رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره نحوه اعمال مجازات جرایم تعزیری متعدد

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۳۰۹۹۷۰۹۰۸۴۰۰۲۹۱
شماره دادنامه۹۳۰۹۹۷۰۹۰۸۴۰۰۲۹۱
تاریخ دادنامه۱۳۹۳/۰۶/۱۱
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهشعبه ۲۴ دیوانعالی کشور
گروه رأیرای کیفری
موضوعنحوه اعمال مجازات جرایم تعزیری متعدد
قاضیابراهیم لشکری
علی شوشتری

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره نحوه اعمال مجازات جرایم تعزیری متعدد: در تعدد جرایم تعزیری، تنها مجازات اشد نسبت به مرتکب جرم اعمال و اجرا می گردد.

رأی خلاصه جریان پرونده

به حکایت اوراق پرونده پیوست در مورخه ۱۳۹۲/۰۷/۱۷ آقای الف.الف. ۱۵ ساله شکایتی علیه آقای ب.ی. و یک نفر دیگر به اتهام آدم ربائی، تهدید با چاقو و لواط به دادسرای عمومی و انقلاب الف. تسلیم می دارد و در شرح شکایت خود اعلام داشته است: ب. به اتفاق دوستش وی را سوار موتور سیکلت نموده و گفته اند دوری می زنیم و سریع برمی گردیم، ولی ناگهان از شهر خارج کرده و به بیابان می برند و با تهدید با چاقو و به زور با او لواط می کنند و او را به شهر برمی گردانند. نشانی از آنان ندارد، ولی شماره تلفن ب. را ... اعلام می دارد. شکوائیه جهت رسیدگی به شعبه ۵ بازپرسی الف. ارجاع می گردد. بازپرس شکوائیه را جهت بررسی و شناسائی و دستگیری متهمان و معرفی شاکی به پزشکی قانونی جهت معاینه و اعلام نظر به پلیس آگاهی استان ارسال می دارد. پزشکی قانونی با معاینه از شاکی، آثاری از دخول به مقعد شاکی مشاهده نمی کند و اعلام می دارد درصورتی که از مواد لغزنده، یا با رضایت و یا سطحی باشد، اثری بر جای نمی ماند. در ۱۳۹۲/۰/۱۸ از ب. درآگاهی تحقیق گردید. اظهارداشته است: در تابستان ۹۲ یکی از دوستانم شماره تلفنی به عنوان تلفن دختر به من داد، من زنگ بزنم ببینم کیه؛ وقتی زنگ زدم و اس ام اس دادم، جواب داد: ببینمت. جالبه بدانم چطوری شماره مرا بدست آورده ای! در پارک قرار گذاشتیم. رفتم حدود بیست دقیقه با هم صحبت کردیم، بعد برگشتم. به من پیامک داد چرا زود رفتی؟ دفعه دیگر پیاده بیا! (با دوچرخه رفته بودم) بعد از مدرسه جلو پارک قرار گذاشتیم، رفتم با هم صحبت کردیم. گفت: سوار موتور شو یک دور بزنیم، گفتم: دیرم شده، گفت: سوار شو، سریع می رسانمت. سوار شدم. نزدیک خانه مان شدیم. گفتم: همین جا است، پیاده می شوم. گفت: سریع می رسانمت. از آنجا رفت پارک. بعد از آنجا به بیابانی رفت. خانه رفتم و ماجرا را فردای آن روز به پدرم گفتم. پدرم شکایت کرد. در ۱۳۹۲/۰۷/۲۲ ب.ی. دستگیر می گردد و با شاکی مواجهه حضوری داده می شود. از شاکی پرسیده می شود: طرف شکایت شما آیا همین شخص است؟ می گوید: بله! از شاکی پرسیده می شود با متهم چگونه قرار گذاشتید؟ می­گوید: حدود سه هفته پیش بود، تلفنی با هم قرار گذاشتیم. به پارک مادر رفتم. در آنجا دو نفر آمدند که اسمشان را یکی م. و دیگری ر. گفت. می گفتند: هم مدرسه با تو هستیم، من م. را ندیده بودم، ولی ر. را دیده بودم. بعد هم از یکدیگر جدا شدیم، تا روز ۱۳۹۲/۰۷/۱۵ ب.