحت کشنده). جراحت ۲ به سمت خارج و در حد آسیب عضلات ران چپ بوده است (جراحت غیرکشنده)و جراحت ۳ پس از عبور به سمت داخل ران باعث آسیب و پارگی عروق عضلات ران گردیده و تا مراحل انتهایی کالبدگشایی خون ریزی از آن ادامه داشت (جراحت کشنده). جراحت ۴ در حد عضلات ران بوده و باعث آسیب عروق اصلی و مهم نگردیده است (جراحت غیرکشنده) و به شرح برگ ۱۱۹ پرونده اعلام نموده است: با توجه به معاینه صحنه، معاینه ظاهری، کالبدگشایی انجام شده و نتایج آزمایشات سم شناسی و آسیب شناسی که پاسخ آن به این مرکز واصل گردیده است علت فوت عوارض ناشی از آسیب های وارده به اندام های تحتانی در اثر اصابت جسم نوک تیز و برنده تعیین می گردد . متعاقب آن جانشین بازپرسی طی نامه از پزشکی قانونی استعلام نموده و با توجه به آزمایشات انجام شده و با عنایت به این که متهم اظهار داشته کاپشن مقتول را دور سرش پیچانده و روی سرش نشسته است آیا می توان علت فوت را خفگی و بسته شدن مجاری تنفسی متوفی دانست؟ پزشکی قانونی در پاسخ به نامه فوق اعلام نموده: با توجه به شرح معاینه جسد و بررسی پرونده کیفری و نتایج آزمایشات سم شناسی و آسیب شناسی نکات زیر قابل ذکر می باشد: ۱- صدمات ناشی از اصابت جسم نوک تیز در متوفی در مکان هایی ایجاد گردیده که نوعا کشنده نبوده است لیکن در اثر تداوم خون ریزی می تواند سبب فوت وی شده باشد. ۲- با توجه به شرح پرونده کیفری انسداد راه های هوایی خارجی در متوفی به وسیله کاپشن یا هر وسیله دیگر حتی بدون وجود سایر جراحات خود به تنهایی نوعا کشنده می باشد و می تواند در مدت کوتاهی (متوسط ۳-۹ دقیقه) سبب مرگ وی شده باشد. ۳- با توجه به شکل جراحات ناشی از جسم نوک تیز به نظر می رسد همه آن ها توسط یک وسیله جارحه یا دو وسیله مشابه ایجاد گردیده باشد . النهایه پزشکی قانونی به شرح صفحه ۵۸۶ پرونده اعلام نموده که: در حال حاضر با توجه به فقدان آثار خفگی و وجود جراحات خون ریزی دهنده در صورت عدم وجود شرح حال مبنی بر اقرار متهم علت فوت خون ریزی به دنبال جراحات ناشی از اصابت جسم نوک تیز می باشد، لیکن در صورت وجود شواهد قضایی مبنی بر تلاش متهم در انسداد راه های هوایی متوفی، هر دو عامل (یعنی انسداد راه های هوایی و خون ریزی ناشی از جراحات) می توانند سبب مرگ شده باشند. ضمن این که انسداد راه هوایی در یک فرد بی هوش متعاقب خون ریزی و شوک می تواند سبب تسریع در فوت متوفی شده باشد . مأمورین به شرح صورت جلسه مورخه ۱۳۸۶/۰۸/۲۹ تراکتور متوفی را در فاصله یک کیلومتری روستای.... و دو کیلومتری جنوب سد ... کشف می نمایند(صفحه ۳۸) و در خصوص نحوه توقف تراکتور تحقیقات محسوس و نامحسوس به عمل آمده که کسی اطلاعات مفیدی را اعلام ننموده است و مرجع انتظامی اعلام نموده برای شناسایی متهم تحقیقاتی را راجع به افراد خلافکار و سارقین حرفه ای از اهالی به عمل آورده و به یک نفر به نام ج.س. مشکوک و نامبرده را به مقر هدایت نموده اند. بلافاصله مرجع انتظامی اتهام قتل متوفی ک.د. را به وی تفیهم و وی به آن اقرار نموده است و اظهار داشته: بله قبول دارم، بنده به اتفاق ع.ش. و م.ش. اهل ...