|
|
خط ۱۱: |
خط ۱۱: |
|
| |
|
| == توضیح واژگان == | | == توضیح واژگان == |
| [[منابع فقهی]]: مقصود از منابع فقهی معتبر امهات کتب فقهی شیعه است که مورد قبول اکثریت فقها باشد.<ref name=":0">{{یادکرد کتاب۲||عنوان=سادهساز حقوق جزای اختصاصی|ترجمه=|جلد=|سال=1387|ناشر=میزان|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=3014736|صفحه=|نام۱=نورمحمد|نام خانوادگی۱=صبری|چاپ=3}}</ref> | | [[فتاوی معتبر]]: منظور از فتاوی معتبر نظرات علمای اجتهادی است که در شرایط زمان و مکان واجد اعتبار باشند. همچنین، شایان ذکر است که مقصود از [[منابع فقهی]] نیز، معتبر امهات کتب فقهی شیعه است که مورد قبول اکثریت فقها باشد.<ref name=":0">{{یادکرد کتاب۲||عنوان=سادهساز حقوق جزای اختصاصی|ترجمه=|جلد=|سال=1387|ناشر=میزان|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=3014736|صفحه=|نام۱=نورمحمد|نام خانوادگی۱=صبری|چاپ=3}}</ref> |
|
| |
|
| [[فتاوی معتبر]]: منظور از فتاوی معتبر نظرات علمای اجتهادی است که در شرایط زمان و مکان واجد اعتبار باشند.<ref name=":0"/> | | [[اصول حقوقی]]: به تعبیر [[ریموند]]، اصول حقوقی «رشتهای از گزارههای عقلانی به هم پیوستهاست که دیگر قواعد حقوق، از دامان آن برخاسته و به وسیله اصول به یکدیگر مرتبط میشوند» و حرکت معقول حقوق را به سوی کمال مطلوب تأمین مینماید.<ref name=":1">{{یادکرد کتاب۲||عنوان=جستاری در بنیادهای علم حقوق اصول حقوقی و جایگاه آن در حقوق موضوعه|ترجمه=|جلد=|سال=1384|ناشر=میزان|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=2970596|صفحه=|نام۱=محسن|نام خانوادگی۱=صادقی|چاپ=1}}</ref> |
|
| |
|
| [[تعارض قوانین داخلی]]: منظور از تعارض قوانین داخلی، مواردی مانند تعارض قوانین بین مواد آیین دادرسی مدنی در مرور زمان مملک با [[ماده ۳۲۵ قانون مدنی]] و پارهای از مواد راجع به [[بیع فضولی]]، است.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=مبسوط در ترمینولوژی حقوق (جلد دوم)|ترجمه=|جلد=|سال=1388|ناشر=گنج دانش|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=115700|صفحه=|نام۱=محمدجعفر|نام خانوادگی۱=جعفری لنگرودی|چاپ=4}}</ref> | | [[تعارض قوانین داخلی]]: منظور از تعارض قوانین داخلی، مواردی مانند تعارض قوانین بین مواد آیین دادرسی مدنی در مرور زمان مملک با [[ماده ۳۲۵ قانون مدنی]] و پارهای از مواد راجع به [[بیع فضولی]]، است.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=مبسوط در ترمینولوژی حقوق (جلد دوم)|ترجمه=|جلد=|سال=1388|ناشر=گنج دانش|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=115700|صفحه=|نام۱=محمدجعفر|نام خانوادگی۱=جعفری لنگرودی|چاپ=4}}</ref> |
خط ۲۳: |
خط ۲۳: |
|
| |
|
| == نکات توضیحی تفسیری دکترین == | | == نکات توضیحی تفسیری دکترین == |
| نوعی از تعارض که همان تعارض قوانین داخلی میباشد در ماده سوم آیین دادرسی مدنی پیشبینی شدهاست، به عنوان مثال بین [[ماده ۴۴۸ قانون مدنی]] و بند اول [[ماده ۲۳۳ قانون مدنی]] تعارض وجود دارد.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=مبسوط در ترمینولوژی حقوق (جلد دوم)|ترجمه=|جلد=|سال=1388|ناشر=گنج دانش|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=115700|صفحه=|نام۱=محمدجعفر|نام خانوادگی۱=جعفری لنگرودی|چاپ=4}}</ref>
