رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره علم قاضی (دادنامه شماره ۹۳۰۹۹۷۰۹۰۸۴۰۰۰۵۶)

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۳۰۹۹۷۰۹۰۸۴۰۰۰۵۶
شماره دادنامه۹۳۰۹۹۷۰۹۰۸۴۰۰۰۵۶
تاریخ دادنامه۱۳۹۳/۰۲/۱۶
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۲۴ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای کیفری
موضوععلم قاضی
قاضیابراهیم لشکری
علی شوشتری

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره علم قاضی: دادگاه در صورتی که بر مبنای علم حاصل از امارات و قرائن رای دهد باید دلایل و مستندات حصول علم خود را بیان نماید.

رأی خلاصه جریان پرونده

شاکی آقای م.الف.، متولد ۱۳۷۵ و م.الف. ولی م. علیه آقای ح.م. دایر بر آدم ربایی و لواط ایقابی و ایراد ضرب و جرح به این شرح که شاکی با دوستانش به اسامی الف.م. و م.ن. به منزل پدربزرگ دوستش می رفتند در برگشت آقای م. ما را دید و گفت بیا کارت دارم من نرفتم در حضور دوستانم دستم را کشید و مرا به داخل خانه ای در جوار منزل خودش برد و به دوستانم فحش داد و مرا تهدید کرد آن ها رفتند و جلوتر ایستادند مرا برد داخل منزل خواست شلوارم پایین بکشد من مقاومت کردم مرا می زد بالاخره موفق شد با من لواط کند داخل کرد زیاد درد داشتم گریه می کردم آقای م.الف. ولی م. نیز شاکی و درخواست رسیدگی دارد. متهم پس از تفهیم شکایت شاکی می گوید: من اصلا ایشان را ندیده ام و از صبح تا حال بنده در منزل مهمان نداشتم شاکی مشخصات منزل متهم را بیان کرده مأمورین بررسی نموده اند اعلام کرده اند که مشخصات با وضع منزل مطابقت دارد متهم هم می گوید شاکی به منزل ما نیامده من او را نبرده ام و تاکنون هم ندیده ام که به منزل ما بیاید ولی همکلاسی برادرم می باشد شاید از او شنیده باشد متهم منکر اتهامات لواط و ایراد ضرب و جرح می شود. پزشک قانونی پس از معاینه شاکی اعلام می دارد در تاریخ ۲۸/۵/۹۱ ساعت ۱۲ ظهر معاینه شد هیچ گونه آثاری از تجاوز مشهود نبوده است. روز حادثه ۲۶/۵/۹۱ بوده است. دادسرای دادگاه بخش نشتارود قرار عدم صلاحیت خود به شایستگی دادگاه کیفری استان صادر می نماید پرونده به شعبه هفتم دادگاه کیفری مازندران ارجاع می شود. این شعبه در تاریخ ۶/۶/۹۱ تشکیل و به متهم اتهام لواط به عنف تفهیم می نماید وی منکر می شود مدعی است آن روز من مهمان داشتم از منزل بیرون نیامدم هم چنین منکر ایراد ضرب و جرح می باشد آقای م.الف. ولی م. نیز شکایت خود را تکرار می کند. در تاریخ ۱۱/۶/۹۱ دادگاه مجددا تشکیل می شود. ابتداء شاکی م.الف. شکایت خود را تکرار می نماید م. بنا به دستور قضایی در تحقیقات خود از شهود و دوستان شاکی اعلام کرده است. آقایان الف.ن. و م.ن. گفته اند پس از این که ح.م. کتک کاری و بردن به زور و.م. را به داخل منزل از محل فرار کرده پس از پنج الی ده دقیقه م.الف. با وضع آشفته و لباس های پاره پاره و صورت خونین به آن ها پیوسته و از محل خارج شده اند و به علت ترس از متهم در دادگاه حاضر نمی شوند (صفحه ۳۶). در تاریخ ۳۰/۱۰/۹۱ دادگاه مجددا با حضور هیئت حاکمه و شاکی به همراه وکیل خود و متهم ح.م. به همراه وکیل تسخیری خود و نماینده دادستان تشکیل می شود. ابتداء نماینده دادستان درخواست مجازات قانونی متهم را می نماید سپس مجنی علیه م.الف. شکایت خود را تکرار می نماید مدعی است متهم دخول کرد. سپس وکیل وی مدعی می شود که متهم به موکلش تجاوز جنسی لواط و آدم ربایی و ضرب و جرح نموده است. دادگاه قرار منع نقص به جهت صدور کیفرخواست در خصوص اتهام آدم ربایی صادر می نماید. در تحقیقات دادرسی بخش نشتارود از پزشک معالج تحقیق اظهار داشته که: در معاینه مقعد علایم پارگی و زخم و خون ریزی نداشت ناچار به ذهنم رسید مقعد را بو کنم سه بار بو کردم بوی منی استشمام نمودم بعد دستمال کاغذی داخل مقعد کردم درآوردم آن هم بوی منی می داد که گذاشتم در پلاستیک فریزر و بستم به خاله م. دادم. در بدن هم خراش و خون مردگی در اثر گلاویز شدن در ناحیه بدن و صورت و گردن کاملا مشهود بود. پزشک دکتر الف. - شاهد م.ن. می گوید: م. به خانه کشید ما فرار کردیم پس از چند دقیقه که م. برگشت دیدیم بالای ابرویش زخمی است شلوارش پاره است با او تا در خانه مادربزرگش رفتیم او رفت به خانه مادربزرگش وی نگفت با او چکار کرده است تا به حال نمی دانم چکار کرده است. آقای الف.م. می گوید دیدیم که م. با م. صحبت می کند و آدم ربایی را ندیدم متهم منکر آدم ربایی می باشد (صفحه ۸۹). پس از صدور کیفرخواست در خصوص اتهام آدم ربایی پرونده به دادگاه کیفری اعاده می گردد. این شعبه در تاریخ ۱۷/۱۰/۹۲ با حضور هیئت حاکمه و نماینده دادستان و متهم به همراه وکیلش و شاکی و فرزندش تشکیل می گردد وکیل شاکی لایحه تقدیم نموده است. ابتداء نماینده دادستان مجازات قانونی متهم را می خواهد و از کیفرخواست دفاع می کند. آن گاه شاکی شکایت خود را تکرار می نماید به متهم اتهام لواط ایقابی به عنف و آدم ربایی و ایراد ضرب و جرح تفهیم می شود، می گوید: من این آقا را بردم داخل خانه ام. آن روز مهمان داشتم نبردم ایشان را (یعنی چه؟) منکر اتهامات می گردد و می گوید: من لواط نکردم ولی شاکی مشهور به مفعول بودن است. سپس وکیل وی به دفاع می پردازد مدعی است که منزل شاکی در مرکز شهر نشتارود است و در مجاورت مسجد شهر و ارتکاب عمل هم در ماه مبارک رمضان بنا به ادعای شاکی بوده که در نزدیکی اذان و غروب بوده مردم قاعدتا به مسجد می روند مغازه قنادی و ... هم آن جا وجود دارد اگر به زور شاکی می برد چرا سر و صدا نکرده قاعده با سروصدا همراه بوده است. لذا شاهدی وجود ندارد دو نفر نابالغ شهادتشان زیر سئوال است آن هم دوستان شاکی گواهی پزشکی دال بر لواط نیست به اضافه این که موکل مدعی است آن روز مهمان خانوادگی داشته است به نظر می رسد قاعده دراء حاکم است از متهم آخرین دفاع اخذ می شود که منکر می باشد می گوید حرفی ندارم دادگاه مبادرت به صدور رأی می نماید. و در خصوص اتهام لواط ایقابی متهم را تبرئه می نماید ولیکن لواط تفخیذی را احراز و هم چنین آدم ربایی را و لذا متهم را در خصوص تفخیذ به صد ضربه شلاق حد تفخیذ و در خصوص آدم ربایی به پانزده سال حبس محکوم می نماید و در مورد ایراد ضرب و جرح پرونده جهت صدور کیفرخواست به دادگاه بخش اعاده می کند. این رأی مورد اعتراض آقای ح.د. به وکالت از متهم آقای ح.م. جهت رسیدگی به دیوان عالی کشور ارسال که به این شعبه ارجاع می گردد. این شعبه پس از بررسی به شرح آتی رأی صادر می نماید.

رأی شعبه دیوان عالی کشور

در خصوص تجدیدنظرخواهی آقای ح.م. با وکالت آقای ح.د. نسبت به رأی مذکور در خصوص اتهام آدم ربایی با توجه به این که موضوع در شهر آن هم در محلی که مسجد وجود دارد و مردم روزه دار در نزدیکی غروب به نماز می روند چگونه می شود که مجنی علیه هیچ گونه استمدادی نمی کند یا دوستان همراه او از کسی استمداد نمی کند، لذا در این خصوص ایراد معترض وارد است و در مورد اتهام لواط تفخیذی دادگاه محترم دلالیل حصول علم خود را بیان نکرده اند وفق ماده ۲۱۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ دادگاه باید دلایل و مستندات حصول علم خود را بیان نماید هم چنین مستندات حصول علم خود را در مورد اتهام آدم ربایی و این که چگونه ربایش است که در منظر عمومی در ماه مبارک رمضان در کنار مسجد دمدمه غروب آفتاب که قاعدتا روزه داران به مسجد می روند دادگاه در این موارد تحقیقات کافی را ندارد به صرف اظهارات دوستان مجنی علیه که سن آن ها شاید به حد بلوغ هم نرسیده که اگر اثبات شود بالغ نبوده اند استناد به شهادت آنان شرعا جایز نیست ولی قرینه می تواند باشد به هر حال در خصوص تفخیذ اگر دادگاه محترم به اظهارات دکتر الف.ب. استناد نموده باشد که اظهارات ایشان لواط ایقابی را می رساند چون می گوید سه بار بو کشیدم و بار چهارم دستمال کاغذی را داخل مقعد نمودم درآوردم دیدم بوی منی می دهد که نشانه دخول آلت و ریختن منی در درون مقعد می باشد نه تفخیذ، لذا به استناد بند ۲ از قسمت ب ماده ۲۶۵ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری به لحاظ نقص تحقیقات رأی تجدیدنظرخواسته نقض جهت رسیدگی مجدد به دادگاه صادرکننده رأی معترض عنه ارجاع می گردد تا پس از تحقیق کافی و رفع نواقص مجددا مبادرت به صدور رأی می نماید.

رئیس شعبه بیست و چهارم دیوان عالی کشور مستشار

لشکری شوشتری