رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره مرجع احراز لوث

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۴۰۹۹۷۰۹۰۸۷۰۰۲۲۴
شماره دادنامه۹۴۰۹۹۷۰۹۰۸۷۰۰۲۲۴
تاریخ دادنامه۱۳۹۴/۰۷/۰۱
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۳۱ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای کیفری
موضوعمرجع احراز لوث
قاضیمحمودحاتمی
محمدحمیدی پور
سید حسین جعفری

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره مرجع احراز لوث: مرجع احراز لوث و شرایط تحقق آن، دادگاه بوده و احراز لوث از سوی دیوان عالی کشور فاقد وجاهت قانونی است.

رأی خلاصه جریان پرونده

متهم ستوان یکم آقای غ. م. متولد ۱۳۴۰ متأهل، باسواد، فاقد سابقه کیفری، جمعی نیروی انتظامی ع. بازداشت از تاریخ ۱۳۹۱/۲/۱۲ تا ۱۳۸۱/۱۱/۱۸ و ۱۳۹۳/۱۱/۱۱ تا ۱۳۹۴/۴/۲ سپس آزاد با سپردن وثیقه، با قرار مجرمیت به شماره ۰۰۴۲۵-۱۳۹۱/۷/۲۵ (ص ۶۰۱ تا ۶۰۴) و کیفرخواست شماره ۰۰۵۲۲-۱۳۹۱/۸/۲۱ دادسرای نظامی استان گ. (ص ۶۳۱ تا ۶۳۲) به اتهام تیراندازی برخلاف مقررات منجر به قتل عمدی آقای ب. الف. در حین خدمت، تحت پیگرد قرار گرفته و پرونده در شعبه اول دادگاه نظامی یک استان گ. مطرح و نامبرده طی دادنامه شماره ۰۰۱۱۲-۱۳۹۱/۱۱/۱۵ (اوراق ۸۳۳ تا ۸۴۴) حکم برائت از اتهام مذکور تحصیل کرده است. پرونده با تجدیدنظرخواهی اولیاء دم مرحوم با وکالت آقایان ص. ر. و ع. ب. در شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور مطرح و نهایتا با تهیه گزارش مفصل و جامع از روند پرونده و طی دادنامه شماره ۸۶۸-۱۳۹۲/۱۱/۲۰ (اوراق ۸۶۳ تا ۸۶۷ از جلد پنجم پرونده) دادنامه تجدیدنظرخواسته از این حیث که قرائن احصائی در دادنامه تجدیدنظرخواسته شرائط تحمل انطباق با ضوابط لوث را خواهد داشت و می تواند زمینه ساز ظن نوعی را داشته باشد، نقض و رسیدگی به دادگاه هم عرض صادرکنندۀ رأی منقوض ارجاع گردیده است. این بار پرونده به شعبه دوم دادگاه نظامی یک ارجاع می گردد. و دادگاه مرجوع الیه با تشکیل جلسات متعدد و اقدامات قضائی دیگر و شایسته و اخذ لوایح تقدیمی از سوی طرفین و نماینده قضائی فرماندهی انتظامی استان گ. و پیوست سه عدد CD حاوی اظهارات شهود، و مؤدای صورت جلسه مورخه ۱۳۹۳/۷/۵ دادگاه (ص ۹۹۹ تا ۱۰۰۴ پرونده از جلد پنجم و ششم) که مآلا به مقتضای ضوابط لوث می رسد، و تجدید جلسه در جهت اجرای قسامه در ادعای عمدی بودن قتل و اخطار لازم بر اولیاء دم در خصوص معرفی حالفین به دادگاه (ص ۱۰۰۴ جلد ششم) و تشکیل جلسه رسیدگی در مورخه ۱۳۹۳/۸/۲۷ که طی آن حالفین به عمدی بودن قتل اتیان سوگند می نمایند (اوراق ۱۰۱۴ تا ۱۰۶۳) و در مقابل نماینده حقوقی انتظامی استان گ. – آقای ح. – اظهار می دارد: بنده آقای م. را به چند دلیل محکم قاتل نمی دانم اول اینکه گواهان معرفی شده از سوی اولیاء دم محترم به دلیل تناقض گوئی و عدم وحدت بیان، مورد جرح قرار گرفته و این موضوع مورد تأیید دادگاه محترم نیز قرار گرفته است، دلیل دیگر اینکه آقای م. به عنوان مأمور نیروی انتظامی در حین انجام وظیفه، توسط مرحوم الف. با سلاح سرد مورد جرح قرار گرفته است و توسط ستوان م. تیر عمدی به جز ۲ تیر شلیک شده، هوائی صورت نگرفته است، و رعایت قانون بکارگیری سلاح شده است، کما اینکه این موضوع مورد تأیید هیأت کارشناس سلاح موضوع ماده ۵ آئین نامه قانون بکارگیری سلاح قرار گرفته است و در کیفرخواست صادره نیز دلیل محکمی برای قاتل بودن ایشان از سوی دادستان ارائه نشده است لذا انتساب قتل عمدی را برای مشارالیه قانونی نمی دانم. در این هنگام دادگاه از متهم می خواهد دلایل غیرعمدی بودن [قتل] و برائت خود را بیان و اعلام دارد که متهم دفاعیات خود را بر عهده وکیل خود می گذارد، و آقای وکیل نیز ضمن دفاع از موکل خود، قتل انتسابی را شبه عمد محسوب و باور خود را از آن حیث اعلام می دارد و در خصوص تقدیم لایحه دفاعی دو هفته استمهال می کند (ص ۱۰۶۴ تا ۱۰۶۷) و لایحه تقدیم و طی شماره ۹۳۰۰۴۵۳-۹۳/۹/۲۹ طبق دستور ثبت می شود (ص ۱۱۰۲ و ۱۱۰۳) و لایحه ای دیگر نیز تقدیم می شود (ص ۱۱۳۰ تا ۱۱۲۸). جلسه مورخه ۱۳۹۴/۲/۲ دادگاه با حضور متهم و نماینده حقوقی نیروی انتظامی و نماینده حقوقی ناجا و اولیاء دم تشکیل می شود متهم و نمایندگان حقوقی نیروی انتظامی گ. و ناجا از وی دفاع می کنند و قتل را شبه عمد می دانند و استماع اظهارات احد از وکلای اولیاء دم آقای ر. ، معمول می گردد که ایشان مآلا تقاضای صدور حکم و مجازات عادلانه متهم را دارند و نهایتا دادگاه از متهم، ضمن تفهیم اتهام قتل عمدی بر اساس تحقیقات انجام شده و اجرای قسامه، می خواهد آخرین دفاع را بیان نماید که در پاسخ می گوید: اجرای قسامه بر اساس قوم گرائی بود و من آن را قبول ندارم و تقاضای ابطال آن را دارم و دفاعیات برای من، توسط نمایندگان حقوقی انجام گرفته است که در ادامه آقای ا. ضمن تأکید بر اظهارات مشروح خود، از باب دفاع و اعتقاد به دفاع قصاص را نفی می کند و دادگاه پایان جلسه را اعلام می دارد. و جلسه مورخه ۱۳۹۴/۳/۲۵ با حضور طرفین در جهت ادامه اجرای قرار قسامه نسبت به بقیه افرادی که مورد ایراد قرار گرفته اند، تشکیل می شود که ۹ نفر معرفی می شوند که قسامه را اجرا می کنند و نماینده حقوقی – آقای ا. – از نحوه اجرای قسامه از سوی حالفین و مبنای علمی آنان انتقاد و از دادگاه می خواهد از ماده ۳۴۱ و ماده ۳۴۲ قانون مجازات اسلامی استفاده نموده و اظهارات حالفین را تبانی تشخیص و مردود اعلام دارد و در پایان نیز از بابت تکمیل نصاب حالفین، از متهم می خواهد آخرین دفاع را بیان نماید که آقای ا. در دفاع از متهم می گوید: بر اساس ماده ۳۴۴ در صورتی که هم فقدان شرائط قسامه قبل از رأی اثبات شود؟!! قسامه باطل است با توجه به عرایضی که در لایحه هفت صفحه ای امروز – شرائط قسامه در این موضوع وجود ندارد، درخواست ابطال آن را دارم. سپس دادگاه ختم رسیدگی را اعلام و طی دادنامه شماره ۹۴۰۰۱۲۰ – ۱۳۹۴/۴/۳ و مقدمه آن به عنوان گردشکار چنین گزارش نموده و حکم داده است که در اینجا و در جهت توالی مباحث و آراء صادره و نظریه دیوان عالی کشور و مزید اطلاع عینا تکرار می شود: مشخصات متهم : ستوان یکم غ. م. متولد ۱۳۴۰ شماره شناسنامه ۲۱۲ صادره از ع. ، متأهل، باسواد، فاقد سابقه کیفری، جمعی انتظامی ع.