رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره علم قاضی (دادنامه شماره ۹۱۰۹۹۷۰۹۱۰۰۰۰۹۰۵)

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۱۰۹۹۷۰۹۱۰۰۰۰۹۰۵
شماره دادنامه۹۱۰۹۹۷۰۹۱۰۰۰۰۹۰۵
تاریخ دادنامه۱۳۹۱/۱۲/۲۰
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۲۷ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای کیفری
موضوععلم قاضی
قاضیمرتضی فاضل
عزیزالله رزاقی

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره علم قاضی: چنانچه مستند رأی، علم قاضی باشد وی موظف است دلایل موجد علم خویش را در دادنامه ذکر کند در غیر این صورت موجب نقض دادنامه خواهد بود.

رأی خلاصه جریان پرونده

آقای م.ح. به اتهام قتل عمدی مرحوم م.ب. تحت تعقیب قرار گرفت شعبه ۱۰۱ دادگاه عمومی خ طی دادنامه شماره ۳۳۴-۱/۸/۸۶ نوع قتل را شبه عمد دانسته که تجدیدنظرخواهی از این رأی در زمان حاکمیت رأی وحدت رویه شماره ۷۰۳-۹/۵/۸۶ در صلاحیت محاکم تجدیدنظر استان بوده و شعبه هفتم دادگاه تجدیدنظر استان با نقض رأی بدوی طی دادنامه شماره ۰۰۰۳۹-۲۶/۱/۸۷ به جای رسیدگی ماهوی، پرونده را به دادگاه کیفری ارسال نموده که طی دادنامه شماره ۰۰۵۵-۱۲/۲/۸۷ رأی قصاص صادر شده که این شعبه دیوان عالی کشور طی دادنامه شماره ۸۰۸- ۲۷/۵/۸۸ با تصریح به موجه نبودن رسیدگی دادگاه کیفری استان، دادگاه تجدیدنظر را مکلف به رسیدگی ماهوی دانسته است که موضوع مورد تأیید قضات حوزه نظارت و معاونت قضایی ریاست محترم قوه قضائیه قرار گرفته که توسط ریاست محترم قوه در راستای اعمال ماده ۱۸ پرونده جهت رسیدگی مجدد در راستای اعمال ماده ۱۸ اصلاحی به شعبه هم عرض یعنی شعبه ۳ دادگاه تجدیدنظر ارسال و ارجاع گردید شعبه سوم تجدیدنظر طی دادنامه شماره ۰۰۴۶۵-۲۵/۶/۹۱ با نقض رأی شماره ۰۰۰۵۵-۱۲/۱۲/۸۷ کیفری استان و ۰۰۰۳۹-۲۶/۱/۸۷ دادگاه تجدیدنظر رسیدگی به تجدیدنظرخواهی اولیای دم مرحوم م.ب. از دادنامه شماره ۱۵۷۲-۲۰/۶/۸۶ صادره از شعبه دوم دادگاه عمومی خ، حاوی شبه عمد دانستن قتل مزبور و حکم دیه را در صلاحیت دیوان عالی کشور دانسته پرونده به این شعبه دیوان عالی کشور ارجاع که با حاکمیت رأی وحدت رویه شماره ۷۱۵- ۲۴/۱/۸۹ هیأت عمومی دیوان عالی کشور مبنی بر صلاحیت دیوان عالی کشور نسبت به جرائمی که مجازات آن اعدام می باشد، این شعبه وارد رسیدگی شده که محتویات پرونده حاکی است آقای م.ح. شبانه به همراه دوستانش به محل سکونت مقتول م.ب. مراجعه نموده و به آنان گفته بود سه نفر از جمله مقتول را می خواهد بکشد زیرا آنان با او عمل خلاف انجام دادند؛ لذا با شلیک گلوله مقتول را به قتل رسانده و متواری شده است متهم در محاکمه حضور نداشته است وکیل او با اشاره به موضوع لواط عمل متهم را دفاع مشروع از عرض و آبروی خود دانسته است ضمن آنکه به صرف مشروب الکلی توسط موکل و مسلوب الاراده بودن وی نیز استناد کرده است دادگاه با این استدلال که دلیلی بر مست بودن متهم لحظه قتل وجود ندارد و فاصله زمانی بین تاریخ لواط ادعایی و ارتکاب قتل عمل متهم را دفاع نیز ندانسته طی دادنامه شماره ۱۵۷۲-۳۰/۶/۸۲ رأی به قصاص نفس صادر نموده که در دادنامه شماره ۱۲۱۱-۲۶/۱۲/۸۲ این شعبه دیوان عالی کشور توسط قضات وقت شعبه اصل ارتکاب قتل و احراز بزهکاری متهم موجه تشخیص لکن رأی صادره را به لحاظ متواری بودن متهم، غیابی اعلام نموده که متعاقبا دادگاه طی دادنامه شماره ۳۳۴- ۱/۸/۸۶ واخواهی محکوم علیه را پذیرفته و با این استدلال که متهم اعلام نمود به دعوت مقتول و دوستانش برای خوردن کباب و صرف مشروب رفتند، پس از صرف مشروب مست شده، آن ها چون قبلا نیز مشروب خورده بودند ظرفیت داشتند ولی او سرش گیج رفته و تعادل نداشت پس از صرف مشروب آقایان ج. رفتند و او و مقتول و دو نفر دیگر ماندند آن ها با هم پچ پچ می کردند به آن ها شک کرد وقتی بلند شد م.