ی. به من پیامک داد که می خواهم تو را ببینم. در پارک قرار گذاشتیم. ساعت ۱۹/۱۵ ب. با م. آمده بودند ب.گفت: سوار شو، دور بزنیم. مرا وسط سوار کردند. جلو منزل ما، مرا پیاده نکردند. به پارک دیگر رفتیم. چند دقیقه آنجا بودیم. من گفتم: مرا منزل ببرید. آنها راه خود را کج کردند. مرا به آن مکان بردند. ب. به من گفت: مرا تهدید کردند و هر دو به من تجاوز کردند. بعد مرا در ته کوچه مان پیاده کردند. اظهارات شاکی به ب. تفهیم می شود. می گوید: قرار ملاقات پارک م. و د. و ج. را قبول دارم. او را زده ام، ولی تجاوزی نکرده ام. از او پرسیده می شود چرا در پارک م. و د. نزدید؟ می گوید: آنجاها شلوغ بود. علت زدن وی را می پرسند. می گوید: او دوستی داشت به نام م. که مزاحم خواهرم بود. خط خواهرم را گرفتم تا با آنها قرار بگذارم. وقتی این آقا زنگ زد، گفتم من پسرم، دختر نیستم. قرار ملاقات در پارک م. گذاشتیم. قرار بعد پارک د. بود که قرار بود در ملاقات بعد م. هم باشد که نیامده. اظهارات ب. به پ. تفهیم می گردد. می گوید: م.ش. یک شماره به من داد. گفت تلفن دختر است. من هم به آن شماره زنگ زدم. فکر کردم م. شوخی کرده است. با هم قرار گذاشتیم. بقیه همان بود که قبلا گفته ام. مواجهه حضوری به همین جا تمام می شود. بعد از ب. ۲۲ ساله تحقیق می گردد. سوابق کیفری وی پرسیده می شود. می گوید تابه­حال سه بار به اتهام سرقت و کیف قاپی به زندان رفته ام. شکایت و ادعای پ. به او مجددا تفهیم می گردد. می گوید: به خدا قسم چنین کاری نکرده ام. با هم سه ماهی بود رفیق شده بودیم. با هم در پارک م. قرار گذاشته بودیم. آن روز با م. رفتیم. او را سوار موتور کردیم. پارک ج. رفتیم. چند دقیقه ای آنجا بودیم. پ.گفت: می خواهم منزل بروم. ما دنبال پ. بودیم که او را بزنیم. او را از کنار پمپ بنزین به بیابان بردیم. چهار و پنج تا چک و لگد به او زدیم. من از آنجا به منزل­مان رفتم. تجاوزی در کار نبود. تا زمانی که من آنجا بودم م. همچنین کاری نکرد. در ۱۳۹۲/۰۷/۲۳ از ب. در بازپرسی تحقیق می گردد. می گوید: شکایت شاکی را در مورد آدم ربائی و تجاوز قبول ندارم. تکذیب می کنم. شاکی برای یکی از خواهرانم مزاحمت ایجاد می کرد. یک­بار با او در پارک ... قرار گذاشتم. از او پرسیدم شماره را از چه کسی گرفتی؟ گفت: از م.ش. گرفته است. قرار شد م. را ببینم، از او هم بپرسم. م. نیامد. با دوستم م. با پ. قرار ملاقات در پارک... گذاشتیم. او را با موتور به پارک ... بردیم. در آنجا پشت پمپ بنزین او را کتک زدیم. قرار شد نشانی م. را بدهد. دیگر هیچ کاری نکردیم. آقای بازپرس پس از تحقیق از متهم موصوف قرار تأمین وثیقه دویست میلیارد ریال برای وی صادر می نماید. در ۱۳۹۲/۰۷/۰۶ ر.ش. که به نام م. از طرف ب. معرفی شده بود شناسائی و دستگیر می گردد. در مواجهه حضوری با پ. نام­برده گفته است: فرد دیگری که دوست ب. بود، با هم مرا اذیت کردند. همین شخص ( اشاره به ر.