رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره شرط تحقق بزه معاونت در جرم

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره شرط تحقق بزه معاونت در جرم: تحقق بزه معاونت درجرم، منوط به داشتن وحدت قصد با مباشر و عدم شرکت در عملیات اجرایی جرم است.

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۵۰۹۹۷۰۹۲۵۱۰۱۱۵۸
شماره دادنامه۹۵۰۹۹۷۰۹۲۵۱۰۱۱۵۸
تاریخ دادنامه۱۳۹۵/۰۶/۱۴
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۳۶ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای کیفری
موضوعشرط تحقق بزه معاونت در جرم
قاضیفریبرزلشگری
ابراهیم بهنام اصل
محمدسلیمانی
فتوت نصیری سوادکوهی

رأی خلاصه جریان پرونده

مطابق محتویات پرونده و دادنامه مشروح شماره ۶۰۰۰۰۳۲-۹۵/۲/۲۸ صادره از شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان مازندران خانم ع.الف. متولد ۱۳۷۱ که دانشجو بوده است با مساعدت و مشارکت شخصی بنام و.الف. ق.الف. متولد ۱۳۶۳ با داشتن ارتباط نامشروع طرح و نقشه قتل عمدی مرحوم م.الف. همسر دائمی خانم ع.الف. را کشیده و اجراء کرده اند. جسد مقتول در تاریخ ۹۲/۳/۲۲ در جاده مسیر ... در حالی کشف می شود که در کنار جسد دو قطعه سنگ خون آلود بوده است که سنگ اول کلوخ بوده و خرد و خون آلود شده است و سنگ دوم سنگ سفید و خون آلود در محل مانده و آثار شکستگی در ناحیه پیشانی و سر مقتول قابل مشاهده بوده است. ورثه و اولیاءدم مقتول، پدر او بنام س. و مادر او خانم ف.ح. می باشند. همسر مقتول ابتداء اظهار بی اطلاعی می نماید و با کنترل و بررسی پیامک ها و تماس های تلفنی وی و کشف ارتباط او با متهم و.الف. پس از بازداشت، لب به سخن گشوده و اظهار می دارد که در پارک ... با همسرش بودند که یک لحظه فردی بنام و.الف. ناگهان از پشت سر با چوبی بر سر همسرش زده و پس از افتادن همسرش که خواسته بلند شود ضربه دومی را نیز بر سر او کوبیده و داخل صندلی عقب ماشین پراید خود گذاشته و برده است و خانم ع.الف.(متهمه) ترسیده و فرار کرده و به منزل خود رفته و متوجه شده است که و.الف. شوهر او را برده و جسد را مخفی کرده است و پیام داده که راحت شدیم من گفتم چی شده چکار کردی گفت فقط راحت شدیم و جواب مرا نداد. و.الف. به من گفته بود م. را دو روز پیش من بیاور تا پیش من باشد تو را طلاق دهد و در شب حادثه و.الف. به من گفت مقتول را بیار پارک ... و من ایشان را ببرم خانه خودم و با او حرف بزنم تا تو را طلاق دهد (ص ۱۸۶ و ۱۸۷). پس از تحقیق از متهم و.الف. در صفحات ۲۰۱ و ۲۰۵ پرونده می گوید که همسر مقتول پیشنهاد قتل او را به من داد و رفتیم دو لقمه ساندویچ خریدیم بعد قرار شد ایشان همسرش را به پارک ... بیاورد و این کار را کرد و من با ماشین پراید اطراف پارک دور می زدم تا آنکه ع. زنگ زد که من او را کشتم (این حرف منطقی به نظر نمی رسد که در پارک عمومی که محل تردد عموم است یک زن به راحتی بتواند با ضربات در سر شوهرش او را به تنهایی به قتل برساند) من هم خود را سریع به پارک رساندم و دیدم ع. ابتدای