رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره شرط تحقق منازعه

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۳۰۹۹۷۰۹۰۸۸۰۰۲۴۰
شماره دادنامه۹۳۰۹۹۷۰۹۰۸۸۰۰۲۴۰
تاریخ دادنامه۱۳۹۳/۰۸/۰۴
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۶ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای کیفری
موضوعشرط تحقق منازعه
قاضیمحمد مهدی چراغیان
محمد حسین احمدی
ناصردقیقی

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره شرط تحقق منازعه: تحقق بزه منازعه منوط به این است که در هرطرف دعوا، حداقل دونفر باشند و در فرض دعوای دو نفر با یک نفر، منازعه محقق نمی شود.

رأی خلاصه جریان پرونده

حسب محتویات پرونده و کیفرخواست صادره از دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان م.، آقایان ۱- ش.ص. به اتهام قتل عمدی مرحوم د. ک. در مورخه ۹۰/۶/۱۳ در شهرستان م. و همچنین مشارکت در نزاع دسته جمعی منجر به قتل .... ۲- پ. س. ۲۲ ساله به اتهام معاونت در قتل عمدی و شرکت در نزاع دسته جمعی ... ۳- م.ق.ع. به اتهام معاونت در نزاع دسته جمعی منجر به قتل، تحت تعقیب کیفری قرار گرفته اند ص۱۲۲-۱۲۴. اجمال قضیه از این قرار است که آقای م.ق.ع. به لحاظ سابقه دوستی با آقای پ. س. یک حقه وافور به عنوان امانت به او می دهد بعد از اینکه جهت پس گرفتن وافور به او مراجعه می کند پ. س. مدعی می شود که وافور مفقود شده پولش را از پولی که از او طلب دارد کسر نماید لیکن آقای ع. منکر بدهی خود می شود و ادعا می کند که وافور متعلق به د. ک. است در شب وقوع نزاع منجر به قتل، آقای پ. س. با ش. ص. تماس می گیرد و از او درخواست می کند تا با همدیگر به منزل م.ق. ع. رفته و راجع به موضوع گفتگو کنند. لذا با همدیگر به محله د. می روند و پ. س. با آقای ع. تماس می گیرد که به محله د. بیاید و راجع به بدهکاری وی صحبت کنند. آقای ع. موضوع را به د. ک. اطلاع می دهد. ابتدا د. ک. به محل می آید وقتی می بیند ق. ع. در آن جا حضور ندارد به دنبال او رفته و وی را به محل می آورد. محل تجمع نامبردگان در ابتدا درب منزل آقای خ. ح. بوده که نامبرده از آنان تقاضا می کند به لحاظ بیمار بودن مادرش از درب منزل وی دور شوند که مشارالیهم به همراه خ. ح. حدود پنجاه متر پایین تر می روند، ابتدا پ.س. با ق.ع. در موضوع بدهکاری نزاع لفظی می نمایند. ش. ص. به قصد میانجی گری با طرفین درگیری صحبت می کند که د. ک. (مقتول) به او می گوید این موضوع ربطی به تو ندارد. گویا د.ک. و پ.س. به یکدیگر فحاشی می نمایند. د. ک. با دسته چاقو به سر ش.ص. می زند و سر وی را مجروح می کند سپس ش. ص. به پ. س. می گوید چاقو را به من بده و پ. س. یک قبضه چاقو که در زیر کاپشن خود مخفی کرده بود به ش. ص. می دهد و مجددا درگیری بین ش. ص. و د. ک. شروع می شود. ش. ص. یک ضربه چاقو به بازوی چپ د. ک. می زند د. ک. عقب عقب رفته و از ش.ص. فاصله گرفته و به زمین می افتد در این لحظه پ.س. و ش. ص. با او درگیر و پ. با مشت و لگد به د. ک. میزند و ش. ص. پای د. ک. را بالا می آورد وضربات چاقو را به ران پای چپ و باسن و پهلوی چپ او وارد می کند. پس از اتمام درگیری، م.ق. ع. و خ. ح.