رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره بار اثبات در دعوی حجر
شماره دادنامه | ۹۵۰۹۹۷۰۹۰۶۸۰۰۱۷۰ |
---|---|
تاریخ دادنامه | ۱۳۹۵/۰۳/۳۱ |
نوع رأی | رأی شعبه |
نوع مرجع | شعبه دیوان عالی کشور |
شعبه | انتقالی |
گروه رأی | رای حقوقی |
موضوع | بار اثبات در دعوی حجر |
قاضی | مسعودکریم پور نطنزی حسن عباسیان سیروس کیقبادی |
رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره بار اثبات در دعوی حجر: در دعاوی به خواسته اثبات حجر، اصل بر سلامت روحی و روانی افراد بوده و ضروریست مدعی خلاف این امر، اقامه دلیل نماید. بنابراین عدم همکاری خوانده در مراجعه به پزشکی قانونی جهت بررسی وضعیت روحی و روانی وی، نمی تواند مثبت ادعای خواهان باشد.
رأی شعبه دیوان عالی کشور
یکم= در تاریخ ۱۳۹۰/۵/۴ آقای م. ب. فرزندر. متولد ۱۳۴۰ طی مرقومه ای به عنوان دادستان عمومی و انقلاب بابل اعلام نمود پدرش که بدلالت تصاویر مصدق گواهینامه تحصیلی و سند نکاحیه استنادی متولد ۱۳۰۳ می باشد بعلت کهولت سن و ثقل سامعهدر دو سال اخیر دچار برخی اختلالات رفتاری شد و بتدریج با اختلالات روانی جدی که مواجه شده و به قرار اطلاع فاقد قوه درک و تشخیص مصلحت و مضرت گردیده و بالغ بر یکسال فاقد قوه تمیز شده است بلحاظ برخی رفتارهای خواهر او بنام خانم م. ب. نگران سوء استفاده ایشان و سایرین از وضعیت روحی مشارالیه و تعرض به اموال پدرش گردیده بنا بر تکلیف مقرر در ماده ۱۲۲۰ قانون مدنی با اعلام مراتب درخواست بررسی موضوع و صدور حکم بر محجوریت پدرش و نصب او بعنوان قیم موقت تا بررسی موضوع و صدور حکم بر قیمومیت دائم از سوی دادگاه را دارد . مشارالیه تصاویر مصدق وکالتنامه تفویضی خویش به آقای م. الف. وکیل پایه یکم دادگستری و از مستندات یاد شده و از شناسنامه خویش و از استشهادیه ای که توسط چند نفر امضاء و تسجیل شده و موید ابتلای آقای ر. ب. به بیماری روحی و روانی و اختلال حواس و عدم توانایی انجام امور و ... را ضمیمه دادخواست مزبور نموده است . پس ازصدور دستور دادستان عمومی و انقلاب بابل جهت بررسی موضوع و معرفی پدر مشارالیه به پزشکی قانونی جهت اقدامات لازم پزشکی در خصوص مورد، آقای ر. ب. با تقدیم لایحه ای به عنوان دادستان عمومی و انقلاب بابل اعلام کرد حاضر به معرفی به پزشکی قانونی بابل به همراهی فرزندش م. ب. بلحاظ شکایت در دادگاه نمیباشد ولی مایل به همراهی با دخترش م. ب. است که سرپرستی او را بر عهده دارد بعد از اینکه توسط دادستان بابل نامبرده به پزشکی قانونی بابل جهت انجام معاینه و بررسی محجور بودن یا عدم محجوریت معرفی شد. پزشکی قانونی کتبا درخواست کرد لازم است پسر نامبرده بنام م. ب. جهت مصاحبه به پزشکی قانونی مراجعه نماید آقای م. الف.به وکالت از آقای م. ب. تقاضا کرد چون کارشناسان پزشکی قانونی برای اعلام نظر پیرامون تشخیص حجر یا افاقه مشارالیه عکس برداری یا سی تی اسکن مغز نامبرده را در مرکز تصویر برداری پ.