رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره مصداق بزه توقیف غیر قانونی
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره مصداق بزه توقیف غیر قانونی: بازگرداندن فرد معتاد به مرکز غیرمجاز ترک اعتیاد پس از فرار وی،مصداق بزه توقیف غیرقانونی است.
رأی خلاصه جریان پرونده
در پرونده حاضر موضوع اعلام مرگ مشکوک مورخه ۱۳۹۱/۷/۲۷ در بیمارستان ف. که معلوم شد م. ز. که فردی معتاد بوده در کمپ مورد ضرب و جرح قرار گرفته به شرح گزارش موضوع دادنامه شماره ۲۰۰۳۸۴ ۱۳۹۳/۱۱/۱۸ شعبه ۷ دیوان عالی کشور که ضرورتی به تکرار آن نیست پس از نقض دادنامه شماره ۹۳۰۰۱۰۴ ۱۳۹۳/۶/۱ صادره از شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران و ارجاع به شعبه هم عرض پرونده به شعبه ۷۴ کیفری استان سابق شعبه ۴ کیفری یک فعلی تهران ارجاع وقت دادرسی تعیین کرده است. آقای ح.س. وکیل پایه یک دادگستری به وکالت از آقای ح.م. فرزند ا. اعلام وکالت کرده است (صفحه ۴۹۸ پرونده) وکلای متهمان لوایحی در دفاع از موکلین خود به دادگاه تقدیم کرده اند اتهامات متهمان به شرح مندرج در گزارش تفهیم شده است به ترتیب از آنان تحقیق شده است. جلسه دادگاه مورخه ۱۳۹۴/۳/۱۷ با حضور طرفین و وکلای آنان و نماینده دادستان تشکیل شده است نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرده است اولیاء دم اظهار کرده اند شکایت از هر سه متهم داریم و تقاضای قصاص داریم از متهم م. تحقیق شده است اتهامات مباشرت در قتل عمدی شرکت در ایراد ضرب و جرح عمدی برایش تفهیم شده گفته قبول ندارم شب پنجشنبه آن جا بودم با صدای فرار کرد فرار کرد بیدار شدم خدا بیامرز از دیوار کمپ بالا رفت بچه ها رفتند دنبالش گرفتند آوردند مرحوم را زدند ه. کشید مرحوم را و من کمک کردم با طناب مقتول را به دیوار بستیم چند مشت و لگد ه. زد و خدا بیامرز گلی بود با شیلنگ آب شستم. دوباره ه. ج. زد با طناب که بسته بودیم طناب دور گردنش افتاده بود بقیه بچه ها گفتند که رنگش پریده رفتم دیدم نبض دستش خیلی ضعیف می زد گفته زنگ بزن اورژانس گفتم دیر می شود زنگ زد به آژانس گفتم اورژانس دیر می آید آژانس آمد بنده هم با موتور رفتم بیمارستان در پاسخ به اینکه شما در بازسازی صحنه گفته اید دست روی گلویش گذاشته اید ؟ گفته ما قصد گرفتن داشتیم نه خفه گی س چرا شیلنگ داخل بینی اش گرفته بودید ؟ ه. و ح. جلوی من چند تا مشت دیدم که به قفسه سینه اش زدند من طناب را از روی کتف و بغل گردن (شانه اش) انداختم با دمپایی زدم ه. طناب را کشید ولی ح. با طناب کاری نداشت ه. آنقدر طناب را دور تنه مرحوم کشید که سرش گیج رفت (پیچید) اظهاراتش در صفحه ۱۱۱ قرائت گفته من رشته طناب را پشت گردن انداختم آب چون دهانش کف کرده بود با آب شیلنگ شستم چون دست و پا می زد طناب بستیم پا می زد فرار کند گفته اتهام را قبول دارم ولی قصد قتل نداشتم بنده عمدی بودن قتل را قبول ندارم کلا می خواستم تنبیه بشود که دیگر فرار نکند خودم کلا یک بار کمپ رفته بودم تجربه نداشتم رفتاری که با ما کردند ما هم با مردم کردیم وکیل ایشان دفاع کرده است گفته قتل را توسط موکل قبول دارم ولی عمدی بودن قتل را قبول ندارم آخرین دفاع را هم ذکر کرده است که قتل