رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره شرط تحقق بزه آدم ربایی

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۵۰۹۹۷۰۹۰۷۴۰۰۰۳۸
شماره دادنامه۹۵۰۹۹۷۰۹۰۷۴۰۰۰۳۸
تاریخ دادنامه۱۳۹۵/۰۳/۱۷
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهانتقالی
گروه رأیرای کیفری
موضوعشرط تحقق بزه آدم ربایی
قاضیمحمدرضا صابر
غلامرضاخلف رضائی
محمد رضاالهی منش

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره شرط تحقق بزه آدم ربایی: تحقق بزه آدم ربایی، منوط به سبق تصمیم مرتکب و صدق عرفی آدم ربایی به عمل ارتکابی وی بوده و چنانچه قصد و انگیزه ی متهم، فعلی غیر از آدم ربایی باشد، تحقق این عنوان مجرمانه منتفی است.

رأی شعبه دیوان عالی کشور

به دلالت اوراق پرونده در تاریخ ۹۱/۱۱/۴ آقای ح. ر. که طفلی ۱۰ ساله بوده به مأمورین کلانتری مرکز شهرستان کردکوی مراجعه و اظهار کرده که در داخل کوچه ولاغوز در حال حرکت بودم که شخصی به نام الف. م. با موتورسیکلت مرا سوار کرده و به زور به داخل منزل خود برده و دهنم را بسته و کتک کاری کرده و به زور با من عمل لواط انجام داده و بعد که بیرون آمدم به خانواده ام گفتم و به درب خانه شان رفته ولی نامبرده در خانه نبود و مأمورین پس از هماهنگی با مقام قضایی به درب منزل مشتکی عنه مراجعه و او را در حالی که در قسمت انتهایی اطاق و در بین لباس ها مخفی شده بوده دستگیر و طفل نامبرده به پزشکی قانونی معرفی و آقای ع.ر. پدربزرگ طفل یاد شده از آقای الف. م. شکایت و تقاضای رسیدگی کرده و شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان کردکوی عهده دار رسیدگی شده و پزشکی قانونی طی نامه شماره ۰۵/۲۸۲/۱۷۹۷-۱۳۹۱/۱۱/۴ اعلام کرده از آقای ح.ر. معاینه به عمل آمد آثاری از ضرب و جرح ناشی از دخول جسم نعوظی مشهود نمی باشد و لازم به ذکر است که در صورت استفاده از مواد لغزنده و یا تمکین و یا گذشت زمان می تواند آثاری مشهود نباشد در تحقیق به عمل آمده، آقای ح. ر. اجمالا بیان داشته من در داخل کوچه با ع.د. که دوستم بود مشغول بازی بودم و م. گفت بیا به منزلمان برویم تا به شما خرگوش نشان بدهم من و ع.د. به طرف منزل او رفتیم و ع.به منزل خود رفت و من به اتفاق م. به داخل خانه او رفتیم و او مرا به داخل اطاق برد و به زمین زد و بالش زیر سرم گذاشته و مورد تجاوز و لواط قرار داد و یک لحظه که از من جدا شد فرار کردم و ماجرا را به مادربزرگم گفتم و مشتکی عنه آقای الف. م. نیز اجمالا بیان داشته قبول دارم امروز ساعت ۱۰ در جلو منزل بودم که ح. ر. به اتفاق ع.د. در حال بازی بودند و چون لباس های ح. ر. تنگ و چسبنده و خودش پسری تپل و چاق بود لحظه ای شیطان به درونم آمد و نتوانستم جلوی غرایز و احساسات جنسی خود را بگیرم و به بهانه تماشا کردن خرگوش او را که تنها شده بود به داخل منزل برده و در اطاق با او لواط کردم و...بازپرس از آقای ع.د. به عنوان گواه تحقیق کرده و او اجمالا اظهار کرده با دوستم ح. ر. در داخل کوچه در حال بازی کردن بودیم الف. م. پیش موتورسیکلت نشسته بود گفت بیائید خرگوش مرا ببینید خرگوش خوب دارم من رفتم منزل و ح. ر. در آنجا تنها ماند پیش م. و دیگر خبر ندارم و مادر ح. ر. اظهار کرده شوهرم در زندان است و بازپرس او را به عنوان قیم اتفاقی تعیین تا شکایت خود را بیان کند و او اظهار کرده حسب اظهارات فرزندم مشتکی عنه با او لواط انجام داده و از او به خاطر آدم ربائی و لواط شکایت دارم و خواستار اشد مجازات برای او هستم. و بازپرس در تاریخ ۱۳۹۱/۱۱/۵ اتهام آدم ربایی را به آقای الف. م. تفهیم کرده و او دفاعا گفته درب منزل بودم دیدم ح. ر. داخل کوچه بازی می کرد یک لحظه شیطان مرا گول زد به او گفتم ح. من سگ کوچولو دارم بیان برویم نگاه کنیم و او را به داخل منزل بردم و...