| | در خصوص مادهی فوق، نکات ذیل حائز اهمیت است: |
|
| |
|
| نقش [[عقل]] در تدوین اصول حقوقی به گونه ای است که عقل احساسی مبهم نیست بلکه کوششی است برای ساختن یک نظام همگون. اصول عقلانی حقوق، نقشی بنیادین در تکوین قواعد حقوق دارد، گاه طراح آن است و گاه سازنده آن، به تعبیر [[ریموند]]، اصول حقوقی «رشتهای از گزارههای عقلانی به هم پیوستهاست که دیگر قواعد حقوق، از دامان آن برخاسته و به وسیله اصول به یکدیگر مرتبط میشوند» و حرکت معقول حقوق را به سوی کمال مطلوب تأمین مینماید.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=جستاری در بنیادهای علم حقوق اصول حقوقی و جایگاه آن در حقوق موضوعه|ترجمه=|جلد=|سال=1384|ناشر=میزان|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=2970596|صفحه=|نام۱=محسن|نام خانوادگی۱=صادقی|چاپ=1}}</ref> برای عمل به عرف نمیتوان از دادرس انتظار داشت که عرفهای محلی در تمام امور را بشناسد و با توجه به اینکه داوری عرف مانند قانون صریح و روشن نمیباشد لذا [[دادرس]] برای شناسایی عرف باید به یک سلسله وقایع ماهوی، از جمله تکرار عادت و مدت اجرا و عمومی بودن آن را مورد رسیدگی قرار دهد.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=کلیات حقوق (نظریه عمومی)|ترجمه=|جلد=|سال=1387|ناشر=شرکت سهامی انتشار|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=2974328|صفحه=|نام۱=ناصر|نام خانوادگی۱=کاتوزیان|چاپ=3}}</ref>
| | اولاً، در [[ماده 3 قانون آیین دادرسی مدنی|ماده ۳ قانون آیین دادرسی مدنی]]، نوعی از تعارض که همان تعارض قوانین داخلی میباشد، پیشبینی شدهاست.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=مبسوط در ترمینولوژی حقوق (جلد دوم)|ترجمه=|جلد=|سال=1388|ناشر=گنج دانش|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=115700|صفحه=|نام۱=محمدجعفر|نام خانوادگی۱=جعفری لنگرودی|چاپ=4}}</ref> |
|
| |
|
| همین که ملتی به صورت واحد سیاسی درآید و برای ادارهٔ آن میثاقی به نام [[قانون اساسی]] نوشته شود، باید قوای ملی را با شیوه ای به کار برد که آن قانون معین کردهاست، وجدان عمومی مفهومی مجرد و ذهنی است که مظهر خارجی آن به دشواری معین میشود، با وضع قانون اساسی دشوار است بتوان پذیرفت که چون عرف از وجدان عمومی سرچشمه گرفتهاست، همدوش و در ردیف قانون از منابع حقوق است، به ویژه که بیشتر قواعد عرفی ناشی از رسوم طبقه خاصی از مردم است و آن گونه که ادعا شدهاست بر وجدان عمومی تکیه ندارد.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=کلیات حقوق (نظریه عمومی)|ترجمه=|جلد=|سال=1387|ناشر=شرکت سهامی انتشار|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=2974204|صفحه=|نام۱=ناصر|نام خانوادگی۱=کاتوزیان|چاپ=3}}</ref>
| | ثانیاً، در خصوص [[اصول حقوقی]] باید توجه داشت که نقش [[عقل]] در تدوین این اصول به گونهای است که عقل، احساسی مبهم نیست بلکه کوششی است برای ساختن یک نظام همگون. اصول عقلانی حقوق، نقشی بنیادین در تکوین قواعد حقوق دارد؛ گاه طراح آن است و گاه سازنده آن.<ref name=":1" /> |
| | |
