رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره محدویت دادگاه به اتهامات مندرج در کیفرخواست

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۳۰۹۹۷۰۹۰۸۴۰۰۱۱۹
شماره دادنامه۹۳۰۹۹۷۰۹۰۸۴۰۰۱۱۹
تاریخ دادنامه۱۳۹۳/۰۳/۱۸
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۲۴ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای کیفری
موضوعمحدویت دادگاه به اتهامات مندرج در کیفرخواست
قاضیعلی شوشتری
هادی احتشامی

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره محدویت دادگاه به اتهامات مندرج در کیفرخواست: رسیدگی، صدور حکم و تعیین مجازات خارج از کیفرخواست، وجاهت قانونی ندارد.

رأی خلاصه جریان پرونده

در تاریخ ۱۹/۱/۹۱ آقای ج.ح. به کلانتری مراجعه اعلام می کند برادر خانمم به نام ح.ح. دیشب ۱۸/۱/۹۱ حوالی ساعت ۲۰:۳۰ به همراه برادرش الف. با پسران الف.ب. به اسامی ج. و ج. درگیر و مورد ضرب و شتم به وسیله قمه قرار می گیرند و به بیمارستان اعزام می شوند. در بیمارستان فوت می کند. آقای الف.ح. از ضارب خود شاکی است می گوید: به اتفاق برادرم ح. در پارک رضویه بودیم که تعدادی ارازل و اوباش فرزندان الف.ب. به اسامی ج. و ج. بودند جلو موتور ما را گرفتند با ضرب قمه که هر کدام داشتند ما را به شدت زدند پس از زدن فرار کردند ضرباتی هم به موتور ما زدند که به بیمارستان منتقل شدیم. ج.ب. اظهار داشته که: خانواده ح. تازگی ها همسایه ما شده اند. دو سه روز درگیری داریم که آقای ح.ح. به برادر ج. که از من کوچکتر است گیر داده بود می خواست به او تجاوز کند به درب منزل ما آمدند در دست ح. یک شیشه بود و پودر فلفل من با ح. درگیر شدم چاقو داشتم با این چاقو در زمان درگیری دو سه ضربه به ح. زدم به سرش زدم. به پهلوی راست وی هم زدم. به الف.ح. هم از سرش چند ضربه زدم آن ها سوار موتور کردند بردند فقط من چاقو داشتم ج. نداشت چاقوی من حدود ۱۰ الی ۱۵ سانت می باشد. چاقو از منزل متهم کشف می شود. ج.ب. اظهار داشته: دو نفر آمدند جلو در پارک من و برادرم نشسته بودیم یک دفعه شمشیر بزرگ از غلاف درآورد من و برادرم را زد من از ترس فرار کردم برادرم می خواست فرار کند نمی گذاشتند او را زدند فرار کردند من از ترس به خانه برگشتم ج. یک ساعت بعد به خانه آمد ساعت ۴ مأمورها آمدند ما را دستگیر کردند. ح. به من می گفت خوشگل و به برادرم هم گیر می داد .ح. قصد داشت به من و برادرم تجاوز کند. این متهم در تحقیقات بعد می گوید: من پس از فرار کردن برنگشتم من به مرحوم ح.ح. ضربه نزدم. ج.ب. متهم اصلی می گوید: من شمشیر را از ح. گرفتم بعد چاقو را از جیبم درآوردم دو تا ضربه از ناحیه شکم او با چاقو زدم و یک چاقو به پای سمت چپ او زدم و یک چاقو دوباره به سر او زدم البته نمی دانم به کجای سرش خورد. پزشکی قانونی پس از معاینه جسد علت فوت را خون ریزی شدید داخل شکمی و عوارض ناشی از آن بر اثر آسیب کبد بر اثر اصابت جسم نوک تیز و برنده معین می کند (صفحه ۲۷). خانم م.الف. همسر و آقای ن.ح. پدر و خانم ف.س. مادر مقتول از متهم شاکی و درخواست قصاص می کنند (صفحه۴۰ الی ۴۲). آقای ق. (و.) به عنوان شاهد گفته است: من آن جا بودم درگیری را مشاهده کردم درگیری بین ح.ح. و ج.ب. صورت گرفت. بعد هم ج.ب. آمد با ح. درگیر شد. غ.ب. نیز بیان نموده: در درگیری حضور داشتم و مشاهده کردم درگیری بین ج. و ج.ب. با آقای ح.ح. بود. اول ج. با ح. درگیر شد بعد هم ج. به حمایت برادرش آمد (صفحه ۶۶ - ۶۷). متهم ج.ب. در بازپرسی به ایراد ضرب با چاقو منتهی به کشته شدن ح.ح. را قبول دارد (صفحه ۷۵). دادسرای زنجان پس از صدور قرار مجرمیت برای ج.ب. به اتهام قتل عمدی مرحوم ح.ح. و ضرب و جرح عمدی نسبت به الف.