ساری الزامی دانستند ولی دختر او و همسر نامبرده به بهانه و معاذیر مختلف از مواجهه وی با پسرش و اعزام وی به مرکز مزبور امتناع می نمایند مراتب جهت اعزام نامبرده در معیت موکل او به مرکز مزبور به حوزه انتظامی اعلام شود. با اعلام مراتب به کلانتری ۱۱ بابلدر تاریخ ۱۳۹۰/۶/۲۹ رسماکلانتری مزبور گزارش نمود خانم م. ب. که پدرش را در حضانت دارد پس از ابلاغمراتب دستور دادستان حاضر به آوردن پدرش جهت معرفی به پزشکی قانونی در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۲۹ نگردید متعاقبا آقای م. ب. طی لایحه ای اعلام کرد با کارشکنی خواهرش م. ب. در مورد انجام سی تی اسکناز پدرش اقدامی صورت نگرفته و او به دستور نهایی دادستان مبنی بر معرفی پدر او به توسط م. ب. به پزشکی قانونی معترض است و حسب گزارش مامور کلانتری مزبور در تاریخ ۱۳۹۰/۷/۲۳ آقای ر. ب. حاضر به معرفی به پزشکی قانونی جهت معاینات نشده است پس از اینکه دادستان مراتب را به ریاست دادگستری بابل اعلام کرد ایشان دستور انجام اقدامات لازم جهت معرفی مشارالیه به پزشکی قانونی در خصوص موضوع را به اداره سرپرستی دادسرای عمومی و انقلاب بابل محول نمودند از نامبرده جهت معرفی به پزشکی قانونی با ارسال اخطاریه توسط دایره مزبور دعوت بعمل آمد اما برابر گزارش کلانتری پاسخی از نامبرده در مهلت مقرر واصل نشد با اعلام مراتب به دادگستری بابل و ارجاع پرونده به شعبه دوم دادگاه حقوقی بابل و ثبت به کلاسه ۹۰۱۲۷۰ متعاقبا آقای الف.ز. بوکالت از آقای ر. ب. اعلام وکالت نمود. آقای ر. ب. و دخترش خانم م. ب. طی مرقومه های جداگانهاعلام داشتند آقای م. ب. سند منزل پدر خویش را برداشته و با وجود محکومیت قطعی به استرداد سند منزل، از اجرای حکم امتناع می نماید و با تعویض قفل منزل و غصب منزل مانع ورود او به منزل میگردد و او مدت دو سال از منزل دخترش که فرزند ارشد و وصی او است زندگی و دخترش از او نگهداری می کند و علت اقدامات اخیر پسرش بجهت عدم رضایت او برای انتقال رسمی منزل مزبور به ایشان است ... در جلسه مقرر رسیدگی ۱۳۹۰/۱۰/۲۷ که قید گردید اصحاب دعوی و وکلای آنان حضور دارند ابتدا آقای م. الف. بوکالت از آقای ب. اظهار کرد : آقای ر. ب. که پدر موکل است از حدود دو سال به این طرف مبتلا به بیماری جنون در حد اختلال حواس می باشد تقاضای صدور حکم حجر وی را از دادگاه دارد دلیل او برای حجر نامبرده اظهارات موکل اشو اقوامنزدیک و اهالی محلمی باشد با وجود دعوت از مشارالیه از طریق دادسرا جهت معرفی به پزشکی قانونی بمنظور احراز حجر ویخانم م. ب. که فرزنددیگر نامبرده است مانعشدبعلت اینکه موضوعپروندهبا خواسته رسیدگی به موضوع حجرآقای ر. ب. است لذا وکالت آقای الف. از مشارالیه محل تامل و تردید است آقای ع. الف.