، استخدامی ۱۳۶۲ بازداشت از تاریخ ۱۳۹۱/۰۲/۱۲ الی ۱۳۹۱/۱۱/۱۸ و ۱۳۹۳/۱۱/۱۱ الی ۱۳۹۴/۰۴/۰۲ سپس آزاد با سپردن وثیقه گردشکار: به حکایت پرونده پیوست در ساعت حدود ۱۴/۳۰ مورخ ۱۳۹۱/۱/۲۵ متهم یاد شده فوق به اتفاق سرباز وظیفه م. س. به عنوان افسر گشت پاسگاه ق. شهرستان ع. با خودرو سازمانی پیکاب در حال گشت بوده که در روستای ب. با متوفی ب. الف. در حالتی که با موتور سیکلت بدون پلاک و خاموش و با حالت هول دادن در حال انتقال آن به تعمیرگاه بوده برخورد نموده، متهم از وی مدارک موتور را مطالبه می نمایند که پاسخ منفی مواجه و با اصرار و پافشاری متهم برای انتقال موتور سیکلت به پاسگاه و ممانعت مرحوم منجر به مشاجره و در نهایت تیراندازی توسط متهم گردیده که به ناحیه سر برخورد و پس از انتقال مصدوم با وسیله نقلیه سواری ۲۰۶ توسط بستگانش با وضعیتی که در حالت بی هوشی و کما بود در مورخ ۱۳۹۱/۲/۵ در بیمارستان فوت می نمایند پس از شلیک تیر اهالی محل که اکثرا نسبت فامیلی با مرحوم داشته اند در محل حادثه حاضر شده و مبادرت به خلع سلاح و ضرب و شتم افسر یاد شده نموده و با ریختن بنزین روی خودروی نیروی انتظامی آن را به آتش کشیده به نحوی که غیر قابل استفاده گردیده و پس از حادثه از طریق تلفن به فرمانده پاسگاه ق. اطلاع رسانی شده که با حضور در محل توسط وی و افراد معتمد، متهم از ید ضاربین و حمله کنندگان نجات و به پاسگاه سپس بیمارستان انتقال می یابد و اسلحه تحویلی به متهم در ساعت ۱۵/۳۰ همان روز توسط دو نفر از اهالی محل بدون خشاب به پاسگاه تحویل و مطابق گزارش انتظامی خشاب آن با ۱۲ تیر مربوط توسط مأمورین پیدا و افشانه و بی سیم مطابق صورت جلسه به عنوان تخریب در آتش سوزی اعلام گردید با تنظیم صورت جلسه و گزارش به دادسرای عمومی پرونده در خصوص ضاربین و حمله کنندگان به متهم و تخریب کنندگان خودرو نیروی انتظامی تشکیل و در شعبه دوم بازپرسی دادسرای عمومی ع. مطرح و با شکایت اولیاء دم و وکلای آنان از متهم این پرونده به شرح برگ ۲۲۵ در مورخ ۱۳۹۱/۲/۱۲ تحقیقات صورت گرفته و پس از تفهیم اتهام به اتهام قتل عمدی قرار بازداشت موقت صادر که با اعتراض انجام شده مورد مخالفت دادستان قرار گرفته و در نهایت به شرح برگ ۲۳۰ تبدیل به وثیقه گردید و در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۲۱ با این استدلال که عمل متهم یاد شده در اجرای دستور مرجع قضائی و در مقام ضابط نبوده بلکه در حین خدمت و انجام امور انتظامی بوده پرونده با قرار عدم صلاحیت به دادسرای نظامی استان گ. ارسال و به شعبه اول بازپرسی ارجاع می گردد در مورخ ۱۳۹۱/۱/۲۹ شکایتی توسط اولیاء دم در دادسرای نظامی گ. مطرح که در همان روز به بازرسی انتظامی استان جهت بررسی، تحقیقات و اعلام نتیجه ارسال که با وصول نتیجه در مورخ ۱۳۹۱/۲/۲۱ به شرح صفحات ۳۵۸ الی ۳۶۲ هر دو پرونده جهت رسیدگی یکجا الصاق گردیده و با تحقیقات انجام شده از متهم در بازپرسی قرار بازداشت موقت به اتهام تیراندازی برخلاف مقررات منجر به قتل در مورخ ۱۳۹۱/۲/۳۰ صادر که مورد موافقت دادستان محترم قرار نگرفته و وثیقه صادره از سوی دادسرای عمومی را کافی دانسته و با انجام تحقیقات بیشتر و اخذ اظهارات گواهان در مورخ ۱۳۹۱/۳/۲۵ قرار وثیقه به بازداشت موقت تشدید که مورد تأیید قرار گرفت متعاقب آن اقداماتی در جهت اخذ نظریات پزشکی قانونی، اداره تشخیص هویت، تحقیق و معاینه و محل و بازسازی صحنه جرم و اقدامات تحقیقی دیگر از طریق بازپرسی انجام و با تکمیل تحقیقات در مورخ ۱۳۹۱/۷/۲۵ قرار مجرمیت به اتهام تیراندازی برخلاف مقررات منجر به قتل مرحوم ب. الف. در حین خدمت صادر و طی کیفرخواست مورخ ۱۳۹۱/۸/۲۱ به دادگاه ارسال که در شعبه اول دادگاه نظامی یک استان گ. مطرح و پس از انجام دادرسی قتل را غیرعمد تشخیص و به موجب دادنامه شماره ۹۱۰۹۹۷۹۰۹۵۱۰۰۰۱۱۲ مورخ ۱۳۹۱/۱۱/۱۵ دادگاه نامبرده را به اتهام تیراندازی برخلاف ضوابط و مقررات منجر به قتل غیرعمد علاوه بر جبران خسارت وارده به پرداخت بهای تیرهای شلیک شده به دو سال حبس تعزیری محکوم و رأی بر برائت به اتهام قتل عمدی صادر گردید با اعتراض انجام شده نسبت به دادنامه مورد اشاره پرونده در شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور مورد رسیدگی قرار گرفته و به موجب دادنامه شماره ۹۲۰۹۹۷۰۹۰۸۷۰۸۶۸ مورخ ۱۳۹۲/۱۱/۲۰ اعلام گردید: به لحاظ این که کلیه قرائن احصایی در دادنامه از حد قرینه تجاوز نکرده و موجب علم متعارف نمی باشد قابل ابرام نیست و از محتویات پرونده مستفاد می گردد که تحمل انطباق مورد با لوث را خواهد داشت و می تواند زمینه ساز ظن نوعی گردد و با نقض دادنامه بدوی جهت رسیدگی به شعبه هم عرض محول می گردد که پس از طی تشریفات به سازمان قضائی نیروهای مسلح مازندران ارسال و به این شعبه ارجاع گردید. دادگاه با تشکیل جلسات و استماع اظهارات و دفاعیات متهم و نمایندگان حقوقی انتظامی و اظهارات و ادعای اولیاءدم و وکلای آنان و استماع اظهارات گواهان به جهت این که با تحقیقات انجام شده به نتیجه قطعی در مورد عمدی یا غیرعمدی بودن قتل با شرح عنوان شده در متن قرار نرسیده لذا با استعانت از رأی شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور قرار قسامه صادر و مطابق صورت جلسه مورخ ۱۳۹۳/۸/۲۷ تعداد پنجاه نفر از بستگان اولیاء دم در شعبه حضور یافته و به موضوع عمدی بودن قتل نسبت به مرحوم الف. توسط متهم غ. م. گواهی داده اند با اخذ آخرین دفاع در آخرین جلسه، رأی صادره از دادگاه عمومی ع. ارائه که در صفحات ۱۱۶۸ و ۱۱۶۹ ضمیمه پرونده گردید، بر اساس مفاد دادنامه مورد اشاره تعداد ۶ نفر از افرادی که سوگند یاد نمودند در پرونده دادسرا و دادگاه عمومی ع. به اتهامات مشارکت در تمرد نسبت به مأمورین انتظامی در حین انجام وظیفه و ایراد ضرب و جرح عمدی بدنی، اخلال در نظم و آسایش عمومی و تخریب خودروی نیروی انتظامی و تجهیزات مربوط تحت تعقیب بوده که در نهایت به موجب دادنامه صادره تعدادی از آنان محکومیت نیز حاصل نموده اند لذا قسامه آنان مطابق تصمیم مورخ ۱۳۹۴/۲/۱۴ فاقد اعتبار اعلام و افراد دیگری جایگزین آنان در جلسه مورخ ۱۳۹۴/۳/۲۵ به شرح صفحات ۱۲۲۲ الی ۱۲۲۸ بر عمدی بودن قتل توسط متهم سوگند یاد نموده اند اما اظهارات و ادعای اولیاء دم و وکلای آنان و دفاعیات متهم و نمایندگان حقوقی انتظامی و اظهارات گواهان و نظریات کارشناسان سلاح و مهمات و هیئت کارشناسان سلاح بدین شرح می باشد.: احد از اولیاء دم در مورخ ۱۳۹۱/۲/۱۹ به شرح تحقیقات انجام شده در صفحات ۲۹۱ الی ۲۹۴ اظهار داشت تحقیقات انجام شده از طرف نیروی انتظامی را قبول نداریم چرا که یکی از مأمورین همین پرونده مرتکب قتل عمدی گردیده و احتمال این که بخواهند جانب مأمور را داشته باشند وجود دارد و نظریه کارشناسی اعضای نیروی انتظامی نیز مورد قبول نمی باشد چرا که آنان نظر داده اند تیر از پائین به بالا بوده در حالی که اصلا چنین نبود و تیر را مأمور مستقیم به پیشانی مقتول زده اند، ما دو نفر شاهد به نام های آقایان م. د. و ع. د. که ساکنین ب. می باشند و تقاضای تحقیق از آنان را نموده اند هر یک از اولیاء دم به شرح صفحات ۴۵۵ الی ۴۶۰ قتل را عمدی اعلام و تقاضای قصاص را نموده اند و اظهار داشته اند مرحوم همسر داشته ولی فرزند ندارد پدرش در قید حیات نمی باشد مادر دارد و دو برادر و سه خواهر بزرگتر از خود دارد. از ع. د. به عنوان گواه تعرفه شده از سوی اولیاء دم در مورخ ۱۳۹۱/۲/۲۰ در صفحات ۳۱۵ الی ۳۱۷ در دادسرای عمومی و ۳۴۵ در نیروی انتظامی و ۴۱۰ در دادسرای نظامی تحقیقات صورت گرفته اظهار داشته اند: من داشتم نماز ظهر را می خواندم که از بیرون سر و صدا شنیدم بالای ایوان خانه آمدم ا. (متهم) با ب. (مرحوم) جر و بحث می کردند که موتور را بده از ایوان پایین آمدم دیدم که ا. به ب. یک سیلی زد موقع سیلی زدن بین آن ها موتور بود من داشتم می آمدم که ب. از او جدا شد و بعد ا. اسلحه را درآورد و به سمت او نشانه گرفت و گفت که موتور را بده و ب. گفت که موتورم خراب است و نمی دهم بعد ا. اسلحه را همینطور نگه داشت و گفت موتور را بده و ب. فکر نمی