رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره علم قاضی (دادنامه شماره ۹۳۰۹۹۷۰۹۰۹۳۰۰۰۴۳)

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۳۰۹۹۷۰۹۰۹۳۰۰۰۴۳
شماره دادنامه۹۳۰۹۹۷۰۹۰۹۳۰۰۰۴۳
تاریخ دادنامه۱۳۹۳/۰۲/۲۰
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۲۹ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای کیفری
موضوععلم قاضی
قاضینبی الله راجی
حاتمی

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره علم قاضی: قاضی دادگاه می تواند بر مبنای علم متعارف حاصل از قرائن و امارات موجود در پرونده به صدور حکم بپردازد

رأی خلاصه جریان پرونده

حسب محتویات پرونده در مورد آقای ف.ش. فرزند ص.، متولد ۱۳۷۰، با وکالت تسخیری آقای ر.ک. دایر بر قتل عمدی مقتولین به اسامی مرحوم الف.ش. فرزند ف. و قتل مرحومه خانم م.ج. فرزند ب. موضوع شکایت اولیای دم مرحوم الف. به اسامی آقای ص.ش. فرزند ن. (جد پدری مقتول) و خانم ج.ق. فرزند ش. (مادربزرگ جد پدری مقتول) و آقای ب.ج. فرزند ش. (جد مادری مقتول) و خانم ش.ظ. فرزند ب. (جد مادری مقتول) و اولیای دم مرحومه خانم م.ج. به اسامی آقای ب.ج. (پدر مقتول) و خانم ش.ظ. (مادر مقتول) که در شعبه اول دادگاه کیفری استان ل تحت رسیدگی قرار گرفته و در تاریخ ۱۷/۹/۹۲ مبادرت به صدور دادنامه شماره ۹۲۰۹۹۷۶۶۱۵۴۰۰۱۶۰ نموده؛ نظر به گزارش مرجع انتظامی وفق صفحه اول پرونده در مورخ ۳۰/۱۰/۹۱ همسر آقای ف.ش. و فرزند وی به ترتیب به اسامی خانم م.ج. همسر متهم و آقای الف.ش. فرزند متهم به علت گازگرفتگی دچار خفگی شده اند و فوت نموده اند و آثار خون بر روی بالش متوفی به نام خانم م.ج. مشاهده گردیده است و آقای ح.ج. برادر مقتول به شرح صفحه ۱۳ پرونده اعلام داشته که: داماد وی ساعت ۶ صبح به وی زنگ زده و گفته خواهر وی و خواهرزاده وی در اثر خفگی گاز فوت نموده اند و به همراه وی به بیمارستان رفته است است. بازپرسی در تاریخ ۳۰/۱۰/۹۱ به شرح صفحه ۸ پرونده از محل حادثه بازدید و صراحتا به آثار حلق آویز فشار بر گردن خانم م.ج. اشاره و در پایان اعلام داشته: احتمال قتل وجود دارد. و خانم پ.ج. در صفحه ۱۷ بیان داشته که با شوهرش وارد هال محل وقوع حادثه شده که به محض ورود و احساس بوی شدید گاز نموده و از بوی گاز انسان خفه می شد و برق منزل نیز خاموش بود. آقای ص.ش. پدر متهم در صفحه ۲۹ گفته که متهم ساعت چهار صبح نزد وی آمده و وی را از خواب بیدار کرده و گفته که همسرش و پسرش را گاز خفه نموده و اعلام داشته که متهم اعتیاد به مواد مخدر نداشته است و اختلافی با همسرش نداشته است و در ادامه گفته که اگر با طناب خفه شده اند ف. متهم خودش بوده چون دیگر کسی آنجا نبوده است. متهم به نام ف.ش. در صفحه ۳۱ پرونده صراحتا اعلام داشته است که: اول همسرش به نام م.ج. را با طناب خفه کرده و سپس فرزندش را خفه کرده و دوباره پشیمان شده و سپس به وی نفس مصنوعی داده و سپس بعد از مدتی چون دیده که همسرش مرده است در جهت کشتن فرزند به نام الف.ش. از طریق خفه کردن با دست اقدام کرده و می خواسته که خود را بکشد که جرأت نکرده است و سپس کپسول گاز را باز کرده است و اختلافی با همسرش نداشته است و در صفحه ۳۲ متهم انگیزه قتل را عدم درآمد کافی و ناتوانی از درآمد جهت امرار معاش خود اعلام داشته و در صفحه ۳۶ الی ۳۸ پرونده نزد بازپرس نحوه تعیین طناب و خفه کردن همسر و فرزندش را توضیح داده است و سپس کپسول گاز را باز نموده تا وانمود کند که بر اثر گاز گرفتگی کشته شده اند. پدر متهم به عنوان جد پدری مقتول به نام الف.ش. شکایت نموده است و در صفحه ۶۹ متهم اقرار به کشتن مقتولین از طریق خفه کردن اقرار و اعتراف نموده است. در صفحه ۷۰ پرونده بیان داشته که: یک روز قبل از حادثه این تصمیم را گرفتم و این که واقعیت است که می گویم. و در صفحات ۷۱ و ۷۲ اعلام داشته: ساعت ۱۱ شب که از دامادمان به نام ه. در منزلش در جلوی درب ورودی حیاط ما می باشد رفتم و بچه ام را به نام الف. را بغل کردم داشتم به منزل خودمان می رفتم که در داخل حیاط دیدم یک نفر کاپشن مشکی قد بلند از منزل من بیرون آمد و چون دیوار حیاط منزلمان کوتاه بود از روی دیوار همسایه مان فرار کرد و من سریع الف. را داخل منزل گذاشتم و رفتم دنبالش که دیگر او را ندیدم و نشناختم و برگشتم به منزل دیدم که همسرم روی رختخواب خودش دراز کشیده بود که همسرم می گفت من کسی را ندیدم و هرچه از وی سئوال کردم همین یک جمله را تکرار می کرد. و من الف. و همسرم را خفه کردم و فکر کردم دیگر چاره ای ندارم پسرم را خفه کردم و جرأت نکردم خودم را بکشم. گواهی فوت مقتولین از ناحیه پزشکی قانونی وفق صفحات ۷۶ الی ۷۸ منعکس گردیده و در صفحات ۷۹ الی ۸۱ متهم مجددا به جزئیات قتل مقتولین پرداخته و اعلام داشته زمانی که با الف. وارد اتاق شدم و الف. به سمت همسرم رفت همسرم الف. را هل داد و الف. گریه کرد و سپس من دو سیلی به همسرم زدم و قسم به ابوالفضل خوردم که اگر پسرم را بزند یا چیزی بخواهد به او ندهد می کشمت و خفه ات می کنم و سپس الف. که کنار ما بود بلند شد که به سمت من بیاید که همسرم نگذاشت و سپس چون قسم خورده بودم رفتم بندی که روی ریگلاتور کپسول بود باز کردم و همسرم متوجه نشده بود سپس به خاطر این که همسرم را بترسانم الف. را گرفتم و به همسرم گفتم که اگر به حرفم گوش نکنی من هم الف. را خفه می کنم و همسرم فکر کرد که شوخی می کنم و الف. که حالش خوب شد رفت سر جای من دراز کشید طناب را دور گردن همسرم انداختم و فشار دادم و سپس من اعصابم خراب بود متوجه نشدم و وقتی پتو را برداشتم دیدم همسرم دیگر نفس نمی کشد و فوت کرده. سپس الف. را خفه کردم. پس از کسب نظریه پزشکی قانونی و گواهی انحصار وراثت مرحوم م.ج. و گواهی حصر وراثت آقای الف.ش. و قرار مجرمیت و کیفرخواست پرونده در دادگاه با کسب اظهارات مجدد متهم که در تاریخ ۴/۸/۹۲ متهم منکر قتل همسرش و اعلام کرده خودش از طریق طناب حلق آویز کرده ولیکن قتل فرزندش را پذیرفته است و شکایت شکات و دفاعیات وکیل متهم و اعلام رضایت جد و جد پدری مقتول به نام الف.ش. و نظر به این که حسب اظهارات متعدد متهم مقتول به نام الف. پس از به قتل رسیدن م.ج. به قتل رسیده، فلذا مرحوم الف.ش. پس از فوت مادرش م.ج. به نسبت دو سوم از دیه مشارالیه ارث خواهد برد و پس از فوت وی جد و جد پدری و مادری وی از مشارالیه ارث خواهند برد. و نظر به تحقیقات و گزارشات مراجع انتظامی و سایر قرائن و امارات موجود بزه انتسابی در دادگاه محرز و مسلم دانسته و با استناد به مواد ۲۲۰-۶۱۲ قانون مجازات اسلامی از باب قتل مرحوم الف. با توجه به این که ورثه وی جد و جد پدری و مادری اش تلقی می کردند حکم بر محکومیت متهم مذکور مستندا به مواد ۲۹۴ - ۲۹۷ بند الف ماده ۳۰۲- ۴۹۵ و ۴۹۶ قانون مجازات اسلامی به پرداخت یک سوم دیه کامله یک مرد مسلمان بالسویه در حق آقای ب.ج. جد مادری و خانم ش.ظ. جد مادری مقتول به نام الف.ش. و در خصوص مابقی جنبه خصوصی بزه قتل مقتولین مذکور نظر به اعلام گذشت جد و جد پدری مقتول به نام الف.ش. و نظر به قابل گذشت بودن بزه مستندا به بند دوم ماده ۶ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری قرار موقوفی تعقیب متهم مذکور صادر و در خصوص قتل مرحوم م.ج. مستندا به بند ب ماده ۲۰۶ بند اول ماده ۲۳۱ مواد ۲۳۲ و ۲۶۱ و ۲۶۵ قانون مجازات اسلامی حکم بر محکومیت متهم مذکور به قصاص نفس از طریق به دار آویختن در زندان خرم آباد پس از قطعیت دادنامه و تقاضای قصاص از ناحیه اولیای دم و استیذان مقام معظم رهبری دامت برکاته با شرایط پرداخت ۱۸/۱۴ دیه کامل یک مرد مسلمان بالسویه از ناحیه اولیای دم مقتول به نام مرحوم م.ج. به اسامی ب.ج. و خانم ش.ظ. پدر و مادر مقتوله علت این امر این بوده که اولا- مقتول مؤنث بوده و قاتل مذکر می باشد، ثانیا- فرزند مقتوله که بعد از مقتوله یعنی مادرش فوت نموده از مادرش ارث می برد که با توجه به قتل وی جد و جده مادر نیز از وی ارث برده اند که این امور در احتساب دیه مذکور از باب رد دیه به قاتل متهم لحاظ گردیده است به متهم مذکور صادر و اعلام می گردد.

رأی شعبه دیوان عالی کشور

تجدیدنظرخواهی آقای ر.ک. وکیل تسخیری محکوم علیه آقای ف.ش. نسبت به دادنامه شماره ۹۲۰۹۹۷۶۶۱۵۴۰۰۱۶۰ مورخه ۱۷/۹/۹۲ صادره از شعبه اول دادگاه کیفری استان ل وارد به نظر نمی رسد زیرا از ناحیه تجدیدنظرخواه اعتراض موجه و مدللی که موجبات نقض دادنامه معترض عنه را ایجاب نماید ابراز و اقامه نشده است و از حیث استدلال و رعایت اصول دادرسی و موازین قانونی هم خدشه و ایراد مؤثری بر آن وارد نیست و دادگاه نیز با استناد به علم که حصول آن نیز متعارف با توجه به مفاد رأی صادره بوده است اقدام به صدور رأی نموده است، علی هذا رأی اصداری با لحاظ کلیه قرائن و امارات موجود فاقد هر گونه اشکال و ایراد بوده و با استناد به بند الف ماده ۲۶۵ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری ضمن رد تجدیدنظرخواهی دادنامه تجدیدنظرخواسته را عینا تأیید و ابرام می نماید.

رئیس شعبه بیست و نهم دیوان عالی کشور مستشار

راجی حاتمی