بودند ک. را به قتل رساندیم. همان روز مجددا از متهم توسط مرجع انتظامی تحقیق به عمل آمده است، وی اظهار نموده: در تاریخ ۱۳۸۶/۰۴/۱۴ در ساعت ۸ صبح من پلیس راه ... ایستاده بودم که به ... می خواستم بروم، سوار اتوبوس شدم با دو نفر بلوچ که سوار اتوبوس بودند آشنا شدم. آن ها گفتند شما ک.. (مقتول) را می شناسید؟ گفتم بله و آن ها گفتند ما از ک. ۲۵ میلیون تومان طلب داریم، ما را اذیت می کند بدهی خود را نمی دهد، من آدرسم را به آن ها دادم و گفتم هر موقع آمدید من شما را نزد او میبرم. تا این که در تاریخ ۱۳۸۶/۰۵/۲۶ آن ها آمدند. گفتم: بیایید شما را ببرم پیش ک.، آن ها قبول نکردند و آن ها بلافاصله رفتند ... تا این که این دفعه با یک دستگاه سمند نقره ای رنگ نزد من آمدند و گفتند بیا برویم به منزل ک. به اتفاق سه نفری رفتیم جلوی کافه ایستادیم. مرا به منزل ک. فرستادند و من رفتم جلوی درب منزل ک. و گفتم من برادر خانم ز. هستم که همسایه ک. می باشد و من به ک. گفتم دو نفر از رفقایت نزد من آمده اند و اعلام داشتند که ما از ک. طلب داریم. پول آن ها را بده. ولی ک. به من گفت آن ها از من پولی طلب ندارند و غلط کرده اند و تو هم دیگر جلوی منزل ما نیایی و گفت حالا برو به آن ها بگو فردا صبح بیایید و من دارم سر زمین می روم که شخم بزنم و من برگشتم نزد آن ها و گفتم، سه نفری ایستادیم تا ک. با تراکتور خودش بیاید و ما با اتومبیل سمند دنبالش رفتیم و او رفت داخل زمین کشاورزی ما هر سه نفر کنار جاده ایستادیم و دیدیم که پایین تر از ک. یک نفر دیگر داشت با تراکتور شخم می زد، حدود ۸ شب مجدد برگشتیم دیدیم تراکتور پایینی رفته و ک. به تنهایی دارد شخم میزند و ماشین سمند را جای درخت های توت پارک کردیم و پیاده به سمت ک. حرکت کردیم و ع. چون پیراهنش سفید بود از تنش بیرون آورد و نزدیک تراکتور که رسیدیم ع. از روی خیش گاوآهن رفت بالا و از پشت سر موهای ک. را گرفت و سر ک. را به سمت فرمان پایین آورد که در همین زمان م. رسید و با چاقو روی پاهای ک. زد و م. تراکتور را خاموش کرد و ک. را کشیدند پایین و حدود ۲۰ قدم ک. فرار کرد و داد می زد که در همین زمان من به اتفاق ع. و م.، ک. را گرفتیم و او را خواباندیم و کاپشن او را از تنش بیرون آوردیم و به سرش بستیم و م. رفت و نخ را از زیر صندلی تراکتور آورد که من با نخ دو تا پای ک. را بستم و او را حدود ۴۵ دقیقه نگه داشتم که کاملا بدن ک. سست شد و افتاد روی زمین و ع. رفت تراکتور را روشن کرد و هر سه نفر سوار تراکتور شدیم و به سمت جاده اصلی حرکت کردیم و به سمند که رسیدیم من به اتفاق م. از تراکتور پیاده شدیم و سوار سمند شدیم و ع. با تراکتور پشت سر ما می آمد و داخل ... که رد شدیم آخر بلوار تراکتور را آن جا گذاشتیم و ع. از تراکتور پیاده شد و سوار سمند شد و به سمت .... حرکت کردیم و جلوی روستای ..... من از ماشین پیاده شدم و آن ها به سمت ... حرکت نمودند و بعد از ۲ ساعت من آمدم ... و تا زمانی که ک. را دفن کردند و من رفتم ... چند شب آن جا ماندم تصمیم گرفتم که خودم را به دادگاه معرفی کنم و تا جلو دادگاه .... آمدم ولی برگشتم و رفتم موضوع را با خاله خودم در میان گذاشتم که خاله ام به من گفت اگر بروی خودت را معرفی کنی تو را می کشند، ولی من گفتم بگذار بکشند. امروز ساعت ۷ صبح رفتم درب کلانتری ...... خودم را معرفی کردم. از متهم سئوال شده است: شما اعلام می دارید تراکتور را بعد از بلوار .... گذاشتید و رفتید چرا تراکتور در ... پیدا شده؟ پاسخ داده: من متعجبم که چه کسی تراکتور را آن جا برده است؟ شاید آن ها (ع. و م.ش.) بعدا برگشته باشند و تراکتور را به ..... منتقل کرده باشند. و در پاسخ به سئوال مأمورین مبنی بر این که آیا خودت نیز ک. را با چاقو زدید یا خیر؟ اظهار نموده: من خودم با چاقو ک. را نزدم. چاقوها را ع. زد و من سر ک. را در بغلم گرفتم و کمک کردم. ولی چاقوهای اصلی را ع. به ک. زده و در تحقیق بعدی که در همان روز از متهم به عمل آمده ضمن تکرار همان مطالب اضافه نموده: ما به اتفاق م.ش. و ع.ش. وی (مقتول) را می کشیدیم که افتاد روی زمین که من کت وی را کشیدم روی سرش و کاملا بستم و متوجه نبودم که چکار می کنم . بازپرس در تاریخ ۱۳۸۶/۰۶/۰۵ تحت عنوان معاونت در قتل عمدی از متهم تحقیق به عمل آورده که متهم همان مطالب را مشروحا تکرار نموده است و اضافه نموده: ع. از گاوآهن بالا رفت و از پشت سر آقای س. را گرفت تراکتور را نگه داشت و گاز زیادی می داد و ما رسیدیم ما پایین بودیم کمک می کردیم او را پایین بکشیم من سمت راست راننده بودم و م. سمت چپ راننده بود و او را می زدند. ع. وقتی سرش را گرفته بود چاقوی بزرگ داشت و او را زد. وقتی پایین آمدیم او را خواباندیم و کاپشن او را بر سرش پیچیدیم و من روی سرش نشسته بودم. آن ها می زدند . اولیای دم در دادسرا علیه قاتل یا قاتلین اعلام شکایت نموده و همسر متوفی اعلام کرده است: ورثه مرحوم عبارت از خودش و دو پسر (بالغ) به نام های ح. و ج. و یک دختر ۸ ساله و یک پسر سه ساله بوده و والدین متوفی نیز قبلا فوت شده اند و اظهار نموده که اصلا افرادی به نام های ع.ش. و م.ش. را نمی شناسد و تاکنون چنین افرادی برای مطالبه طلب به درب منزل متوفی مراجعه ننموده است و اضافه نموده: فقط همان روز چون حامله هم هستم رفته بودم دکتر، زمانی که برگشتم حدود ساعت دو و نیم شاید مقداری بیشتر بود که آمدم، ک. داخل حیاط ایستاده و آماده می شد که با تراکتور برود سر زمین، وقتی من آمدم گفت تو که رفتی تا الآن من نگران شدم. بعد از این ک. از همان جا با تراکتور رفت سر زمین و بعد از آن ساعت حدود ۵، ۵/۵ بود که یک نفر که قد متوسط داشت و زیاد چاق یا لاغر هم نبود و ریش نداشت فقط سبیل داشت و جوان بود آمد سه مرتبه در حیاط را زد و سئوال کرد ک. رفته برای شخم؟ گفتم: بله ولی به من نگفت کجا می روم برای شخم، و من گفتم کاری چیزی دارید؟ گفت: بیکار هم نیستم یعنی کار دارم. ولی نگفت چه کار دارد . خانم ب.س. (فردی که متهم وی را به عنوان خاله خود معرفی نموده و اعلام داشته موضوع قتل را با وی در میان گذاشته ولی مشارالیها او را از اعتراف به قتل نهی کرده است. عضو ممیز). اظهار می دارد ج. دروغ گفته است و اصلا با من صحبتی نکرده است. ج. به صورت عادی نمی باشد. من بیمار هستم و چیزی یادم نیست. بازپرس اظهارات گواه فوق را به متهم تفهیم نموده، متهم اظهار داشته است: هرچه من گفته ام واقعیت مطلب است. می توانید مرا با او روبرو کنید. شاید به خاطر بیماری انکار کرده باشد، من همه جوانب را سنجیده ام و با عذاب وجدان مجبور به مراجعه به دادسرا