پارک کنار کیوسک ایستاده و مقتول روی زمین کنار صندلی کمی دورتر افتاده و دست و پایش می لرزید و بعد به کمک متهمه، مقتول را داخل پراید گذاشتیم از آنجایی که قبلا به کافه ... در جاده ... رفته بودیم، ع. گفت مقتول را آنجا کنار جاده اصلی خاکی دارد ببریم و به آنجا رفتیم من در طول مسیر می گفتم مقتول را به بیمارستان ببریم ولی ع. مخالفت می کرد وقتی آنجا رسیدیم شب بود و کسی در اطراف نبود و نزدیکی رودخانه مقتول را از ماشین بیرون کشیدیم. هنوز زنده بود وی را کنار ماشین قرار دادم ع. هم آمد چند تا لگد به سرش زد و گفت آشغال عوضی بمیر و در این زمان ع. از کنار شیب جاده یک تیکه سنگ تیز (همین سنگی که خون آلود است) برداشت و محکم به بالای ابروی مقتول زد و خون به شدت بیرون می زد. سپس من دو تا دست مقتول را گرفتم و ع. دو تا پای او را گرفت و از کنار ماشین به کنار رودخانه که شیب داشت بردیم و انداختیم و موقع برگشت مقداری که دور شدیم ع. گفت گوشی مقتول را نگرفتیم که من رفتم گوشی را گرفتم و حرکت کردیم و بعد با گوشی مقتول به خانواده اش زنگ زدم و گفتم عمو م. سالن ورزشی است بعد ع. گوشی را از من گرفت و سیم کارت را شکاند و گوشی را داخل رودخانه انداخت و ع. را به خانه شان رساندم و خودم نیز به خانه ام رفتم. با بررسی ماشین پراید آقای الف. روکش صندلی آلوده به استفراغ در اثر مسمومیت مقتول بوده و در تحقیق از علت ماجرا متهمین اقرار می نمایند که و.الف. قرص برنج تهیه کرده و با خرید دو لقمه ساندویچ خرد کرده و در اختیار ع. همسر مقتول قرار داده و او در پارک قرص برنج را با ساندویچ به شوهرش خورانده و او پس از مسمومیت روی زمین افتاده و آقای الف. با هماهنگی ع. او را از زمین بلند کرده سوار پراید خود نموده به جاده ... برده و رها کرده اند و چون دیده اند مقتول هنوز زنده است با سنگ بر سر او کوبیده و کشته اند. در مورد اینکه سنگ توسط کدامیک از متهمین بر سر مقتول زده شده است ع. در صفحه ۱۹۵ پرونده می گوید و.الف. با سنگ زد توی سرش و پرتش کرد توی رودخانه و بازپرس نیز به هر دو متهم مشارکت در قتل عمدی و رابطه نامشروع را تفهیم کرده است. ع. گفته است یک سنگ سیاه را اول آقای الف. بر سر شوهرم کوبید و بعد سنگ سفید خون آلود که در آگاهی بعنوان ابزار قتل نگهداری شده به من داد گفت یک سنگ را هم شما بزنید من هم به صورتش زدم. متهم و.الف. زدن سنگ را انکار نموده است ولی انداختن مقتول را با کمک ع. به رودخانه (در ص ۳۱۸ به بعد) پذیرفته است. همسر مقتول در بازجویی بازپرس در مورد اقرار به زدن سنگ گفته است که و.الف. مرا تهدید کرد که دختری تو را می گیرم و پدر و مادرت را اذیت می کنم و ترسیدم اقرار به زدن سنگ بر صورت شوهرم کردم. در دائره آگاهی ع. گفته است هر دو سنگ را و.الف. زده است. در ص ۴۴۲ پزشک قانونی در نتیجه سم شناسی گفته است که الکل استلیکرا در بدن مقتول که اثر قرص های برنج بوده می تواند دخیل باشد در سر مقتول دو مورد آثار پارگی بافت روی استخوان در ناحیه ابروی راست به طول ۴ و ۷ سانت در امتداد همدیگر مشهود بوده و علت تامه فوت مقتول شکستگی جمجمه و خونریزی مغزی و عوارض ناشی از اصابت جسم سخت بوده است. شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان مازندران اتهام معاونت در قتل عمدی را به و.الف. تفهیم کرده و او پذیرفته است و ع. کلا قتل را متوجه و.الف. اعلام کرده و منکر قتل بوده است رسیدگی نموده به شرح دادنامه شماره ۰۰۰۰۰۳۲-۹۵/۲/۲۸ متهم و.الف. را از اتهام مشارکت در قتل عمدی م.الف. تبرئه کرده و او را به جرم معاونت در قتل عمدی که با مباشرت ع. الف صورت گرفته به استناد بند الف ماده ۲۹۰ و مواد ۱۶۴ و ۱۷۲ و ۲۱۱ و ۳۵۱ و ۳۸۱ و ۴۱۷ و ۴۱۹ و ۱۲۶ و ۱۲۷ و ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ به تحمل ۲۵ سال حبس تعزیری درجه دو و خانم ع. الف. را به جرم مباشرت در قتل مرحوم مذکور به قصاص نفس و هر دو متهم را به استناد ماده ۶۳۷ قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات به تحمل ۹۹ ضربه شلاق تعزیری محکوم نموده است. که با رعایت تبصره ماده ۱۳۵ قانون مجازات اسلامی مصوب ۹۲ هر دو مجازات درباره متهمین قابل اجرا و حضوری و ظرف مدت بیست روز از تاریخ ابلاغ قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور است. آقای ع.ش. وکیل و.الف. با تقدیم لایحه ای منضم به استشهادیه محلی با ادعای اینکه موکلش از خانواده مذهبی و دارای ۲۴ سال سن بوده و توبه کرده است و قتل توسط خانم ع. صورت گرفته تقاضای تخفیف در مجازات موکلش را کرده است (ص ۶۶۱ تا ۶۶۵) و اولیاءدم مقتول برابر صفحات ۶۵۷ تا ۶۵۸ پرونده وکیل آنان آقای س.ب.ت. طبق صفحات ۶۷۶ و ۶۷۷ ضمن فرجامخواهی از رأی کیفری یک جرم و.الف. را مشارکت در قتل دانسته تقاضای قصاص او را کرده و به رأی صادره معترض شده اند. آقای س.م. ت. وکیل ع. الف. ضمن فرجامخواهی به شرح صفحات ۶۷۸ تا ۶۸۱ پرونده اقدام موکله اش را در حد خوراندن سهم [سم، صحیح است] که موجب قتل نبوده پذیرفته و اقدامات زدن سنگ که علت تامه قتل بوده منتسب به و.الف. اعلام کرده و تقاضای برائت او را از اتهام مباشرت در قتل نموده است و پرونده به این شعبه ارجاع و به کلاسه بالا ثبت شده و گزارش اجمالی جریان امر تهیه شد. هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش آقای ابراهیم بهنام اصل عضوممیز و ملاحظه اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای فریبرز لشکری دادیار دیوان عالی کشور اجمالا مبنی بر با توجه به محتویات پرونده و قرائن و شواهد موجود و تناقض گوییهای متهمان بر مشارکت فعال محکوم علیه آقای و.الف. در عملیات اجرائی قتل عمدی مرحوم م.الف. صرفنظر از میزان تأثیر کار وی مستندا به ماده ۱۲۵ قانون مجازات اسلامی به پذیرش فرجامخواهی وکیل اولیاءدم مقتول نسبت به برائت مشارالیه از اتهام مشارکت در قتل عمدی اعلام نظر و در سایر موارد فرجامخواهی نیز به رد آنها و تأیید و ابرام رأی فرجامخواسته اعلام نظر می گردد. در خصوص دادنامه شماره ۶۰۰۰۰۳۲-۹۵/۲/۲۸ شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان مازندران مشاوره نموده چنین رأی می دهد:

