تأملی در نسبت عقود غیرمعیّن و عقد صلح

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو

تأملی در نسبت عقود غیرمعیّن و عقد صلح نام مقاله ای از محمد منصوری و محمد مهدی الشریف و سید محمد صادق طباطبایی بوده که در شماره چهلم دوره یازدهم (پاییز 1401) فصلنامه علمی پژوهش حقوق خصوصی منتشر شده است.

چکیده

با توجه به گسترة وسیع صلح می‌توان عقود غیرمعیّن را با عنوان صلح منعقد کرد، اما آیا هر توافق خارج از عقود معیّن لزوماً صلح تلقی می‌گردد و نیازی به قصد عنوان صلح یا مضمون آن برای انعقاد این عقد وجود ندارد؟ آیا صلح نیز مانند سایر عقود معیّن مضمون خاص خود را دارد که باید مورد قصد قرار گیرد یا ویژگی صلح، چارچوب نداشتن آن است؟ برخی حقوق‌دانان معتقدند عقد صلح مفهومی معادل با ماده 10 ق. م. دارد و با وجود صلح که تمامی عقود معیّن را در پوشش خود می‌گیرد به ماده 10 نیازی نیست. به‌نظر می‌رسد افزون بر مخالفت دیدگاه ترادف عقد غیرمعیّن و صلح با فقه و قانون مدنی که صلح را دارای مضمونی خاص می‌دانند، به دلایل دیگر نیز این دیدگاه قابل پذیرش نیست. نخست، صلح نوعی از تراضی است که مُنشَأ آن تَسالُم است نه هر تراضی خارج از عقود معیّن. دوم، صلح می‌تواند در مقام عقود معیّن نیز واقع گردد. سوم، صلح لزوماً عقدی لازم است و عقد غیرمعیّن ممکن است جایز باشد. چهارم، در صلح مبتنی بر مسامحه علم تفصیلی لازم نیست، ولی در عقود غیرمعیّن شرایط اساسی از جمله علم تفصیلی لازم است. تنها در جایی می‌توان یک عقد غیرمعیّن را صلح دانست که طرفین قصد انشای تسالم را داشته یا سیاق آن از حل‌و‌فصل یا جلوگیری از نزاعی حکایت نماید.

کلیدواژه ها

  • تَسالُم
  • عقد صلح
  • عقود غیرمعیّن

مواد مرتبط