رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره عدم کشف جسد در اتهام قتل

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۳۰۹۹۷۰۹۰۸۴۰۰۴۸۱
شماره دادنامه۹۳۰۹۹۷۰۹۰۸۴۰۰۴۸۱
تاریخ دادنامه۱۳۹۳/۰۸/۰۷
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۲۴ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای کیفری
موضوععدم کشف جسد در اتهام قتل
قاضیابراهیم لشکری
علی شوشتری

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره عدم کشف جسد در اتهام قتل: پیدا نشدن جسد مقتول دلیل به قتل نرسیدن وی نیست در صورتی که دلایل بر قتل در پرونده موجود باشد.

رأی خلاصه جریان پرونده

در خصوص اتهام آقای ح. موضوع شکایت آقای م. ولی دم مرحومه م. دایر بر قتل عمدی و سرقت طلاجات مقتوله شامل شش عدد النگو و کیف دستی زنانه حاوی دو عدد کارت عابر بانک، تسبیح و نشان و نود و پنج هزار تومان وجه نقد و موبایل مقرون آزار و اذیت و آدم ربایی؛ با این شرح که آقای م. طی شکوائیه اعلام می کند که در تاریخ ۲۴/۰۶/۹۰ دخترش م. مفقود گردیده مدعی است که دخترش صبح ساعت ۵/۵ تاریخ مذکور برای رفتن به محل کارش شرکت ... از منزل خارج شده و تاکنون مراجعت ننموده است. آقای ح. متهم می گوید: من خانم را از چهارراه پایین به مقصد ... سوار کردم تا آن جا با من صحبت کرد من گفتم متأهل هستم گفت عیب ندارد من کار و خانه دارم شما فقط اسمت رویم باشد چند روز به من زنگ می زد در آخر گفتم من متأهلم به من زنگ نزن که تمام شد. در تحقیقات بعد پس از تکرار اظهارات قبلی می گوید: با هم قرار گذاشتیم که هم دیگر را ببینیم سر قرار آمدیم سوار ماشین شدیم در شهر دور می زدیم گفت توی شهر بستگان می بینند برویم خارج شهر که رفتیم خارج شهر آن طرف شهر کمی سد را تماشا کردیم من داشتم کنار ماشینم را می شستم خانم م. هم کنار سد بود بعد از چند دقیقه صدایی شنیدم نگاه کردم دیدم که ایشان داخل آب فرو رفته من فریاد زدم و رفتم به طرف ایشان تا من برسم غرق شد و من هم چون شنا بلد نبودم پیش نرفتم (متهم در حال شنا کردن بوده است). بعد برگشتم از ترس به هیچ کس نگفتم. آشنایی من با خانم م. ۴-۵ روز قبل از حادثه بود. آن جا هیچ کس نبود فقط ما بودیم. مسئول اکیپ غواصی در پاسخ به استعلام بازپرس اعلام نموده است: در جستجو با شگردهای مختلف جنازه یافت نشد و به احتمال نادر امکان غرق شدگی در محل فوق وجود دارد. در آخر هم نتیجه گرفتند که در محل فوق امکان وجود جنازه کمتر از ۱۰% می باشد. همسر متهم به نام خانم ز. می گوید: شوهرم (متهم) حدود یک ماه است که به شدت مضطرب است این مطلب نه تنها من می گویم بلکه کارگران شرکت هم می گویند (ص۶۰). آقای م.ر. می گوید: چون قبلا همسایه آقای س. بودم آن ها را می شناسم در تاریخ ۲۴/۰۴/۹۰ صبح زود ساعت ۲۵/۵ به محل کارم می رفتم دیدم سر کوچه آقای س. یک پیکان با دو نفر سرنشین ایستاده است همان لحظه به طرف منزل آقای س. نگاه کردم دیدم م. چادر مشکی و کیف کوچک در دست داشت سوار ماشین شدند و رفتند من سوار شدن و رفتن آن ها را دیدم. متهم در تاریخ ۰۴/۰۸/۹۰ مجددا اظهارات خود را تکرار می نماید و می گوید: دیدم که غرق شد (ص ۶۳). در ۱۵/۰۸/۹۰ در جلسه ای که م.ر. و متهم حضور دارند م.ر. متهم را شناسایی می کند و می گوید این همان شخص است که صبح روز ۲۴/۰۶/۹۰ در کوچه آقای س. بوده. بالاخره متهم در تاریخ ۱۰/۰۹/۹۰ اظهار داشته که: پس از اصرار خانم که برویم خارج شهر کنار سد همان جایی که به مأمورین نشان دادم در آنجا مدتی با م. صحبت کردیم در آخر گفتم چرا با احساسات من بازی می کنی حرفمان شد من کنترل از دستم خارج شد کنار آب بودیم رفتم عقب و از پشت آمدم هول دادم محکم افتاد داخل آب من آنجا دیگر نایستادم ماشین سوار شدم رفتم زنجان سر کار هم هیچ حرفی نزدم (ص ۱۳۳). در صفحه ۱۳۴ هم می گوید: خانم گفت من پشیمانم حرفم را پس می گیرم گفتم حال که چند روز است با هم صحبت کردیم دیگر دست خودم نبود ایشان از پشت هل دادم. این بلا به سرم آمد من کنترل از دستم خارج شد ایشان را انداختم داخل آب چون چند روز با احساسات من بازی کرده بود (ص ۱۳۴). وسایل مسروقه را هم مدعی است که در کنار جاده انداختم و به وجود وسایل مورد ادعای شاکی اقرار دارد (ص ۱۳۵). مجددا در صفحه ۱۴۱ متهم همین مطالب را اقرار می نماید و می گوید: عصبانی شدم ایشان را به طرف آب پرت کردم موبایلش را به طرف سد پرت کردم کیف و بقیه وسایل را تکه تکه کردم در جاده تبریز ریختم من از پشت ایشان را به آب پرت کرده، در همان لحظه که نفهمیدم چکار کردم. متهم در تاریخ ۱۸/۰۹/۹۰ به فروش ۶ عدد النگوی طلای مقتوله اقرار می نماید و می گوید دو ماه قبل به تهران رفتم و در ... به یک طلافروشی به مبلغ ۰۰۰/۱۸۰ تومان فروختم. اول طلاهای م. را گرفتم بعد به آب پرتش کردم همه چیز را به سروان ر. گفته ام، جنازه باید داخل سد باشد (ص۱۵۲- ۲۷). متهم پس از آن که از زندان نامه می فرستد و در آن نامه خود را بی گناه و اقاریرش را مبتنی بر ایراد فشار از سوی مأمورین آگاهی بیان می نماید، پس از این نامه متهم مجددا در تاریخ ۰۷/۱۰/۹۰ اقرار می کند و می گوید: من از دست ایشان (م.) ناراحت شدم و نمی دانم بدبختی مرا گرفت ایشان را به طرف آب پرتاب کردم (ص ۲۲۹). من غیر از سد جای دیگر نرفته ام. در صفحه ۲۳۱ می گوید: من طلاهای ایشان را گرفتم از دستش درآوردم چون مرا عصبانی کرده بود از دستش درآوردم. در صفحه ۳۴۲ متهم می گوید: موبایل مرحومه را خودم برداشتم سیم کارت آن را سوزاندم ولی گوشی آن الآن در دست آقای ک. است. طلاها را در شهر ... تهران فروختم یکی را به چهارصد هزار تومان فروختم بعد پنج تای دیگر را هم به مبلغ ۰۰۰/۱۸۰ تومان فروختم. از اول قصد از بین بردن خانم را نداشتم چون النگوهایش را دیده بودم گفتم این ها را بگیرم او شکایت می کند مرا دستگیر می کنند به خاطر آن ایشان را داخل آب انداختم و طلاها را بردم فروختم پول ماشین را دادم (ص ۳۴۵). می گوید جای خلوتی را برای ملاقات انتخاب کردیم و رفتیم آنجا من وسوسه طلاهایش شدم این کار را کردم و ایشان را داخل آب پرتاب کردم برگشتم سر کارم. متهم در صفحه ۳۴۷ به مواردی از بانوان که با آن ها دوست شده و طلاهای آن ها را گرفته اشاره می کند. در صفحات ۳۶۸- ۳۶۷ می گوید: طلاها را به زور از دستش درآوردم. متهم مجددا با ارسال نامه از زندان می گوید: من با م. فقط ارتباط تلفنی داشتم (ص۳۸۸). متهم در صفحه ۴۷۸ منکر اتهامات قتل و سرقت طلاهای م. می شود. من در دست های وی طلا و جواهرات ندیده ام. در تاریخ ۱۳/۱۰/۹۲ دادگاه با حضور نماینده دادستان و آقای م. ولی دم و متهم ح. در معیت وکیل خود تشکیل می شود. ابتدا شاکی شکایت خود را تکرار می نماید و می گوید: دخترم سوار ماشین کرده و برده کشته و طلاهایش ربوده و فروخته است یا مرده یا زنده دخترم را تحویل دهد. سپس متهم در پاسخ به اتهام قتل عمدی مرحومه م. و سرقت طلاهای وی می گوید: هر چه در آگاهی گفته ام تحت فشار بوده است طلاها را سرقت نکردم کیف داخل ماشین افتاده برداشتم طلاها را در آوردم کیف را بیرون انداختم من به سد نرفته ام. سپس وکیل وی به شرح صفحه ۵۷۱ به دفاع می پردازد، اظهار داشته که: چون جنازه از خانم پیدا نشده احتمال زنده بودنش می رود سپس همان ادعای موکل خود را تکرار می نماید. متهم در آخر جلسه هم منکر اتهام قتل می گردد. می گوید: من آدم کش نیستم نمی توانم آدم بکشم. دادگاه در نظریه های قضایی خود با توجه به تردید در کشته شدن مفقوده اظهار نموده اند که پرونده با وضع موجود قابل اظهار نظر ماهوی نمی باشد. و در تاریخ ۱۹/۰۱/۹۲ مجددا دادگاه تشکیل شده و خانم ت. به همراه پدرش که پدر مقتول نیز می باشد و نماینده دادستان حضور دارند. خانم ت. می گوید: یک روز قبل از مفقود شدنش منزل ما آمد گفت آبجی یک نفر بنا است دنبالم بیاید به شرکت ببرد و خواستگارم می باشد که من جواب رد دادم و گفت برای این که جوابش را ندهم گوشیم را خاموش کرده ام در همان وقت گوشیش را روشن کرد که فوری زنگ خورد از صحبت خواهرم که گفت من با شما جور در نمی آیم فهمیدم همان مرد است پس از آن که صحبتشان تمام شد خواهرم گفت همان مرد بود که دست بردار نیست می گوید از حجابت خوشم آمده خواهرم رفت به خانه پدرم من هم بعد رفتم آن جا شام بودیم خواهرم گفت فردا خواستگاری به نام ب. دارم می آید من می روم سر کار و زودتر می آیم که آن روز خواهرم نیامد به پدرم گفتم م. نیامده خواستگار زنگ زد ما آماده هستیم که بیاییم مادرم یا خواهرم جواب داده بودند که م. هنوز نیامده است به شرکت زنگ زدیم شرکت گفته م. امروز اصلا نیامده است تا این که خواهرم صبح سوار ماشین متهم شده و رفته اند سد و در آنجا غرق کرده است. نمیدانم ب. چه کسی است؟ خواهرم غیر از ب. و متهم خواستگار دیگری نداشت. سپس آقای م. می گوید: غرضم از زنده یا مرده بودن دخترم این است که حال که قاتل پیدا شده زنده یا مرده بودن دخترم را خبر دهد یا تحویل نماید. در زندان که با متهم ملاقات کردم گفتم مرا از سرگردانی نجات بده رضایت می دهم. نماینده دادستان درخواست اقدام قانونی می کند. دادگاه در تاریخ ۲۴/۰۱/۹۳ دادگاه مجددا تشکیل می شود. ف. خواهر بزرگ م. اظهارات قبلی خود را تکرار می نماید. مطلب جدیدی علاوه بر اظهارات قبلی ندارد. ب. خواستگار م. هم در اظهارات خود اظهار بیی اطلاعی از سرنوشت م. می نماید و می گوید م. به من گفت نوه دایی مادرم هم خواستگار من است وضعش خوب است ولی چون زن دارد من نمی خواهم با او ازدواج کنم به نظر من چون نمی خواهند به من بدهند می گویند گم شده است!! به من نگفت خواستگار دیگر دارد یا خیر؟ مادر م. می گوید: م. گفت برای این که بهروز زودتر به خواستگاریم بیاید من به او می گویم که پسر دایی مادرم خواستگارم هست و از طرف خانواده در فشارم. من گفتم اگر دوست ندارد به خواستگاریت بیاید مجبورش نکن من اصلا پسر دایی ندارم. در تاریخ ۱۲/۰۳/۹۳ دادگاه با حضور نماینده دادستان و والدین م. و متهم تشکیل شده است. نماینده دادستان مجازات قانونی متهم را مطالبه می کند، سپس اولیاء م. شکایت را مطرح و اظهارات خود را تکرار می نمایند و درخواست قصاص متهم را دارند (ص۶۰۸). سپس به متهم اتهام قتل عمدی مرحومه م. و آدم ربایی و سرقت طلاجات وی تفهیم می شود و می گوید: اتهامات انتسابی را قبول ندارم دلایل علیه من بر اثر تحت فشار بودن اقامه شده است طلاهایی که من فروخته ام از مسافر جا مانده بود. سپس وکیل وی به شرح صفحه ۶۰۹ از متهم دفاع می کند و می گوید: احتمال زنده بودن مفقود وجود دارد. پدر متهم گفت زنده یا مرده بودن دخترم را تحویل دهید معلوم می شود و به مردن وی شک دارد. اقاریر موکل بر اثر فشار بوده که سه روز بستری می شود. کلیه موارد قید شده در کیفرخواست دلیل قتل نمی باشد و بلکه اماره بوده که از موارد لوث می باشد. درخواست صدور حکم به استناد ماده ۳۱۵ قانون مجازات اسلامی را می نماید. دادگاه از متهم و وکیل وی آخرین دفاع را اخذ می نماید، متهم می گوید: دفاعیاتم به شرح فوق می باشد از طلاهای خانم م. اطلاعی ندارم. وکیل وی هم می گوید: مورد از موار لوث است. دادگاه ختم جلسه را اعلام و مبادرت به انشاء رأی می نماید و با استدلالی که می کند و موضوع قتل را از مصادیق ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی دانسته متهم را از لحاظ آدم ربایی به پانزده سال حبس و از بابت سرقت توأم با آزار به چهار سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق با احتساب ایام بازداشت قبلی و اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ محکوم می کند و در مورد اتهام قتل عمدی متهم را به پرداخت دیه کامل زن مسلمان به اولیای دم با قید این که اگر بعدا معلوم شود مفقوده زنده است و یا قاتل شناسایی شود که غیر از متهم بوده دیه مسترد می گردد و چنانچه ثابت شود متهم مفقوده را عمدا کشته قصاص ثابت است. محکوم می نماید این رأی مورد اعتراض آقای ... به وکالت از متهم ح. واقع جهت رسیدگی به دیوان عالی کشور ارسال به این شعبه ارجاع می شود. این شعبه پس از بررسی به شرح آتی رأی صادر می نماید.

رأی شعبه دیوان عالی کشور

نظر به محتویات پرونده و کیفیات منعکس در آن در خصوص تجدیدنظرخواهی آقای ... به وکالت تعیینی از آقای ح. از رأی مذکور اولا پیدا نشدن جسد مقتول دلیل بر این نیست که به قتل نرسیده در صورتی که دلایل بر قتل در پرونده موجود باشد مثل مانحن فیه که متهم تا قبل از ورود وکیل به پرونده با صراحت به قتل اقرار و اعتراف می کند که قرائن و شواهدی است بر توجه اتهام به متهم؛ ثانیا- اگر دادگاه محترم آدم ربایی و سرقت را احراز نموده که این دو اتهام مقدمه قتل می باشند چرا نباید اتهام قتل احراز شود؛ ثالثا مورد از مصادیق ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی نمی باشد زیرا متهم مفقوده را شبانه دعوت نکرده که مشمول مفاد مقرر در ماده مذکور باشد؛ رابعا اولیای دم مطالبه دیه نکرده اند و تا مطالبه دیه از سوی اولیای دم نشود دادگاه حق صدور حکم به پرداخت دیه را ندارد بلکه باید قرار توقف دعوی صادر کند. علی هذا رأی تجدیدنظرخواسته دارای ایراد و اشکال می باشد و به استناد بند ب ماده ۲۶۵ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری رأی معترض عنه نقض، جهت رسیدگی به دادگاه هم عرض دادگاه صادرکننده رأی ارجاع می گردد.

رئیس شعبه بیست و چهارم دیوان عالی کشور مستشار

لشکری شوشتری

مواد مرتبط