رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره عدم حضور نماینده دادستان و وکیل تسخیری متهم در جلسه رسیدگی به قتل عمدی

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۵۰۹۹۷۰۹۱۰۵۰۰۴۹۰
شماره دادنامه۹۵۰۹۹۷۰۹۱۰۵۰۰۴۹۰
تاریخ دادنامه۱۳۹۵/۰۷/۱۸
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهانتقالی
گروه رأیرای کیفری
موضوععدم حضور نماینده دادستان و وکیل تسخیری متهم در جلسه رسیدگی به قتل عمدی
قاضیعبدالحمیدمرتضوی بریجانی
حمید رضامحمد باقری
رضافرج الهی

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره عدم حضور نماینده دادستان و وکیل تسخیری متهم در جلسه رسیدگی به قتل عمدی: عدم حضور نماینده دادستان و وکیل تسخیری متهم در جلسه رسیدگی به اتهام قتل عمدی از موارد تجویز اعاده دادرسی است.

رأی خلاصه جریان پرونده

آقای س.الف. ج. به اتهام قتل عمدی مرحوم ف. الف. حسب شکایت اولیاء دم متوفی تحت تعقیب واقع شده است . بدین شرح که مأموران انتظامی جسد متوفی را در تاریخ ۹۴/۶/۱۵ در داخل کوچه و کنار دیوار کشف نموده اند و گزارش نموده اند آثار خفگی به وسیله طناب دور گردن مشهود بوده است .(ص ۱)بدوا از خواهر متوفی خانم ن. الف. تحقیق شده که در خصوص ارتباط خواهرش با الف. اظهاراتی داشته است .(ص ۱۴) با راهنمایی وی مأمورین متهم را در حالی که به خود می لرزید و رنگ و رویش پریده بود دستگیر شده است و محل زندگی وی بازرسی شد که از اتاق خواب وی مانتو کوتاه کشف شده و متهم اظهار نموده متعلق به مرحوم ف. الف. بوده و گر چه متأهل بودم گاه وی را به این منزل مجردی می آوردم و شب ها با هم می خوابیدیم .(ص۲۸) بدن متهم تن پیمایی شده و وجود بریدگی و خراشیدگی سطحی تازه در شکم و باسن گزارش شده و اضافه شده که متهم گفته ناشی از چنگ انداختن مرحوم ف. الف. بوده است .(ص۳۰) از متهم تحقیق شد در مرجع انتظامی اظهار داشته شب پنج شنبه پیشم بود و روز جمعه ساعت ۸ رفته است خراشیدگی شکم و گلو گاز ف. است که به من می گفت اگر پهلوی وی بودم و زنم زنگ می زد می گفت اجازه نداری جوابش را بدی و بعد درگیری زیاد شد و چون از زنم بدش می آمد به من چنگ زد اون شب خوابید و روز شنبه از صبح شروع به فحش دادن کرد و ... من رفتم از روی دیوار همسایه رفتم دیدم که خودش را حلق آویز کرده بود و تا ۱۱شب صبر کردم و بردم به نزدیک ترین مکان که زود پیدا شود و وسایل او را دور ا نداختم و گوشی را خرد کردم .(ص ۱۸) اولیاء دم متوفی آقای م. الف. پدر در مرجع انتظامی اظهار داشته متوجه شدم جسد دخترم درکوچه های قشم پیدا شده و شاکی هستم .(ص ۳۴) حسب اظهارات متهم دایر به انداختن چادری که متوفی با آن حلق آویز کرده در سطل آشغال پس از تخلیه کامل سطل یک قواره چادر رنگی آغشته به آشغال و مقداری خون کشف شده است . سپس از سطل آشغال دیگری کیف زنانه متعلق به مرحوم کشف و ضبط گردید (ص ۳۷) متهم در دادسرا اظهار داشته با مرحوم در مطب پزشک آشنا شدم و زمانی که زنم به شهرستان رفته بود اولین رابطه من با او بود و اثری از پارگی پرده و خون درکار نبود با وجود این من پذیرفتم و دکتر رفتیم اما کارمان جور شد و حدود چهار سال با ایشان رابطه دارم تا اینکه آن روز گفت مرا به دکتر ببر و زنت هم بیاید که من رفتم مغازه و برگشتم هر چه در زدم و زنگ به موبایل زدم جواب نداد درخانه همسایه را زدم و از دیوار رفتم تو حیاط که ایشان خودش را حلق آویز کرده بود . تنفس و شوک دادم فایده نداشت و ساعت ۲/۵ شب بردم جسد را انداختم و چادر و کیف را سطل آشغال انداختم .(ص ۵۲) در بررسی جسد از سوی افسر پرونده گزارش شد که شیار خفگی از وسط گلو به طرفین کشیده شده بدون اینکه به سمت بالا ( گوش ها ) کشیدگی داشته باشد و این نوع شیار خفگی مشکوک و نیاز به بررسی دارد و در بین دندانها خون جمع شده و ناخن پریدگی داشت و پشت جسد آثار سائیدگی مشهود بود (ص ۵۹) خواهران و دوست مرحوم پس از مشاهده چادر اعلام کردند ناشناس بوده و نیز گزارش شده چادر فاقد گره بوده است .( ص۶۵) سپس در مرجع انتظامی اظهار داشته قبول دارم و با وی رابطه داشتم اما خون ندیدم ولی همه چیز را گردن گرفتم حسودی زنانه وی به زنم باوی درگیر بودم که مجبور شدم به زنم بگویم و کارمان در دکتر حل شد و در این چند سال جز جنگ و دعوا کار دیگه نداشتیم تا اینکه ساعت ۱۱ شب پنج شنبه پیش من آمد و شروع به فحش دادن کرد و شب خوابیدیم و صبح شد وبعد دعوا کردیم و می گفت تو فکر زن ..... هستی و یهو ساعت ۴ بود که شروع به فحش دادن به زن و مادرم کرد و من از روی عصبانیت و سهل انگاری چادر نمازی که از قبل خانه بود گردنش انداختم و خفه شد و جسد او را بردم انداختم . چون به زنم فحش می داد عصبانی شدم و این اتفاق افتاد وی سرپا ایستاده بود و من از پشت سرش چادر به گردنش انداختم وکشیدم و خفه شد . روز شنبه ساعت ۳/۵ مورخ ۹۴/۶/۱۱ بود و جسد را ۳ شب جابجا کردم و تنهایی کردم .(ص ۷۰) در دادسرا ضمن شرح ما وقع اظهار داشته چادر گردنش انداختم و کشیدم نفهمیدم چه کار کردم و مقاومتی نکرد .۱۰ دقیقه کشیدم و از پا در آمد و کف هال خوابید (ص ۷۵)اولیاء دم متوفی آقای م. الف. پدر، وخانم ف. ش.مادر، در دادسرا اعلام شکایت نموده اند.( ص ۸۴) گواهی حصر وراثت ضمیمه شده است . (ص ۱۴۹) پزشکی قانونی پس از معاینه و تشریح جسد به خروج خونابه از بینی و دهان و خونریزی هر دو چشم و وجود آثار شیار گردنی درناحیه قدام گردن و کبودی های متعدد اطراف گردن وسائیدگی پهلوی راست و کبودی پرده بکارت و پارگی توام با خونمردگی در ناحیه ساعت ۹ که طی ۴۸ ساعت اخیر ایجاد شده است و شکستگی شاخ فوقانی چپ غضروف (ص۸۸)علت مرگ را خفگی اعلام نموده است .(ص ۱۳۸ و ۱۵۰ ) اداره آگاهی با توجه به نظریه پزشکی قانونی در خصوص متوفی و رابطه متهم با ویاظهارات متهم را بانظریه پزشکی قانونی مغایر اعلام کرده است .(ص ۹۹) بدین لحاظ مجددا از متهم تحقیق شده است که متهم در دادسرا مجددا گفته است متوفی حلق آویز نموده است و چون قبلا شکنجه کردند اقرار کرده بودم .(ص ۱۱۳) من بی گناه هستم و خودش حلق آویز کرده (ص ۱۵۵) از خانم ح. ک. همسایه متهم تحقیق شده که اظهار داشته متهم را نمی شناسم و یکبار در خانه مان را زد و از من خواست از منزل ما به خانه برود که من اجازه ندادم و درب را بستم و رفتم و متوجه لرزش صدا و آشفتگی وی شدم و پریشان حال وعرق کرده بود (ص ۱۱۵) پزشکی قانونی در خصوص نظریه پزشکی به ابهامات مطروحه پاسخ داده است .(ص ۱۱۷) و پرونده پس از صدور قرار جلب به دادرسی (ص ۱۶۳) و عدم صلاحیت در خصوص زنا به دادگاه ارسال شده است .(ص ۱۶۹ ) شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان هرمزگان عهده دار رسیدگی شده و پس از تعیین وکیل تسخیری برای متهم و تهیه گزارش در تاریخ ۹۵/۳/۳ تشکیل جلسه داده است که اولیاء دم تقاضای قصاص نموده اند و متهم منکر بزه قتل شده است اما اظهار داشته است ارتباط داشتم و دادگاه پس از اخذ آخرین دفاع وی و وصول پاسخ استعلام نظریه پزشکی قانونی در باره احتمال خفه کردگی و حلق آویز شدی (ص ۲۱۸) در وقت فوق العاده در تاریخ ۹۵/۳/۹ تشکیل جلسه داده است و پس از سوال از متهم در خصوص محل حلق آویز شدن و بازسازی صحنه و به لحاظ حدوث اختلاف بین اعضاء دادگاه و عقیده رئیس شعبه به برائت و اعتقاد آقای مستشار به قصاص ، اکثریت اعضاء در خصوص اتهام قتل عمدی متهم س.الف. ج. با توجه به روحیه متهم و اقرار متهم در تحقیقات مقدماتی وبازسازی صحنه و نظریه پزشکی قانونی به استناد علم خودو احراز اتهام به استناد مواد ۲۱۱ و بند ب ماده ۲۹۰ و ۳۸۱ قانون مجازات اسلامی حکم به قصاص نفس متهم صادر نموده است که پس از ابلاغ رأی وکیل تسخیری محکوم علیه به آن اعتراض و پرونده پس از ارسال به دیوان عالی کشور به این شعبه ارجاع شده است . هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید . پس از قرائت گزارشآقای مرتضوی عضو ممیز وملاحظه اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای م. باقری دادیار دیوان عالی کشور اجمالا مبنی بربلحاظ عدم رعایت مقررات شکلی در رسیدگی موضوع مواد ۳۸۴ الی ۳۹۱ قانون آئین دادرسی کیفری لذا عقیده به نقض دادنامه و رسیدگی مجدد را دارم . در خصوص دادنامه شماره ۶۴ فرجام خواسته مشاوره نموده چنین رأی می دهد :


رأی شعبه دیوان عالی کشور

۱- با وجود صدور قرار عدم صلاحیت در خصوص اتهام زنای متهم ، نتیجه رسیدگی به آن در پرونده مشخص نشده است . ۲- دادگاه مقررات مواد ۳۸۴ تا ۳۹۱ قانون آئین دادرسی کیفری به اعطاء مهلت جهت طرح ایراد و اعتراض و تشکیل جلسه مقدماتی اداری عمل نکرده است .۳- اتهام متهم به وی تفهیم نشده است و در دادگاه صرفا پاسخ به شکایت اولیاء دم از وی درخواست شده است . ۴- پس از وصول پاسخ استعلام از پزشکی قانونی دروقت فوق العاده تشکیل جلسه داده شده است و در این جلسه وکیل تسخیری متهم حضور نداشته است و از دادستان نیز برای حضور در این جلسه دعوت به عمل نیامده است . ۵- در صدور رأی به محکومیت متهم در خصوص بزه قتل عمدی مفاد ماده ۳۶۰ و ۳۸۲ قانون مجازات اسلامی مراعات نشده است . بنا به مراتب مذکور دادنامه فرجام خواسته به استناد مواد ۴۶۹ و ۴۷۰ قانون آئین دادرسی کیفری نقض، و رسیدگی به آن به دادگاه هم عرض ارجاع می گردد .

رئیس شعبه سی و دوم دیوان عالی کشور : رضا فرج اللهی عضو معاون : عبدالحمید مرتضوی