رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره علم قاضی (دادنامه شماره ۹۱۰۹۹۷۰۹۰۸۷۰۰۸۸۵)

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۱۰۹۹۷۰۹۰۸۷۰۰۸۸۵
شماره دادنامه۹۱۰۹۹۷۰۹۰۸۷۰۰۸۸۵
تاریخ دادنامه۱۳۹۱/۱۱/۱۵
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۳۱ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای کیفری
موضوععلم قاضی
قاضیجعفری
طباطبائی

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره علم قاضی: در اتهام زنای به عنف، چنانچه متهم، منکر جرم زنا گردید، علم قضات علاوه بر اینکه اعتبار آن در اجرای حدود، طبق فتوای مقام معظم رهبری (سؤال ۹۰۴۳ از گنجینه استفتائات قضائی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی قضا) محل تردید، بلکه منع است، لذا اثبات کننده زنای به عنف نیست

رأی خلاصه جریان پرونده

آقای ر.ک. فرزند ح. ۳۹ ساله دارای همسر و فرزند به موجب دادنامه فوق الاشاره به اتهام زنا به عنف به اعدام محکوم شده است توضیح اینکه نامبرده که در شهرستان س. CD فروشی می کرده مأمورین اماکن ناجا در بازرسی از واحد صنفی وی تعدادی CD محتوی تصاویر مبتذل را کشف و گزارش می نمایند و متهم دستگیر می شود و در تحقیقات مشخص شده که نامبرده روابط نامشروعی با چند تن از دخترانی که به وی مراجعه کرده اند داشته از جمله خانم پ.ل. ۱۷ساله می گوید آقای ک. به بهانه اینکه در مغازه به من حس بدهد و مراحل و شرایط بازیگری را به من بیاموزد مرا تنها به مغازه دعوت می کرد. گرچه من ابتدا، گول او را نخوردم ولی با یکی از افراد گروه نمایش ... آشنا شدم و او مرا به گروه ک. دعوت کرد و وارد شدم و تست دادم قبول شدم و نقشی به من داد و ایفاء کردم ولی می دانستم نظر سوء به من دارد و ک. با من شوخی می کرد. خانم ش.پ. فرزند ع. ۱۲ ساله می گوید آقای ک. ابتدا به من گفت تو را به صدا و سیما می برم و به تو پول های زیادی می دهند و تجاوز کرد همچنین خانم م.ف. فرزند م. در اظهارات خود می گوید متهم در مغازه خود به من تجاوز کرد و مرا فریب داد و از من عکس به صورت لخت گرفت و به من تجاوز کرد. پزشکی قانونی در معاینه از خانم م.ف. اعلام داشته علائمی مبنی بر دخول مشهود نیست. ص ۱۸۲و در مورد خانم ش.پ. نیز اعلام داشته علائمی مبنی بر دخول مشهود نیست. متهم در مراحل مختلف رسیدگی منکر بزه زنا گردیده است و در بعضی از اظهاراتش اقرار به تفخیذ نموده است و متهم در دادگاه نیز اتهام انتسابی را نپذیرفته و اظهار داشته من جز صحبت با خانم های شاکیه کار دیگری انجام ندادم و عکس ها هم یک نفر آورده بود چاپ کردم و نمی دانم چرا از من شاکی شده اند!! دادگاه به موجب دادنامه صادره این چنین رأی داده است در این پرونده آقای ر.ک. متهم است به زنای به عنف با دوشیزه م.ف. فرزند م. ۱۲ ساله و ش.پ. ۱۳ساله به این شرح که متهم نامبرده که در اصل سی دی فروش می باشد و به لحاظ کار فرهنگی در کارگردانی فیلم های نمایشی فعالیت می نماید با سوء استفاده از آن در پوشش فعالیت های مذهبی دختران جوان و خردسال را به عنوان کارآموز جذب و با حیله های مختلف آن ها را اغفال و سوء استفاده جنسی از آن ها می نماید که دختران مذکور از جمله قربانی اهداف شوم نامبرده می باشند که در نزد ایشان در یک نمایش مذهبی به ایفای نقش می پرداختند که با نزدیک کردن خود به صورت تنگاتنگ به خانواده آن ها و با القاء این امر به آن ها که هنرپیشه خوب از آن ها خواهد ساخت و صاحب پول خواهد نمود و با تلقین این امر به آن ها که به شما حس خواهم داد که نقش خود را خوب ایفاء نمایید به آنان تجاوز جنسی