و معرفی خود شده ام و همه واقعیت همان است که قبلا گفته ام . از متهم در جلسات متعدد تحقیق و اتهام وی از معاونت در قتل عمدی به وی تفهیم گردیده است که وی همان اظهارات خود را تکرار کرده است و در صفحه ۲۴۶ اظهار می دارد: من قبلا هم بارها و بارها گفته ام من چاقویی نداشتم که به مقتول بزنم ولی من به دستور آن ها کاپشن مقتول را از تنش درآوردم و دور سرش پیچیدم و آستین های کاپشن را دور سرش گره زدم و بعد نشستم روی سر مقتول آن قدر که جان بدهد. دادسرا نهایتا با صدور قرار مجرمیت هر سه متهم به اتهام مشارکت در سرقت و کیفرخواست پرونده را به دادگاه ارسال نموده که حسب الارجاع شعبه ۲ دادگاه کیفری استان عهده دار رسیدگی گردیده است. اولیای دم طی لایحه ای اعلام نموده اند که به فردی به نام ل.ق. و چهار نفر دیگر که جهت مطالبه وجه به مقتول مراجعه کرده اند مظنون هستند و شاید همان ل.ق. و دوستش مشخصات جعلی م.ش. و ع.ش. را برای خود انتخاب کرده اند. دادگاه پس از آن پرونده را جهت انجام تحقیقات لازم و شناسایی و دستگیری قاتلین و صدور قرار مناسب و اظهارنظر و تنظیم کیفرخواست به دادسرا اعاده نموده است. وکیل اولیای دم(آقای ع.ح.) نیز در همان راستای اظهارات اولیای دم تقاضای رسیدگی نموده است. دادگاه در تاریخ ۱۳۸۹/۰۶/۳۰ با حضور سه تن از اولیای دم به اسامی خانم س.س. و آقایان ج. و ح.د. و وکیل اولیای دم و متهم و وکلای تسخیری هر سه متهم و نماینده دادستان تشکیل جلسه داده است. ابتدا اولیای دم و وکیل آن ها شکایت خود را طرح و تقاضای قصاص نفس متهمین را نموده اند. سپس به متهم تفهیم اتهام شده که وی همان مطالب قبلی را تکرار نموده است و وکلای متهمین نیز دفاعیات خود را بیان کرده اند و در جلسه ۱۳۹۱/۰۱/۲۸ نیز نماینده دادستان به شرح کیفرخواست تقاضای صدور حکم شایسته را نموده و اولیای دم تقاضای قصاص متهمین را نموده اند و متهم نیز با پذیرش اتهام همان اظهارات پیشین خود را تکرار نموده است و وکلای تسخیری متهمین نیز دفاعیات خود را بیان کرده اند. دادگاه از آقای ن.س. (برادر متهم) به عنوان مطلع در حضور متهم و وکیل وی تحقیق نموده که وی اظهار داشته: برادرم می گفت من قتل کرده ام، من تعجب کردم که چرا ج. این کار را کرده است! حتی قبلا می آمد می گفت که راننده ام یک نفر را با ماشین زده است و کشته است و در بچگی یک بار انبار ما را آتش داد. ایشان مشکلات خاص داشته است و خیلی اذیت شده است . در همان جلسه دادگاه از متهم تحقیق نموده، وی اظهار می دارد: حرف های برادرم را قبول ندارم. من قبول دارم که مرتکب این قتل شده ام و من در قتل شرکت داشته ام و هر چه را که قبلا گفته ام قبول دارم و من توضیح داده ام. البته من چاقو نزدم. من دست و پایش را بستم. من کاپشن را نیز برداشتم و صورتش را بستم و البته نمی دانم چرا من این کار را کردم. وقتی که مرد من گذاشتم و رفتم. البته من روی سرش نشستم. نمی دانم کجایش نشستم. دادگاه سئوال کرده که: شاکیه می گوید شما را شب (وقوع) قتل دیده و شما آن جا رفته اید و خبر شوهرش را گرفته اید. چه می گویید؟ جواب داده: من رفتم و از همسرش خبر ک. را گرفتم. گفت: رفته سرکار، من رفتم سر زمین با همان دو نفر گذاشتم رفتم وکیل متهم در راستای اظهارات موکل از وی دفاع نموده است. دادگاه مجددا در تاریخ ۱۳۹۱/۰۲/۰۳ با حضور متهم و وکلای تسخیری متهمین و نماینده دادستان تشکیل جلسه داده که متهم در این جلسه اظهار نموده: من مرتکب قتل نشده ام و اطلاعی از موضوع ندارم و اگر اقرار کرده ام به لحاظ مشکلات خانوادگی بوده است... خدا می داند من بی گناهم، والا تا به حال اعدام شده بودم. دادگاه سئوال نموده: شما اسم دو نفر را در مشارکت در قتل نام برده اید چه می گویید؟ جواب داده: من در ... که سرباز بودم می گفتند طایفه ...خطرناک هستند. من اسم دو نفر را الکی آوردم که بگویم دو نفر از طایفه خطرناک مرتکب قتل شده اند. در صورتی که چنین افرادی وجود خارجی نداشته اند و واقعیت ندارد. من اشتباه کرده ام که به کار ناکرده اقرار کردم. خدا من را ببخشد. خدا من را ببخشد. دعا می کنم که قاتلین شناسایی و دستگیر شوند. وکیل متهم در دفاع از موکل اظهار نموده و اظهار داشته: موکل به دلایل ذیل قاتل نبوده و نمی باشد. چه آن که چنانچه هیکل موکل را در نظر بگیریم و سن وی را در نظر قرار دهیم و وضعیت و قیافه مرحوم را لحاظ کنیم (ناخواناست) باید گفت امکان انجام این قتل توسط موکل امکان پذیر نیست موکل سابقا و فی الحال به کرار بیان می نماید حدود ۶۰ کیلو وزن دارد که ۴ سال قبل کمتر از این وزن و هیکل داشته، چگونه است وی با این هیکل مرحوم با آن سن و هیکل را از تراکتور پایین بکشد و ضربات چاقو وارد نماید یا او را ببندد؟ علی ایحال وضعیت جسمانی حاضر موکل با آن شخص که همسر مرحوم توصیف نموده نیز هم خوانی ندارد تا چه رسد به آن موقع، اگر چه موکل اقرار دارد ولی به واقع اقرار موکل منطبق با واقع نیست گو این که در جلسه حاضر و قبلا به شدت از اقرار خود عدول نموده است از آن جایی که دلیلی جز اقرار موکل به شرح پیش گفته وجود ندارد، لذا رد اتهام و بی اعتباری اقرار ایشان مورد استدعاست و در جلسه بعدی که در تاریخ ۱۳۹۱/۰۴/۰۵ با حضور تعدادی از اولیای دم تشکیل شده است متهم منکر قتل (اعم از مشارکت یا معاونت) گردیده و اظهار نموده: من یک اشتباه مرتکب شدم و قتل را به گردن گرفتم. یک سری مسایل با زن و پدر و برادرم داشتم. بیشتر با زنم مشکل داشتم. قتل را به گردن گرفتم. چون به من گفته بودند که یک نفر رفته سراغ گرفته و این حرف را به خانمش (خانم مقتول) گفته من هم همان حرف را تکرار کردم تا قبول کنند و آنچه قبلا گفته ام صحت ندارد و واقعیت این است که من مرتکب قتل نشدم. وی در جلسه بعدی نیز ضمن انکار اتهام انتسابی اظهار نموده: واقعا مرتکب قتل نشدم، همه آن ها (که گفته ام) دروغ بوده است. دادگاه سپس در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۲۸ تشکیل جلسه داده تا از ع.د. (پسر عموی ج.د.) و خانم ب.س. به عنوان مطلعین تحقیق نماید که با حضور تعدادی از اولیای دم مقتول (ج. و ح.د.) و متهم و وکیل متهم تشکیل گردیده، اولیای دم اعلام نموده اند ب. فوت نموده است و ع.د. در جلسه دادگاه حاضر نشده و متهمین به نام های ع.ش. و م.ش. وجود خارجی ندارند، فلذا تقاضای قصاص ج.س. و قاتلین ناشناس را نموده اند. دادگاه به متهم اتهام معاونت در قتل عمدی را تفهیم و متهم مجدد منکر بزه انتسابی شده و وکیل به شرح مذکور از وی دفاع کرده است. دادگاه با اعلام ختم رسیدگی با توجه به اظهارات متهم (ج.