، د. ک. را با موتور به بیمارستان می رسانند که وی در اورژانس بیمارستان فوت می کند. ازشهود و مطلعین تحقیق شده م. ک. اظهار نموده حدود ساعت ۲۱:۳۰ داشتم به سمت منزل می رفتم صدای داد و فریاد آمد داخل کوچه دیدم د. روی زمین افتاده و موتور هم افتاده روی او که ق. ع. آنجا بود موتور را از روی او بلند کرد از اول درگیری هم آنجا بود. دیدم پ. س. و ش. ص. در حال فرار کردن بودند خود د. هم بلند شد و به دنبالشان دوید و حدود ۵۰ متر دوید و روی زمین افتاد ودر آنجا خ. ح. هم بود که داخل یک خرابه رفت و یک موتور سیکلت از آنجا بیرون آورد و موتور را به آن دو نفر داد و آن دو نفر فرار کردند و ق. ع. با موتور خود د. را به بیمارستان انتقال داد ص۱۱. م.ق. ع. اظهار داشته شب حادثه مرحوم د. ک. پیش من آمد گوشی وی زنگ خورد گفت می خواهم بروم با پ. و ش. دعوا کنم به نظرم قبلا با هم اختلاف داشتند من دنبال وی راه افتادم به صورت پیاده به محل حادثه رسیدم دیدم د. کاردی در دست دارد و قصد ضرب و جرح پ. و ش. رادارد. ش. به پ. گفت قمه را بده و من قصد جدا کردن آنها را داشتم و ش. را گرفتم ش. گفت به تو مربوط نیست و از دست من خارج شد دو نفر به د. حمله کردند و با قمه ضربه به دست چپ د. زدند د. نشست و مجددا به سینه د. زدند در همین حین پسرعموی د. بنام م. ک. آمد و با کمک هم د. را به درمانگاه سینا بردیم ص۱۲. خ. ح. اظهار داشته هر چهار نفر پ. س. و ش. ص. و ق. ع. و مقتول د. ک. درب حیاط ما بودند که یک دفعه شروع به جر و بحث کردند.... که من پیش رفتم وخواهش کردم از درب خانه ما دور شوید مادرم مریض است.... بعد به طرف خانه ب. ز. رفتند و دوباره سرو صداشان بلند شد که ق. به پ. می گفت تو از من پولی طلبکار نیستی د. ک. به پ. گفت من به زور و شر هم که شده بافور را از تو می گیرم ش. ص. به او گفت تو هیچ شری نیستی بعد د. ک. سرش را به سر ش. ص. زد و گف من شرم و بعد با دسته چاقو به سر ش. زد بعد ش. به پ. س. گفت چاقو را به من بده پ. چاقو را به ش. داد و دیدم بازوی مقتول د. ک. پر از خون است و گوشت دستش بیرون زده که ق. ع. به من گفت جداشان کن من گفتم هر سه نفر چاقو دارند سپس پ. دو سه تا سنگ به طرف مقتول پرتاب کرد سپس د. ک. به زمین خورد و پ. و ش. بر روی او پریدند و با مشت و لگد و چاقو او را زدند. بعد من گفتم ولش کنید و من فقط در نقش یک شاهد بودم ص۱۵. م.ق. ع. اظهار نموده.... ش. چاقو را از پ. گرفت و به د. ک. حمله کرد و یک ضربه به دست و چند ضربه به بدن او زد.... من ش. را گرفته بودم که ش. به من گفت برو... و مرا رها کرد دو نفری به طرف د. ک. رفتند .... چاقو در دست پ. ندیدم....ص۳۲. پ. س. اظهار داشته د. با ش. درگیر شدند و من و خ. آنان را جدا کردیم دوباره دیدم که د. چاقو در آورد من ترسیدم جلو بروم ش. به طرف د. رفت که د. با چاقو به سر ش. زد د. شروع کرد به طرف ما سنگ پرتاب کردن ش. حدود ۲۰ متر با ما فاصله گرفت ش. و د. به طرف همدیگر رفتند و با هم گلاویز شدند د. ک. زمین خورد رفتم جلو ش. به من گفت او را بزن من گفتم بچه مردم را ناقص کردی او را رها کن من دست ش. را گرفتم و او را دور کردم و سر ش. را با پیراهن خودم بستم سوار موتور خود وی کردم ... سوال: ش. به چه وسیله ای د. را مجروح کرد ؟ جواب: ندیدم سوال: آیا قبول داری که در این درگیری حضور داشتی؟ جواب: من در این درگیری فقط جدا می کردم. سوال: آیا قبول داری که ش. از شما چاقو خواست و به او دادی؟ جواب: قبول ندارم اصلا چاقو نداشتم .... شهود دروغ می گویند در این درگیری چاقو به دست ش. ندادم و به طرف د. سنگ پرتاب نکردم ص ۴۵-۴۷ پزشکی قانونی به شرح معاینه جسد اعلام نموده.... در اندام فوقانی چپ بریدگی شماره ۱ در قسمت میانی قدامی بازو به ابعاد ۱۰&;۱۰ سانتی متر تا عمق عضلات و بریدگی شریان بازو... در ناحیه کنار داخلی مچ یک بریدگی درحد پوست و زیر جلد شماره ۲ به طول ۳ سانتی متر (جرح دفاعی) .... در پهلوی چپ در خط زیر بغل میانی یک بریدگی شماره ۳ ... علت فوت بریدگی قفسه صدری و قدام بازوی چپ و عوارض ناشی از آن در اثر اصابت جسم برنده نامشخص تعیین می گردد ص۶۷. ش.ص. در اولین تحقیق در بازپرسی اظهار نموده .... د. با چاقو به سر من زد و من سرم را گرفتم و یک ضربه هم به دست من زد و من بی حال شدم افتادم دیدم که پ. با د. درگیر بود و من بی حال بودم و فریاد می زدم مرا به بیمارستان برسان پ. از جلوتر چاقو داشت و من اصلا چاقو نداشتم من به د. چاقو نزدم ص۲۶. همچنین پ. س. اظهار نموده ش. با د. درگیر شدند به هم فحاشی کردند و من وسط آنان بودم د. چاقو از جیبش درآورد به سر ش. زد د. از محل درگیری دور شد د. به طرف من و ش. سنگ پرتاب می کرد ش. به طرف د. رفت مجددا با هم درگیر شدند من و ق. پیش هم ایستاده بودیم ترسیدم به طرف آنان بروم خ. به طرف آن دو نفر رفت د. و ش. مجددا با هم درگیر شدند. د. به زمین خورد و مجددا فحش می داد و با پایش به طرف ش. لگد می زد وقتی که درگیری کمی آرامتر شد به طرف آنان رفتم ش. گفت چرا به د. نمی زنی من یک لگد به پای د. زدم در این لحظه پسرعموی د. بنام م. رسید. من دست ش. را گرفتم بردم .... موقعی که ش. با د. درگیر بودند دست د. مجروح شد گفت ش. رگ مرا زدی من خودم ندیدم که بزند من چاقو ندادم ... ش. ص. اظهار داشته .... پ. گفت با ق. دعوایم شده وبه من فحاشی نموده یک چاقو از منزلشان آورد رفتیم وسط کوچه ایستادم پ. با ق. ع. جرو بحث می کردند من به پ. گفتم کوتاه بیایید و سرو صدا نکنید پ. گفت به تو ربطی ندارد اگر فضولی کنی فک تو را پایین می آورم من به د. گفتم دنبال شر نگردد د. یک لحظه با چاقو به سر من زد من با دستم روی سرم را گرفتم و د. یک ضربه دیگر را زد من به پ. گفتم جلو د. را بگیرد پ. چاقو را به من داده بود که چاقو را در دست من دید عقب رفت و به طرف من آجر پرت می کرد وقتی آجر به من نخورد دوباره با هم درگیر شدیم به طرف همدیگر چاقو پرت می کردیم من نیز از خودم دفاع می کردم در این حال پای د. لیز خورد و به زمین خورد من رو به روی د. رسیدم دیدم که د. می خواهد دوباره حمله کند با پایش لگد پرت می کرد و با دستش چاقو پرت می کرد یک لگد به من خورد من یک ضربه چاقو به ساق پای او زدم دوباره لگد می زد چاقو پرت می کرد من یک ضربه چاقوی دیگر به بغل او زدم خ. و پ. به طرف ما آمدند خ. از پشت مرا گرفت و پ. چاقو را از دست من گرفت خ. مرا از محل دور کرد بعد خ. به طرف د. رفت و یک لحظه د. گفت ببین با بازوی من چه کار کردی من هر چه فکر کردم من این چاقو را نزدم من احتمال می دهم که این ضربه را پ. به دست و بازوی د. زده باشد ص۸۱-۷۶ پزشکی قانونی شرح معاینه جسد را به این صورت تکمیل نموده است در معاینه اندامهای تحتانی یک بریدگی نسبتا طویل در خلف ران چپ به طول ۸ سانتی متر وجود داشته که در قسمت ابتدایی آن عمیق تر و در حد عضلات خلف ران بوده است ص۱۰۰. ش. ص. در مقام آخرین دفاع در بازپرسی اظهار نموده من چاقو به پا و پهلوی مقتول زدم چاقو به بازوی د. ک. نزدم ص۱۰۴. م.