کرد که بزند و به او گفت اگر می توانی بزن و ب. دست های خود را به پایین انداخت و عادی ایستاد و دستش آویزان و سر او به طرف ا. بود، بعد مأمور یکدفعه به سر او شلیک کرد البته مأمور گفت اگر موتورت را ندهی می زنم، بعد ب. افتاد رو به شکم و صورت افتاد، من رفتم سرش را گرفتم و دیدم خون می آید البته اول فکر کردم شلیک هوایی بود یا گلوله مشقی بود و یا باد گلوله به ب. خورد بعد که دیدم خون می آید ترسیدم و شوکه شدم، نزدیک ب. شدم او را بغل کنم، مأمور به طرف من اسلحه کشید و من ترسیدم و دست های خود را بالا بردم و در این فاصله از دیوار به خانه ب. رفتم تا به خانواده او خبر بدهم که دیدم مادرش از کوچه آن طرف صدای اسلحه را شنید خودش به آنجا رفت، بعد من به ۱۱۵ زنگ زدم و دوباره به آن جا آمدم، ماشین ۲۰۶ از اهالی رسید ب. را سوار کردیم و سر ب. را در بغل داشته و به بیمارستان رفتم بدنش درشت بود به زور جا شده بود دوبار حداقل درب را باز و بسته کردیم تا جایش دادیم زجر می کشید و با دست های خود به بدنش چنگ می کشید. در آن لحظه افسر (متهم) و سرباز بودند، در لحظه صحبت با ب. توسط افسر سرباز کنار ماشین ایستاده بود و دست های او در بغل او بود و حتی باتوم را درنیاورده بود و به افسر گفت قربان ول کن، موتور خراب است و بعد از شلیک متوجه نشدم که سرباز چکار کرد، چون من شوکه شده بودم و فقط ب. را نگاه می کردم. قبل از من یک نفر م. د. در آنجا بود و به جز او کس دیگری نبود، من دست مأمور گاز اشک آور ندیدم و قبل آن را نمی دانم، ب. به او حمله نکرد و یا درگیر نشد، بعد از شلیک مردم جمع شدند، با هم یقه به یقه نشده و فحاشی به یکدیگر نکردند، بعد که مأمور سیلی زد ب. موتور را روی جک گذاشت و کمی فاصله گرفت و بعد مأمور شلیک کرد و حدود ۱/۵ متر بین آن ها فاصله بود که می خواست بزند گارد گرفت و گفت که نمی توانی بزنی، ب. یک قدم جلو آمد و بعد زد، بحث آن ها نمی دانم چقدر طول کشید من مطمئن هستم که او شلیک دیگری نکرد، فقط یک تیر را شلیک نمود و در سؤال آیا بعد از اصابت تیر به ب. تیر دیگری شلیک کرد یا خیر بیان داشت من به صورت دقیق متوجه نشدم و من در یک فاصله توأم با ترس به خانه ب. رفتم و اینکه زمانی که به صحنه رفتید متهم مجروح بوده و از او خون می آمد یا خیر اظهار داشت مأمور سالم بود و اصلا مجروح نبود و از او خون نمی آمد و هیچ زخمی نداشت و حتی زمانی که روی من اسلحه کشیدند دقیق صورت او را ندیدم، سالم بود و در صفحه ۳۴۴ در جلسه دادگاه اظهار داشت من اصلا سلاح سرد مانند چاقو ندیدم و هیچ چاقویی نبود و در صحنه غیر از خودم کسی را ندیدم، من در حدود فاصله ۵ تا ۶ متری مأمور بودم. در مورخ ۱۳۹۱/۱۱/۹ در صفحه ۷۴۵ در جلسه دادگاه اظهار داشت زمانی که اسلحه را درآورده و روبروی ب. بود ۳ متر فاصله داشت و وقتی اسلحه را به طرف وی گرفت ب. یک قدم جلوتر آمد و درحالی که دست هایش آویزان بود و سرش را پائین آورد و گفت نمی توانی مرا بزنی و مأمور پس از شلیک به سمت ماشین خود رفت می خواست سوار شود که نشد و به سوی ب. برگشت، در لحظه تیراندازی فاصله من با مأمور ۷ الی ۸ متر بود من در مورد مشاجره آنان بحثی نشنیدم، دست ب. چیزی نبود و فاصله منزل تا محل حادثه ۳۰ متر بوده است. آقای م. د. دیگر گواه تعرفه شده توسط اولیاء دم در مورخ ۱۳۹۱/۲/۱۴ در بازرسی انتظامی شهرستان ع. در صفحه ۳۴۲ و در تحقیقات دادسرا در صفحه ۴۱۳ در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۷ اظهار داشت : ب. (مرحوم) پسرعموی ناتنی من می باشد ب. (مرحوم) داشت موتورش را پیاده به تعمیرگاه می برد من هم پشت سرش داشتم می رفتم من با ب. تقریبا ۲۰متر فاصله داشتم از جلوی ما ماشین پلیس آمد و کنار ب. نگه داشت و از ب. پرسید اسمت چیه؟ ب. گفت ب. الف. ، باز پرسید بچه کدام محلی؟ گفت همین روستا هستم، منزلتان کجاست؟ که جواب داد همین طرف ها جایی است و حرکت کرد بعد سرهنگ (متهم) با سرباز پیاده شدند و رفتند طرف ب.، سرهنگ به ب. گفت ایست کن، موتور را کنار جاده گذاشت، سرهنگ به ب. گفت موتور را بده، ب. گفت موتور خراب است دارم می برم تعمیرگاه، لازمش دارم و نمی دهم، سرهنگ اصرار کرد ولی ب. نداد، سرهنگ اشک آورش را تکان داد و گرفت به سمت ب. گفت موتور را بده، گفت نمی دهم، ب. با دست راست اشک آور را گرفت و با دست چپ سرهنگ را از خودش دور کرد، من نگاهی به اطراف انداختم کسی را پیدا کنم که این دو نفر را از همدیگر جدا کند کسی نبود تا برگشتم به سمت ب. دیدم سرهنگ اسلحه اش را درآورد و گرفت به سمت ب. و گفت می زنم. موتور را بده، ب. گفت بزن، اگر بزنی از اینجا سالم بیرون نمی روی و یک قدم آمد سمت سرهنگ و دستش را باز کرد و گارد گرفت و سرهنگ بی برو برگرد شلیک کرد و ب. افتاد، من از دیدن این صحنه شوکه شدم و فقط داد می زدم تا این که مردم جمع شدند و من گوشه نشسته بودم و گریه می کردم و یکی آمد مرا به خانه برد، من در فاصله نزدیکی بودم و هیچگونه چاقو یا سلاح سرد ندیدم و نوشته ای مکتوب از گواه فوق توسط احد از وکلای اولیاء دم به شرح صفحه ۳۹۱ ارائه گردید "اظهار داشت فاصله من با ب. ۱۰ الی ۲۰ متر بود من به ب. گفتم که ماشین پلیس رفت داخل روستا، برگرد، ب. گفت که با موتور پیاده کاری ندارند من موتور را در تعمیرگاه می گذارم و برمی گردم و ضمن بیان موارد گفته شده در تحقیقات دادسرا اضافه نمود که طبق گفته شاهد دیگر آقای ع. د. در این بین گویا سرهنگ یک سیلی به ب. زده است من این صحنه را ندیده ام، دیدم سرهنگ اسلحه را درآورده و هنوز بالا نیاورده مسلح کرده و به سمت ب. گرفت و گفت می زنم و موتور را بده و بعد از این که ب. دست هایش را باز کرد سرهنگ شلیک کرد و به سر ب. زد من فقط دیدم مأمور اشک آور را درآورد، ب. او را هل داد و دیگر هیچ ندیدم که ب. به مأمور دست بزند یا قصد گرفتن اسلحه را داشته باشد، مأمور عمدا بدون هیچگونه درگیری با ب. شلیک کرد. من در زمان شلیک در فاصله ۲ الی ۲/۵ متری ناظر بودم. در جلسه دادگاه در صفحه ۷۴۷ اظهار داشت آقای م. و سرباز به سمت ب. رفتند بعد آقای م. به ب. گفت موتور را بده و از سمت راست فرمان (موتور) را گرفت و به سمت خودش کشید که موتور را از وی بگیرد، ب. مقاومت کرد و موتور را نداد و بعد از این که ب. دستش را آویزان کرده بود سینه اش را جلو گرفته بود و گفت بزن و ایشان هم شلیک کرد و من ۲ الی ۳ متر فاصله داشتم و دقیقا دو تیر شلیک کرد اولی را به سر ب. زد و دومی را صدایش شنیدم و نمی دانم به کجا زد در پاسخ سؤال بر اینکه پیش از اینکه اطراف خود را نگاه کردید آیا فرد دیگری بوده یا خیر بیان داشت بنده کسی را ندیدم. سرباز س. که در معیت متهم بوده و حضور وی در لحظه وقوع حادثه یقین و قطعی است و وی و متهم م. به عنوان محکوم له در پرونده دادگاه عمومی ع. محسوب و رأی به نفع آنان جهت اخذ دیه صادر گردیده و در ابتدا به تاریخ ۱۳۹۱/۱/۲۶ به عنوان شاکی در نیروی انتظامی از وی تحقیق صورت گرفته اظهار داشت به اتفاق ستوان یکم م. برای گشت زنی به روستای ب. رفته که با یک دستگاه موتورسیکلت روبرو شدیم زمانی که درگیری شروع شد مرا هم مورد ضرب و شتم قرار دادند، در صفحه ۹۷ از وی به عنوان گواه تحقیق که اظهار داشته اند در حال گشت زنی به ب. الف. برخورد