رأی شعبه دیوان عالی کشور

اولا فرجامخواهی وکلای آقای و.الف. و خانم ع.الف. نسبت به دادنامه فوق الذکر صرفنظر از اینکه تاریخ ابلاغ دادنامه به آقای ع.ش. وکیل و.الف. ۹۵/۳/۱۹ (ص ۶۶۵) و تاریخ ثبت فرجامخواهی ۹۵/۴/۱۰ (ص ۶۶۴) است و تعیین وکالتنامه در ص ۶۶۰ پرونده است. در خصوص محکومیت آنان به جرم رابطه نامشروع و عمل منافی عفت، فاقد هر گونه دلیل و مستند و غیرموجه است و رأی دادگاه کیفری یک استان مازندران موجه و مستدل می باشد و از نظر تشریفات دادرسی نیز ایراد و خدشه ای وارد نمی باشد. لذا مستندا به بند الف ماده ۴۶۹ قانون آئین دادرسی کیفری عینا ابرام می شود. ثانیا- فرجامخواهی وکیل خانم ع.الف. با وجود اقاریر صریح موکله اش در جریان دادرسی و نحوه مسموم کردن شوهرش و مشارکت در حمل شوهر مسموم خود با کمک و.الف. به ماشین پراید وی و زدن یک سنگ به صورت مقتول و انداختن جسد با کمک همدیگر به رودخانه تردیدی در انتساب مشارکت در قتل عمدی وی باقی نمی ماند و حصول علم برای هیأت شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان مازندران از طریق متعارف حاصل شده و دلیلی برای اثبات مخالف آن ارائه نشده است. بنابراین با رد ایرادات و دفاعیات فرجامخواه، محکومیت خانم مذکور به قصاص نفس به شرح دادنامه صادره مستندا به بند الف ماده ۴۶۹ قانون آئین دادرسی کیفری نیز ابرام می گردد.ثالثا- فرجامخواهی وکیل و.الف. به صرف ادعاهای متناقض موکلش در زدن سنگ بر سر مقتول و انداختن او با مشارکت ع.الف.ن. به رودخانه علیرغم اقاریر مقرون به واقع او در مشارکت در قتل عمدی که با داشتن قصد مجرمانه قبلی در قتل م.الف. و شرکت وی در عملیات مجرمانه از قبیل تهیه قرص سمی و سوار کردن مسموم به ماشین خود و بردن به خارج از شهر و کوبیدن سنگ بر سر مقتول و انداختن او با مشارکت ع.الف. به رودخانه همه با قصد قبلی قتل مرحوم صورت گرفته است و بدون مشارکت او خانم مذکور به تنهایی قادر به قتل عمدی همسرش نبوده است بخصوص تماس تلفنی او بعد از قتل با خانم مذکور و ابراز اینکه راحت شدیم، حاکی از مشارکت او بیش از خانم ع. در قتل عمدی مرحوم مقتول است و فرجامخواهی وکیل و.الف. غیرموجه و مردود است و برعکس آن فرجامخواهی اولیاءدم مقتول و وکیل آنان موجه و معقول است. زیرا معاون جرم گرچه وحدت قصد با مباشر دارد، در عملیات اجرایی جرم مشارکت نمی کند اما در مانحن فیه، متهم و.الف. در عملیات اجرایی قتل عمدی کاملا مشارکت فعال داشته است و دادگاه کیفری یک مازندران به مفاد ماده ۱۲۵ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ توجه کافی ننموده است. بطوریکه ماده مذکور صراحتا شرکت متهم در عملیات اجرایی جرم را صرف نظر از میزان تأثیر اعمال او در نتیجه حاصله از جرم، مستوجب مجازات مباشر جرم و فاعل مستقل آن دانسته است و محتویات پرونده و دلایل قتل عمدی بیشتر از خانم ع.الف.ن. علیه آقای و.الف. وجود دارد و انکار او در زدن سنگ و یا اظهار بی اطلاعی او موجب برائت از اتهام مشارکت در قتل عمدی نمی شود. بنابراین با نقض رأی صادره در خصوص برائت نامبرده از اتهام مشارکت در قتل عمدی و محکومیت او به جرم معاونت در قتل که قابل تأئید نمی باشد، مستندا به بند ۴ ماده ۴۶۹ قانون آئین دادرسی کیفری رسیدگی به اتهام و.الف. بعنوان مشارکت در قتل عمدی به شعبه همعرض محول می گردد.

شعبه سی و ششم دیوانعالی کشور - رئیس و مستشاران

ابراهیم بهنام اصل - فتوت نصیری سوادکوهی - م. سلیمانی