ق. ع. اظهار نموده دیدم ش. با د. دعوایشان شد ابتدا با هم فحاشی کردند د. چاقو درآورد زد به سر ش. بعد گفت پ. چاقو را بده سه بار تکرار کرد بعد گفت پ. ... چاقو را بده پ. چاقو را به ش. داد ش. چاقو در دست داشت هر چه به او اصرار کردم دعوا نکنید اعتنا نکرد و حتی با خود من هم درگیر شد .... و بعد ش. و پ. پشت سر من رفتند ..... وقتی که من برگشتم دیدم هر سه نفر دویست متر با من فاصله داشتند من به طرف آنان رفتم دیدم که د. نشسته و گفت که مرا بیچاره کردید .... موقعی که من نزد آنان رفتم دیدم بازوی د. پاره است و خون می ریخت ومن در آن لحظه چاقو را در دست هیچکدام ندیدم ص۹۷ و ۹۸. خ. ح. اظهار داشته من دیدم که سرو صدای آنان بلند شد به طرف آنان رفتم دیدم که د. سرش رابه سر ش. گذاشت و با دسته چاقو به سر ش. زد در این لحظه ش. به پ. گفت کارد را به من بده پ. زیپ کاپشن را پایین کشید یک کارد نسبتا بزرگ درآورد و به ش. داد دوباره ش. با د. درگیر شدند در این لحظه دیدم که گوشت بازوی دست د. ریخت بیرون و خیلی شدید خونریزی کرد د. عقب عقب میرفت پ. به طرف د. سنگ پرتاب می کرد بعد د. به زمین خورد و دوباره پ. و ش. سر او ریختند و پ. با مشت و لگد به او می زد همین که د. روی زمین افتاد بود و پاهایش به طرف بالا بود دوباره ش. به پا و فکر کنم کمر او چند ضربه چاقوی دیگر زد ... به غیر از کاردی که پ. در ابتدای دعوا به ش. داد من چاقوی در دست پ. ندیدم .... ق. ع. آنجا حضور داشت و ق. کاری نکرد و هیچکس را نزد .... ص۲۹-۳۱ ش. ص. در جلسه دادرسی اظهار داشته یکی به پایش زدم و دیگری رابه بالای باسن او زدم فقط برای دفاع از خودم بوده است ....شعبه ۱۷ دادگاه کیفری استان اصفهان پس از رسیدگی طی دادنامه شماره ۷-۳۱/۱/۹۳ به اتفاق آراء به شرح آتی انشاء حکم نموده است:

((رأی دادگاه))

در این پرونده حسب کیفرخواست صادره از دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان م. ۱- آقای ش. ص. فاقد سابقه کیفری متاهل باسواد بازداشت با قرار بازداشت موقت، ساکن م. با وکالت آقای م. م. متهم است به مشارکت در نزاع دسته جمعی منجر به قتل و همچنین قتل عمدی آقای د. ک. ۲- آقای پ. س. فاقد سابقه کیفری مجرد با سواد بازداشت با قرار بازداشت موقت ساکن م. با وکالت آقای ح. ع. و آقای م. م. متهم است به شرکت در نزاع دسته جمعی منتهی به قتل عمدی و معاونت در قتل عمدی د. ک. به سبب دادن چاقو به دست متهم ردیف اول به منظور ایراد جرح با چاقو نسبت به د. ک. ۳- آقای م.ق.ع. فاقد سابقه کیفری متاهل باسواد بازداشت با قرار وثیقه ساکن م. متهم است به معاونت در نزاع دسته جمعی منجر به قتل به جهت تحریک و ترغیب د. ک. جهت مشاجره با پ.س. جهت پس گرفتن وافور از وی و برقراری تماس تلفنی با د. ک. و مطلع نمودن د. ک. از موضوع تجمع آقایان پ.