کردیم و چون موتور سیکلت وی بدون پلاک بود و وی سابقه شرارت، سرقت و حکم جلب داشت که وی را به آرامی متوقف و با کمال آرامش از وی مدارک خواسته و متهم (مرحوم) با یک قبضه کارد کمری حمله ور شده، ستوان م. از افشانه استفاده ولی عمل نکرد که ستوان م. جهت حفظ جان خود و بنده و اموال سازمان اقدام به تیراندازی یک تیر مشقی و یک تیر جنگی به صورت هوایی نموده ولی متهم کماکان با فحاشی به سمت ما حمله کرد و ستوان م. همچنان وی را به آرامش دعوت کرد که متهم ناگاه یقه ستوان م. را گرفته و با چاقو که در دست داشت یک ضربه به زیر گلوی ستوان م. زد و بنده وقتی صدای آخ ستوان م. را شنیدم ترسیدم، که در این کش و قوس و درگیری صدای یک تیر دیگر شنیدم که تیر به پیشانی متهم برخورد کرد و ستوان م. به حفظ جان مصدوم قصد انتقال وی به بیمارستان را داشته که با ممانعت اهالی مواجه شدیم و اهالی محل متهم را به بیمارستان منتقل و اقدام به درگیری و ضرب و شتم بنده و ستوان م. با چوب و چماق نموده و خلع سلاح کردند، برای خلاصی از معرکه و حفظ جان و اموال سازمانی قصد ترک محل حادثه را داشته که وقتی داخل خودرو نشستیم سوئیچ خودرو را از روی آن برداشته بودند ما درخواست نیروی کمکی کردیم و من به سمت پاسگاه حرکت کردم ولی ستوان م. را همچنان مورد ضرب و شتم قرار می دادند و ایشان زیر دست و پای اهالی بود که از سر و صورت ایشان خون جاری بود بعد از اینکه جناب تجری رئیس پاسگاه م. را از معرکه نجات داده و به بیمارستان رساند متوجه شدم که دهیار روستا آقای آ. کلید خودرو را به رئیس پاسگاه در داخل پاسگاه تحویل داده و جناب تجری به ایشان سر و صدا کرد که چرا کلید را برداشتی و اگر کلید را نمی گرفتید ما می توانستیم محل را ترک کنیم و در صفحه ۱۶۴ پرونده در سئوال مطرح شده بر اینکه چه کسی سوئیچ خودرو سازمانی پاسگاه را از روی آن برداشته بودند پاسخ داد ندیدم، متوجه نشدم. وی در تحقیقات دادسرای عمومی در صفحه ۲۲۵ علاوه بر موارد فوق اظهار داشت که (مرحوم) به سمت ستوان م. حمله نمود و در حال نزدیک شدن به وی بود که آقای م. دو تیر هوایی جهت اخطار شلیک که وی توجه نکرد و کارد را زیر گلوی م. گرفته و در حال خلع سلاح نمودن وی بوده که می گفت اسلحه را بیندازد وگرنه می کشمت که ستوان م. تعداد یک تیر دیگر به صورت هوایی شلیک نموده اما از آنجا که متهم اعمال و حرکات غیرمتعارف داشت و با ستوان م. گلاویز شده بود گلوله شلیک شده با توجه به اینکه قدش بلندتر بوده به سر وی اصابت کرد و بلافاصله ستوان م. کارد را از دست وی خارج نموده و تعداد زیادی از بستگان و اقوام ب. الف. به سر ما ریختند و می گفتند شما را می کشیم و جنازه را به پاسگاه تحویل می دهیم و اقدام به ریختن بنزین بر روی ماشین پاسگاه نموده و آتش زدند. سرباز یاد شده فوق در اولین مرحله تحقیقات دادسرای نظامی استان گلستان در مورخ ۱۳۹۱/۳/۳ نزد بازپرس به شرح صفحات ۴۰۰ الی ۴۰۳ بیان داشت ستوان م. از متهم (مرحوم) مدارک خواست، گفت ندارم و شروع به فحاشی کرد می خواستیم موتورش را سوار ماشین سازمانی کنیم که جلوگیری کرد و ستوان م. اشک آور را درآورد و به طرف وی گرفت عمل نکرد، متهم از پشت خود چاقو درآورد و شروع به فحاشی کرد، ستوان م. دو تیر هوایی شلیک کرد که متهم بترسد ولی نترسید و با ستوان م. دست به یقه شده اند که همدیگر را می زدند و چاقو را به زیر گردن م. گرفت و می خواست او را خلع سلاح کند و در همان زمان چاقو را به گردن م. فشار داد که ناگهان صدای تیر شنیده ام که متهم نقش زمین شد و م. تعجب کرد و متهم را تکان داد و می گفت جناب الف. چی شده که بستگان و فامیل های وی به سر ما ریختند و من رفتم به طرف ماشین بی سیم بزنم که آن ها آمدند و بی سیم را از داخل ماشین برداشتند. دو تیر اول در فاصله ۲ متری شلیک شده بود و بعد به همدیگر چسبیده بودند که با فاصله نزدیک شلیک شد ب. الف. سعی داشت اسلحه را از او بگیرد و با دست خود گرفته بود تیر ناخواسته شلیک شد و دقیق ندیدم چگونه به سر او اصابت کرد و در آن زمان فقط من و ستوان م. و مقتول بودیم و ستوان م. چاقو را گرفته و داخل ماشین سازمانی گذاشته بود و در موقع آتش سوزی ماشین، چاقو کمی سیاه شده بود. وی در مرحله دوم تحقیقات بازپرسی در مورخ ۱۳۹۱/۳/۲۳ به شرح صفحات ۴۳۱ الی ۴۳۳ ضمن بیان مقدمات پیش گفته مبنی بر برخورد با مرحوم الف. ، فاقد پلاک بودن موتور، درخواست مدارک و نداشتن مدارک اظهار داشت. ما برای سوار کردن موتور به ماشین جلو رفته که وی (مرحوم) جلوگیری کرد ستوان م. افشانه را درآورد و عمل نکرد و ب. الف. چاقو را از پشت کمر خود درآورد طرف ستوان م. گرفت ستوان م. گفت چاقو را بینداز که او گوش نکرد، ستوان م. اسلحه خود را درآورد و جهت حفظ جان خود شلیک کرد که به پیشانی مقتول اصابت کرد و مقتول به زمین افتاد و ستوان م. چاقو را از دست او گرفت و داخل ماشین گذاشت و در سوال بازپرس بر اینکه آیا ابتدا ستوان م. دو تیر هوایی شلیک کرده بود یا خیر، پاسخ داد خیر. همان یک تیر را شلیک کرد که به سر مقتول اصابت کرد و در پاسخ سوال دیگر بر اینکه آیا متوفی با ستوان م. درگیر و گلاویز شده و قصد گرفتن اسلحه اش را داشت یا خیر، اظهار داشت خیر کمی فاصله با همدیگر داشته اند و علت تناقض گویی خود با جلسات قبلی بیان داشت، به خاطر جان ستوان م. دروغ گفته و اظهارات امروز من همه واقعیت و راست می باشد، از طریق پاسگاه انتظامی ق. تحت فشار بودم، ستوان ت. به من گفته بودند که بگویم با تیر سوم مقتول را زده اند چون مقتول چاقو درآورده بود و ستوان م. کلت خود را درآورد و در طی چند دقیقه شلیک کرد، مقتول ایستاده و چاقو به طرف ستوان م. گرفته بود که تیر به وی اصابت کرد و از زمان متوقف کردن ایشان تا زمان اصابت گلوله حدود ۵ تا ۱۰ دقیقه طول کشید. متعاقب اظهارات اخیر اداره حقوقی انتظامی استان گلستان با ارسال صورت جلسه تنظیمی مورخ ۱۳۹۱/۵/۲۸ که در یگان تنظیم شده بود (با توجه به تاریخ ارسال نامه اشتباها ۱۳۹۱/۵/۲۸ ذکر شد) و نامه بازرسی انتظامی شهرستان ع. که طی گزارش مورخ ۱۳ص۱۳۹۱/۳/۳۰ خطاب به دادستان دادسرای نظامی استان گلستان به شرح صفحه ۴۸۲ اعلام داشت اظهارات سرباز س. در جلسه مورخ ۱۳۹۱/۳/۲۳ بازپرسی که با اظهارات قبلی وی مغایرت داشته مطابق مفاد صورت جلسه بر اساس تهدید اولیاء دم صورت گرفته و صورت جلسه در حضور پدر سرباز یاد شده، رئیس عقیدتی سیاسی، فرماندهی انتظامی شهرستان ع. و سرپرست بازرسی تنظیم شده و در آن جلسه اظهار داشته اند که ۳ نفر جوان با عینک دودی در هنگام رفتن به منزل جلوی مرا گرفته و تهدید نموده اند در جلسه دادگاه باید عنوان نمایند که ستوان م. با اولین تیر ب. الف. را کشته و حتی در مورخ ۱۳۹۱/۳/۲۱ جلوی دادسرا ش. الف. برادر مرحوم و ع. دستمرد مرا تهدید نمودند که اگر نگوئید ستوان م. در اولین گلوله نشانه گرفت و ب. الف. او را اصلا اصابت چاقو قرار نداده تو را خواهیم کشت و به همین جهت چون می ترسیدم جانم به خطر بیفتد قسم دروغ خوردم و مطالب را در آن جلسه غیرواقعی گفتم و اظهارات قبل از جلسه فوق صحیح می باشد. پس از وصول گزارش فوق و صورت جلسه، گواه یاد شده مجددا از طریق بازپرسی احضار و در تحقیقات مورخ ۱۳۹۱/۴/۱۱ در صفحات ۴۹۶ و ۴۹۷ اظهار داشت چون خانواده مقتول به خانه عمویم آمده بودند و از عمویم خواهش کرده بودند که من هر چه دیدم را بگویم در مورخ ۱۳۹۱/۳/۲۱ موقعی که به بازپرسی آمده بودم به من گفته بودند ۱۳۹۱/۳/۲۳ مراجعه نمایم، موقع خروج از دادسرا آقای ع. د. مرا صدا زد و گفت هر چه دیدی راستش را بگو و دو سه روز بعد چند نفری در موقع رفتن به مرخصی جلوی مرا گرفته و با چاقو تهدید کردند و گفتند اگر راستش را نگویی تو را می کشیم و در ادامه بیان داشته اند هر آنچه در جلسه قبلی ( ۱۳۹۱/۳/۲۳ ) گفته ام را قبول دارم و وقتی مرحوم الف. به زمین افتاد دیدم زیر گردن ستوان م. خونی است و در تحقیقات مورخ ۱۳۹۱/۷/۲ بازپرسی به شرح صفحات ۵۸۱ الی ۵۸۴ نیز اظهار داشت پس از اینکه ب. الف. چاقو را از پشت خود درآورد به سمت ما گرفت، ستوان م. گفت چاقو را بینداز وگرنه تیراندازی می کنم که گوش نکرد و به سمت ما حمله ور شد و زیر گلوی ستوان م. را خراش داد و وی اسلحه را مسلح و تیراندازی کرد که به پیشانی وی اصابت کرد، موتور او خاموش بود و به صورت پیاده هل می داد، موقعی که ب. الف. تیر خورد من دیدم زیر گلوی ستوان م. چاقو خورده است، تیر اول به پیشانی اصابت کرد و در سوال اینکه آیا گلاویز شده بودند یا خیر، بیان داشت خیر از فاصله حدود یک متری تیراندازی شد و موتور یک الی دو متر با مرحوم فاصله داشت. در سوال بازپرس بر اینکه ستوان م. به چه علت به سمت مرحوم الف. تیراندازی کرد بیان داشت به خاطر حمله کردن ب. الف. به سمت ستوان م. و در پاسخ سوال دیگر اینکه آیا ستوان م. در حالت دفاع و نجات خود با اسلحه اش تیراندازی کرد یا خیر، اظهار داشت قصد گرفتن اسلحه را نداشت و به سمت ستوان م. حمله نکرده بود تیر هوایی شلیک نشده بود و درگیری فیزیکی با هم پیدا نکرده بودند و به خاطر این شهادت ها به م. تپه تبعید شدم. با ارسال پرونده به دادگاه سرباز یاد شده فوق در مرحله دادرسی مورخ ۱۳۹۱/۱۱/۹ در صفحات ۷۴۹ الی ۷۵۱ برخلاف اظهارات دادسرا بیان داشت جناب سروان دو تیر هوایی زده که چاقو را بیندازد ولی گوش نکرد و به سمت جناب سروان حمله کرد و زیر گلوی وی را ضربه زد و هنگامی که با هم درگیر شدند جناب سروان می خواست چاقویش را بگیرد و ب. هم می خواست اسلحه اش را بگیرد و تیر سوم شلیک شد که ب. به زمین افتاد و با همدیگر مشاجره داشته و بد و بیراه می گفتند، هیچ کس در آن لحظه غیر از من و مقتول و جناب سروان نبود و بعد از تیراندازی دیگران آمدند و ریختند سر ما و در پاسخ سوال که چرا در بازپرسی گفته بودید که مرا به م. انتقال و برایم اضافه خدمت زدند بیان داشت انتقالم به خاطر امنیت من بود و اضافه خدمت هم به خاطر نداشتن اسلحه بوده است. پس از صدور رای بدوی و نقض آن در دیوان عالی کشور و ارجاع پرونده به این شعبه سرباز یاد شده فوق اظهارات خود در مراحل قبل از بازپرسی و جلسه دادگاه بدوی را تکرار و تائید و اظهار داشت ستوان م. دو تیر شلیک کرد. ب. الف. حمله کرد که اسلحه را بگیرد ستوان م. با وی درگیر شدند و ایشان در حین درگیری شلیک کرده بودند که به الف. اصابت کرد، تیر سوم که شلیک شده بود به هم چسبیده بودند. تیر اول و دوم حدود یک متر تا ۱/۵ متر فاصله داشتند، تیرهای اول و دوم پشت سر هم و تیر سوم مقداری زمان برده بود نمی دانم چقدر طول کشید و حدود ۲ دقیقه بعد از تیراندازی مردم آمدند و پس از رسیدن م. و ع. د. تیری شلیک نشده بود و در رابطه با مغایرت اظهارات در مراحل تحقیقات و در مورد علت انتقال به م. اظهار داشت چون اقوام اولیاء دم مرا تهدید کرده بودند یگان مرا به م. منتقل کردند و اضافه خدمت به خاطر تحویل نگرفتن اسلحه بود و بعد از اینکه به دادسرا آمده بودم صورت گرفته است. از متهم به شرح صفحه ۱۳۱ پرونده به عنوان شاکی تحقیق که عین اظهارات سرباز س. که در مراحل اولیه بیان شده بود اظهار داشت به راکب موتور (مرحوم) گفتم مدارک را بده ، گفت به شما چه ربطی دارد، بعد با چاقو قصد کشتن مرا داشت و می خواست شاهرگ مرا بزند گفت بچه های آگاهی نتوانسته اند کاری انجام دهند تو جلوی من سبز شده ای، وی را به آرامش دعوت کرده و گفتم مدارک را تحویل بدهید که استعلام بگیرم، با فحاشی ناموسی با چاقو زیر گردنم را با چاقو زد و قصد خلع سلاح مرا داشت چند بار با صدای بلند ایست دادم سپس دو تیر هوایی شلیک کردم و تیر سوم را که می خواستم به صورت هوایی بزنم ناگهان صورت خودش را جلو آورد و چون قدش نسبت به من بلندتر بود گلوله شلیک شده به دلیل حرکات غیرمتعارف به پیشانی وی برخورد نموده و بنده به هیچ عنوان قصد تیراندازی به سر وی را نداشتم. بلافاصله متهم مجروح را به سمت خودرو سازمانی هدایت و کارد را از ید وی خارج که در همین حین عده ای از بستگان وی اقدام به ضربه و شتم و خلع سلاح بنده کرده و تعدادی با ریختن بنزین ماشین را آتش کشیدند، اقدام بنده به منظور دفاع از جان خود و سرباز س. و جلوگیری از خلع سلاح سازمانی در چهارچوب قانون بکارگیری سلاح بوده و این موضوع را هیئت کارشناسی قانون بکارگیری سلاح در راستای انجام ماموریت سازمانی وفق مقررات تشخیص داده است، حاضرم قسم یاد کنم که قصد زدن وی را نداشته ام فقط می خواستم از من دور شود چون قد وی از من بلندتر بوده و در حین گرفتن اسلحه ام بود که تیر به پیشانی وی اصابت کرد، چون یقه به یقه بودیم کارد را زیر گلوی من گذاشت و قصد گرفتن اسلحه را داشت فاصله چندانی نداشتیم و با مشت به سر و صورت من می زد و روی من خم شده بود و قد وی بلندتر و قوی تر از من بوده ، هیچکس دیگری غیر از ایشان و من و سرباز س. در آن لحظه نبوده است، بعد از مصدوم شدن چاقو را گرفته داخل ماشین زیر صندلی گذاشته ام و در مورد چاقو حضور ذهن ندارم چه اندازه بوده، من مجروح شدم و مرا به بیمارستان بردند. اظهارات شاهدین را قبول ندارم چون از اقوام و خویشان هستند و سرباز س. و خانواده اش را قبلا تهدید به مرگ کردند. جان خودم و سرباز در خطر بود که سلاح را به صورت بالا گرفته در حین درگیری و گرفتن سلاح یک تیر شلیک که از ناحیه سر مجروح شدند و در صفحه ۴۹۵ اظهار داشت چاقو را از کمرش درآورده به سمت من حمله ور شده و ضمن فحاشی و تهدید در حالیکه به بنده نزدیک می شد به وی ایست دادم و دو تیر هوایی جهت اخطار شلیک کردم که به حملات خود ادامه داد و با من گلاویز و یقه به یقه شد، چاقو را زیر گلوی من گذاشت مرا زخمی و مجروح نمود که به شدت خون از زیر گلوی من می ریخت و گفت تو را می کشم و در حالیکه حالت طبیعی نداشت و چشمانش سرخ نموده و در لحظه گلاویز به صورت ناخودآگاه در حالیکه دست وی به روی اسلحه بوده یک گلوله از اسلحه خارج و به سر وی اصابت نمود. در جلسه مورخ ۱۳۹۱/۱۰/۱۷ در جلسه دادگاه به شرح صفحات ۶۵۴ الی ۶۵۷ اظهار داشت قبول دارم که من تیراندازی کردم و در اثر تیراندازی من به قتل رسید ولی بنده قصد زدن وی را نداشتم و اتفاقی بوده است و با حمله وی من مرگ را در چشمان خود می دیدم و کاش من می مردم او زنده می ماند تا من این همه زجر نکشم، اسلحه داخل دستم و مسلح بوده و در حال کشمکش بودیم می خواست اسلحه را بگیرد و خم شد روی من و یک مرتبه تیر در رفت و وی افتاد و با دست چپ خود دست راست مرا گرفت و دست دیگرش چاقو بود و من عمدا نزده و عمدا ماشه