۸٬۲۱۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(ابرابزار) |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
[[رده:رونوشت انحصار وراثت]] | [[رده:رونوشت انحصار وراثت]] | ||
[[رده:مطالبات متوفی]] | [[رده:مطالبات متوفی]] | ||
'''ماده | |||
'''ماده ۳۷۲ قانون امور حسبی''': در تصدیق انحصار وراثت باید نسبتی که [[وارث]] یا [[ورثه]] به مورث خود دارند از متروکات به نحو [[اشاعه]] معین شود. | |||
== مواد مرتبط == | == مواد مرتبط == | ||
* [[ماده ۳۷۱ قانون امور حسبی]] | |||
* [[ماده | |||
== توضیح واژگان == | == توضیح واژگان == | ||
انحصار وراثت: عبارت است از معلوم داشتن قطعی شمار میراث بران متوفی توسط مراجع ذیصلاح.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=دانشنامه حقوق خصوصی (جلد اول)|ترجمه=|جلد=|سال=1386|ناشر=محراب فکر|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=6650664|صفحه=|نام۱=مسعود|نام خانوادگی۱=انصاری|نام۲=محمدعلی|نام خانوادگی۲=طاهری|چاپ=2}}</ref> | انحصار وراثت: عبارت است از معلوم داشتن قطعی شمار میراث بران متوفی توسط مراجع ذیصلاح.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=دانشنامه حقوق خصوصی (جلد اول)|ترجمه=|جلد=|سال=1386|ناشر=محراب فکر|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=6650664|صفحه=|نام۱=مسعود|نام خانوادگی۱=انصاری|نام۲=محمدعلی|نام خانوادگی۲=طاهری|چاپ=2}}</ref> | ||
وارث: به کسی | وارث: به کسی میگویند که درصورت برخورداری از شرایط [[ارث]] و مبری بودن از موانع ارث بری، [[ترکه]] میت به او انتقال مییابد.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=ترمینولوژی فقه اصطلاحشناسی فقه امامیه|ترجمه=|جلد=|سال=1391|ناشر=پیک کوثر|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=4252640|صفحه=|نام۱=حمید|نام خانوادگی۱=مسجدسرایی|چاپ=1}}</ref> | ||
اشاعه: به وضعیت ناشی از اجتماع [[حق|حقوق]] دو یا چند شخص در [[عین معین|مالی معین]]، نسبت به همه اجزای مالی و اعتباری آن [[مال]]، اشاعه گویند.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=اساس در قوانین مدنی (المدونه)|ترجمه=|جلد=|سال=1387|ناشر=گنج دانش|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=1440456|صفحه=|نام۱=محمدجعفر|نام خانوادگی۱=جعفری لنگرودی|چاپ=1}}</ref> | اشاعه: به وضعیت ناشی از اجتماع [[حق|حقوق]] دو یا چند شخص در [[عین معین|مالی معین]]، نسبت به همه اجزای مالی و اعتباری آن [[مال]]، اشاعه گویند.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=اساس در قوانین مدنی (المدونه)|ترجمه=|جلد=|سال=1387|ناشر=گنج دانش|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=1440456|صفحه=|نام۱=محمدجعفر|نام خانوادگی۱=جعفری لنگرودی|چاپ=1}}</ref> | ||
== نکات توضیحی == | == نکات توضیحی == | ||
متروکات جمع متروکه به معنای واگذاشته و به جا گذاشته | متروکات جمع متروکه به معنای واگذاشته و به جا گذاشته شدهاست؛ بنابراین در تصدیق انحصار وراثت باید نسبت وراث یا وارث نسبت به متروکات به نحو اشاعه مشخص شود.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=قانون امور حسبی در نظم حقوقی کنونی|ترجمه=|جلد=|سال=1397|ناشر=کتاب آوا|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=6650704|صفحه=|نام۱=محمدمجتبی|نام خانوادگی۱=رودیجانی|چاپ=1}}</ref> | ||
== | == رویههای قضایی == | ||
در نظریه مشورتی شماره | در نظریه مشورتی شماره ۷/۴۲۹۳ [[اداره حقوقی قوه قضاییه]] این سؤال مطرح شدهاست که آیا در مورد ایرانیان غیر [[شیعه]] مانند اهل تسنن میتوان در گواهی انحصار وراثت نوشت که تقسیم ترکه فیمابین ورثه بر طبق شرع متوفی خواهد بود؟ در جواب این سؤال این گونه اظهار نظر شدهاست که [[ماده ۱۳ قانون تصدیق انحصار وراثت]] صریح است به این که در تصدیق انحصار وراثت [[امین]] صلح یا حاکم بدایت باید نسبتی را که مستدعی یا مستدعیان تصدیق با مورث خود دارند و همچنین نسبت [[سهم الارث]] آنها را از متروکات به نحو اشاعه معین نمایند؛ بنابراین در هر مورد [[دادگاه]] باید با مراجعه به احوال شخصیه برادران اهل تسنن سهم الارث آنها را مشخص و در گواهی حصر وراثت ذکر نماید و نمیتواند عبارت کلی ماترک متوفی طبق فقه اهل سنت بین وراث تقسیم شود را به کار برد.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=قانون امور حسبی در نظم حقوقی کنونی|ترجمه=|جلد=|سال=1397|ناشر=کتاب آوا|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=6650696|صفحه=|نام۱=محمدمجتبی|نام خانوادگی۱=رودیجانی|چاپ=1}}</ref> | ||
در نظریه قضات [[دادگاه]] | در نظریه قضات [[دادگاه]]های حقوقی دو تهران در تاریخ ۱۳۶۲/۱۰/۱۲ این سؤال مطرح شدهاست که گواهی حصر وراثت به استناد شهادت نامه ای که در آن متوفی مسلمان تلقی گردیده صادر شده و آن گاه احد از ورثه به ادعای این که دو وارث دیگری بهایی هستند و از مسلمانان ارث نمیبرند مطالبه سهم الارث آنها را نموده و دلیلی بر بهائیت ابراز نکردهاند و در این مورد و نیز در صورتی که بهائیت ابراز نکردهاند و در این مورد و نیز در صورتی که بهاییت ثابت شده باشد تکلیف دادگاه چیست و آیا سهم ورثه بهائی به وراث مسلمان منتقل میشود یا حکم بلاصاحب خواهد بود؟ در خصوص این سؤال به شرح ذیل اتفاق نظر بود که: در موردی که دلیلی بر بهائیت ابراز نشده، صرف ادعا مسموع نیست و گواهی حصر وراثت صادره معتبر است و در موردی که بهائیت بعضی از ورثه ثابت شده چون به موجب قانون مدنی کافر از مسلمان ارث نمیبرد و کفر از موانع ارث بوده و بهائی کافی محسوب است علیهذا وراثی که بهائی باشند از ارث بردن نسبت به مورث مسلمان محروم هستند و به اعتقاد اکثریت سهم الارث آنها به علت کفر نصیب سایر ورثه مسلمانان میشود؛ یعنی ماترک کلا فقط بین ورثه مسلمان و بدون احتساب سهام ورثه بهائی تقسیم میشود و به نظر اقلیت سهم وراثی که بهائی هستند به سهام سایر وراث افزوده نمیشود بلکه در حکم اموال بلاصاحب بوده و تحت نظر اداره سرپرستی قرار میگیرد.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=قانون امور حسبی در نظم حقوقی کنونی|ترجمه=|جلد=|سال=1397|ناشر=کتاب آوا|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=6650700|صفحه=|نام۱=محمدمجتبی|نام خانوادگی۱=رودیجانی|چاپ=1}}</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس|۲}} |