س. و ش.ص. در محله ... م. به این توضیح که م.ق. ع. یک حلقه وافور به پ. س. می دهد پس از مراجعه جهت گرفتن آن آقای س. مدعی می شود که وافور مفقود شده سپس آقای س. با ش. ص. تماس گرفته و درخواست همکاری می کند و به همراه یکدیگر به محله ... می روند که آقای س. با آقای ع. تماس می گیرد که جهت حل موضوع بدهکاری به آنجا بیاید آقای ع. موضوع را به د. ک. اطلاع داده ابتدا آقای ک. به محله ... می رود وقتی مشاهده می کند ق. ع. آنجا نیست به دنبال وی رفته و با هم به محله ... می روند درگیری درب منزل آقای خ. ح. شروع می شود موضوع به کلانتری ۱۱ ص. اعلام مامورین به محل رفته گزارش تهیه می کنند اینک دادگاه با عنایت به محتویات پرونده شکایت اولیاء دم متوفی آقای الف. ک. پدر متوفی و خانم م. م. مادر متوفی که بعد از فوت آقای الف. ک. وارث وی آقای ج. ، ش. ، ب. و خانمها م. ، ز. و ز. شهرت همگی ک. با وکالت آقای م. ش. که تقاضای قصاص متهم ردیف اول و مجازات سایر متهمان را نموده اند گزارش مامورین انتظامی، نظریه پزشکی قانونی که علت تامه فوت را بریدگی قفسه صدری و بریدگی قدام بازوی چپ و عوارض ناشی از آن در اثر اصابت جسم برنده تعیین نموده است اظهارات شاهد عینی به نام خ. ح. مبنی براین که متهم ردیف اول با چاقو به بازو، باسن و پهلوی د. ک. زده که اظهارات وی با جراحات مندرج در شرح معاینه جسد مقتول مطابقت کامل دارد، اظهارات شاهد مذکور در خصوص حضور متهمین ردیف دوم و سوم در نزاع، اقرار صریح و مقرون به واقع متهم ردیف اول مبنی بر ایراد جرح با چاقو به ران پای چپ مقتول و بالای باسن وی، اظهارات متهم ردیف اول و سایر متهمان درخصوص دادن چاقو به آقای ش. ص. در حین درگیری توسط متهم ردیف دوم و رد دفاعیات وکیل متهم ردیف اول مبنی به این که موکل وی جهت دفاع از جان خود ضرباتی به مقتول وارد کرده است زیرا بعد از این که متوفی با دسته چاقو ضربه ای به سر متهم اول می زند مشارالیه با چاقو ضربه به بازوی متوفی زده عقب رفته روی زمین افتاده مجددا شروع کننده نزاع متهم ردیف اول و دوم بوده که روی سر متوفی افتاده ومتهم ردیف اول پاچه شلوار متوفی را گرفته دو ضربه چاقو یکی ران و دیگری به پهلوی وی می زند و رد دفاعیات بلاوجه وکیل متهم ردیف دوم مبنی بر اینکه وحدت قصد میان عمل معاون و مباشر وجود ندارد زیرا دلیلی بر این امر ارائه نکرده است و سایر قراین و امارات موجود دادگاه بزهکاری متهمان را از طریق علم محرز دانسته و به استناد بند ۴ ماده ۲۳۱ و ماده ۲۰۵ و بند الف ماده ۲۰۶ و مواد ۲۰۷ و ۲۵۷ و ۲۶۱ و ۲۶۵ و ۷۲۶ و ۲۶۶ و بند ۱ ماده ۶۱۵ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۷۰ و ۷۵ متهم ردیف اول به قصاص نفس محکوم که اولیاءدم متوفی می تواند پس از قطعیت دادنامه و استیذان از رئیس محترم قوه قضائیه نسبت به اجرای حکم قصاص اقدام نماید و مشارالیه را از اتهام مشارکت در نزاع دسته جمعی منتهی به قتل عمدی به لحاظ این که به شرح فوق به قصاص نفس محکوم شده و بزه شرکت در نزاع ازناحیه وی متصور نیست تبرئه می نماید و متهم ردیف دوم را از حیث معاونت در قتل عمدی به تحمل پنج سال حبس تعزیری و از حیث بزه شرکت در نزاع دسته جمعی منتهی به قتل عمدی به تحمل دو سال حبس تعزیری و متهم ردیف سوم را از حیث بزه معاونت در نزاع دسته جمعی به تحمل یک سال حبس تعزیری محکوم می نماید. رأی صادره حضوری ظرف مدت ۲۰ روز از تاریخ ابلاغ قابل تجدید نظر در دیوان عالی کشور می باشد. دادنامه صادره در مورخه ۹۳/۲/۲۹ به آقای م. م. به عنوان وکیل ش. ص. و در مورخه ۹۳/۳/۳ به آقای ح. ع. به عنوان وکیل پ. س. ابلاغ که وکیل ش. ص. به شرح لایحه تقدیمی بتاریخ ۹۳/۳/۲۱ و آقای پ. س. به شرح لایحه تقدیمی بتاریخ ۹۳/۳/۷ و متعاقبا وکیل وی آقای م. م. طی مشروحه ای تجدید نظر خواهی نموده اند ش. ص. و پ. س. نیز خودشان لوایحی تقدیم نموده اند وکیل ش. ص. در لایحه تقدیمی اجمالا عنوان نموده موکل بنده در تمامی مراحل تحقیقات همیشه اقرار نموده که فقط دو ضربه چاقویش به پای مقتول و یکی هم به پهلوی (باسن) مقتول زده است و شدیدا منکر وارد نمودن بیش از دو ضربه بوده و آن دو ضربه را هم برای دفاع از خودش نموده است و ضرباتی را هم که به مرحوم ک. وارد کرده ظاهرا غیر از ضرباتی است که باعث مرگ مرحوم شده است. پ. س. در لایحه خود اجمالا عنوان نموده اینجانب فقط در نزاع شرکت کرده بودم آن هم ناخواسته آقای ش. ص. اگر چاقو را از دست مرحوم د. ک. نمی گرفت خودش کشته می شد من چاقویی از دست کسی نگرفته و به کسی ندادم .... پس از ارسال پرونده به دیوان عالی کشور جهت رسیدگی به این شعبه (۶) ارجاع شده است. هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای محمدحسین احمدی عضو ممیز وملاحظه اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای ناصر دقیقی دادیار دیوان عالی کشور اجمالا مبنی بر ابرام در خصوص دادنامه شماره ۷-۹۳/۱/۳۱ تجدید نظر خواسته مشاوره نموده و به جهت حدوث اختلاف و شرکت آقای محمد مهدی چراغیان عضو معاون شعبه با اکثریت چنین رأی می دهد:

رأی شعبه دیوان عالی کشور

با توجه به محتویات پرونده و اقاریر آقای ش. ص. به ایراد ضربات با چاقو به آقای د. ک. (مقتول) و اظهارات شهود در این خصوص و با لحاظ نظریه پزشکی قانونی در مورد علت مرگ مقتول، رسیدگی دادگاه محترم شعبه ۱۷ کیفری استان اصفهان و احراز جنایت ارتکابی آقای ش. ص. دایر بر قتل عمدی مرحوم د. ک. و صدور حکم بر قصاص نفس نامبرده (حسب تقاضای اولیاءدم) اشکال اساسی از جهت رعایت اصول و قواعد دادرسی ندارد و از طرف متهم و وکیل وی (آقای م. م.) نیز اعتراض موثری به عمل نیامده است لذا با استناد به قسمت الف ماده ۲۶۵ قانون آئین دادرسی کیفری رأی صادره ابرام می شود. ولی درخصوص محکومیت آقای پ. س. به دو فقره حبس (پنج سال و دو سال) به اتهام معاونت در قتل عمدی و شرکت در نزاع دسته جمعی منتهی به قتل، با توجه به عدم احراز وحدت قصد (زیرا اصل عدم وحدت قصد است و وحدت قصد نیاز به دلیل دارد) و با عنایت به این که در صدق عنوان منازعه عده ای با یکدیگر موضوع ماده۶۱۵ قانون مجازات اسلامی، لاأقل باید از هر طرف دو نفر باشد و در ما نحن فیه طرف مقابل فقط د. ک. بوده است. لذا با استناد به بند۴ قسمت ب ماده ۲۶۵ قانون مارالذکر، محکومیت های مزبور نقض و رسیدگی مجدد به دادگاه هم عرض صادر کننده رأی منقوض ارجاع می گردد.

شعبه ۶ دیوان عالی کشور - ریس و عضو معاون

محمد حسین احمدی- محمد مهدی چراغیان