بازپرس بدوا قرار بازداشت موقت متهم را صادر و دادستان نیز با آن موافقت کرده و سپس با ذکر مستندات قانونی و با اشاره به رأی وحدت رویه دیوان عالی کشور راجع به رسیدگی توأمان قرار عدم صلاحیت به شایستگی رسیدگی دادگاه کیفری استان گلستان صادر و پس از جلب موافقت دادستان پرونده را ارسال کرده و حسب الارجاع پرونده در شعبه سوم دادگاه کیفری استان گلستان مورد رسیدگی قرار گرفته و این دادگاه در وقت فوق العاده اتهامات آدم ربائی و لواط ایقابی را به متهم تفهیم و دفاع او را اخذ و بعدا او را پس از فک قرار بازداشت موقت و با اخذ کفیل به وجه الکفاله پنجاه میلیون ریال آزاد کرده و در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۴ در وقت مقرر تشکیل جلسه داده و پس از انجام محاکمه و اخذ دفاع متهم در ارتباط با عمل لواط و اعلام ختم دادرسی به اتفاق آراء طی دادنامه شماره ۹۲۰۹۹۷۱۷۱۱۶۰۰۰۲۰-۱۳۹۲/۳/۴ به شرح استدلال مقید در آن علما بزهکاری متهم را درحد عمل تفخیذ محرز و مسلم دانسته و مستندا به مواد ۱۲۰ و ۱۲۱ قانون مجازات اسلامی او را به تحمل یکصد ضربه تازیانه حدی محکوم و رأی صادره را حضوری و ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی در دیوان عالی کشور اعلام کرده و پس از ابلاغ دادنامه در فرجه قانونی محکوم علیه از جهت محکومیت حاصله و شاکی نیز به جهت عدم توجه و رسیدگی به اتهام آدم ربایی به حکم صادره و تقاضای تجدیدنظرخواهی نموده و پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و پس از وصول جهت رسیدگی به این شعبه (۱۴ دیوان عالی) ارجاع شده و این شعبه پس از تهیه گزارش و بررسی محتویات پرونده و اخذ نظریه کتبی دادیار دیوان عالی کشور و انجام مشاوره طی دادنامه شماره ۹۳۰۹۹۷۰۹۰۷۴۰۰۶۶۹-۱۳۹۳/۶/۴ به شرح استدلال منعکسه ضمن رد تجدیدنظرخواهی تجدیدنظرخواهان، مستندا به بند (الف) ماده ۲۶۵ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب ۱۳۷۸ دادنامه معترض عنه را ابرام و در پایان به دادگاه صادر کننده حکم توجه داده که درخصوص اتهام لواط ایقابی و نیز آدم ربایی اتخاذ تصمیم و اظهارنظر نشده است. پس از اعاده پرونده و وصول آن دادگاه طی دادنامه شماره ۹۳۰۹۹۷۱۷۱۱۶۰۰۰۲۱۰-۱۳۹۳/۸/۸ درخصوص اتهام آقای الف. م. دایر بر ارتکاب عمل لواط ایقابی به عنف و اکراه با مجنی علیه آقای ح. ر. به شرح استدلالی که به عمل آورده به لحاظ فقدان ادله اثباتی شرعی و قانونی کافی و با توجه به حاکمیت اصل کلی برائت و به استناد اصل ۳۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و بند (الف) ماده ۱۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۷۸ حکم بر برائت نامبرده صادر و اعلام و درخصوص اتهام آدم ربائی با این استدلال که چون بزه معنون از جمله جرائم موضوع تبصره یک ماده ۲۰ قانون اصلاح موادی از قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب مصوب ۱۳۸۱ نمی باشد که در صلاحیت ذاتی دادگاه کیفری استان باشد و یا از جمله جرائمی نمی باشد که مستقیما در دادگاه رسیدگی گردد و رسیدگی به آن در این دادگاه در راستای رأی وحدت رویه شماره ۸۷/۷۰۹ هیأت عمومی دیوان عالی کشور در صورت احراز مجرمیت و صدور کیفرخواست از سوی دادسرا می باشد، مقرر داشته بدل مفید تهیه و به دادسرای عمومی و انقلاب کردکوی اعاده تا پس از تکمیل تحقیقات و