ز. پاسخ داد مادامیکهحجر فردی ثابت نشد اصل بر سلامت روح و روان آن فرد است بعلاوه موکل او دو بار راجع به همین موضوع نزد دادیار شعبه ششم جهت اخذ توضیح رفت و خانم دادیار نظر مثبت داشت موکل او می خواست پیش دادستان نیز برود که درگیری خانوادگی بوجود آمد و حاضر است فردا اول وقت اداری موکل خویش را فقط با حضور وکیل خواهان به دادگاه جهت مصاحبه معرفی کند تصویری از صورتجلسه مورخه ۱۳۹۰/۲/۲۶ تنظیمی دادیاری مزبور را جهت ملاحظه دادگاه ارائه کرد که ضمیمه می باشد و موکل او سند مالکیتی نزد خواهان داشته که او حکم استرداد سند را گرفت که قطعی و اجرائیه صادر شد و این مسائل در واقع بهانه ای بیش نیست . دادگاه به کلانتری دستور داد تا در خصوص ابتلاء یا عدم ابتلا نامبرده به جنون و وضعیت عقلی او با مراجعه به همسایگان تحقیق و نتیجه گزارش شود صورتجلسه مورخه ۱۳۹۰/۱۱/۱۶ مامور انتظامی اعزامی به محل حاکی از آنستکه همسایگان و کسبه محل اظهار داشتند نامبرده فردی با شخصیت و محترم و از نظرعقلی کاملاسالم می باشد و صورتجلسه دیگر مامور انتظامی تنظیمیدر تاریخ ۱۳۹۰/۱۲/۴ حاکی از اظهار اهالی به عدم ابتلاء نامبرده به جنون و رعایت کامل شوون اجتماعی و با ادب بودن او ولی ابتلاء او به اختلال حواس بنحویکه گاهی اوقاتمسیر منزل خود را گم میکرد نیز واصلو پیوست پرونده می باشد متعاقب ارائه لوایحی توسط خواهان و وکیل او به ضمیمهتصاویر مستندات مورد نظر و اعلام ممانعت خانم م. ب. از معرفی آقای ر. ب. جهت انجام سی تی اسکن در مهلت مقرر دادگاه با اعلام ختم رسیدگیبا شرح دعوی و خواسته با استدلال و استناد به محتویات پرونده و استشهادیه محلی و تحقیقات انجام شده و اینکه دادگاه لازم دانسته مشارالیه جهت صحت و سقم قضیه به پزشکی قانونی معرفی شود لیکن افراد نزدیک به وی (ر. ب. ) حاضر نشده اند وی را به پزشکی قانونی معرفی نمایند و هر دفعه به بهانه ای شانه خالی میکردند و آخرین بار اعلام شد اگر مشارالیه به پزشکی قانونی معرفی نشود معنا و مفهوم اش اینستکه مشارالیه به بیماری مذکور مبتلا بوده و سایر قرائن و امارات دادگاه دعوی خواهان را درست دانسته ه مستندا به بند ۳ ماده ۱۲۰۷ قانون مدنی حکم حجر آقای ر. ب. فرزند ک. را از تاریخ ۱۳۹۰/۵/۴ صادر و ایشان نمی توانند در اموری که نیاز به تعقل دارد دخالت کند و رأی مزبور به شماره دادنامه ۸۸۸/ ۹۱ مورخ ۱۳۹۱/۶/۲۵ ظرف ۲۰ روز پس از ابلاغ قابل اعتراض اعلام گردید .دوم= خانم م. ب. نسبت به دادنامه مزبور که در تاریخ ۱۳۹۱/۸/۸ (بشرح برگ ۱۱۳) به او ابلاغ شده است در تاریخ ۱۳۹۱/۸/۲۹ تجدیدنظر خواهی نمود.سوم= آقای ع. الف.ز. نیز بوکالت از آقای ر. ب. در مهلت مقرر قانونی نسبت به رأی مزبور تجدیدنظر خواهی بعمل آورده است پس از ارائه لایحه دفاعیه آقای م. الف. بوکالت از تجدیدنظر خوانده (بنام آقای م. ب. ) که نسبت به تجدیدنظر خواهی آقای ع. الف.