ش.) بود. در تحقیق از ر.ش. در مورد چگونگی موضوع می گوید: یک روز ب. که از چهار سال پیش با او آشنا هستم به من گفت: با یک نفر در پارک م. قرار دارم. برویم آنجا! من و ب. و ر.ش. آنجا رفتیم. پ. با دوچرخه آمده بود. یک ربعی آنجا بودیم. پ. را در آنجا دیدیم. بعد هم از یکدیگر جدا شدیم. بعد از آن ب. به من گفت: پ. مزاحم تلفنی خواهرش بوده است. شماره را م. نامی به او داده است. به وی اتهام آدم ربائی و تجاوز به عنف تفهیم می گردد. می گوید: اتهام آدم ربائی را قبول ندارم. پ. خودش با ما آنجا آمده بود. قبول دارم که با وی لواط کرده ام. قضیه این چنین بود که با ب. قرار داشتیم با موتور بروم، پ. و ب. را سوار کنم. من وقتی به پارک رسیدم، ب. و پ. آمدند. سوار شدند. قرار بود پ. را به منزل­شان برسانیم و به خانه خودمان بروم. در بین راه ب. گفت به پارک ج. برویم. پ. هم موافقت کرد. حدود پنج دقیقه در پارک ج. بودیم. بعد از خیابان رفتیم از زیرگذر رد شدیم، به یک زمین خالی رسیدیم. در آنجا پ. و ب. پیاده شدند. داخل زمین رفتند. کمی با هم صحبت کردند. کارش تمام شد، بعد به من گفت: تو هم انجام بده. اول قبول نکردم. بعد من هم با او لواط کردم. کتک کاری در بین نبود. ب. با او صحبت کرد، خودش راضی شده بود. از ر.ش. در ۱۳۹۲/۰۸/۰۷ به اتهام شرکت در آدم ربائی با موتور سیکلت و تهدید با چاقو و لواط نسبت به پ.الف. در بازپرسی تحقیق می گردد. می گوید: ب. به من گفته بود سوار موتور می کنیم و هرجا من گفتم، تو برو. از جلو ورزشگاه ... سوار کردیم. ب. پشت سر او سوار شد. به پارک ج. رفتیم و از آنجا از خیابان رفتیم. داخل کوچه رفتیم. درآنجا پیاده شدیم. ب. او را زد. با او لواط نکردیم. آقای بازپرس پس از تحقیق و تفهیم اتهام آدم ربائی و تهدید و ارتکاب لواط، قرار تأمین وثیقه به مبلغ دویست میلیارد ریال برای او صادر و او را به ندامتگاه مرکزی ...اعزام می کند. در ۱۳۹۲/۰۷/۲۳ مدیر دبیرستان ... شهرستان ...، ع.ه و ن.و. یک نفر دیگر به اتهام مزاحمت برای دانش آموزان و سرقت با استفاده از اسپری فلفل را به دادگستری ... اعلام می دارد. گزارش و اعلام مذکور به پلیس ...جهت بررسی و تحقیقات مقدماتی از شکات و مطلعین و جمع آوری دلائل ارسال می گردد. از آقای الف.م. ۱۵ ساله دانش آموز دبیرستان به عنوان گواه تحقیق می گردد. می گوید: دو نفر ناشناس به م.ر. دانش آموز حمله کردند و سویشرت او را از او گرفتند. من جلو رفتم که سویشرت مأخوذه را بگیرم، با اسپری فلفل به من جواب دادند. می خواستند ساعتم را بگیرند، من مقاومت کردم. م.ت. اظهارداشته است: در ۱۲/۳۰ پس از تعطیلی مدرسه چند نفر که ظاهرا از دانش آموزان با دوستان­شان که ظاهر مناسبی نداشتند، م.ر. را کتک زدند و کاپشن را گرفتند. من و دوستم می خواستیم کاپشن را بگیریم. با اسپری فلفل به صورت دوستم پاشیدند و ما را تهدید به کتک کاری کردند. م.ر. گفته است: سه نفر از اراذل و اوباش با من درگیر شدند. نام یکی از آنها ص.ع. است. محل سکونت او شهرک ... است. از هرسه نفر شکایت دارم. م.م. دانش آموز دیگر دبیرستان گفته است: هنگام تعطیلی آموزشگاه ۳ نفر یکی از دانش آموزان را با تهدید کاپشن او را می گیرند و دیگری را اسپری فلفل به صورتش می زنند. یکی از آنها ن. و دومی ب.ی. بوده است. از ب.ی. که از زندان خواسته شده بود در آگاهی تحقیق می گردد. می گوید: یکی برای من و بعد برای خواهرم مزاحمت تلفنی ایجاد می کرد. با او قرار گذاشتم پارک .. من آنجا رفتم. مجددا زنگ زد پارک ...، آنجا رفتم. از آنجا به پارک .. رفتیم و از آنجا به پشت پمپ بنزین؛ چون زیاد اذیت کرده بود و اعصابم را خورد کرده بود، آن کارو با ایشان کردم. یعنی لواط با او کردم. از او پرسیده می شود چه کسانی با پ. لواط کردند؟ می گوید: من و ر.ش. اکنون هم توبه کرده ام. در زندان توبه کرده ام. در ۱۳۹۲/۰۸/۱۴ از ص.ع. به اتهام درگیری و سرقت اموال دانش آموزان م. ر.، م.ت. و الف.ج. تحقیق می گردد. می گوید: در درگیری بوده ام، ولی کسی را نزده ام. ن. و ب. درگیری کوچکی داشتند. از سرقت اطلاع ندارم. از او مشخصات افراد دیگر پرسیده می شود. می گوید: ب.ی.، ع.ش.، ن.، ع.ش. در مواجهه حضوری با شکات می گوید: قبول دارم که می خواستم ساعت الف.ج. را از دستش بیرون بیاورم. ب. اسپری فلفل به او زد و ن. هم یک لگد به پایش زد. ن. شروع کننده درگیری بود و م.ر. را نیز مورد ضرب و شتم قرار داد. از ص.ع. در بازپرسی تحقیق می گردد، می گوید: اتهامات تفهیمی را قبول ندارم. این کارها را انجام ندادم. به اتفاق ب. و ع.ش. و ن. به درب مدرسه شکات رفته ام. ب. از اسپری استفاده کرد، من فقط قصد میانجی گری داشتم. پس از تحقیق از متهم موصوف، قرار وثیقه یک­صد وپنجاه میلیون ریال به اتهام سرقت مقرون به آزار برای وی صادر می گردد. بعد از ع.ش. به اتهام سرقت مقرون به آزار و تهدید نسبت به م.ج.، م.ت. و م.ر. از وی تحقیق می گردد، می گوید: قبول ندارم. با الف.ج. درگیر شدم، می خواستم ساعتش را بگیرم، وقتی ب.، ص.ع. و ن. آمدند، من رفتم پیش آنها؛ ابتدا ن. با م.ر. درگیر شد. من هم با الف.ج. درگیر شدم. می خواستم ساعت او را بگیرم از دستش دربیاورم. برای او نیز قرار وثیقه به اتهام سرقت مقرون به آزار و تهدید به مبلغ یک­صد و پنجاه میلیون ریال برای وی صادر می شود. در مورخه ۱۳۹۲/۰۸/۱۸ ر.ش. با توثیق وثیقه آزاد می گردد. ب.ی. با توثیق وثیقه در ۱۳۹۲/۰۸/۱۹ آزاد می گردد. ن.ص. دستگیر و در ۱۳۹۲/۰۸/۲۹ در بازپرسی از وی تحقیق می گردد (به اتهام سرقت مقرون به آزاد و تهدید)، می گوید: به درخواست ص.ع. به جلو مدرسه رفتیم. یکی از شاکیان از مدرسه درآمد. به من فحش داد. یک لگد به او زدم، بعد هم معذرت خواهی کردم. کار دیگری انجام ندادم. بازپرس پس از استماع دفاعیات وی، قرار دویست میلیون ریال برای وی صادر می نماید. از م.ر. در ۱۳۹۲/۰۹/۰۶ تحقیق می شود. می گوید: به اتفاق دوستم ح.م. از مدرسه بیرون آمدم. ب.، ن.ص. و ع.ش. جلو مدرسه ایستاده بودند. من داشتم نگاه می کردم. ن.