ح. مبادرت به صدور کیفرخواست می نماید (صفحه ۹۸). پرونده به شعبه هفتم دادگاه کیفری استان زنجان ارجاع می شود. این شعبه در تاریخ ۸/۷/۹۲ با حضور هیئت حاکمه و نماینده دادستان و متهم ج.ب. به همراه وکیل تسخیری خود و اولیای دم مرحوم ح.ح. پدر و مادر و همسر مقتول تشکیل می شود. ابتداء نماینده دادستان درخواست مجازات قانونی متهم را می نماید. سپس اولیای دم مقتول به اسامی آقای ن.ح. پدر اصالتا از طرف خود ولایتا از طرف طفل صغیر مقتول به نام س.ح. و خانم ف.س. مادر و م.الف. همسر مقتول شکایت خود را تکرار و درخواست قصاص دارند. سپس به متهم اتهام قتل عمدی مرحوم ح.ح. و ایراد ضرب و جرح عمدی به الف.ح. را تفهیم می کند که متهم مجددا اظهارات خود را تکرار می نماید و می گوید: مرحوم به سراغ من آمد من هم با چاقو دو ضربه به سر او زدم یقه مرا گرفت و زمین انداخت روی من افتاد خفه ام می کرد با چاقو یک ضربه به پایش زدم و دیدم خفه می شوم یک ضربه هم از پهلو به شکمش وارد کردم در حین درگیری الف. به من هجوم آورد ضربه ای هم به الف. زدم. من دفاع مشروط (مشروع) کردم. متهم مدعی است مقتول با شمشیر به او زده ولی اثری از جراحت وجود ندارد. می گوید: چون شمشیر کند بود صرفا کبودی ایجاد کرده است. سپس وکیل وی به شرح صفحه ۱۳۱ به دفاع می پردازد. مدعی است که موکلش دفاع مشروع نموده است و چاقو در حال غلتیدن موکل و مقتول در روی چمن ها ناگهان به شکم مقتول وارد می شود (اعاذنا اله من شرور انفسنا. در حالی که خود متهم می گوید یک ضربه به شکمش وارد کردم - عضو ممیز). دادگاه قرار استماع شهادت شهود را صادر می کند. در تاریخ ۳۰/۱۰/۹۲ نماینده دادستان از کیفرخواست دفاع می کند. شاهد و.ق. نیز حضور دارد. ابتدا بر شکات اعلام می دارند بر شکایت خود باقی هستند و درخواست قصاص دارند متهم اظهار می دارد من دفاع مشروع کردم حرف هایم را در جلسه قبل زده ام. و.ق. می گوید با دوستم در پارک نشسته بودیم ح.ح. با شمشیر سامورایی آمد با ج.ب. و برادرش درگیر شدند ح.ح. چند ضربه به ج. و برادرش وارد کرد ح. و برادرش پس از درگیری شمشیر را انداخت و رفتند پس از رفتن ج. و برادرش مأمورین آمدند. شاهد دیگر غ.ب. نیز می گوید آقایان ج. و ب. و و. و ج. و ح. در پارک نشسته بودند من هم آن جا بودم آقای ح.ح. با برادرش الف. به پارک آمدند (خط بالا می گوید ح. در پارک نشسته بود این جا می گوید آمدند و در کنار خیابان ایستادند خدا ما را از عذاب شهادت دروغ حفظ نماید!! عضو ممیز). ح. و برادرش آمدند داخل پارک ح. برگشت شمشیر را برداشت شمشیر را از غلاف قرمز درآورد و با شمشیر به گردن ج.ب. که از زمین بلند شده بود زد و دو تا هم به بازوانش زد. ج. هم چاقویش را درآورده (ج. قبل از آن فرار کرده بود) در این حال ج. و ح. با هم گلاویز شدند هر دو به زمین افتادند در حالی که دست ح. شمشیر و دست ج. چاقو بود من دیدم چاقوی ج. در شکم ح. فرو رفت (در حالی که متهم می گوید چاقو را به شکمش وارد کردم - عضو ممیز). این اظهارات شاهد ب. با اظهارات قبلی خودش مطابقت ندارد. دادگاه مجددا در تاریخ ۷/۱۲/۹۲ تشکیل است. اولیای دم اظهارات شاهد مذکور رد می کنند می گویند قبول نداریم رأی حصر وارثت ورثه مقتول ح.ح. را پدر ن.ح. و مادر ف.س. و همسر م.الف. و فرزند س.ح. اعلام کرده است (صفحه۱۸۳). دادگاه پس از ختم جلسه دادرسی مبادرت به انشاء رأی می نماید. با استدلالی که می کند متهم ج.ب. را در خصوص قتل عمدی ح.ح. به قصاص نفس و در مورد ایراد ضرب و جرح به الف.ح. دادگاه صرفا از لحاظ جنبه عمومی به یک سال حبس تعزیری درجه شش با احتساب ایام بازداشت قبلی محکوم می نماید و از جهت دیه چون مجروح شکایتی ندارد خود را مکلف به اظهارنظر نمی داند. این رأی مورد اعتراض محکوم علیه ج.ب. و وکیل وی آقای س.ن. واقع و جهت رسیدگی به دیوان عالی کشور ارسال که به این شعبه ارجاع می گردد. این شعبه پس از بررسی به شرح آتی رأی صادر می نماید.

رأی شعبه دیوان عالی کشور

نظر به محتویات پرونده در خصوص تجدیدنظرخواهی آقای ج.ب. و وکیل تسخیری وی س.ح. نسبت به رأی مذکور چون از سوی وی دلیلی که موجب نقض دادنامه در مورد اتهام قتل عمدی باشد ارائه نشده و از لحاظ رعایت تشریفات دادرسی هم ایراد مؤثری ملاحظه نمی شود و با توجه به اقاریر صریح متهم در مراحل دادرسی و عدم اظهار وی در مراحل بدوی مبنی بر دفاع مشروع و ادعای آن پس از ورود وکیل و آموزه های زندان و چون اظهارات شهود با اظهارات خود متهم متفاوت است متهم اقرار به وارد کردن چاقو به شکم مقتول و ایراد ضرب به سر و پای او دارد ولی متأسفانه شهود گفته اند که در زمان غلتیدن هر دو روی زمین چاقو به شکم مقتول فرو رفت و خاصه اظهارات غ.ب. که در دو مرحله شهادت داده و در هر مرحله متفاوت با مرحله دیگر سخن گفته است و گواهی پزشکی و ادعای متهم به شمشیر داشتن مقتول در حالی که می گوید به من و برادرم ضرباتی وارد کرد اگر صحت داشته باشد شمشیر باید قطعا جراحتی ایجاد کرده باشد ولو این که کند باشد حداقل محل ضرب له شدگی ایجاد می کند نه این که هیچ گونه اثری نداشته باشد معلوم می شود که مقتول از شمشیر اگرچه داشته ولی استفاده نکرده است. لذا ایرادی بر رأی صادره در خصوص اتهام قتل عمدی ملاحظه نمی شود و به استناد بند الف ماده ۲۶۵ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری رأی معترض عنه در این قسمت تأیید می گردد. و اما در مورد محکومیت متهم به یک سال حبس از لحاظ جنبه عمومی اتهام ایراد ضرب عمدی به الف.ح. با توجه به این که الف.ح. شکایتی ندارد و هم چنین دادستان مدعی العموم در کیفرخواست صادره هم از لحاظ جنبه عمومی در این خصوص مجازات نخواسته صدور حکم به مجازات خارج از درخواست کیفرخواست وجاهت قانونی ندارد، لذا به استناد بند ب ماده ۲۶۵ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری در مورد اتهام ایراد ضرب عمدی به الف.ح. رأی تجدیدنظرخواسته نقض و جهت رسیدگی به دادگاه هم عرض دادگاه صادرکننده رأی تجدیدنظرخواسته ارجاع می گردد.

مستشار شعبه بیست و چهارم دیوان عالی کشور عضو معاون

شوشتری احتشامی