ز. بوکالت از آقای ر. ب. و نیز به اقدام دفتر دادگاه بدوی بلحاظ اخذ لایحه اعتراضیه خانم م. ب. با اعلام فقدان سمت قانونی مشارالیها در این پرونده ایراد گرفت با ارجاع پرونده به شعبه ۱۲ دادگاه تجدیدنظر استان مازندران و ثبت به کلاسه ۹۲۰۱۹۰ و تعیین وقت رسیدگی برای مورخه ۱۳۹۲/۵/۱۶ و دعوت از طرفین در جلسه مقرر مزبور ابتدا آقای م. الف. ب. موکل خویش (بنام آقای م. ب. ) حاضر شدند آقای وکیل تجدیدنظر خوانده طی لایحه ثبت شده به شماره ۹۲/۶۰۹مورخ ۱۳۹۲/۵/۱۶با اعلام اینکه مدافعات ایشان به شرح لایحه در پاسخ به تجدیدنظر خواهی بعمل آمده و استشهادیه های متعدد محلی و خانوادگی دایر بر اختلال حواس و مشاعر و امتناع خوانده از حضور در مراجع قضائی (دادسرا و دادگاه) وپزشکی قانونی و اقدامات و تحرکات اخیر دختر تجدیدنظر خواه در خصوص استرداد سند و خلع ید از منزل مسکونی که همگی حکایت از بهره مندی مالی از وضعیت روحی تجدیدنظر خواه دارد درخواست تایید رای بدوی را نمود و با اعلام اینکه پرونده ای در شعبه ۱۶ دادگاه تجدیدنظر دارد جلسه دادگاه را ترک کرد. سپس خانم م. ب. و آقای ر. ب. و وکیل ایشان بنام آقای الف.ز. ( بعد از اینکه آقای م. ب. وکیل ایشان بنام آقای م. الف. جلسه دادگاه را ترک کردند) در جلسه دادگاه حاضر شدند و دادگاه با قید اینکه حضور همزمان اصحاب دعوی موجب بروز مشکلاتی بوده هر یک از طرفین دعوی در حضور طرف دیگر حاضر نمی شد با توجه به لایحه تقدیمی آقای الف. خطاب به آقای ر. ب. سئوال کرد آیا حاضر است برای انجام معاینات به پزشکی قانونی معرفی شود او پاسخ داد حاضر نیست به پزشکی قانونی برود و بیمار جسمی است نمی تواند به دکتر برود از او سئوال شد ادعا شده که توان اداره امور مالی خود را نداری گفت چیزی از اموال ندارم و چون آدم افتاده ای هستم نمی توانم برای خرید به بازار بروم از او سئوال شد چند سال است معامله انجام داده اید گفت: چندسال است که بازار نمی روم من افتاده ام و پیش دخترم زندگی می کنم وقتی از او سوال شد در مورد ادعای پسرت م. ب. مبنی بر عدم توانایی اش در اداره امور اموال توضیح دهد گفت: من محجور نیستم دارای عقل کامل هستم فقط از نظر جسمی افتاده ام و از آیات قرأن حمد و سوره را کامل خواند و وکیل او توضیح داد پاسخ او به لایحه وکیل تجدیدنظر خوانده بشرح مندرج در لایحه تجدیدنظر خواهی است او افزود استشهادیه تهیه شده ضمیمه لایحه وکیل تجدیدنظر خوانده در محل غیر از محل سکونت موکل تهیه شده در صورت لزوم از مسجلین استشهادیه مزبور در دادگاه تحقیق شود چیزی راجع به محجور بودن اعلام نکرده اند آنچه در لایحه اعلام شده این مسائل بلحاظ مسائل اقتصادی مطرح گردیده ممکنست از جانب تجدیدنظر خوانده قابل ترتیب اثر باشد نه از ناحیه موکل . و موکل او منزلی دارد که سالها در تصرف تجدیدنظر خوانده می باشد وقتی موکل سند مالکیت اش را خواست مختل المشاعر معرفی می گردد موکل از نظر عقل و اراده هیچگونه کسری ندارد از نظر جسمانی بیمار است نه عقلانی . تجدیدنظر خوانده که چشم داشت مالی دارد موکل را مختل المشاعر معرفی میکند ضمن در خواست دادگاه به مدافعات قبلی تقاضای نقض دادنامه معترض