س.) و اقاریر وی در مراحل مختلف تحقیق و رسیدگی اقدام وی را تحت عنوان معاونت در قتل دانسته و با احراز بزهکاری وی مستندا به ماده ۲۱۷ قانون مجازات اسلامی مشارالیه را به تحمل شش سال و صد روز حبس با احتساب ایام بازداشت قبلی محکوم نموده و در خصوص اتهام مشارکت در قتل را با توجه به عدم احراز عنصر مادی جرم قتل و توجها به انکار متهم و رأی صادره فوق در قالب معاونت در جرم و این که (به نظریه پزشکی قانونی علت قتل ناشی از خفگی قید نشده هر چند متهم به کشیدن کاپشن بر روی صورت و سر مرحوم و نشستن بر روی آن اقرار دارد، ولی احراز نگردیده است که این عمل منجر به قتل شده باشد و اگر پزشکی قانونی بعدا به این موضوع اشاره کرده است در فرض و سئوال دادگاه بوده است، بدین لحاظ در راستای ماده ۱۷۷ قانون آئین دادرسی کیفری دادگاه های عمومی و انقلاب و با تمسک جستن به اصالت البرائه و اصل ۳۷ قانون اساسی حکم برائت متهم از اتهام قتل مرحوم صادر و اعلام نموده است و بدل پرونده را جهت شناسایی و دستگیری متهمین متواری مفتوح نگه داشته است. این رأی پس از ابلاغ در مهلت قانونی از سوی آقای م. وکیل متهم و احدی از اولیای دم متوفی با تقدیم لایحه های جداگانه مورد اعتراض قرار گرفته است. پرونده به دفتر دیوان عالی کشور ارسال و به این شعبه ارجاع گردیده است.
رأی شعبه دیوان عالی کشور
نظر به این که اولا: در خصوص سوابق و وضعیت رفتار مقتول هیچ گونه تحقیقی به عمل نیامده که آیا وی در امور قاچاق مواد مخدر فعالیتی داشته یا خیر؟ و کلا متوفی با قاچاقچیان مواد مخدر مراوده و رابطه ای داشته که انگیزه قتل وی شده باشد یا خیر؟ ثانیا: در خصوص اظهارات همسر مقتول مبنی بر مراجعه ل.ق. و همراهان وی جهت مطالبه طلب از مقتول تحقیقی به عمل نیامده است. ثالثا: متهم به کرات شیوه قتل متهم را بدین نحو توصیف نموده که دو متهم دیگر با چاقو به پاهای مقتول ضربات زده و وی کاپشن متوفی را از تنش بیرون آورده و به دور سرش پیچیده و روی او نشسته تا وی فوت نموده است که در صورت احراز فرض مذکور عمل متهم از مصادیق ممسک تلقی شده و استناد دادگاه به ماده ۲۰۷ قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۰ صحیح نمی باشد. رابعا: در نظریه اخیر پزشکی قانونی در تعیین علت مرگ مقتول، انسداد راه های هوا و تنفسی مقتول را نفی ننموده و از آن جایی که تحقق بزه مشارکت در جرم مستلزم تساوی نقش شرکاء و مباشرین جرم نبوده و رفتار هر یک به تنهایی برای تحقق جرم کافی باشد یا نه مجازات فاعل مستقل جرم را دارد که از این حیث در صورت تکافوی دلیل علیه متهم، عمل وی می تواند از مصادیق مشارکت در قتل باشد که لازم است برای احراز هر یک از عناوین مذکور در بندهای مذکور (ثالثا و رابعا) تحقیقات جامع معمول و سپس اتخاذ تصمیم گردد، علی هذا با توجه به نواقص مذکور رأی دادگاه قابل ابرام نبوده و از این حیث مستندا به بند (ب) ماده ۲۶۵ قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امورکیفری ضمن نقض رأی تجدیدنظرخواسته، رسیدگی مجدد پرونده به دادگاه صادرکننده رأی محول می گردد.
شعبه ۳۲ دیوان عالی کشور - رئیس و عضو معاون
رضا فرج اللهی - علی علیا