ف. آمد گفت م. می گوید یک حالی به ما بده ... من با م. درگیر شدم نمی گذاشتم ... ر.م. از شیشه اتاقک نگاه می کرد و م. نیز آمد داخل اطاق که هر دو مرا گرفته بودند من وقتی افتادم یک لگد به فکم خورد دیگر نفهمیدم احتمالا لگد را م. زد و سر پا بود که کمربند مرا م.ف. باز کرد بعد م.ب. ... اول او با من عمل لواط انجام داد و م.ف. دست های من را نگهداشت و کاملا دخول صورت گرفت و من را زدند و من ... مقتول که کارش تمام شد م.ف. با من عمل لواط انجام داد و کاملا دخول صورت گرفت و ر. هم پشت آن اتاقک نگهبانی می داد و هم از شیشه نگاه می کرد و ر. با من کاری نکرد و به من گفت من با پدرت آشنا هستم و نمی خواهم با تو کاری بکنم ... من چاقویی که با آن گوشت کباب را خرد کرده بودیم برداشتم و رفتم سراغ م. و م. و از پشت من را ر. گرفت و تا حدود دویست سیصد متر دنبال آن ها دویدم که من به آن ها گفتم تا فردا نمی گذارم بمانید و آن ها برگشتند و موتور مرا برداشتند و م. و م.ف. با هم رفتند من دیگر خسته شده بودم و دنبال آن ها نرفتم چون زورم به آن ها نمی رسید ... من با ر. آمدیم جلو مسجد ... رفتم آژانس گرفتم رفتم سد که هوا دیگر تاریک شده بود وقتی رسیدم سد، رفتم سراغ اسلحه ای که قبلا خریده بودم ... ر.ق. و ق.م. پرسیدند چی شد گفتم آن ها روی من خوابیدند نگفتم دخول کردند آن ها وقتی فهمیدند در تصمیم خودم جدی هستم گفتند ما هم می آئیم ر. گفت من می روم م. را می آورم با وی صحبت نماییم با همان آژانس سه نفره رفتیم آن ها در بین راه سعی کردند مرا منصرف کنند اما من قبول نمی کردم وقتی رسیدیم آن ها گفتند ما می رویم صحبت می کنیم؛ وقتی رفتند من دیگر نایستادم و در حال دوان دوان حرکت کردم اول در خانه م.ف. رفتم یادم نیست مادر یا خواهرش جلوی درب آمدند گفتند که خانه نیست به منزل پدر بزرگش که از مکه آمده رفته است من چون بلد نبودم آنجا نرفتم و بعد رفتم سراغ ر. ... با قنداق اسلحه زدم توی سینه اش خورد به دیوار و گفتم با اسلحه به پایت می زنم تا دیگر این کار را نکنی تا آمدم فشنگ را عوض کنم و ساچمه ریز بگذارم خانواده اش آمدند سر و صدا کردند خواهرش آمد روسری اش را انداخت زمین و جلوی من ایستاد من هیچکاری نتوانستم بکنم .. گفتم دارم می روم م. را بکشم اگر می توانید به او زنگ بزنید بگوئید من دارم می آیم چون می خواستم به همین راحتی نمیرد رفتم جلوی درب خانه م. نمی دانستم خانه است یا نه اولین تیر را به پنجره زدم م. از پنجره دیگر بیرون آمد به او گفتم لباس بپوش بیا برویم بیرون اگر نیایی می زنم شروع کرد به فحاشی گفت اگر جرأت داری بزن اگر نزنی مرد نیستی گفتم فحش نده بیا برویم بیرون تا تکلیفم را با تو روشن کنم گفت اگر جرأت داری بزن اگر نزنی همه خانواده ات را فلان فلان می کنم که گفتم تا سه شماره می شمارم بیا بیرون یا می زنم که سه شماره شمردم که نامبرده در حال فحاشی بود که با تیر زدم و فهمیدم که گرفت که همان لحظه صدای ترمز ماشین را شنیدم که از سمت بالای خیابان ... آمد زیر پایم نگهداشت و سریع فشنگ را عوض کردم و تفنگ را گرفتم به طرف خودم پیاده شدند که م.