احراز مجرمیت و صدور کیفرخواست، به مرجع صالح ارسال گردد و رأی صادره را ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی در دیوان عالی کشور اعلام کرده است. (برگ ۳۴ لازم به ذکر است که برگ های ۱ تا ۱۳ پرونده مربوط به تحقیقات قبلی شعبه اول بازپرسی و ۱۴ تا ۲۸ مربوط به اقدامات و رسیدگی های قبلی شعبه سوم دادگاه کیفری استان و ۲۹ تا ۳۳ مربوط به گزارش و دادنامه این شعبه- ۱۴ دیوان عالی- می باشد.) پس از اعاده پرونده و وصول آن، رسیدگی به شعبه اول بازپرسی محول و این بازپرسی اقدام به احضار آقای الف. م. کرده و متهم طی لایحه ای یک برگی که تحت شماره ۹۱/۱۴۴ به ثبت رسیده اجمالا بیان کرده اتهام آدم ربایی را قبول ندارد و در اثر شکنجه در کلانتری به عمل لواط اعتراف کرده و شاکی دلیل محکمه پسندی ارائه نداده و پزشکی قانونی هم در نظریه خود اعلام نموده که عمل لواط صورت نگرفته و در پایان خواستار صدور حکم شایسته شده است. (برگ ۳۹) بازپرس از توجه به محتویات پرونده ختم تحقیقات را اعلام و طی قرار شماره ۹۳۰۹۹۷۱۷۷۲۶۰۱۱۷۱-۱۳۹۳/۱۰/۶ با استناد به ماده ۶۲۱ قانون مجازات اسلامی (کتاب تعزیرات) قرار مجرمیت متهم را صادر و اعلام و دادستان با آن موافقت و کیفرخواست صادر کرده است (برگ ۴۰ و ۴۱) دادگاه در تاریخ ۹۴/۲/۲۱ در وقت مقرر با حضور اعضاء و نماینده دادستان تشکیل جلسه داده و شاکی به همراه پدرش در جلسه حضور یافته ولیکن متهم با وصف ابلاغ قانونی و انتظار حضور نیافته و نماینده دادستان اظهار کرده خواسته به شرح کیفرخواست تقدیمی بوده و با توجه به نوع عمل ارتکابی که مخل امنیت اخلاقی جامعه است تقاضای تعقیب نامبرده را دارم و آقای ع. ر. پدر ح. ر. اظهار کرده در مورخه ۹۳/۱۱/۴ (۹۱ درست است عضو ممیز) فرزندم ح. در داخل کوچه ابوطالب مازندرانی محل مسکونی پدرم بازی می کرده و حدود ساعت ۹ بوده آقای الف. م. ی با یک سگ در دستش بوده از داخل خانه خودش که در همان نزدیکی بوده بیرون می آید و پسرم با دوستش علی دامغانی بازی می کرده و پدر علی دامغانی فرزندش را صدا می کند که بیاید داخل خانه و با او کار دارد و الف. م. که پسرم را در داخل کوچه تنها می بیند به او می گوید بیا سگ را نگاه کن و با این ترفند وقتی پسرم به او نزدیک می شود بلافاصله دهن پسرم را می گیرد و به زور او را می کشد و می برد داخل حیاط و در داخل حیاط عمل لواط را انجام می دهد البته می برد داخل اطاقش و عمل لواط را انجام می دهد و تهدید می کند که به کسی نگوئید و اگر بگویی تو را می کشم و من در آن زمان به خاطر درگیری و مواد مخدر در زندان بودم و تقاضای تعقیب او را دارم و در پاسخ به پرسش دادگاه که آیا آقای س.د. پدر ع.د. وقتی فرزندش را صدا کرد در همان لحظه الف. م. را در خیابان مشاهده کرده است؟ اظهار کرده بنده نمی دانم اما پسرش ع.د.، الف. م. را با سگ مشاهده کرده است. دادگاه به آقای ح. ر. خطاب کرده که دقیقا شکایت و شرح واقعه را بیان نمائید و او اجمالا بیان نموده روز قبل از واقعه دوستم به نام ع.د. آمد خانه ما و با همدیگر بازی می کردیم چون او تفنگ بادی دارد گنجشک شکار می کنیم و به او گفتم رسول می آیم دنبال شما و در داخل کوچه شما با هم بازی کنیم، داخل آب لاک پشت بود می خواستیم لاک پشت بگیریم و حدود یک ساعت بازی کردیم آقای الف. م. با سگ آمد به خیابان یعنی از داخل خانه خودش آمد و خانه دوستم کنار خانه آنها است بابای ع. از روی سکوی خانه خودشان ع. را صدا کرد و ع. رفت و بنده تنها ایستاده بودم به من گفت بیا سگ بنده را ببین و بنده رفتم جلوی درب خانه آنها داخل کوچه سگ را ببینم چون داخل کوچه کسی نبود و خلوت بود دهن بنده را گرفت و به زور برد داخل خانه و داخل خانه کسی نبود مادرش سرکار بود و مرا برد داخل اطاق و با بنده لواط انجام داد و تهدید کرد که اگر به کسی بگویی تو را می کشم و من آمدم خانه عمویم و عمویم با شوهر عمه ام رفت جلوی خانه آنها و به پلیس زنگ زد و پلیس آمد و گشتند و او زیر رختخواب بود پیدایش کرده و او را به کلانتری بردند و بنده هم رفتم و از هر دوی ما تحقیق کردند و از محل بازی تا جلوی خانه حدود شش یا هفت متر فاصله داشته است و حرف دیگری ندارم. (برگ ۵۰ تا ۵۲) دادگاه از توجه به محتویات پرونده ختم دادرسی را اعلام و به اتفاق آراء طی دادنامه شماره ۹۴۰۹۹۷۱۷۱۱۶۰۰۰۲۹-۹۴/۲/۲۳ با عنایت به اظهارات بی شائبه و مقرون به واقع طفل خردسال ( ح. ر. ) و اقرار اولیه متهم به شرح برگ ۵ پرونده و کیفرخواست صادره و این که حسب دادنامه شماره ۹۲۰۹۹۷۱۷۱۱۶۰۰۰۲۰ همین شعبه بردن وی در داخل خانه جهت عمل تفخیذ محرز و به تحمل یکصد ضربه تازیانه حدی محکوم گردیده، بزهکاری متهم را محرز و مسلم دانسته و مستندا به ماده ۶۲۱ قانون مجازات اسلامی (کتاب تعزیرات) با توجه به این که سن مجنی علیه کمتر از ۱۵ سال می باشد آقای الف. م. را به تحمل پانزده سال حبس تعزیری بابت بزه آدم ربایی محکوم و حکم صادره را غیابی و ظرف مدت بیست روز (ده روز درست است عضو ممیز) پس از ابلاغ واقعی قابل واخواهی در همین دادگاه اعلام کرده است. آقای الف. م. از حکم صادره واخواهی کرده و شعبه دوم دادگاه کیفری شهرستان گرگان طی دادنامه شماره ۹۴۰۹۹۷۱۷۱۱۶۰۰۰۶۱-۹۴/۴/۸ به شرح استدلال مقید در آن ضمن رد اعتراض واخواه مستندا به مواد ۲۱۷ و ۲۱۸ قانون آیین دادرسی کیفری دادنامه واخواسته را عینا تأیید و رأی صادره را حضوری و ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل اعتراض در دیوان عالی کشور اعلام کرده است. آقای م. ش. که با تقدیم یک برگ وکالتنامه به وکالت از آقای الف. م. وارد پرونده گردیده و پس از ابلاغ دادنامه با پرداخت هزینه دادرسی در فرجه قانونی به وکالت از آقای الف. م. با تقدیم لایحه ای به حکم صادره اعتراض و ضمن ذکری مصادیقی که در ماده ۶۲۱ قانون مجازات اسلامی (کتاب تعزیرات) آمده و با اشاره به بی بهره بودن موکل از حقوق شهروندی در دفاع نسبت به اتهام منتسبه و تناقض بین اظهارات مادر و پدر مجنی علیه ( ح. ر. ) و نیز اظهارات ضد و نقیض مجنی علیه که گاه گفته الف. م. با موتورسیکلت مرا برد و گاه گفته م. گفت بیا به تو خرگوش نشان بدهم و من رفتم و یک بار از خرگوش نام برده و بار دیگر نام سگ را آورده و نیز فاصله محل بازی تا خانه م. را شش الی هفت متر اعلام کرده و این که موکل منکر این بزه بوده و دلیل محکمه پسند در پرونده وجود ندارد و نیز با توجه به عدم ارکان تشکیل دهنده جرم آدم ربایی و این که طبق قاعده تفسیر به نفع متهم هر تردیدی درباره مجرمیت باید به نفع متهم تفسیر شود و همه تناقضات موجود در پرونده به ضرر موکل تفسیر شده، تقاضای تجدیدنظرخواهی و نقض دادنامه صادره و رسیدگی مجدد کرده و پرونده به دیوان عالی کشور ارسال شده و پس از وصول و ثبت به کلاسه فوق به این شعبه ارجاع گردیده است.هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای غلامرضا خلف رضائی عضو ممیز و بررسی اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای الهی منش دادیار دیوان عالی کشور اجمالا مبنی بر با توجه به محتویات پرونده تقاضای نقض دادنامه فرجام خواسته و رسیدگی مجدد در شعبه هم عرض را دارد، مشاوره نموده چنین رأی می دهد: