رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره قسامه (دادنامه شماره ۹۱۰۹۹۷۰۹۱۰۶۰۰۷۹۲)

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۱۰۹۹۷۰۹۱۰۶۰۰۷۹۲
شماره دادنامه۹۱۰۹۹۷۰۹۱۰۶۰۰۷۹۲
تاریخ دادنامه۱۳۹۱/۱۲/۱۲
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۳۳ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای کیفری
موضوعقسامه
قاضیمحمد نیازی
سید نصرت الله اعتماد

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره قسامه: در دعوی قتل عمد که مشمول لوث شده باشد، چنانچه اولیاء دم اقامه قسامه ننموده و قسم را به مدعی علیه نیز رد نکنند دادگاه باید حکم به توقف دعوی صادر نماید نه صدور رأی برائت.

رأی خلاصه جریان پرونده

حسب گزارش تلفنی به دادستان عمومی و انقلاب س خانم ص.الف. با سوختگی صددرصد در بیمارستان بستری بوده که در بازجوئی اظهار داشته برادر شوهرش به نام غ. با ریختن یک گالن به سر وی و کشیدن کبریت او را آتش زده است و متواری گردیده، همسایه ها با پتو آتش را خاموش کرده وی را به بیمارستان می رسانند، اضافه نموده: م بودم برادر شوهرم آمد دنبالم، در حال ساختن آشپزخانه در کنار منزل پدر شوهرم بودیم گفت بیا برویم آشپزخانه را نشان بدهم شوهرم داخل اتاق خواب بود که آتش گرفتم فریاد زدم شوهرم از خواب بیدار شد. در مورد رابطه نامشروع سؤال شده اظهار نموده ارتباط نداشته ایم. ح.الف. در مواجهه با برادرش اظهار داشته اگر ص. اظهار نماید من او را آتش زدم قبول می کنم بدون چون و چرا. مادر ص. اظهار داشته: دخترم حامله می باشد و جنین ۴ و ۵ ماهه داخل شکم دارد و دو ماه بود منزل برادرش وی را آتش زده اند. پدر ص. اظهار نموده: در محل کار بودم خبر دادند دخترم را آتش زده اند سریعا رفتم دیدم دخترم آتش گرفته و در داخل آتش دارد می سوزد، اهالی محل حضور داشتند دامادمان، خواهر زاده اش ج. و ه. و ز.، الف.الف. حضور داشتند با چوب و چماق و سنگ در محل بودند نگذاشتند من و همسرم دخترم را ببینیم ما را مورد ضرب و شتم و کتک کاری قرار دادند تا اورژانس رسید و دخترم را انتقال دادیم از آن ها شاکی می باشم. همسر خانم ص. اظهار نموده: ح. به همسرم گفته بود بیا خانه ناهار بخور، همسرم گفت نمی آیم بعد آمد منزل خودمان، ح. داخل خانه ما بود، من را دید از روی دیوار پرید و فرار کرد و همسرم آتش گرفته از اطاق خارج شد به اتفاق خ. و ع. آتش را خاموش کردیم مردم جمع بودند، ظرف نفت ۲۰ لیتری نبوده آب بوده ظاهرا ح. برادرم آن را نفت کرده است، همسرم در حالی که داد می زد می گفت ح. روی من نفت ریخت و مرا آتش زد. گواهی فوت جنین توسط پزشکی قانونی صادر شده و علت آن را سوختگی وسیع مادر ذکر کرده اند به این شرح که زمان فوت ۴۸ ساعت قبل از ۱۸/۸/۸۷ در بررسی جفت و ضمائم آثاری از ناهنجاری و نکته غیر طبیعی مشاهده نگردیده علت فوت مرگ داخل رحمی به دنبال سوختگی وسیع مادر می باشد... ; در گواهی دیگری که در همان تاریخ یعنی ۱۹/۸/۸۷ صادر شده فوت مرحوم ص. تأیید و علت آن را سوختگی وسیع و عوارض ناشی از آن تعیین نموده اند. جنین وی در حین بستری در بیمارستان سقط شده است در بازپرسی از همسر ص. سؤال شده از کسی شاکی هستی اظهار نموده: از کسی شاکی نیستم همسرم خودش اقدام به آتش سوزی کرده است در حال حاضر از برادرم شاکی نیستم (ص ۳۵) خطاب به ح.الف. متهم به دو فقره قتل عمدی هستید چه می گوئید؟ ج: قبول ندارم، ناحق است دو دفعه قرص خورده است سابقه روانی دارد او را خانه مادرم بردم چای خوردیم گفت می روم لباس عوض کنم تنها رفت من منزلم رفتم وضو می گرفتم، رفتم سر زمین پول کارگرها را بدهم، سپس برادرم گفت خودش را آتش زده خدا گواه است اطلاع ندارم اگر شاهدی دیده که من او را آتش زده ام بیاید قسم بخورد قبول می کنم، م. و ح.الف. هر دو به زندان اعزام می گردند. همسر ص. م.الف. طی لایحه ای اظهار نموده: همسرم به علت اختلاف خانوادگی و ناراحتی اعصاب سر ناسازگاری داشت دو بار دست به خودکشی با قرص زده و بار سوم با آتش و نفت، در آگاهی مجبور شدم پای برادرم را وسط بکشم او هیچ نقشی نداشته است. تمام همسایه ها که آتش را خاموش کرده اند گواهی می دهند برادرم ح. اصلا نبوده، خودم در خانه خواب بودم از سروصدا بیدار شدم، پدر و مادر خانم آمدند ح. را زدند، ص. هنوز قادر به صحبت بود گفتم چرا این کار را کردی گفت برو دیگر نمی خواهم با تو زندگی کنم می خواهم به زندگی خود پایان دهم. پزشکی قانونی در پاسخ استعلام بازپرس سن جنین را چهار و نیم ماه و (بیش از سن ولوج روح) اعلام نموده است. با صدور کیفرخواست پرونده به دادگاه های کیفری استان ارسال می گردد. اولیای دم ص. تقاضای قصاص دارند ولی دم جنین مطلقا گذشت نموده است پرونده به شعبه پنجم ارجاع می شود. م.ص. طی شرحی خود را به عنوان وکیل ح.الف. معرفی می نماید. مجددا متهم طی شرحی اعلام نموده قادر به تعیین وکیل نیست. دادگاه در تاریخ ۱۳/۱۱/۸۸ با حضور اعضاء، نماینده دادستان، اولیاء دم متوفیه ص.الف.، متهم ح. و وکیل تسخیری وی آقای خ. اولیای متوفیه تقاضای قصاص دارند، متهم اظهار داشته: بی گناه می باشم زمان حادثه در محل نبودم خودکشی کرده است. وکیل تسخیری وی اظهار داشته: در پرونده هیچ دلیلی بر صحت ادعای اولیای دم وجود ندارد و اظهارات متوفیه قبل از فوت مستند به هیچ دلیلی نیست، موکل در موقع بروز حادثه در محل نبوده، استشهادیه هم تنظیم کرده است که در این مورد هیچ تحقیقی صورت نگرفته در موقع بروز حادثه هیچ شخصی موکل را ندیده، دلیلی بر علیه وی وجود ندارد چگونه ممکن است شخصی نظاره گر باشد تا بر روی او نفت بریزند او را آتش بزنند و هیچ عکس العملی نشان ندهد مقاومت و درگیری هم نباشد، اشتعال نفت به کندی صورت می گیرد با توجه به اظهارات همسر متوفیه که دو بار سابقه خودکشی داشته و اظهارات خواهر موکل که مدعی گردیده متوفیه دارای عدم تعادل روانی بوده است. تنها ولی دم جنین پدر او بوده جنین هم قبل از مادر فوت کرده و پدر رضایت داده و اتهامی متوجه موکل نیست م.پ. طی شرحی خود را به عنوان وکیل متهم ح.الف. معرفی می کند پرونده جهت رفع نقص به آگاهی اعاده می گردد. وکیل طی شرحی تقاضای استعلام سوابق خودکشی خانم ص. را نموده که اقدام شده تصویر معالجات حاکی است به علت مصرف تعداد ده عدد قرص دیازپام در تاریخ ۸/۳/۸۷ به بیمارستان مراجعه داشته شستشوی معده داده شده، همراهان وی را به بیمارستان برده بودند. در تاریخ ۱۸/۳/۹۰ دادگاه با حضور اعضاء، نماینده دادستان، متهم ح.الف. با وکیل، اولیای دم حضور دارند. نماینده دادستان اظهار داشته: تقاضای رسیدگی دارم اولیای دم تقاضا داریم تفاضل دیه هم می دهیم. دختر ما م بوده این ها نمی گذاشتند ما جنازه را ببریم دختر ما قهر بود م بود بدون اطلاع به ما و شورا رفته دختر را آورده این با دختر ما بوده، رابطه داشته این آقا گفته، پرونده در دادگستری س است که با زن خودش درگیر بوده زن خودش گفته این آقا با دخترم رابطه داشته است. س: ظاهرا دختر شما یک بار خودکشی کرده چه می گوئید؟ ج: ما نمی دانیم، چرا قرص خورده خبر نداریم از کجا معلوم که این آقا به سر آن مرحوم نرفته که چنین بلائی سر خود آورده، نمی گذاشتند ما برویم دخترمان را در حالی که داخل منزل آتش زده بودند بیاوریم با سنگ و چوب به ما می زدند خود این آقا برادرهایش خواهرهایش همه آن جا جمع بودند. اظهارات مقتوله جهت متهم قرائت می شود. در دفاع می گوید: من او را از م آوردم، می توانستم او را در مسیر از بین ببرم ولی آوردم خانه مادرم، برادرم منزل بود خانه این ها نزدیک خانه مادرم بود وقتی خانم رفته منزل پدرش من رفتم دو کیلومتر از روستا فاصله داشتم پیش ن. بودم رفته بودم بدهکاری بدهم مدرک دارم از هواشناسی سؤال شود هوا چطور بود، من نفت ریختم، کبریت کشیدم او هیچ کاری نکرد فرار نکرد هیچ نگفت، سروصدا نکرد داد نزد مردم م. دارد مرا آتش می زند، برادرم ... گفته. وکیل متهم اظهار دشته: موکل بی گناه است، آتش زدن که میزان سوختگی صددرصد است نشان دهنده آن است که زمان زیادی از سوختگی گذشته در حالی که مرحومه می توانست بلافاصله سروصدا کند قهر کردن از منزل نشانه وجود اختلاف است و نتیجه آن خودسوزی، سابقه خودکشی مرحومه وجود دارد آثار ضرب و جرح در بدن مرحومه گزارش نشده، گزارش آگاهی آن است که بعید به نظر می رسد آتش سوزی توسط فرد دومی باشد موضوع بیشتر به خودسوزی شباهت دارد، تقاضای احضار شهود را دارم از خ.گ. به عنوان مطلع تحقیق شده اظهار داشته: (معروف به م. هستم) من داخل حیاط بودم یک دفعه دیدم دود بلند شد دویدم ع. زودتر از من رسید، گفت چادر بیاورید .... را برداشتم و پتو را انداختم روی او فقط می گفت سوختم سوختم. ع.الف. نیز اظهار داشته: در حال تعمیر موتور بودم نزدیک منزل ما، صدای جیغ شنیدم دویدم، پریدم، پتو انداختم خاموش نشد برزنت آوردم خاموش شد ولی لباس ها سوخته بود، بدنش دیده می شد، شوهرش شن می ریخت تا خاموش شود، متهم را ندیدم. ... با توجه به محتویات پرونده اظهارات اولیه متوفیه قبل از فوت مبنی بر ریختن نفت به روی وی توسط متهم. شوهر مرحومه گفته هنگام آتش سوزی متهم بلافاصله از محل متواری شده و همسرش فریاد می زده ح. (متهم) او را آتش زده است و سایر قرائن و امارات برای اعضاء دادگاه ایجاد ظن نموده که قتل توسط ح.الف. انجام گرفته در نتیجه مورد را از موارد لوث تشخیص و از مصادیق ماده ۳۳۹ قانون مجازات اسلامی دانسته به اولیای متوفیه ابلاغ می نماید پنجاه نفر از بستگان نسبی مرد جهت اتیان سوگند و اجرای قسامه در دادگاه حاضر نمایند. در جلسه بعدی که با حضور نماینده دادستان و اولیای دم و متهم ح.الف. و وکیل وی تشکیل شده اولیاء دم اظهار داشته اند، هیچ کس حاضر نیست قسم بخورد و خود ما نیز حاضر به قسم نمی باشیم. چون نبوده ایم و حاضر نیستیم قسم را به متهم رد نمائیم، ایمان ندارد قسم دروغ خواهد خورد. متهم در آخرین دفاع اظهار داشته حاضرم قسم بخورم وکیل وی اظهار نموده تقاضا دارم دادگاه به تکلیف قانونی خود عمل نماید، موکل چهار سال است در حبس بسر می برد، بی گناه است. احد از قضات دادگاه اظهار نموده: اولیای دم معنای قسامه را نمی دانستند، علت حضور در احضاریه قید نشده پیشنهاد تجدید جلسه می دهند در نتیجه وقت تجدید می گردد. آقای س.س. طی شرحی خود را به عنوان وکیل اولیای دم معرفی می کند و در لایحه پنج صفحه ای جداگانه عنوان نموده: ۱ - برادر متهم به قتل که همسر مقتوله است گفته ۱ - برادرش را در حال فرار از محل حادثه (از روی دیوار) مشاهده نموده، ۲ - از آوردن همسرش توسط برادرش بی اطلاع بوده، ۳ - از علت وجود نفت در آشپزخانه در حال ساخت بی اطلاع بوده است، ۴ - بیانات مقتوله نزد دادستان، بازپرس، مأمورین، پزشک معالج که با واقعیت نیز منطبق است مقتوله از اتاق خارج شده باد می آمده آتش شعله ور گردیده، تحقیقات ناقص است ولی مشاجره بین طرفین، شایعات رابطه نامشروع، باردار بودن مقتوله که با خواهرش در تدارک تهیه لباس بوده و مطالب دیگری که مطرح نموده تقاضای بررسی بیشتر را دارد، اضافه نموده اولیای دم متهم را قاتل می دانند. در ۶/۶/۹۱ جلسه با حضور اعضاء، نماینده دادستان، اولیای دم و متهم و وکلای آن ها تشکیل است. وکیل اولیای دم اظهار داشته موکلین اعتقاد به قتل توسط متهم دارند، اقامه قسامه نمی نمایند، از متهم مطالبه قسامه ندارند، دستور دادگاه جهت مراجعه تیم مجهز از کارآگاهان آگاهی به محل اجرا نشده وکیل متهم اظهار داشته موکل حاضر است پنجاه قسم بخورد. دادگاه با اعلام ختم رسیدگی به شرح دادنامه شماره ۱۴۵-۸/۶/۹۱ صادره از شعبه پنجم دادگاه کیفری استان خ به دلیل این که اولیاء دم اقامه قسامه ننموده و قسم را به مدعی علیه رد نکرده اند، دلیل شرعی و قانونی بر اثبات قتل مشاهده نمی گردد به استناد مفهوم مخالف ماده ۲۴۷ قانون مجازات اسلامی و ماده ۱۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری و اصل ۳۷ قانون اساسی رأی بر برائت ح.الف. از قتل عمدی مرحومه ص.الف. صادر گردیده، وکیل اولیاء دم ضمن اعتراض به رأی صادره به آزادی بلاقید متهم نیز اعتراض نموده است و محتویات پرونده را موجب حصول علم دانسته است پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و در تاریخ ۳/۱۰/۱۳۹ به این شعبه ارجاع گردیده است.

رأی شعبه دیوان عالی کشور

درخصوص تجدیدنظرخواهی س.س. به وکالت از اولیای دم مقتوله ص.الف. به دادنامه شماره ۱۴۵-۸/۶/۹۱ صادره از شعبه پنجم دادگاه کیفری استان خ با عنایت به این که اولیاء دم اقامه قسامه ننموده و قسم را به مدعی علیه رد نکرده اند و دادگاه در چنین مواردی حسب نظر مقام معظم رهبری (استفتاء مورخ ۱۴/۱۱/۷۱ رییس وقت دیوان عالی کشور و ره توشه قضائی شماره ۴۰۶ ص ۸۶ انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی قضا) مبنی بر بی اثر بودن دعوی باید حکم به توقف دعوی صادر نماید لذا صدور رأی برائت متهم منطبق بر موازین نبوده مستندا به بند ۲ قسمت ب ماده ۲۶۵ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری رأی صادره نقض و به شعبه صادر کننده رأی اعاده می گردد تا اقدام قانونی معمول نمایند ضمنا متذکر می شود در مورد جنین که قبل از فوت مادر سقط شده هیچ گونه اظهارنظر صورت نگرفته است.

رییس شعبه ۳۳ دیوان عالی کشور - عضو معاون

نیازی - اعتماد

مواد مرتبط