ب. گفت زدی کشتی گفتم خودم را می زنم که ر.ق. تفنگ را از من گرفت و من را با زور سوار ماشین کرد رفتم به طرف سد؛ اظهارات مطلعین و همراهان آنان نیز اجمالا مطالب ابرازی متهم را تأیید می کند هر چند آنان موضوع لواط را تأیید نکرده و معمولا موضوع را از خود متهم نقل کردند ولی رفتن به محل مورد نظر و درگیری را تأیید نمودند دادگاه طی دادنامه شماره ۳۳۴-۱/۸/۸۶ با تصریح به حصول علم بر اعتقاد متهم به مهدورالدم بودن مقتول رأی به پرداخت دیه و تحمل چهار سال حبس تعزیری بابت اخلال در نظم عمومی صادر نمود و متهم را بابت شرب خمر به تحمل هشتاد ضربه شلاق و بابت تخریب اموال زندان به تحمل شش ماه حبس تعزیری محکوم نمود (ص۱۴۵۶) وکیل اولیای دم نسبت به رأی صادره اعتراض نمود که قضات وقت این شعبه دیوان عالی کشور طی دادنامه شماره ۱۴۰۰-۱۴/۱۲/۸۶ با استناد به رأی وحدت رویه شماره ۷۰۳-۹/۵/۸۶ رسیدگی به موضوع را در صلاحیت دادگاه تجدیدنظر استان دانستند که شعبه هفتم دادگاه تجدیدنظر طی دادنامه شماره ۰۰۰۳۹-۲۶/۱/۸۷ قتل را عمدی تشخیص و رأی بدوی را نقض نموده و پرونده را جهت رسیدگی به دادگاه بدوی اعاده نموده که قضات وقت این شعبه دیوان عالی کشور طی دادنامه شماره ۷۳۱-۷/۷/۸۷ دادگاه تجدیدنظر را مکلف به رسیدگی ماهوی (پس از نقض رأی بدوی) دانسته اند این بار شعبه هفتم تجدیدنظر به عنوان شعبه دوم کیفری استان (ص ۱۵۵۴) اقدام به رسیدگی نمودند طی دادنامه شماره ۰۰۵۵-۱۲/۱۲/۸۷ بزهکاری متهم را محرز دانسته حکم به قصاص نفس صادر نموده اند و آن را قابل تجدیدنظرخواهی در دیوان عالی کشور دانسته اند که با تجدیدنظرخواهی از رأی مزبور این شعبه دیوان عالی کشور طی دادنامه شماره ۸۰۸-۲۷/۵/۸۸ رأی دادگاه تجدیدنظر را قطعی دانسته است و صرف تغییر عنوان آن شعبه از ۷ تجدیدنظر به ۲ کیفری استان را قادح در مقام ندانسته است متعاقبا نسبت به دادنامه شماره ۰۰۵۵-۱۲/۱۲/۸۷ درخواست اعمال ماده ۱۸ شده که پرونده به شعبه دادگاه تجدیدنظر ارجاع دادگاه مزبور طی دادنامه شماره ۰۰۴۶۵-۲۵/۶/۹۱ رسیدگی به تجدیدنظرخواهی از دادنامه شماره ۱۵۷۲- ۲۰/۶/۸۶ صادره از شعبه دوم دادگاه عمومی خ را در صلاحیت دیوان عالی کشور دانسته پرونده به این شعبه دیوان عالی کشور ارجاع گردید با قرائت گزارش آقای عزیزاله رزاقی به شرح زیر اقدام به صدور رأی می گردد.

رأی شعبه دیوان عالی کشور

صرف نظر از کیفیت نقض آراء صادره در راستای تجدیدنظرخواهی و اعاده دادرسی موضوع ماده ۱۸ قانون اصلاح تشکیل دادگاه ها از آنجایی که در وضعیت فعلی دادنامه تجدیدنظرخواسته شماره ۳۳۴-۱/۸/۸۶ صادره از دادگاه عمومی خ که در مقام واخواهی از دادنامه شماره ۱۵۷۲-۳۰/۶/۸۲ صادره از آن شعبه بر مبنای احراز اعتقاد متهم به مهدورالدم بودن مقتول صادر گردیده و دلیل اثباتی آن علم قاضی اعلام شده است در حالی که در پرونده، امر روشنی که مبین علم باشد از ناحیه دادگاه اقامه و ابراز نشده است لذا دادنامه تجدیدنظرخواسته نقض و پرونده جهت رسیدگی مجدد مستندا به بند دال شق ب ماده ۲۶۵ قانون آیین دادرسی کیفری به دادگاه صالح فعلی که دادگاه کیفری استان می باشد، ارجاع می گردد.

رییس شعبه ۲۷ دیوان عالی کشور - مستشار

فاضل - رزاقی