عمدی را قبول ندارم آقای ه. ج. هم گفته اتهام ایراد ضرب و جرح را قبول دارم ولی معاونت در قتل را قبول ندارم مجوز کمپ نداشتیم و دکتر هم داخل کمپ نداشتیم تجربه ما طبق برخوردی بود که در زمان ترک با ما داشتند همان رفتارها را پیاده می کردیم توقیف غیرقانونی را گرفته قبول ندارم با اجازه خانواده اش در کمپ بوده است ح. م. هر دو مورد اتهام را ایراد ضرب و جرح و توقیف غیر قانونی را گفته قبول دارم و آخرین دفاع را هم پذیرفته اند و گفته ما قصد قتل نداشتیم همسایه بودیم خواستیم کمک کنیم. وکیل نیز لایحه تقدیم کرده اند. دادگاه ختم رسیدگی اعلام و مبادرت به صدور رأی کرده است. دادگاه آقای م.م. فرزند م. معروف به م... را از قتل عمدی مرحوم م.... تبرئه و وی را به لحاظ ارتکاب قتل غیر عمدی و با استناد به ماده ۶۱۶ قانون مجازات اسلامی به پرداخت یک فقره دیه کامل با تغلیظ به علت وقوع در ماه حرام به اضافه ثلث دیه کامل محکوم شده است و مضافا به تحمل سه سال حبس تعزیری با احتساب ایام بازداشت همچنین هر سه نفر متهم آقای م. م. و ه. ج. و ح. م. را به پرداخت دیات (بالسویه) به شرح دادنامه بابت ضرب و جرح مقتول قبل از فوت (زمان حیات) محکوم کرده است و آقای ه. ج. و ح. م. را بابت شرکت در توقیف غیر قانونی به استناد ماده ۱۲۵ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲/۲/۱ و ماده ۵۸۳ قانون مجازات اسلامی هر کدام از متهمان را به تحمل دو سال حبس تعزیری محکوم کرده است در خصوص اتهام معاونت ه. ج. در قتل عمدی حکم برائت صادر کرده است. لوایح تقدیمی حین مشاوره قرائت خواهد شد. هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای محمد سلطان همتیار عضو ممیز و ملاحظه اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای دکتر احمد قاسمی دادیار دیوان عالی کشور اجمالا مبنی بر تأیید دادنامه شماره ۳۰۰۰۵۳ ۱۳۹۴/۴/۶ فرجام خواسته مشاوره نموده چنین رأی می دهد:
رأی شعبه دیوان عالی کشور
فرجام خواهی آقایان ۱ ه. ج.ر.ق. با وکالت خانم ک. ع. وکیل پایه یک دادگستری ۲ ح. م. نسبت به دادنامه شماره ۳۰۰۰۵۳ ۱۳۹۴/۴/۶ صادره از شعبه ۴ کیفری یک شهر تهران که به موجب آن آقای ج. از اتهام معاونت در قتل عمدی تبرئه و هر دو نفر به لحاظ ایراد ضرب و جرح عمدی قبل از مرگ (در زمان حیات) به اتفاق نفر سوم بالسویه به پرداخت دیه به شرح دادنامه در حق شکات (اولیاء دم) محکوم شده اند و بابت توقیف غیر قانونی (مشارکت) مقتول مرحوم م.ز. پس از فرار از کمپ و بازگرداندن وی به کمپ غیر مجاز ترک اعتیاد با احراز بزهکاری هر کدام به تحمل دو سال حبس تعزیری با احتساب ایام بازداشت قبل محکوم شده اند با توجه به محتویات پرونده و گواهی گواهان و اظهارات و اقاریر آنان در مراحل مختلف تحقیق به ویژه تشریح اوضاع و احوال قضیه در جلسه اخیر دادگاه و اینکه دلیلی اقامه نکرده اند که بر ارکان رأی صادره خدشه وارد کند و از حیث شیوه دادرسی نیز اشکال قابل ملاحظه ای بر آن مترتب نیست فلذا مستندا به بند الف ماده ۴۶۹ قانون آیین دادرسی کیفری حکم مصدوره عینا تأیید و ابرام می گردد مقرر است پرونده به مرجع مربوطه اعاده شود.
رئیس و عضو معاون شعبه ۷ دیوان عالی کشور
حسین انتظاری - محمد سلطان همتیار