را نکشیدم و ناخودآگاه این اتفاق افتاد، نزدیک بود و کمتر از نیم متر فاصله داشتیم ، دو تیر اول نمی دانم از چه فاصله ای شلیک شد، پشت موتور بود در (صفحه ۸۸۸ ) جلسه دادرسی اظهار داشت زیر گلوی مرا زد و خون فواره کرده و تمام لباس هایم خونی شده بود، در موقع تیراندازی غیر از من و س. کسی نبود، یک نفر به نام د. و چند نفر دیگر بعدا آمدند و د. گفت شما زدی ایشان را کشتی و بعد با چوب دستی به پشت من زد و گیج شدم و افتادم، من در آن زمان حکم دستگیری مقتول را نداشتم و پوکه های تیرهای شلیک شده پیدا نشد و در اولین لحظه برخورد با مقتول ایشان سوار موتور بوده و موتور روشن و در حال خروج از روستا بودند. از آقایان ۱- ب. د. ۲- م. ب. ۳- م. ر. ۴- ع. د. ۵- ی. آ. که به اتهام مشارکت در تخریب خودرو و تمرد در مقابل مامورین دولت تحت تعقیب قرار گرفته بودند در رابطه با نحوه درگیری و تیراندازی هر یک مطالبی را در تحقیقات اولیه بیان نموده اند. آقای ب. د. فرزند ع. در صفحه ۱۱ اظهار داشت مامورین موتور ب. الف. را متوقف که ب. از موتور پیاده و موتور را روی جک گذاشت و روی مامورین چاقو کشید و مامور را از ناحیه فک و گردن مجروح نمود که مامور با استفاده از سلاح چند تیر شلیک که ب. الف. توجهی ننموده و مجددا قصد حمله را داشت، مامور به طرف وی شلیک که از ناحیه پیشانی مجروح و به روی زمین افتاد که عمویم به نام ع. د. و پدرم به نام ع. و ... شروع به کتک کاری مامورین نمودند و در صفحه ۷۳ نیز در دادیاری دادسرای عمومی ع. اظهار داشت خودم دست ب. چاقو بزرگی را دیدم و ب. با چاقو به سمت ماموران حمله کرد و بعد از آنکه ب. چاقو را از غلاف خارج کرد مامور اسلحه درآورد که بنده حاضر بودم و بعد از آن ب. را به بیمارستان رساندند. آقای م. ب. فرزند د.ب. در صفحه ۲۲ پرونده در تحقیقات انجام شده در انتظامی اظهار داشت در زمان حادثه بنده سر زمین مشغول کار بودم شب به خانه آمدم متوجه شدم که ب. الف. با مامورین درگیر شده و بر روی آنها چاقو کشیده و مامورین را با چاقو زده و مامورین هم از اسلحه استفاده نموده اند ولی در صفحه ۵۵ در تحقیقات دادسرا به این موضوع اشاره ای ننموده اند. آقای م. ر. فرزند شیخ م. نیز در تحقیقات اولیه در انتظامی به شرح صفحه ۲۴ اظهار داشت ساعت حدود ۳ بعدازظهر بود درب منزل بودم که ماشین گشت پاسگاه آمد دیدم مامور قصد بررسی موتورسیکلت ب. الف. را داشت ب. روی مامور چاقو کشید که یکدفعه شلوغ شد صدای تیر شنیدم آمدم جلوی ماشین دیدم ب. روی زمین افتاده است که جمعیت جمع شدند و به سمت مامور حمله کردیم ولی در تحقیقات دادسرا که در صفحات ۷۶ و ۷۷ صورت گرفته و صرفا به تفهیم اتهام و موضوع اتهام سوال گردید راجع به چگونگی تیراندازی و درگیری مطالبی بیان ننموده اند. از دیگر افراد که به موضوع درگیری و مقاومت مرحوم و نحوه تیراندازی توسط متهم اشاره نمودند آقای ع. د. می باشد که به اتهام مقاومت در برابر مامورین و مشارکت در تخریب و ایراد صدمات بدنی در محاکم عمومی محکوم گردیده اند. وی در صفحات ۱۰۷ الی ۱۱۰ در تحقیقات انجام شده در انتظامی اظهار داشت از سرکار به منزل رفتم مشغول خوردن چای بودم صدای تیر شنیدم بلافاصله با پای برهنه از خانه بیرون رفتم خودم را به محل (حادثه) رساندم دیدم ماشین پاسگاه ایستاده و مامور به نام جناب سروان م. کنار ماشین ایستاده و سلاح کلت در دست وی بود و ب. الف. روی زمین افتاده بود و تیرخورده و استفراغ کردند، سیلی به سمت راست م. زدم و متوجه چاقوخوردگی فک و گردن وی که خونریزی می کرد را دیدم که زن و مرد دور مامور جمع شدند و او هم یک تیر هوایی شلیک کرد من به طرف وی رفتم دستی که سلاح داشت را پیچاندم و سلاح کلت را از وی گرفتم دیدم خشاب نداشت و سلاح خالی بود و یک نفر سلاح را از من گرفت و دو بار صدای تیر شنیدم در رابطه با سوال علت درگیری مامور با ب. الف. در پاسخ اظهار داشتند" گفتند که مامور از وی مدارک خواست و ب. چاقو کشیده و با هم درگیر شدند و مطالب فوق را در تحقیقات دادسرا در بازپرسی نیز در صفحات ۱۱۷ و ۱۱۸ نیز تکرار نموده اند. آقای ی. آ. فرزند ی. در تحقیقات انتظامی در صفحات ۱۴۱ و ۱۶۳ اظهار داشت دقیق یاد ندارم چند تیر شلیک شد، حدود ۱۵ دقیقه پس از حادثه به محل تیراندازی رفتم دیدم ب. روی زمین افتاده و ع. د. به طرف جناب م. حمله و کتک کاری کرد به پلیس ۱۱۰ زنگ زدم کسی جواب نداد با ماشین م. ت. به پاسگاه اطلاع دادم و در مسیر آمبولانس را دیدم، رفتم تا آقای م. را نجات دهم مردم مانع شدند و ایشان را می زدند تا اینکه فرمانده پاسگاه جناب سروان ت. را به پاسگاه رساندیم، بنده زمانی که به محل حادثه رسیدم دیدم زیر گلوی جناب م. چاقو خورده بود که در حال خونریزی بود و مردم که در محل بودند می گفتند که ب. زد و با م. درگیر شد و یقه به یقه شد که در این بین تیر خورده است و در تحقیقات انجام شده در دادسرای عمومی در صفحه ۱۴۵ ضمن بیان موارد فوق اظهار داشته اند من فقط یک خراش را از ناحیه فک (زیر فک) دیدم. خانم ز. ق. نیز به شرح تحقیقات انجام شده در دادسرای عمومی در صفحات ۳۱۷ و ۳۱۸ اظهار داشت من در پشت منزل خودم که سنگ کاری شده بود داشتم بند کشی می کردم، ب. موتور خود را در حالیکه در دست او بود فکر می کنم به تعمیرگاه می برد، مامور از سمت مقابل او آمد که به هم رسیدند یکدفعه دیدم ب. را نگه داشت و مامور با او صحبت می کرد و من مشغول کار بودم دقیق جزئیات حرف آن ها را نمی دانم فقط شنیدم که ب. می گفت من بچه این روستا هستم و من فکر می کنم مأمورین ناآشنا هستند، مشغول کار شدم بعد صدای گلوله را شنیدم و بعد ب. به زمین افتاده، موقع جر و بحث نزدیک آنها نرفتم و در پاسخ سوال بر اینکه صدای چند تیر را شنیدید پاسخ داد اولین صدای تیر که آمد ب. افتاد و دومی صدای شلیک را فکر می ٔکنم زمانی بود که ع. د. و بقیه به محل آمدند، خانه من کنار راه می باشد چون به حرف آن ها توجه نکردم متوجه حرف آن ها نشدم و در پاسخ سوال بر اینکه آیا دیدید که مامور با ب. درگیری فیزیکی داشته باشند بیان داشت من ندیدم دست روی (احتمالا حرکت دست) آن ها را می دیدم فکر کردم مامور آدرس سوال می کند و به صورت دقیق نگاه نمی کردم و زمانی که شلیک شد نگاه کردم و دیدم و خیلی ترسیدم و مطمئن هستم فقط صدای دو گلوله را شنیدم. نظریه هیئت کارشناسی ماده ۵ آئین نامه اجرایی تبصره بند ۵ ماده ۳ قانون بکارگیری سلاح به شرح صفحات ۲۱۶ و ۲۱۷ پرونده با شرح گردشکاری از حادثه تیراندازی انجام شده توسط متهم را مستند به ماده ۱ و بندهای۱ و ۴ و ۷ ماده ۳ قانون بکارگیری سلاح منطبق و وفق مقررات و رعایت این قانون تشخیص و از طریق بازرسی انتظامی شهرستان ع. به بازپرسی دادسرای عمومی اعلام نموده است. پلیس جنایی آگاهی انتظامی استان گ. به شرح صفحه ۲۹۶ اعلام داشت کارشناس سلاح شناسی جنایی پلیس آگاهی استان در مورخ ۱۳۹۱/۲/۵ در سازمان پزشکی گرگان حاضر و اعلام داشت در بررسی از جسد ضایعه نامنظم ستاره ای شکل به اقطار تقریبی ۵ سانتیمتر در ۱۰ سانتی متر در ناحیه سمت چپ پیشانی (استخوان پیشیانی آهیانه چپ ) مشاهده گردید که محل ورود گلوله می باشد مرمی پس از ورود و ایجاد آسیب به مغز به سمت پشت سر طی مسیر نموده لکن از سر خارج نگرفته و مسیر عبور گلوله (مرمی) از جلو به عقب و از بالا به پائین و به صورت تقریبا مستقیم می باشد و به لحاظ چند روز بستری بودن متوفی در بیمارستان نمی توان فاصله دقیق تیراندازی را در حال حاضر تعیین نمود و در نظریه تکمیلی به شرح صفحه ۵۱۱ در استعلام بازپرس اعلام شد در مورخ ۱۳۹۱/۴/۱۳ از موارد بازسازی شده در محل حادثه با توجه به موارد بازسازی شده و نظریه های قبلی فاصله تیراندازی نیز از یک متر و کمتر از سه متر می باشد. مرکز تشخیص هویت پلیس آگاهی ناجا در رابطه با استعلام بازپرس دادسرای نظامی استان گلستان به شرح صفحات ۵۷۴ و ۵۷۵ اعلام نظر نمود. با توجه به فاصله زمانی وقوع حادثه (مورخ ۱۳۹۱/۱/۲۵) و فوت متوفی (در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۴ ) و انجام اقدامات درمانی بیمارستانی، آثار و ضایعات اولیه ایجاد شده دچار تغییراتی شده و با عنایت به عدم تهیه فیلم و عکس از ضایعات اولیه ایجاد شده ( با وجود دستور مقام قضایی در مورخ ۱۳۹۱/۱/۳۰ ) اظهارنظر در خصوص فاصله دقیق تیراندازی مقدور نگردید و مسیر گلوله در داخل جمجمه متوفی از بالا به پائین بوده که با اظهارات متهم در بازسازی صحنه وقوع حادثه بر اینکه تیر به صورت هوایی شلیک صورت گرفته منطبق نمی باشد و در مورد چاقو مقداری مواد پلاستیکی سوخته شده به صورت آب شدگی الیاف پلاستیکی سوخته و ذوب شده بر رویی تیغه چاقو قابل مشاهده بوده به نظر می رسد چاقو در مجاورت حرارت و ریزش الیاف پلاستیکی سوخته و ذوب شده بر روی آن قرار گرفته باشد. در نظریه پزشکی قانونی در صفحات ۲۹۷ و ۵۲۹ اعلام شد : در معاینه ظاهری جسد در سر و صورت تورم و کبودی اطراف چشم راست مشهود است، کبودی همراه با سائیدگی پیشانی مشهود است، سائیدگی گونه خارجی چشم چپ و سمت چپ صورت مشهود است، هماتوم پشت گوش چپ مشهود است، جراحت بخیه شده ستاره ای شکل در جلوی سر در قسمت پیشانی آهیانه ای چپ مشهود است در همین ناحیه کرانیوتومی (برداشتن جمجمه = اقدامات بیمارستانی) انجام شده و زخم ورود گلوله می باشد. در گردن سائیدگی سمت چپ گردن مشهود است، در قدام و خلف تنه سائیدگی قسمت فوقانی قدامی و چپ قفسه سینه مشهود است، در اندام فوقانی خراشیدگی خلف دست چپ مشهود است، کبودی بازوی چپ مشهود است، تاول انگشت اول و دوم دست چپ مشهود است، محل تزریق بیمارستانی چین آرنج چپ و مچ دست چپ و چین آرنج راست مشهود است، در اندام تحتانی محل تزریق بیمارستانی روی پای راست و پای چپ مشهود است، در کالبد شکافی انجام شده خون مردگی وسیع زیر پوست سر و روی استخوان جمجمه در سمت چپ و خلف سر مشهود است، خراشیدگی جمجمه روی استخوان پیشانی در سمت چپ مشهود است در همین محل کرانیوتومی (اقدامات بیمارستانی) مشهود است، شکستگی در ناحیه گیجگاهی چپ و راست مشهود است و خردشدگی استخوان آهیانه چپ مشهود است، له شدگی وسیع بافت مغز در سمت چپ مشهود است، زخم خروجی گلوله در ناحیه سر مشهود نمی باشد در گراف های انجام شده مرمی در خلف سر مشهود بود و علت فوت خردشدگی جمجمه و عوارض ناشی از آن تعیین گردید. در پاسخ استعلام بازپرس اعلام گردید با توجه به دستکاری محل ورود گلوله حین اقدامات بیمارستانی بررسی وجود آثار سوختگی قابل ارزیابی نبوده است و عدم خروج از ناحیه پس سر بسته به نوع گلوله و ناحیه شلیک و نوع مهمات و نوع اسلحه قابل توجیه می باشد و سائیدگی های اعلام شده در گردن و قفسه سینه و دست ها ناشی از درگیری بوده و در زمان حیات ایجاد گردیده است و ناشی از انتقال به بیمارستان و اقدامات درمانی نمی باشد و تاول های موجود در دست ناشی از تماس با جسم داغ می باشد. نمایندگان حقوقی انتظامی استان و ناجا آقایان ر. ح. ،آ. و الف. و وکلای اولیاء دم آقایان ر. و ب. لوایح متعددی در مراحل مختلف ارائه و دفاعیات در جلسات متعدد دادگاه نموده که مجموع آن ها قریب به ۲۰۰ برگ می باشد لذا جهت رفع گردشکار تفصیلی و اختصار آن به صفحات دفاعیات و ادعاها اکتفا می گردد بدین شرح که اظهارات و ادعای وکلای اولیاء دم در صفحات ۲۳۷ الی ۲۳۹ ، ۳۶۳ ، ۴۱۹ ، ۷۰۰ الی ۷۰۲ ، ۷۰۷ الی ۷۱۴ ، ۷۳۳ الی ۷۴۰ ، ۷۵۳ الی ۷۶۳ ، ۷۶۴ الی ۷۶۵ ، ۸۵۲ الی ۸۶۲ ، ۸۹۰ الی ۸۹۳ ، ۸۵۲ الی ۸۵۵ ، ۹۲۳ الی ۹۲۵ ، ۱۱۷۵ الی ۱۱۷۷ ، ۱۱۸۲ و ۱۱۸۵ الی ۱۱۹۰ و دفاعیات نمایندگان حقوقی از متهم در صفحات ۳۷۱ الی ۳۷۵ ، ۴۸۱ الی۴۸۲ ، ۴۸۸ ، ۵۴۰ الی ۵۴۸ ، ۵۶۱ ، ۵۶۶ ، ۵۸۷ الی ۵۹۱ ، ۶۵۷ الی ۶۵۹ ، ۶۶۲ الی ۶۷۵ ، ۶۷۶ الی ۶۸۲ ، ۶۸۹ الی ۶۹۷ ، ۷۰۳ الی ۷۰۴ ، ۷۱۵ الی ۷۲۵ ، ۷۵۲ ، ۷۶۱ الی ۷۶۲ ، ۸۹۴ الی ۸۹۸ ، ۹۷۰ الی ۹۷۹ ، ۹۹۶ الی ۹۹۷ ، ۱۰۷۷ ، ۱۰۸۵ الی ۱۰۹۴ ، ۱۱۰۳ الی ۱۱۱۶ ، ۱۱۲۸ الی ۱۱۳۰ ، ۱۱۷۱ الی ۱۱۷۴ ، ۱۱۷۸ الی ۱۱۸۱ ، ۱۲۰۹ الی ۱۲۱۴ ، ۱۲۱۵ الی ۱۲۲۱ در موضوعات متعدد و مختلف پرونده به طور مفصل تشریح و بیان گردیده است. با شرح عنوان شده با توجه به اقدامات انجام شده در مراحل اولیه چنانچه در اولین لایحه وکیل اولیاءدم نیز به آن اشاره گردید جانبدارانه و خارج از بی طرفی و غیرحقوقی بوده و صرف نظر از اینکه مطابق استعلام انجام شده و پاسخ واصله به شرح صفحه ۵۲۸ و رأی دادگاه عمومی در صفحه ۵۳۸ مقتول دارای سوابق کیفری بوده، نحوه اظهارات و ارائه مطالب توسط مسئول حقوقی انتظامی استان گلستان برخلاف اظهارات و دفاعیات نمایندگان حقوقی ناجا که موجه، مستند و حقوقی بوده طوری بیان گردیده که مرحوم را در زمان وقوع حادثه به خاطر نداشتن پلاک خودرو متوقف نموده و در نهایت منجر به جنایت در اثر عمل نابخردانه متهم گردیده در نگارش و محاوره مقتول را به عنوان متهم قلمداد نموده و اوصافی چون فرد شرور و سابقه دار و .... بکار برده و به نحوی اقدام گردیده که موجب حساسیت بیشتر موضوع تحریک احساسات، آزردگی و تألم روحیه و خاطر اولیاءدم گردیده است و نظریه هیئت کارشناسان آئین نامه تبصره بند ۵ ماده ۳ قانون بکارگیری سلاح نیز بدون دقت و بر مبنای غیرعلمی بوده، به نحوی که بی تدبیری متهم را موجه جلوه داده و عمل وی را منطبق با مقررات قانونی اعلام داشته است. در رابطه با چاقو مورد ادعای متهم و نمایندگان حقوقی که توسط مقتول به متهم حمله ور شده و زیر گلوی وی را با چاقو مجروح نموده با توجه به این که متهم بلافاصله پس از تیراندازی توسط اهالی محل مورد و ضرب و جرح قرار گرفته از مجموع تحقیقات انجام شده و نظریات پزشکی قانونی و اظهارات مغایر گواهان نمی توان یقین حاصل نمود که جرح وی از ناحیه گردن توسط مرحوم به وسیله چاقو بوده یا توسط بستگان و اهالی محل صورت گرفته است و در رابطه با چاقو بجا مانده از صحنه حادثه هر چند در نظریه کارشناسی پلیس جنایی ناجا به شرح صفحه ۵۷۴ اعلام گردید مقداری مواد پلاستیکی سوخته شده و ذوب شده روی آن بیان گردید اما با توجه به نحوه سوختن خودرو انتظامی که تصویر آن در CD های پرونده توسط بازپرس در هنگام معاینه محل و بازسازی صحنه اخذ گردید طوری که غیر از قطعات فلزی تمام قسمت های جلوئی خودرو سوخته و هیچ آثاری بجا نگذاشته و سالم ماندن چاقو به نحوی که فعلا همراه پرونده موجود می باشد جای تأمل است. در رابطه با تعداد تیرهای شلیک شده توسط متهم اظهارات متهم و گواهان مغایرت داشته و منطبق با واقع نمی باشد به نحوی که متهم اظهار داشت دو تیر هوایی شلیک کرده و تیر سوم به مرحوم اصابت نموده در صورتی که گواهان تعرفه شده توسط اولیاء دم و افراد دیگری که در پرونده دادسرا و دادگاه عمومی تحت تعقیب قرار گرفته اند اظهار داشته تیر اولی به مرحوم اصابت نموده و تیر دومی بعد از حضور تعدادی از اهالی و محاصره کردن متهم توسط وی شلیک گردید و اظهارات سرباز س. نیز در مراحل متعدد با هم تعارض داشته است. در رابطه با جرح وارده با چاقو به متهم با حمله ور شدن با چاقو نیز توسط مرحوم افرادی که در دادسرای عمومی تحت تعقیب بودند به موضوع اشاره کرده اند. از طرفی در رابطه با حضور گواهان به نام های م. و ع. د. با توجه به نحوه اظهارات احد از گواهان اولیاء دم که در آن لحظه کسی را ندیده و انکار متهم و سرباز س. بر عدم حضور دو نفر یاد شده در لحظه وقوع حادثه مورد تردید قرار گرفته است لذا دادگاه پس از استماع اظهارات و ادعای اولیاء دم و وکلای آنان و دفاعیات متهم و نمایندگان حقوقی انتظامی و اظهارات گواهان در مراحل مختلف ختم دادرسی را اعلام و به شرح زیر مبادرت به صدور رأی کرده است: رأی دادگاه در مورد اتهام ستوان یکم غ. م. فرزند ی. هر چند دادگاه با تشکیل جلسات متعدد، با استماع اظهارات و ادعاهای اولیاء دم و وکلای آنان و دفاعیات متهم و نمایندگان حقوقی و اظهارات گواهان به نتیجه قطعی از جهت عمد یا غیرعمد بودن قتل نرسید و در نهایت مورد را از موارد لوث با استعانت از رأی دیوان عالی کشور دانسته و با توسل به آن اجرای قرار قسامه صادر و پنجاه نفر از بستگان اولیاء دم مبادرت به ایتان سوگند مبنی بر عمدی بودن قتل نموده اند و در آخرین دفاع نیز به متهم قتل عمدی تفهیم گردید اما به لحاظ اینکه مبنای علم قسم خوردگان بر عمدی بودن قتل بنا به اظهارات خودشان بر اساس اظهارات آقایان م. و ع .د. از گواهان تعرفه شده اولیاء دم بیان گردیده و آقای م. د. از افرادی است که مطابق محتویات پرونده و مدارک ارائه شده از طریق دادسرا و دادگاه عمومی شهرستان ع. به اتهام مشارکت در تخریب خودروی نیروی انتظامی، ضرب و جرح عمدی نسبت به مامورین و اخلال در نظم عمومی تحت تعقیب قرار گرفته صرف نظر از برائت حاصل نمودن از اتهامات ذکر شده گفته های وی متزلزل بوده و نمی تواند از بی طرفی خارج باشد همچنان که بر مبنای اظهارات نامبردگان که با اظهار دیگر گواه شاهد حادثه تعارض داشته و دادگاه نتوانسته به استناد اظهارات آنان به عنوان ادله استناد نماید، لذا به همین جهت آگاهی قسم خوردگان بر احتمال وقوع جنایت به صورت عمدی موجه نمی باشد بنابراین به استناد مواد ۳۴۲ و ۳۴۴ قانون مجازات اسلامی قسامه باطل اعلام و با احراز ارتکاب قتل توسط متهم، عمدی بودن آن با شرح گردشکار و جمیع اوراق و محتویات پرونده مورد شبهه قرار گرفته، مستندا به قاعده درا و ماده ۱۲۰ قانون مجازات اسلامی دادگاه با صدور حکم بر برائت متهم از قتل عمدی، قتل را به لحاظ عدم رعایت نظامات و مقررات شبه عمدی تشخیص به استناد مواد ۱۵ و ۴۱ قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح و ماده ۶۱۶ قانون تعزیرات و مواد ۲۷ ، ۱۳۱، ۴۴۸، ۴۵۲ ، ۴۶۲ و ۴۸۸ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ با نحوه عمل ارتکابی متهم را مستحق تخفیف ندانسته، حکم به محکومیت وی به پرداخت یک فقره دیه کامل در حق اولیاء دم و سه سال حبس تعزیری و پرداخت بهای تیرهای شلیک شده در حق دولت و به عنوان تتمیم مجازات به منع اشتغال به خدمت در شهرستان ع. به مدت دو سال محکوم می نماید. رای صادره حضوری و ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ قابل تجدیدنظر در دیوان عالی کشور می باشد. از رأی صادره اولیاء دم مرحوم ب. الف. با وکالت آقای ص. ر. با تقدیم لایحه در مهلت قانونی تقاضای تجدیدنظر کرده اند که پرونده از این حیث به دیوان عالی کشور ارسال گردیده و حسب الارجاع تحت نظر قرار دارد. نظریه دادیار دادسرای دیوان عالی کشور: با بررسی اوراق پرونده و گزارش جامع فوق ریاست محترم شعبه جناب جعفری، اولا استناد دادگاه به قاعده درء بی وجه است چرا که این قاعده در حدود جاری است نه در قصاص (الحدود تدرء بالشبهات) ثانیا در استناد قتل مذکور به متهم تردیدی نیست بحث در این است که آیا قتل عمدی بوده است یا غیر عمد، قرائن و امارات قویه ظنیه قائمه عندالحاکم می گویند عمدیت قتل داخل در لوث است، و در صورت حصول لوث باید قسامه اجراء شود و حاکم مجاز نیست در منشأ علم حالفین دخل و تصرف نماید. ثالثا به فرض اقرار و بینه و علم و لوث بر عمدیت در بین نباشد قاعده احلاف جاری است لولم یحصل اللوث... فللمدعی احلاف المنکر یمینا واحدا (تحریرالوسیله ج ۲ ص ۵۲۸ مسئله ۳) که رعایت نشده و بدون مراعات آن داخل نمودن قتل در شبه عمد محل اشکال است رابعا بدون مطالبه دیه از سوی اولیاء دم حکم به دیه وجاهت شرعی و قانونی ندارد، دادنامه درخور نقض است. هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل پس از قرائت گزارش آقای سیدحسین جعفری عضو ممیز و اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای حاتمی دادیار دیوان عالی کشور مشاوره نموده چنین رأی می دهند :

رأی شعبه دیوان عالی کشور

اولا: رأی شماره ۹۲۰۰۸۶۸ – ۱۳۹۲/۱۱/۲۰ شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور بر احراز لوث از سوی دیوان عالی کشور فاقد اساس است، چرا که لوث و احراز شرائط تحقق آن با دادگاه می باشد، و اقامه آن و یا مطالبه آن از متهم، طبق ماده ۳۲۰ قانون مجازات اسلامی، باید توسط صاحب حق قصاص و یا دیه یا ولی و یا وکیل آن ها، صورت گیرد. ثانیا: در پرونده حاضر ماده ۳۱۷ قانون مذکور رعایت نشده است، چنانچه با توجه به نوع تفهیم و تحریر و بیان موضوع قسامه نیز، ضوابط مادۀ ۳۲۹ ملحوظ دادگاه نبوده و صحیحا اجرا نگردیده است. ثالثا: معلوم نیست که علی رغم تذکرات نمایندگان نیروی انتظامی گ. و ناجا در عدم پذیرش قسامۀ معموله، و اصرار دادگاه بر انجام قسامه و تصریح بر مؤدای آن در اخذ آخرین دفاع و تفهیم اتهام قتل عمدی بر اساس آن؟!!! در آخرین جلسه رسیدگی، و عدم تشکیل جلسه ای دیگر و ارائه و یا وجود دلیل معتبر، چگونه دادگاه محترم از نتیجه قانونی و شرعی قسامه، عدول کرده و ماده ۳۴۴ قانون مجازات اسلامی را ملحوظ کرده اند؟!! و رابعا: نظر بر اینکه دادگاه اتهام قتل شبه عمد را به متهم تفهیم نکرده، قاعدۀ مدعی و منکر را در اصدار حکم برائت متهم از اتهام قتل عمدی را رعایت ننموده است، و اساسا مطالبه دیه از سوی اولیاء دم انجام نشده است که دادگاه امکان لحوق حکم بر پرداخت آن را از سوی متهم داشته باشد. و خامسا: علی رغم استناد به ماده ۴۱ قانون جرائم نیروهای مسلح، قانون مذکور صحیحا مورد حکم قرار نگرفته و مجازات حبس مغفول عنه واقع شده است. فلذا بر اساس موارد اعلامی و احصائی دادنامه معترض عنه غیر قابل ابرام تشخیص و استنادا به بند دوم از شق ب ماده ۴۶۹ قانون آئین دادرسی کیفری و مواد ۶۳۴ و ۶۳۵ از قانون آئین دادرسی جرائم نیروهای مسلح، دادنامه معترض عنه نقض و رسیدگی مجدد و لحاظ نواقص اعلامی فوق الذکر، به همان دادگاه محترم صادرکنندۀ رأی منقوض ارجاع و محول می گردد.

رئیس و عضومعاون شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور

سید حسین جعفری - محمد حمیدی پور