| نفوذ اخلاقیات اسلامی که تا پیش از تشکیل حکومت اسلامی نیز در قوانین دیده میشد، پس از تصویب [[اصل ۴ قانون اساسی|اصل چهارم قانون اساسی]] و با اعلام حکومت حقوق اسلامی بر عموم همه قوانین، آن الزامات اخلاقی به تکلیف حقوقی تبدیل شد.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=کلیات حقوق (نظریه عمومی)|ترجمه=|جلد=|سال=1387|ناشر=شرکت سهامی انتشار|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=2976000|صفحه=|نام۱=ناصر|نام خانوادگی۱=کاتوزیان|چاپ=3}}</ref>
| |
| | |
| در مورد [[علم قاضی]] و مستندات خواهان این نکته را باید توجه داشت که در صورتی که خواهان همه مستندات و ادله که مورد انتظار دادگاه هست را فراهم کند، اما منجر به علم برای قاضی نشود یا با علم وی مخالف باشد، قاضی نباید [[حکم]] به نفع خواهان صادر نماید و به عکس چنانچه قاضی علم به امری داشته باشد اما هیچ دلیلی حتی در حد قرینه وجود نداشته باشد نباید حکم صادر نماید در چنین فرضی قاضی باید تلاش کند تا مستند علم خود را که نوعی نیز میباشد، در پرونده منعکس نماید.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=آیین دادرسی مدنی عمومی (جلد دوم) (با تکیه بر دفاع خوانده)|ترجمه=|جلد=|سال=1392|ناشر=جنگل|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=5125736|صفحه=|نام۱=عبدالمجید|نام خانوادگی۱=مرتضوی|چاپ=}}</ref>
| |
| | |
| همه [[حقوقدانان]] نظریات [[اداره کل حقوقی قوه قضائیه|اداره حقوقی]] را با وجود مفید بودن لازم الاتباع نمیدانند و به هر حال این قضات هستند که باید با توجه به منابع حقوقی حکم خود را در دعوی مطروحه صادر نمایند.
| |
| | |
| اصطلاح «تمیز حق» به تنهایی میتواند تمام ارکان اعمال قضایی را تعیین کند زیرا:
| |
| # تمیر حق وقتی مصداق پیدا میکند که در این باره بین اشخاص اختلاف باشند.
| |
| # اگر قبول کنیم که حق امتیازی است که اجتماع برای افراد میشناسد، تمیز حق نیز با اعمال قانون ملازمه دارد.
| |
| # هدف دولت را در فصل قطعی دعوی به خوبی بیان میکند.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=اعتبار امر قضاوت شده در دعوای مدنی|ترجمه=|جلد=|سال=1376|ناشر=میزان|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=1974372|صفحه=|نام۱=ناصر|نام خانوادگی۱=کاتوزیان|چاپ=5}}</ref>
| |
|
| |
|
| == نکات توضیحی == | | == نکات توضیحی == |
| در خصوص بخشی از ماده که بیان میدارد «اصول حقوقی که مغایر با موازین شرعی نباشد»، سه معنا بیان شده است: | | در خصوص بخشی از ماده که بیان میدارد «[[اصول حقوقی]] که مغایر با موازین شرعی نباشد»، سه معنا بیان شده است: |
|
| |
|
| الف) اصولی که در قوانین آمده و قانونگذار به آنها مهر تأیید زده است. مانند [[برائت]] و [[استصحاب]] و … | | الف) اصولی که در قوانین آمده و قانونگذار به آنها مهر تأیید زده است. مانند [[برائت]] و [[استصحاب]] و … |
خط ۵۲: |
خط ۴۱: |
|
| |
|
| == مطالعات فقهی == | | == مطالعات فقهی == |
| === مستندات فقهی ===
| | شایان ذکر است که در برخی چنین روایات آمده است که در تعارض دو حکم، [[شهرت]] را میتوان ترجیح قرار داد.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=مباحثی از اصول فقه دفتر سوم (اصول عملیه و تعارض ادله)|ترجمه=|جلد=|سال=1387|ناشر=مرکز نشر علوم اسلامی|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=2214748|صفحه=|نام۱=سیدمصطفی|نام خانوادگی۱=محقق داماد|چاپ=5}}</ref> |
| هرگاه وصفی بدون سبر و تقسیم، تخمینا علت حکم اصلی، تلقی شدهاست موجب پیدایش ظن و گمان برای قیاس کننده شود (ظن به علیت آن وصف برای حکم اصل) [[قیاس]] مناسب پیدا میشود اما اگر موجب ظن هم نشود آن را [[قیاس شبه]] نامیدهاند که حتی اهل سنت هم این قسم [[قیاس مستنبط العله]] را محکوم میکنند.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=مکتبهای حقوقی در حقوق اسلام|ترجمه=|جلد=|سال=1382|ناشر=گنج دانش|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=2979916|صفحه=|نام۱=محمدجعفر|نام خانوادگی۱=جعفری لنگرودی|چاپ=3}}</ref>
| |
| | |
| در موارد [[تزاحم]] و تعارض قوانین در صورتی که یکی نسبت به دیگری مهمتر باشد آن مقدم است و گرنه [[قاضی]] مخیر است. همانطور که برای مکلف در هنگام تزاحم دو حکم مثلاً [[نفقه]] مادر و زوج نفقه زوجه مقدم است که در این مورد [[ماده ۱۰۲۳ قانون مدنی]] به آن تصریح کرده و در فرضی که نفقه بین پدر و مادر در تزاحم باشد فرد مخیر است.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=شیوههای تفسیر قوانین مدنی|ترجمه=|جلد=|سال=1388|ناشر=فروزش|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=2311340|صفحه=|نام۱=حسین|نام خانوادگی۱=نوبخت|چاپ=1}}</ref>
| |
| | |
| در برخی روایات آمده که در تعارض دو حکم، [[شهرت]] را میتوان ترجیح قرار داد.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=مباحثی از اصول فقه دفتر سوم (اصول عملیه و تعارض ادله)|ترجمه=|جلد=|سال=1387|ناشر=مرکز نشر علوم اسلامی|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=2214748|صفحه=|نام۱=سیدمصطفی|نام خانوادگی۱=محقق داماد|چاپ=5}}</ref> | |
|
| |
|
| برخی معتقدند [[اجماع]] حجیت ندارد و آن را مساوی [[سکوت قانون]] شمردهاند لکن بعضی از مؤلفان فقه عقیده دارند که موارد اجماع جز موارد سکوت قانون نیست بلکه از مواردی است که نظر قانونگذار (شارع) ابراز شده لکن به صورت عبارات، ضبط نشده یا اگر هم شده بدست مردم روزگار بعد نرسیدهاست.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=مکتبهای حقوقی در حقوق اسلام|ترجمه=|جلد=|سال=1382|ناشر=گنج دانش|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=2979424|صفحه=|نام۱=محمدجعفر|نام خانوادگی۱=جعفری لنگرودی|چاپ=3}}</ref> | | در خصوص مصادیق سکوت قانون نیز، باید توجه داشت برخی معتقدند [[اجماع]] حجیت ندارد و آن را مساوی [[سکوت قانون]] شمردهاند. لیکن بعضی از مؤلفان فقه عقیده دارند که موارد اجماع جز موارد سکوت قانون نیست بلکه از مواردی است که نظر قانونگذار (شارع) ابراز شده اما به صورت عبارات، ضبط نشده یا اگر هم شده بدست مردم روزگار بعد نرسیدهاست.<ref>{{یادکرد کتاب۲||عنوان=مکتبهای حقوقی در حقوق اسلام|ترجمه=|جلد=|سال=1382|ناشر=گنج دانش|مکان=|شابک=|پیوند=|شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران=2979424|صفحه=|نام۱=محمدجعفر|نام خانوادگی۱=جعفری لنگرودی|چاپ=3}}</ref> |
|
| |
|
| == مصادیق و نمونهها == | | == مصادیق و نمونهها == |