عنه را نمود . دخترش خانم م. ب. گفت پدرم از سلامت روح و روان برخوردار است فقط بیمار جسمی است و افرادی که با ما مراوده دارند می بینند و با هم به مهمانی می رویم همسایه ها هم از سلامت روحی و روانی ایشان مطلع می باشد تقاضای تحقیق محلی دارمهرچند وقت پدرم را به نزد پزشک می بریم و آزمایش می گیریم حاضرم از پزشک مربوطه گواهی دریافت نمایم . دادگاه در این مرحله قرار استماع گواهی گواهان بشرح مرقوم صادر کرد گواهی های صادره توسط ۴ نفر پزشک مبنی بر تحت درمان یا کنترل بودن بیماری های آقای ر. ب. و عدم مشاهده هیچگونه حرکات غیر عادی یا اختلال رفتاری و قوای فکری و مغزی و ... پیوست پرونده شده است و استشهادیه ای که توسط دختر ایشان تهیه و توسط عده ای امضاء و تسجیل شده است مبنی بر عدم محجور بودن و ...نامبرده نیز ضمیمه پرونده شده است ( اوراق ۱۸۹ لغایت ۱۹۳) مدارک مزبور به ضمیمه لایحه آقای الف.ز. بوکالت از نامبرده ارائه شده وکیل او در لایحه مذکور اعلام کرد افرادی حاضر به ادای شهادت یا اتیان سوگند جهت تایید سلامت روحی و روانی موکل هستند ... در جلسه مقرر رسیدگی ۱۳۹۲/۸/۴ که با حضور طرفین و وکلای آنان تشکیل شد از گواهان مورد تعرفه طرفین استماع شهادت شد اظهارات گواهان مورد تعرفه تجدیدنظر خواه ۱- آقای سید الف. ط. فرزند سید ح. متولد ۱۳۳۶ که خود را خواهر زاده آقای ر. ب. معرفی کرد اجمالا حاکی از سلامت تجدیدنظر خواه است او افزود در جریان موضوعات معاملات نیست ۲= آقای ج. س. فرزند ح. متولد ۱۳۴۲ حاکی از بیماری نامبرده ولی عدم محجوریت ایشان و تشخیص خیر و شر و نفع ضرر می باشد او گفت شوهر خواهر زاده مشارالیه است ۳= آقای ق. ت. فرزند ش.متولد ۱۳۱۵که خود را برادر زاده آقای ر. ب. معرفی کرد حاکیست عمویش از نظر فیزیکی مشکل دارد ولی از نظر عقلانی متوجه می شود و آدم عاقلی است و حافظه اش خوب کار می کند اما ثقل سامعه دارد و نفع وضرر خود و خیر و شر را تشخیص می دهد و ۴= آقای ح. ف. فرزند غ. متولد ۱۳۱۶ شغل کشاورز و مداح گفت بنا به دعوت خانم م. ب. سالی یکبار برای مداحی می رود آقای ر. ب. را آنجا ملاقات کند و مشارالیها گله کرده بود که برادرش می گوید پدر او محجور است ولی نامبرده توانست حمدو سوره را بخواند و او دید نامبرده عاقل است اما گواهان مورد تعرف تجدیدنظر خوانده ۱= آقای الف. ق. فرزند ع. متولد ۱۳۴۲ که خود را شوهر خواهر خانم م. ب. معرفی کرد و گفت از اسال ۱۳۶۳ تا سال ۱۳۸۸ با خانواده آقای ر. ب. که در منزل خویش با پسرش م. زندگی می کرد رابطه و رفت آمد داشت و از نظررفتاری و بر خورد مشکل ندید اواخر جسته و گریخته ازپسر او و.