نموده و عکسبرداری می کند. عنایتا به گزارش فرماندهی انتظامی پلیس اطلاعات و امنیت عمومی و اخلاقی شهرستان س. و شکایت شاکیان و اظهارات دوشیزگان مذکور و دوشیزگان پ. و ز. هر دو ل. در دادسرا و اقرار متهم نامبرده در دادسرا و مفاد لایحه ارسالی ایشان از زندان به شرح برگ های ۱۲۳و۱۲۴ پرونده که در آن ضمن اقرار به بزه انتسابی اظهار ندامت و پشیمانی در اعمال خود نموده است و اظهارات دوشیزگان در این دادگاه و مواجهه حضوری آن ها در دادگاه که بی شائبه آنچه بر آن ها گذشته بیان نمودند و دفاعیات غیر موجه متهم و تأیید تصاویر مکشوفه مربوط به دوشیزگان م. و ش. از ناحیه مادران آن ها و درخواست دادستان عمومی و انقلاب س. به اشد مجازات متهم به لحاظ وجود جو نامساعد در شهر در رابطه با موضوع و اینکه علتی وجود ندارد که دوشیزگان مذکور و خانواده آن ها با ادعای معنونه آبروی خود را در شهر کوچکی مثل س. ببرند و گواهی های پزشکی صادره که بعد از گذشت دو ماه صادر شده با توجه به اظهارات مجنی علیهما دلالت بر عدم ارتکاب بزه ارتکابی از ناحیه متهم نمی نماید و سایر قرائن و امارات موجود که حصول علم متعارف در این مورد بر اثبات بزه انتسابی به متهم را می نماید. فلذا اعضاء این دادگاه به اتفاق آراء با احراز بزه انتسابی مستندا به بند دال ماده ۲۸۲ و ماده ۱۰۵ قانون مجازات اسلامی متهم موصوف را به اعدام محکوم می نماید ; وکیل محکوم علیه با تقدیم لایحه ای نسبت به رأی صادره اعتراض و ایراداتی بر رأی وارد دانسته که مفادا حین شور لایحه تقدیمی قرائت خواهد شد. پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و به این شعبه ارجاع گردیده است. هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای سید احمد طباطبائی عضو ممیز و اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای سید رضا برکچیان دادیار دیوان عالی کشور اجمالا مبنی بر اینکه؛ از توجه به محتویات پرونده محاکمه ای بالخصوص صفحات ۲۱ لغایت ۲۶ و ۴۸ لغایت ۵۳ و ۵۹ لغایت ۶۰ و ۶۰ و ۶۳ و ۶۹ و ۷۲ و ۷۳ و ۷۴ و ۸۳ و ۹۰ لغایت ۹۲ و ۱۰۵ لغایت ۱۰۹ و ۱۱۳ و ۱۱۴ و ۱۲۰ لغایت ۱۲۲ و ۱۳۲ و ۱۳۳ و ۱۵۶ لغایت ۱۶۶ حصول علم متعارف و نوعی برای هیأت حاکمه شعبه ۱۶ دادگاه کیفری استان بوجود آمده و رأی بر اعدام آقای ر.ک. فرزند ح. موضوع بند دال ماده ۸۲ قانون مجازات اسلامی (که به اشتباه در چرک نویس رأی و دادنامه عدد ۲۸۲ قید گردیده است) می باشد و بر تأیید دادنامه صادره که دارای شماره ۹۰۰۰۰۰۰۰۳۶۰ ۲۴/۵/۹۰ دادگاه بالا می باشد اظهار نظر می گردد و جو متلاطم بوجود آمده در شهر از جهت آلام اسلامی و انسانی از مؤیدات می باشد. مشاوره نموده چنین رأی می دهد:

رأی شعبه دیوان عالی کشور

درخصوص اعتراض وکیل آقای ر.ک. نسبت به دادنامه ۰۰۳۶۰ ۲۴/۵/۹۰ صادره از شعبه ۱۶ دادگاه تجدیدنظر استان با توجه به محتویات اوراق پرونده و گواهی های پزشکی قانونی مضبوط در برگ های ۶۲ و ۶۳ پرونده و انکار متهم اصل تحقق زنا با تعریف قانونی و شرعی آن مدلل نیست و ادعای علم نیز نه تنها متعارف نمی باشد، بلکه اعتبار آن نیز در اجرای حدود طبق فتوای مقام معظم رهبری (سؤال ۹۰۴۳ از گنجینه استفتائات قضائی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی قضا) محل تردید بلکه منع است. و نظر بر اعلام رضایت ولی قهری شاکیه به شماره ۱۱۲۰۴۸ ۲/۸/۹۰ مؤدای آن دادنامه قابل ابرام نیست و ضمن نقض دادنامه معترض عنه انحصارا از حیث اتهام مذکور رسیدگی مجدد به شعبه دیگر هم عرض محول می گردد.

رییس شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور مستشار

جعفری طباطبائی