ص. جلو آمد، یک سیلی به من زد و بعد چند نفر روی سرم ریختند. مرا می زدند. ناظم مدرسه آمد، مرا نجات داد. درحال حاضر هیچ شکایتی ندارم. م.ت. نیز از کلیه متهمین اعلام گذشت می نماید. الف.ج. نیز اعلام گذشت می نماید. در ۱۳۹۲/۰۹/۰۹ قرار کفیل به مبلغ یک­صد میلیون ریال برای ن.ص. صادر می گردد. با معرفی کفیل آزاد می گردد. خانم ش.ه. در ۱۳۹۲/۱۰/۲۳ خود را به وکالت از ب.ی. و ر.ش. به بازپرسی معرفی می کند. در مورخه ۱۳۹۲/۱۱/۲۶ بازپرس قرار مجرمیت ب.ی. و ر.ش. را به اتهام شرکت در آدم ربائی با وسیله نقلیه موتوری و تهدید به قتل با چاقو نسبت به پ.الف. و اتهام دیگر ب.، ص.ع.، ع.ش. و ن.ص. به شرکت در سرقت مقرون به آزار و شروع به سرقت مقرون به آزار در مورد شکایت م.ج. هرچند شکات اعلام گذشت نموده اند نیز قرار مجرمیت آنان را صادر می نماید. در مورد اتهام دیگر ب. مبنی بر نگهداری افشانه غیرمجاز نیز قرار مجرمیت صادر می نماید. در مورد اتهام ب. و ر. مبنی بر تجاوز به عنف و لواط به صلاحیت محاکم کیفری استان قرار عدم صلاحیت صادر می نماید. پرونده پس از موافقت دادسرا با تنظیم کیفرخواست به تبع جرم مهم تر (لواط) به محاکم کیفری استان .. ارسال و به شعبه اول دادگاه کیفری استان ارجاع می گردد. جلسه رسیدگی دادگاه برای ۱۳۹۲/۰۳/۲۵ تعیین می گردد. در ۱۳۹۲/۰۳/۲۵ جلسه رسیدگی دادگاه با حضور نماینده دادستان و متهمین به اسامی ر.ش. و ب.ی. و وکیل آنان خانم ش.ه. و ن.ص.، ع.ش. و ص.ع. بدون حضور شکات تشکیل می گردد. نماینده دادستان تقاضای رسیدگی و صدور حکم شایسته را از جهت حفظ نظم عمومی و صیانت از حقوق عامه جامعه را می نماید. پ. مجنی علیه حضور ندارد. پدرش آقای الف.الف. اظهارداشته است: چون پسرم پ. نمی خواست با متهمان روبرو گردد، حاضر نشده است، ولی چون دادگاه فرمودند: برای اخذ توضیح حضور وی لازم است، اطلاع می دهم حاضر گردد. دادگاه خطاب به متهمین: مواظب اظهارات خود باشید. خطاب به ب.ی. ( اشتباها پ.نوشته شده است – عضو ممیز) خود را معرفی، اتهام شما شرکت در آدم ربائی، تهدید به قتل و لواط به عنف، ۲- ر.ش. متهم ردیف ۲ شرکت در آدم ربائی، تهدید به قتل و ارتکاب لواط به عنف و تفهیم اتهام شرکت در سرقت مقرون به آزار و شروع به سرقت مقرون به آزار و حمل و نگهداری افشانه غیرمجاز. در مورد ب.ب. اظهارمی دارد: با پ. رابطه دوستی داشتم، زیاد با هم بیرون می رفتیم. تهدیدی در کار نبوده است. با هماهنگی یکدیگر به همراه ر.ش. به پارک .. و بعد پشت پمپ بنزین رفتیم. درآنجا با او صحبت کردم. ایشان اعتراض نداشت. تهدید به قتل نکرده ام. سرقت را هم قبول ندارم. وقتی موتور را روی جک گذاشتم، یکی از شکات با چاقو می خواست به من حمله کند. اسپری زدم. سرقتی نکردم. ر.ش. آدم ربائی را قبول ندارم. با رضایت خود پ. او را بردیم. آدم ربائی در کار نبوده است. تهدید به قتل را قبول ندارم. دادگاه اظهارات وی را بر اینکه: ب. گفته است هرجا من گفتم برو، به او تفهیم می کند، او سکوت می کند. در این موقع شاکی پ.الف. وارد می شود. می گوید: از ب.ی. و ر.ش. شکایت دارم، دوستم به من شماره ای داده بود، زنگ زدم دیدم طرف دختر نیست، پسر است. ب. جواب داد. با هم قرار ملاقات در پارک .... و بعدا در پارک ... گذاشتیم که جریان آن را قبلا در نیروی انتظامی و بازپرسی گفته ام. مرا به منظور این­که دور بزنیم، سوار موتور کردند. به پارک .... رفتیم. از آنجا به چشمه رفتیم. مرا به بیابان بردند. ب.گفت: لباسهایت را درآر. مرا با چاقو تهدید کرد. ترسیدم، درآوردم. اولین کسی که با من لواط کرد، ب. بود. وقتی او کارش تمام شد، ر.ش. آمد. او هم با من لواط کرد. بعد مرا به ته کوچه رساندند. ب. به من گفت: به دوستت که شماره را داده بگو که این کار را با او هم انجام می دهیم. دو روز بعد به پزشکی قانونی رفتم. چون به مادرم روز اول نگفته بودم. از او پرسیده می شود چه کسانی شما را تهدید کردند؟ می گوید: فقط ب. تهدید کرد. البته چاقو و قمه در دست او ندیدم. ر.ش. تهدید نمی کرد. دادگاه خطاب به متهم دیگر، خود را معرفی کنید. (در این لحظه ب.ی.گریه می کند. قسم می خورد: دخول نشد، شاکی دروغ می گوید.) ص.ع. متولد ۷۴، دادگاه به وی اتهام سرقت مقرون به آزار و شرکت در شروع به سرقت مقرون به آزار نسبت به الف.ج. و م.ت. می گردد. متهم می گوید: من چیزی سرقت نکردم. بین ن. و ع.ر. درگیری شد، آنها را جدا کردیم و رفتیم، همین! اتهام به ع.ش. تفهیم می گردد. می گوید: درگیری شروع شد. چون ت. رفته بود دعوا کند. کاپشن خود را به ح. داده بود. ح. به من داد و من هم به دست ب. دادم. در مورد ساعت من به الف.ج. گفتم ساعت را به من بده، نداد. ب. را دیدم فرار می کند، من هم فرار کردم. ن.ص. در برابر تفهیم اتهام سرقت و شرکت به شروع به سرقت می گوید: با لباس کار داشتم سرکار می رفتم. ب. را دیدم. گفت: دوستم می خواهد دعوا کند، با من بیا بریم نگذاریم دعوا کنند. من هم با لباس کار با او جلو مدرسه رفتم. ص. به ب. زنگ زد. ب. گفت: برویم. رفتیم جلو مدرسه. پسر بچه ای آمد بیرون فحاشی کرد. من هم یک دست به سینه او زدم، یکدفعه شلوغ شد. من اصلا به وسائل آنها دست نزدم. در نهایت ش.ه. وکیل متهمان در دفاع از موکلان خود می گوید: با توجه به رابطه دوستی ب. و پ. و پیامک های رد و بدل شده بین آنان، آدم ربائی منتفی است و زور و تهدید نیز با توجه به مواد بالا منتفی می گردد. در مورد سرقت نیز باتوجه به گذشت، تقاضای امعان نظر و اخذ تصمیم شایسته را دارم. در مورد لواط نیز باتوجه به ندامت و پشیمانی موکلان و توبه آنان و اظهار موکلان بر عدم دخول، درخواست اتخاذ تصمیم شایسته را دارم. ص.ع .و ع.ش. گفته اند از این­که آنجا رفته اند اشتباه کرده اند و اظهارداشته اند سرقتی نکرده اند و ن.ص. نیز گفته است: فقط یک دست به سینه یکی از آنها زدم که رضایت هم داده اند. متأهلم، فرزند ۴ ماهه دارم، مستأجر، تقاضای کمک دارم. دادگاه پس از تحقیق از متهمین قرار تأمین ب. و. ر. را به مبلغ دو میلیارد ریال درباره هریک تشدید می نماید. دادگاه ختم رسیدگی اعلام و به شرح دادنامه شماره ۰۰۰۴۳ – ۱۳۹۳/۰۲/۲۸ در مورد اتهام ب.ی. و ر.ش. به ارتکاب لواط ایقابی باتوجه به محتویات پرونده اظهارات متهمان بر این­که فقط روی پ. افتاده اند و دخولی نبوده، به لحاظ فقدان ادله اثباتی و حاکمیت اصل برائت، حکم بر برائت متهمان موصوف صادرمی نماید؛ اما اتهام آنان را در حد تفخیذ و شرکت در آدم ربائی و با وسیله نقلیه موتوری با حصول علم احراز و هریک از آنان را به یک­صد ضربه شلاق حدی در مورد تفخیذ، از بابت آدم ربائی هریک را به پانزده سال حبس محکوم می نماید و در مورد تهدید به قتل به لحاظ انکار متهمان و فقد ادله کافی اثباتی و اظهار شاکی بر اینکه ر. او را تهدید نکرده است، آنان را تبرئه می نماید و در مورد نگهداری اسپری غیرمجاز ب. را به دو سال حبس درجه ۶ محکوم می نماید و در مورد ب. و ص.، ن. و ع.ش. بر سرقت مقرون به آزار و شروع به آن، صرف­نظر از گذشت شکات، به لحاظ عدم احراز بزه­کاری آنان، برائت آنها را از اتهامات مذکور صادرمی نماید. رأی صادره به محکومان و وکیل آنها ابلاغ می شود. خانم ش.ه. با اعتراض به محکومیت موکلین خود از جهت آدم ربائی درخواست رسیدگی تجدیدنظری می نماید. پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و به این شعبه ارجاع می گردد.

رأی شعبه دیوان عالی کشور

درخصوص اعتراض و تجدیدنظرخواهی ش.ه. به وکالت از آقایان ب.ی. و ر.ش. نسبت به محکومیت موکلان خود به اتهام شرکت در آدم ربائی باتوجه به محتویات پرونده و اینکه وسیله مورد استفاده در ربایش وسیله موتوری بوده است و اظهارات متهمان: وقتی که از جلو منزل مجنی علیه عبور می نمایند به درخواست وی بر پیاده نمودن در آنجا توجه نمی کنند. و با سرعت از آنجا می گذرند و او را به پشت پمپ بنزین و بیابان می برند و در آنجا وی را مورد کتک کاری قرار می دهند و به ادعای مجنی علیه وی را مورد تجاوز قرار می دهند و با عنایت به اظهارات ر.ش. به این­که وی به دستور ب. هرجا و هر مسیری که او دستور می داد، می باید حرکت می کرد و توجهی به خواسته پ. نداشته است و از طرف دیگر ارتکاب جرم آنان بر ربایش با حصول علم برای هیأت محترم دادگاه رسیدگی کننده احراز گردیده است؛ علی­هذا ایراد و اعتراضی به رأی تجدیدنظرخواسته در حدی که بتواند موجبات تخدیش آن را فراهم نماید، به­ عمل نیامده است و لذا مستندا به شق (الف) از ماده ۲۶۵ قانون آئین دادرسی کیفری رأی تجدیدنظر خواسته عینا تأیید و ابرام می گردد. النهایه نظر به این­که جرائم ارتکابی تعزیری ب. دو فقره بوده است که حداکثر مجازات برای آنها تعیین شده است و طبق ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی اخیرالتصویب می باید یک مجازات اجرا گردد، لذا مستندا به ماده ۲۵ قانون آئین دادرسی دادگاه­های عمومی و انقلاب در امورکیفری، رأی تجدیدنظرخواسته با افزودن عبارت فقط مجازات اشد پانزده سال حبس، درباره ب. اعمال خواهد شد. اصلاح می گردد.

شعبه ۲۴ دیوان عالی کشور - رئیس و مستشار

ابراهیم لشکری - علی شوشتری