همسایگان شنیده در راه بعلت حواس مشکلاتی دارد که بنظر او بلحاظ اقتضای سن نامبرده است وقتی در سال ۱۳۸۸ بدون هیچگونه اختلافی به منزل دخترش منتقل شد از آنجا اختلافات شروع و به دادگاه کشیده شد او بعید می داند نامبرده بتواند امور مالی را مدیریت کند... و ۲- آقای م. ط. فرزند م. متولد ۱۳۱۸ شهادت داد حدود۷ یا ۸ سال قبل نامبرده برای نماز جماعت به مسجد می آمد و بعدا حواس پرتی پیدا کرد که بعلتکهولت سن است یک روز می خواست زنگ منزل همسایه را بزند گفت چه کار می کنی گفت منزل خودش است او دست نامبرده را گرفت و به منزل وی برد ... و ۳- آقای م. ت. فرزند ش.متولد ۱۳۲۶ دیگر برادر زاده نامبرده شهادت داد قبل از سال ۱۳۸۷ عموی او به مغازه پسر او می آمد می نشست بعد از سال ۱۳۸۹ بلحاظ مسأله ایکه پیش آمد دیگر نیامد و گاهی در صف شیر حالش بهم می خورد شنیده یک بار عموی او ساعت ۲ بعد از نصف شب زیرعلم نشسته بود و دچار فراموشی می شود و تا سال ۱۳۸۸ یا ۱۳۸۹ خرید می کرد ... و ۴- دیگر برادر زاده اش بنام آقای الف. ت. متولد ۱۳۴۷ اظهاراتی تقریبا مشابه به گواه قبلی دالبر حواس پرتیعموی خویش و عدم قدرت او به انجام معاملات بیان نمود . سپس وکیل تجدیدنظر خواه پس از استماع شهادت شهود گفت تقاضا دارد موکل برای مشخص شدن وضعیت اش به پزشکی قانونی معرفی گردد. طی نامه شماره ۱۰۷۴- ۹۲ مورخ ۱۳۹۲/۸/۸ نامبرده جهت انجام آزمایشات لازم و قدرت یا عدم قدرت اداره امور خود و محجور بودن یا عدم محجوریت به پزشکی قانونی معرفی شد. اما وکیل او ضمن ارائه لوایحی با پیوست کردن گواهی های پزشک معالج و اعلام بستری شدن نامبرده افزود تا کنون موفق به معرفی ایشان به پزشکی قانونی نشد و مشارالیه در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۲۶ بعلت بیماری های دستگاه تنفسی فوت شد بعد ازصدور قرار توقف دادرسی و متعاقب آن با ارائه گواهی حصر وراثت مشارالیه و دعوت از وراث او که شاملیک پسر بنام م. ب. و یک دختر بنام م. ب. می باشند و با به جریان افتادن ادامه دادرسی و دعوت از طرفین جلسه مقرر رسیدگی ۱۳۹۳/۹/۲۳ بعلت عدم عودت اخطاریه ارسالی برای خانم م. ب. و عدم حضور مشارالیها برای مورخه ۱۳۹۳/۱۰/۲۷ تجدیدگردید لایحه تقدیمی آقای م. الف. بوکالتاز تجدیدنظرخوانده (آقای م. ب. ) برای جلسه ۱۳۹۳/۹/۲۳ که با اعلام تساقط شهادت شهود بعلتتعارض اظهارات شهود وفاقد دلیل دانستن تجدیدنظر خواهیبعمل آمده تقاضای رد تجدیدنظر خواهی ها را نمود ضمیمه پرونده می باشد آقای ع. الف.ز. بوکالت از خانم م. ب. وکالتنامه ارائه و وارد جریان دادرسی گردید و با ارائه لایحه ای مدافعات قبلی اش مبنی بر سلامت پدر موکله اش را در زمان حیات و عدم مشاهده آثار حجر در مرحله تحقیق از آن مرحوم در زمان حیات او دردادگاه تکرار وتقاضای نقض دادنامه معترض عنهرا نمود .در جلسهمقرر رسیدگی ۱۳۹۳/۱۰/۲۷ که با حضور طرفین و وکلای آنان تشکیل شد ابتدا خانم م. ب. ضمن اعلاممحجور نبودن پدرش و کهولت سن و پاسخ درست به سئوالات پزشکی قانونی و عدم تمایل پدر او برای مراجعه بعدی به پزشکی قانونی در حضور برادر او و ارائه مدرک پزشکی مورد نظر خویش و ضمیمه شدن آن مدارک در پروند امر علت اختلاف و اعلام محجور بودن پدر خویش توسط برادر خود را عدم تمایل برادر خود برای استرداد سند منزل پدرشان دانسته و مطالب را بشرح لوایح متعدد و صورتجلسات تنظیمی در مراحل بدوی و تجدیدنظر بیان و افزود آقای الف.ز. را بوکالت خود انتخاب کرد ولی آقای وکیل تجدیدنظر خوانده مدارک پزشکی مورد استناد تجدیدنظر خواه موصوف را توسط پزشکان غیر مرتبط مانند رادیولوژی و شیمی درمانی و فاقد صلاحیت اظهار نظر در خصوص مورد و عدم مصاحبه فنی با آن مرحوم و فاقد قابلیت اعتنا اعلام و امتناع تجدیدنظر خواه را با وجود چندین مرتبه اخطاریه دادسرا و دادگاه بدوی ودادگاه تجدیدنظر از معرفی پدرش به پزشکی قانونی کتمان حقیقت محجوریت دانسته و با بلا دلیل اعلام کردن تجدیدنظر خواهی ها تقاضای تایید دادنامه بدوی را کرد. ولی وکیل تجدیدنظر خواه با اعلام اینکه رای بدوی بدون اخذ نظریهپزشک قانونی صادرشده افزودپدر موکلهاو چندبار به پزشکی قانونی مراجعه داشته ولی بعلت کهولت سن و ناشنوایی تکرار مراجعات اش به پزشکی قانونی بمنظور رسیدگی بعنوان حجر او را عذاب میداده و زیاد راغب به این نبوده است و باعث زحمت ایشان بود وقتی محجور نبوده سوء استفاده از ایشان منتفی بوده است و پدر موکله او تصمیم گرفته بود در مورد اموال خویش بهر نحو صلاح میداند اقدام نماید و همچنیناعلام سلامت مشارالیه توسط شهود در جلسه گذشته این دادگاه حاکی از آنستکه اعمال و اقوال ایشان ارادی بوده و خیر و صلاح خود را تشخیص میداد. و ریاست این دادگاه نیز با نامبرده مصاحبه نمودند و اصل نیز بر سلامت افراد است نه محجور بودن او در ادامه مدافعاتش با اعلام مدلل ندانستن ادعای حجر پدر موکله اش و اینکه لازمه محجور بودن تاریخ شروع حجر است بلحاظ فوت نامبرده تشخیص این امر را میسر ندانسته تقاضای نقض رای معترض عنه و صدور حکم بر بطلان دعوی اولیه خواهان را کرد. در پایان جلسه طرفین جهت سازش برای مدت یکهفته استمهال نمودند و بعد از ارائه لایحه دفاعیه خانم م. ب. که تکرار مطالب معنونه قبلی است دادگاه با اعلام ختم رسیدگی بموجب دادنامه شماره ۱۷۰- ۹۴ مورخ ۱۳۹۴/۲/۶ با صحیح دانستن رای معترض عنه و مدلل ندانستن تجدیدنظر خواهی های بعمل آمده که موجب نقض رای یاد شده گردد با رد اعتراضات تجدیدنظر خواهان موصوف دادنامه تجدیدنظر خواسته را تایید و رای صادره را ظرف مهلت مقرر قانونی قابل فرجام خواهی اعلام نمود.چهارم = رای اخیرالذکر در تاریخ ۱۳۹۴/۲/۱۳ به آقای ع. الف.ز. ابلاغ و مشارالیه بوکالت از خانم م. ب. در تاریخ ۱۳۹۴/۳/۳ فرجام خواهی نمود و پس از به ثبت رسیدن لایحه دفاعیه آقای م. الف. بوکالت از آقای م. ب. (فرجام خوانده) پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و به کلاسه بالا ثبت و به شعبه هشتم ارجاع شده است لوایح طرفین هنگام شور توسط اعضای هیئت شعبه نیز قرائت می گردد.هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای سیروس کیقبادی عضو ممیز و اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رای می دهد: