رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره جایگاه نظریه کارشناس در رفع حجر
شماره دادنامه | ۹۴۰۹۹۷۰۹۰۸۲۰۰۲۰۳ |
---|---|
تاریخ دادنامه | ۱۳۹۴/۰۹/۱۸ |
نوع رأی | رأی شعبه |
نوع مرجع | شعبه دیوان عالی کشور |
شعبه | شعبه ۲۲ دیوانعالی کشور |
گروه رأی | رای حقوقی |
موضوع | جایگاه نظریه کارشناس در رفع حجر |
قاضی | سعید جنتی احمدحضرتی |
رای شعبه حقوقی دیوان عالی کشور درباره جایگاه نظریه کارشناس در رفع حجر: با توجه به این که احراز حجر مستلزم کسب نظر خبره و کارشناس است، به طریق اولی رسیدگی به درخواست رفع حجر، ملازمه با جلب نظر خبره (پزشک و متخصصین مربوطه) دارد.
رأی خلاصه جریان پرونده
بدین شرح میباشد که : ۱- دادیار شعبه ۷ سرپرستی دادسرای عمومی و انقلاب تهران طی نامه مورخ ۸۲/۵/۱۶ بعنوان دادگاه عمومی تهران ، پرونده کلاسه ۳۸۸۱/۷/۸۲ مطروحه در آن شعبه را بانضمام نامه مورخ ۸۲/۵/۵ معاون امور پزشکی و آزمایشگاهی پزشکی قانونی تهران بعنوان اداره امور سرپرستی تهران مبنی بر اینکه در تاریخ ۸۲/۵/۱ از آقای ی. ب.ن. در بیمارستان ۵۰۶ ارتش معاینه بعمل آمده و سوابقی از ابتلاء به جنون حداقل از سال ۱۳۷۹ دارد که نیاز به درمان روانپزشکی دارد و قادر به اداره امور خود نیست ، بدادگاه عمومی تهران در خصوص صدور حکم حجر نامبرده ، ارسال میدارد .درخواست مذکور جهت رسیدگی بشعبه ۴۵ دادگاه عمومی تهران ارجاع شده و شعبه مزبور با تعین وقت ، مبادرت به دعوت نماینده سرپرستی و محجور در معیت یکی از بستگان خود برای رسیدگی مینماید .شعبه ۴۵ دادگاه عمومی تهران بموجب دادنامه غیابی شماره ۱۳۰۳-۸۲/۱۲/۱۰ در خصوص درخواست شعبه هفتم اداره سرپرستی دادسرای تهران بشماره ۳۸۸۱/۷/۸۲-۸۲/۵/۱۶ مبنی بر صدور حکم حجر آقای ی. ب.ن. ، با توجه به محتویات پرونده از جمله گواهی پزشکی قانونی به شماره ... -۸۲/۵/۶ مندرج در پرونده که اجمالا جنون از سال ۱۳۷۹ نامبرده را اعلام نموده است و دیگر شواهد و قرائن موجود در حال حاضر حجر وی بسبب جنون محرز بوده و باستناد بند ۳ ماده ۱۲۰۷ و مواد ۱۲۱۰ و ۱۲۱۱ قانون مدنی و ماده 57 قانون امور حسبی حکم حجر وی را صادر نموده و ابتدای تاریخ حجر محجور از تاریخ ۱۳۷۹/۵/۱۱ اعلام میگردد .دادنامه مذکور مورد واخواهی آقای ی. ب.ن. قرار گرفته و شعبه ۴۵ دادگاه عمومی تهران طرفین را جهت رسیدگی دعوت نموده و در تاریخ ۹۰/۵/۱۰ جلسه دادرسی شعبه مذکور با حضور آقای ی. ب.ن. تشکیل شده و مشارالیه خواسته خود را بشرح دادخواست و لوایح تقدیمی اعلام داشته و بپرونده کلاسه ۳۸۸۱/۷/۸۲ استناد میجوید .دادگاه در جلسه مذکور پرونده موضوع دادنامه مورد واخواهی و نیز پرونده کلاسه ۳۸۸۱/۷/۸۲ سرپرستی را مورد مطالبه قرار میدهد .بدلالت صورتجلسه مورخ ۹۰/۹/۲۹ تنظیمی از ناحیه شعبه ۴۵ دادگاه عمومی تهران ، پرونده موضوع صدور دادنامه غیابی آن شعبه و نیز پرونده کلاسه ۳۸۸۱/۷/۸۲ متشکله در اداره سرپرستی تهران مورد ملاحظه و مطالعه شعبه مذکور قرارگرفته و لکن محتویات پرونده اداره سرپرستی در صورتمجلس دادگاه منعکس نمیشود و دادگاه اقدام بصدور رأی مینماید .بموجب دادنامه شماره ۹۹۴-۹۰/۹/۲۹ صادره از شعبه ۴۵ دادگاه عمومی تهران ، در خصوص دادخواست آقای ی. ب.ن. بطرفیت شعبه هفتم اداره سرپرستی دادسرای ناحیه ۲۵ تهران و همای ب.ن. بخواسته واخواهی نسبت بدادنامه ۱۳۰۳-۸۲/۱۲/۱۰ ، با توجه بمحتویات پرونده و پرونده کلاسه ۱۰۱۱/۴۵/۸۲ و پرونده سرپرستی ۳۸۸۱/۷/۸۲ شعبه هفتم ناحیه ۲۵ تهران باستناد نظریه پزشکی قانونی ۱۰/۵/۲۵۰۴۹ مورخ ۸۲/۵ که ابتلاء آقای ی. ب.ن. به جنون و قادر به اداره امور خود نبودن نامبرده را تأیید نموده بود تقاضای صدور حکم حجر را نموده و دادگاه نیز طی دادنامه ۱۳۰۳-۸۲/۱۲/۱۰ حکم حجر مشارالیه را صادر و رأی دادگاه غیابی اعلام گردیده است و پس از ابلاغ قانونی در نهایت در مورخ ۸۳/۳/۱۰ دادگاه قطعیت حکم را اعلام مینماید و اداره سرپرستی در ۸۵/۱۰/۴ پدر نامبرده را برای تصدی سمت قیم بدادگاه خانواده پیشنهاد میدهد و طی دادنامه ۲۶۶۶-۸۵/۱۰/۴ شعبه ۲۴۷ خانواده آقای الف. ب.ن. (پدر وی) را بسمت قیم منصوب مینماید . برابر صفحه ۶۷ پرونده سرپرستی در مورخ ۸۷/۴/۵ آقای ی. ب.ن. تقاضای رفع حجر خود را بدادیاری شعبه هفتم میدهد و کمیسیون پزشکی قانونی سه نفره طی نظریه ۱/۳۳/۸۴۸/۸۷-۸۷/۵/۸ نیاز به درمان مستمر به روانپزشکی و قادر نبودن وی نسبت به اداره امور مالی خود را اعلام مینماید و در ادامه با مکاتبات و اعتراضات مکرر نامبرده ، پزشکی قانونی در آخرین نظریه خود به شماره ... -۸۹/۱۲/۷ نیز اعلام نموده نامبرده مبتلا به جنون ادواری است و توانائی اداره امور مالی خود را ندارند و با عنایت به مراتب نظر باینکه دادنامه واخواسته مطابق تبصره یک ماده ۳۰۶ قانون آئین دادرسی مدنی صادر شده است ، بدوا در خصوص خوانده ردیف دوم (همای ب.ن. ) باستناد ماده ۸۹ ناظر به بند چهارم ماده ۸۴ قانون آئین دادرسی مدنی قرار رد دعوی صادر شده و سپس دعوی واخواهی مردود اعلام میگردد .دادنامه فوق الذکر مورد تجدیدنظر خواهی آقای ی. ب.ن. واقع شده و شعبه ۴۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران طی دادنامه شماره ۹۱۰۹۹۷۰۲۲۴۴۰۰۴۹۰-۹۱/۴/۲۵ خلاصتا بلحاظ اینکه دادنامه تجدیدنظر خواسته وفق مقررات و بر اساس محتویات پرونده صادر شده و از ناحیه تجدیدنظر خواه علل و جهات موجهی که موجبات نقض و ازهم گسیختن دادنامه تجدیدنظر خواسته را فراهم نماید ابراز و اقامه نشده و کمیسیون پزشکی قانونی در نظریه ... -۸۹/۱۲/۷ صراحتا تصریح داشته نامبرده مبتلا به جنون ادواری است و توانائی اداره امور مالی خود را ندارد ; بر این اساس با رد تجدیدنظر خواهی معموله مبادرت بتایید دادنامه تجدیدنظر خواسته مینماید .و پرونده مربوط بصدور حکم محجور یاد شده ، انعکاس بیشتری ندارد و ضمیمه میباشد .۲- بموجب پرونده دیگری که ضمیمه میباشد ، دادیار محترم شعبه ۷ ناحیه ۲۵ دادسرای عمومی و انقلاب تهران در تاریخ ۹۳/۴/۲۳ بعنوان شعبه ۴۵ دادگاه عمومی و انقلاب تهران تقاضای صدور حکم رفع حجر آقای ی. ب.ن. (محجور) را نموده و اعلام میدارد که : ( بدینوسیله در خصوص پرونده کلاسه فوق (۹۲۰۰۱۶/۷) راجع به محجور ی. ب.ن. فرزند الف. که بموجب دادنامه شماره ۱۳۰۳-۸۲/۱۲/۱۰ صادره از آن شعبه حکم حجر نامبرده بصورت غیابی (بدون حضور بیمار) صادر و قطعیت یافته با توجه به موارد ذیل این شعبه درخواست صدور حکم رفع حجر نامبرده را دارد : ۱- با نظر بمذاکرات بعمل آمده و حضور بیمار در شعبه هفتم دادیاری به کرات و سئوالاتی که از نامبرده شده که حاکی از توانائی نامبرده در اداره امور مالی خود مینماید و همچنین ریاست محترم دادسرای سرپرستی سرکار خانم خ. طی صورتجلسه مورخ ۹۳/۳/۵ که مذاکراتی با نامبرده داشته اند توانائی اداره اموال وی بر بنده بعنوان دادیار شعبه محرز گردید ، گرچه ارجاع نامبرده به کمیسیون های پزشکی در سالهای گذشته و اختلاف نظر پزشکان پزشکی قانونی حکایت از این موضوع ندارد (اظهارنظر راجع به سلامت وی نمی نماید) لیکن با نظر به استعلامات بعمل آمده از محل کار نامبرده که وی بمدت چندین سال است که در هیأت ی. (موسسه خیریه) مشغول تدریس قرآن کریم میباشد و از مدرسان آن هیأت میباشد که گواهی و اوراق ضم و پیوست میباشد حال آنکه چگونه کسیکه محجور است و توان اداره امور مالی خود را ندارد بمدت طولانی میتواند در موسسه ای مشغول بکار باشد و حقوق دریافت نماید همچنین نامبرده در رشته فلسفه تحصیل نموده است و معمولا بیانات کسانیکه فلسفه تحصیل نموده اند شاید برای همگان ملموس و قابل هضم نباشد همینکه نامبرده احساسات و اعتقادات عمیق مذهبی دارد که طرز بیان وی به گونه ای است که شاید برای پزشکان محترم در پزشکی قانونی قابل هضم نباشد لذا به رشته تحصیلی نامبرده نیز در بیان این گونه مطالب بایستی توجه داشت دلیل دیگر گواهی پزشک نامبرده جناب آقای دکتر ص. که از پزشکان بنام و مجرب پزشکی قانونی است که راجع به حجر وی و عدم توانائی وی ، در اداره امور مالی اش اختلاف سلیقه با همکاران خود دارد که میتوان به نامه مورخ ۹۲/۵/۵ و ۸۹/۸/۲۲ نامبرده اشاره نمود که حاکی از عدم اختلال روانی نامبرده دارد و اذعان نموده اند که ویژگی شخصیتی مناسب با حرفه موردنظر در وی مشهود است . در خصوص گزارش مددکاری با توجه به تحقیقات بعمل آمده حاکی از اختلافات و منازعه ای است که بین محجور و خانواده وی وجود دارد که این اختلاف و منازعه در بیشتر افراد سالم هم شاید به چشم بخورد و نمیتواند متضمن عدم توانائی وی در اداره امور مالی اش باشد و لذا با نظر بموارد فوق و مذاکره با نامبرده که همگی اوراق پیوست سابقه میباشد احراز سلامت وی و توانائی وی در اداره امور مالی خویش به شعبه ۷ دادیاری مسلم میباشد لهذا از دادگاه محترم وفق مقررات قانونی با استناد بماده ۱۲۵۴ و ۱۲۵۵ قانون مدنی درخواست صدور حکم برفع حجر نامبرده مینماید .) . درخواست مذکور طی نامه مورخ ۹۳/۴/۳۰ بانضمام بدل پرونده (فتوکپی اوراق ) پرونده کلاسه ۹۲۰۰۱۶/۷ مربوط به محجور به دادگاه ارسال میگردد و بدل پرونده مذکور شامل : ۱- گزارش مورخ ۹۳/۴/۲۵ مددکار اجتماعی بعنوان مسئول مددکاری ناحیه ۲۵ دادسرای عمومی و انقلاب تهران راجع به وضعیت روحی و رفتاری اعضاء خانواده محجور و نحوه زندگی آنان و اظهارات محجور نزد مددکار . ۲- صورتجلسه مورخ ۹۳/۳/۲۵ تنظیمی از جانب سرپرست ناحیه ۲۵ دادسرای عمومی و انقلاب تهران (سرپرستی) در مقام تحقیق از محجور در ۵ برگ (که فتوکپی مذکور در برخی موارد ناخوانا و یا لایقرأ است .) که در پایان تحقیقات از دادیار شعبه ۷ دادیار سرپرستی دادسرای عمومی و انقلاب تهران درخواست گردیده که اقدام به تقاضای رفع حجر محجور از دادگاه نماید .۳- گواهی مورخ ۸۹/۸/۲۲ موسسه خیریه ی. در خصوص وضعیت روحی و روانی آقای ی. ب.ن. . ۴- گواهی مورخ ۹۲/۵/۵ دکتر سید م. ص. متخصص اعصاب و روان راجع به وضعیت روحی و روانی محجور . ۵- قیم نامه مورخ ۸۵/۱۰/۴ صادره از ناحیه اداره سرپرستی دادسرای عمومی و انقلاب تهران مبنی بر نصب آقای الف. ب.ن. بعنوان قیم ی. ب.ن. .۶- دادنامه شماره ۱۳۰۳-۸۲/۱۲/۱۰ صادره از شعبه ۴۵ دادگاه عمومی تهران مبنی بر اعلام حجر ی. ب.ن. و تعدادی اوراق دیگر میباشند .درخواست مذکور دادیاری شعبه ۷ دایره سرپرستی دادسرای عمومی و انقلاب تهران در تاریخ ۹۳/۴/۳۱ جهت رسیدگی به شعبه ۴۵ دادگاه عمومی تهران ارجاع شده و پس از رفع نقص از پرونده ، طرفین حسب دستور دادگاه ، دعوت برسیدگی میگردند.در تاریخ ۹۳/۶/۳۱ جلسه دادرسی شعبه ۴۵ دادگاه عمومی تهران با حضور نماینده اداره سرپرستی و شخص محجور ( ی. ب.ن. ) تشکیل شده و دادگاه از محجور یاد شده سئوالاتی در مورد نشانی محل سکونت و چگونگی زندگی و اوراق هویتی و شغل و میزان حقوق و میزان تحصیلات و مسائل دیگری که در صورتمجلس مذکور انعکاس دارد بعمل آورده و مشارالیه نیز پاسخ هائی را که در صورتجلسه دادگاه درج گردیده است بیان میدارد .دادگاه در جلسه فوق پرونده های کلاسه ۹۲۰۰۱۶/۷ و ۱۰۱۱/۴۵/۸۲ را از شعبه ۷ دادیاری مورد مطالبه قرار میدهد .در تاریخ ۹۳/۱۰/۱۶ پرونده کلاسه ۹۲۰۰۱۶/۷ اداره سرپرستی دادسرای عمومی تهران مورد ملاحظه شعبه ۴۵ دادگاه عمومی تهران قرار گرفته و محتویات آن در صورتمجالس تنظیمی دادگاه منعکس میگردد که اجمالا مشعر بر درخواست آقای الف. ب.ن. ( پدر محجور ) مبنی بر صدور حکم حجر فرزند خویش و صدور دادنامه شماره ۱۳۰۳-۸۲/۱۲/۱۰ از ناحیه شعبه مذکور بر اعلام حجر ی. ب.ن. و منصوب شدن پدر محجور بعنوان قیم فرزند خویش و متعاقبا اعتراض محجور بر دادنامه فوق و رفع حجر خویش و رسیدگی دادگاه باعتراض مزبور و کسب نظریات پزشکی قانونی مبنی بر عدم توانائی محجور به اداره امور مالی خود و رد اعتراض و واخواهی محجور از رأی شماره ۱۳۰۳-۸۲/۱۲/۱۰ و تأیید دادنامه صادره از طریق شعبه ۴۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ، میباشد و از نظریات پزشکی و کمیسیونهای پزشکی و اوراق دیگری از پرونده سرپرستی ، فتوکپی تهیه شده و در پرونده ضبط میگردد .بالاخره شعبه ۴۵ دادگاه عمومی حقوقی تهران بموجب دادنامه شماره ۹۳۰۹۹۷۰۲۲۹۶۰۱۳۱۵-۹۳/۱۰/۱۶ در خصوص درخواست شعبه ۷ دادیاری دادسرای ناحیه ۲۵ تهران بشماره ۹۲۰۰۱۶-۹۳/۴/۲۳ مبنی بر صدور حکم رفع حجر آقای ی. ب.ن. ، با توجه بمحتویات پرونده و همچنین پرونده سرپرستی شماره ۹۲۰۰۱۶/۷ و پرونده کلاسه ۳۶/۴۵/۹۰ موضوع واخواهی از حکم حجر و پرونده ۱۰۱۱/۴۵/۸۲ و اظهارات خوانده در صورتجلسه دادگاه ، نظر باینکه پزشکی قانونی در نظریات متعدد خود بشماره ... مورخ ۸۹/۱۲/۷ و ۹۲/۱۲/۱۴ تماما عدم بهبودی بیماری روانی خوانده را تایید و تسریع نموده اند : توانائی تصمیم در امور مهم و مالی خود را ندارد و نتیجه تحقیقات بعمل آمده از جمله گزارشی که مادر محجور از وضعیت فرزندش بشرح پرونده ۳۶/۴۵/۹۰ به تفسیر وضعیت روحی فرزندش را اعلام نموده است باستناد مواد ۱۲۰۷ و ۱۲۱۱ و ۱۲۱۳ قانون مدنی خواسته خواهان را غیروارد تشخیص و حکم به بطلان دعوی رفع حجر صادر مینماید .دادنامه مرقوم حسب گزارش مامور ابلاغ در ذیل اوراق ابلاغیه مربوط بدان در تاریخ ۹۳/۱۰/۲۳ به شعبه ۷ دادیاری ناحیه ۲۵ دادسرای عمومی و انقلاب تهران ابلاغ شده و همچنین در تاریخ فوق نیز به آقای ی. ب.ن. طبق ماده ۷۰ قانون آئین دادرسی مدنی ابلاغ میگردد و آقای ی. ب.ن. بموجب دادخواستی که در تاریخ ۹۳/۱۲/۲ در دفتر دادگاه صادر کننده رأی مذکور بثبت رسیده است مبادرت به فرجام خواهی از رأی مذکور مینماید و همچنین معاونت محترم دادسرای عمومی و انقلاب تهران و سرپرست ناحیه ۲۵ دادسرای مذکور طی نامه شماره ۹۰۰۱/۹۶۰/۲۲۵-۹۳/۱۲/۲ که در تاریخ ۹۳/۱۲/۲ در دفتر دادگاه فوق الذکر بثبت رسیده است اقدام به فرجام خواهی از رأی یاد شده نموده و در نامه مزبور توضیح داده میشود که نظر به ارسال اصل پرونده بدادگاه عالی انتظامی قضات و عدم عودت آن ، متعاقبا لوایح مربوطه ارسال خواهد گردید .دفتر شعبه ۴۵ دادگاه عمومی حقوقی تهران پس از انجام اقدامات قانونی پرونده را به دیوان عالی کشور ارسال داشته و رسیدگی بموضوع باین شعبه ارجاع میشود و این شعبه ( شعبه بیست و دوم دیوان عالی کشور ) نیز بموجب تصمیم شماره ۹۴۰۹۹۷۰۹۰۸۲۰۰۱۴۲-۹۴/۶/۳۰ بلحاظ اینکه علاوه بر فرجام خواهی معموله آقای ی. ب.ن. (محجور) از دادنامه شماره ۹۳۰۹۹۷۰۲۲۹۶۰۱۳۱۵-۹۳/۱۰/۱۶ صادره از شعبه ۴۵ دادگاه عمومی تهران ، بدلالت فتوکپی نامه شماره ۹۰۰۱/۹۶۰/۲۲۵-۹۳/۱۲/۲ اداره سرپرستی دادسرای عمومی و انقلاب تهران بعنوان شعبه ۴۵ دادگاه عمومی تهران که در پرونده امر مضبوط است ، اداره مذکور نیز مبادرت به فرجام خواهی از دادنامه صدرالاشعار نموده ولکن اصل نامه فوق الذکر ضمیمه پرونده نمیباشد و با التفات باینکه ملاحظه اصل نامه مذکور که در تاریخ ۹۳/۱۲/۲ در دفتر شعبه ۴۵ دادگاه عمومی تهران بثبت رسیده است و نیز لوایحی که در نامه مزبور تصریح بدانها گردیده است و سوابق آن و همچنین ملاحظه پرونده کلاسه ۹۲۰۰۱۶/۷ متشکله در شعبه ۷ دادیاری ناحیه ۲۵ دادسرای عمومی تهران (سرپرستی) از حیث احراز چگونگی امر ضرورت دارد و نظر باینکه فرجام خواهی معموله اداره سرپرستی با فرجام خواهی محجور ارتباط کامل داشته و مستلزم رفع نقائص یاد شده از پرونده میباشد لذا پرونده را جهت رفع نواقص مذکور به شعبه ۴۵ دادگاه عمومی تهران اعاده مینماید .دفتر شعبه ۴۵ دادگاه عمومی تهران پس از مطالبه پرونده کلاسه ۹۲۰۰۱۶/۷ مربوط به آقای ی. ب.ن. و ضمیمه نمودن آن بپرونده محاکماتی شعبه ۴۵ دادگاه عمومی تهران و همچنین ضمیمه نمودن اصل نامه مورخ ۹۳/۱۲/۲ اداره سرپرستی تهران بپرونده ، طی گزارش مورخ ۹۴/۷/۲۱ بعنوان شعبه ۴۵ دادگاه عمومی تهران اعلام میدارد که اصل نامه مورد نظر دیوان عالی کشور از بدل پرونده استخراج و ضمیمه پرونده اصلی گردیده و در خصوص دادخواست فرجام خواهی دادسرای ناحیه ۲۵ (سرپرستی) نیز همزمان با نامه مذکور که دادسرای ناحیه ۲۵ اعلام فرجام خواهی نموده ( ۹۳/۱۲/۲ ) آقای ی. ب.ن. نیز دادخواست فرجام خواهی تقدیم نموده که پس از ابلاغ به اداره سرپرستی ، اداره مزبور صرفا پاسخ فرجام خواهی تقدیم دادگاه نموده و علیرغم اینکه در نامه مورخ فوق اعلام نموده لوایح فرجام خواهی ارسال مینمایند صرفا بپاسخ دادخواست فرجام خواهی بسنده نموده و مدارک دیگری نیز ارائه ننموده است لذا پرونده را بنظر دادگاه رسانیده و ریاست محترم شعبه ۴۵ دادگاه عمومی تهران ، دستور ارسال پرونده را به دیوان عالی کشور صادر نموده و پرونده امر پس از وصول بدیوان عالی کشور ، بمنظور رسیدگی به این شعبه ارجاع میشود .۳- ماحصل پرونده کلاسه ۹۲۰۰۱۶/۷ مطروحه در شعبه ۷ دادیاری ناحیه ۲۵ دادسرای عمومی و انقلاب تهران ( اداره امور سرپرستی ) نیز که پس از رفع نقص تذکاری این شعبه ، ضمیمه گردیده و واصل شده است بدین شرح میباشد که آقای ب. ب.ن. بموجب درخواستی که در تاریخ ۸۲/۵/۴ تقدیم اداره امور سرپرستی دادسرای عمومی و انقلاب تهران نموده است ، ضمن توصیف وضع روانی و نحوه زندگی فرزند خویش بنام ی. ب.ن. ، مفادا تقاضای صدور حکم حجر ی. ب.ن. و نصب قیم برای وی مینماید .اداره امور سرپرستی دادسرای عمومی و انقلاب تهران نیز طی نامه مورخ ۸۲/۴/۲۲ مبادرت به معرفی آقای ی. ب.ن. جهت معاینه از حیث ابتلاء وی به جنون و اختلال حواس و تعین نوع بیماری وی و متصل بودن آن به صغر به اداره پزشکی قانونی مینماید .اداره پزشکی قانونی تهران طی نامه مورخ ۸۲/۵/۶ در پاسخ اداره سرپرستی اعلام میدارد که از آقای ی. ب.ن. در بیمارستان ۵۰۶ ارتش معاینه بعمل آمده و سوابقی از ابتلاء به جنون حداقل از سال ۱۳۷۹ داشته که نیاز به درمان روانپزشکی دارد و قادر به اداره امور خود نیست .پرونده امر بمنظور صدور حکم حجر از طریق دادیاری مذکور بدادگاه عمومی تهران ارسال شده و شعبه ۴۵ دادگاه عمومی تهران طی دادنامه غیابی شماره ۱۳۰۳-۸۲/۱۲/۱۰ مبادرت بصدور حکم حجر آقای ی. ب.ن. نموده و ابتدای تاریخ حجر را ۷۹/۵/۱۱ اعلام میدارد .متعاقبا بموجب دادنامه شماره ۲۶۶۶-۸۵/۱۰/۴ صادره از شعبه ۲۴۷ دادگاه خانواده تهران ، آقای الف. الف. نژاد بعنوان قیم فرزند خویش بنام ی. ب.ن. منصوب میگردد و سپس اداره سرپرستی دادسری عمومی و انقلاب تهران مبادرت بصدور قیم نامه بنام آقای الف. ب.ن. از حیث قیمومت ی. ب.ن. مینماید .در تاریخ ۸۷/۴/۵ آقای ی. ب.ن. درخواست رفع حجر خود را بجهت سلامت عقلی و جسمی خود مینماید و شعبه ۷ دادیاری ناحیه ۲۵ دادسرای عمومی و انقلاب تهران ، نامبرده را بمنظور معاینه و اعلام اینکه آیا قادر به اداره امور مالی خود میباشد یا خیر به پزشکی قانونی معرفی مینماید .اداره کل پزشکی قانونی استان تهران طی نامه مورخ ۸۷/۵/۱۹ بعنوان دادیاری شعبه ۷ ناحیه ۲۵ دادسرای عمومی و انقلاب تهران نظریه مورخ ۸۷/۵/۸ کمیسیون سه نفره متشکله در اداره پزشکی قانونی را مبنی بر اینکه از آقای ی. ب.ن. معاینه روانپزشکی بعمل آمده و مدارک موجود بررسی شده و بر این اساس نامبرده سوابقی از جنون ادواری دارد که در شرایط فعلی علائم تحت کنترل نسبی است لیکن بدلیل وجود آثار باقیمانده بصورت هذیان های بدبینی و اختلال عملکرد ، در شرایط فعلی قادر به اداره امور مالی و مهم زندگی خویش نیست وی نیازمند درمان مستمر روانپزشکی است . نامبرده همکاری مناسب در این جهت ندارد . ظاهرا دادیار شعبه ۷ اداره سرپرستی دادسرای تهران مرقوم میدارند که دفتر ، پرونده فعلا اقدامی ندارد . مجددا آقای ی. ب.ن. در تاریخ ۸۷/۸/۲۱ ، طی لایحه ای که تقدیم دادیاری مذکور نموده است مفادا نظریه کمیسیون پزشکی مذکور را مورد اعتراض قرار میدهد و دادیار شعبه ۷ اداره سرپرستی تهران ، نامبرده را جهت معاینه روانپزشکی با توجه به اعتراض مذکور به اداره پزشکی قانونی معرفی مینماید .همچنین مددکار اجتماعی نیز بر اساس درخواست دادیاری مذکور ، طی گزارش مورخ ۸۹/۹/۲۰ نتیجه اقدامات و نظر خود را در مورد روابط محجور با پدر و افراد خانواده خویش ، بدادیاری مذکور اعلام میدارد .مجددا اداره کل پزشکی قانونی استان تهران طی نامه مورخ ۸۹/۱۲/۷ بعنوان دادیاری شعبه ۷ دادسرای ناحیه ۲۵ تهران ، نظریه کمیسیون سه نفره متشکله در آن اداره را در مورد آقای ی. ب.ن. ارسال میدارد که حاکی از اینستکه نامبرده مبتلا به جنون ادواری است و توانائی اداره امور مالی خود را ندارد .نظریه فوق نیز مورد اعتراض آقای ی. ب.ن. قرار گرفته و مشارالیه جهت معاینه از طریق تشکیل کمیسیون پزشکی و اعلام نظر در مورد بهبودی وی بپزشکی قانونی معرفی میگردد .اداره کل امور کمیسیونهای پزشکی قانونی استان تهران در پاسخ درخواست دادیاری یاد شده طی نامه مورخ ۹۲/۸/۲۸ نظریه کمیسیون ۵ نفره متشکله در اداره مذکور را باین شرح اعلام میداردکه : ( نتیجه کمیسیون : در حال حاضر بهبودی کامل ندارد و علائم بیماری کماکان باقی است لذا قادر به اداره امور خود نیست لازم است تحت درمان روانپزشکی قرار داشته باشد .) .دادیار محترم شعبه ۷ ناحیه دادسرای عمومی و انقلاب تهران طی نامه مورخ ۸۲/۹/۱۱ بعنوان ریاست کمیسیون سازمان پزشکی قانونی تهران ، درخواست مینماید که : ( مقتضی است در خصوص گزارش کمیسیون شماره ۹۶۷/۹۲ ک م /۱/۳ مورخه ۹۲/۸/۲۸ با توجه به اظهارنظر کمیسیون در خصوص اینکه بیمار آقای ی. ب.ن. فرزند الف. در حال حاضر بهبودی ندارد ، مقتضی است نام و مشخصات متخصصینی که اظهارنظر نموده اند اعلام گردد ضمنا با توجه به اینکه در خصوص حجر و بیماری نامبرده توسط چندین پزشک حاذق دیگر ( دکتر م.ص. متخصص اعصاب و روان و دکتر ن.ف.) نیز اظهارنظر شده که حاکی از عدم وجود بیماری روانی و رفع حجر نامبرده میباشد با بررسی دقیق و جامع تر و با درج مشخصات متخصصینی که اظهارنظر مینمایند ( نام و نام خانوادگی و تخصص ) موضوع با قید فوریت در هیأت بالاتر پزشکی در خصوص بیماری وی و اینکه آیا توانائی اداره امور مالی خود را دارد یا خیر ؟ در صورتیکه توانائی اداره امور خود را ندارد تا چه مدت حتی المقدور اظهارنظر فرمائید ...) آقای ی. ب.ن. توسط دادیاری شعبه ۷ ناحیه ۲۵ دادسرای عمومی و انقلاب تهران طی نامه مورخ ۹۲/۱۱/۲۸ به آقای دکتر ص. جهت اظهارنظر در مورد توانائی وی در اداره امور مالی خود معرفی میگردد .اداره پزشکی قانونی منطقه مرکزی تهران حسب نامه مورخ ۹۲/۱۲/۱۴ در پاسخ نامه مذکور دادیاری یاد شده پس از معاینه از آقای ی. ب.ن. اعلام میدارد که : ( نامبرده دچار علائم خلفی بارز به گونه ای است که توانائی تصمیم گیری در امور مهم و مالی خود را ندارد . رفع حجر به صلاح وی نیست .) . آقای ی. ب.ن. (محجور) طی لایحه ای که در تاریخ ۹۳/۲/۶ تقدیم سرپرست ناحیه ۲۵ دادسرای عمومی و انقلاب تهران نموده است با ابراز نظریه آقای دکتر م. ص. در مورد بیماری وی و نیز نامه سرپرست موسسه خیریه هیئت ی. در مورد وی ، تقاضای اظهارنظر روانپزشکی را در مورد خویش مینماید .سرپرست محترم ناحیه ۲۵ دادسرای عمومی و انقلاب تهران در تاریخ ۹۳/۳/۳ بعنوان دادیار محترم شعبه ۷ دادسرای مذکور مرقوم میدارند که : ( با عنایت به لایحه تقدیمی محجور ی. ب.ن. و نیز مذاکرات شفاهی بعمل آمده با نامبرده و خصوصا جلسه اخیر ۹۳/۲/۲۸ که سئوالاتی در خصوص اموال و امور مالی ایشان بعمل آمد به نظر میرسد که جهت کشف حقیقت و وضعیت روحی و روانی نامبرده و قدرت یا عدم قدرت به اداره اموال محجور لازم است تحقیقات ذیل بعمل آید تا در صورت لزوم جهت تصمیم مقتضی پرونده به دادگاه ارسال شود : ۱- با تشکیل جلسه ای ریز اموال غیرمنقول و اموال منقول محجور را از خود وی پرسش نمائید . ۲- نحوه اداره اموال از گذشته تاکنون (منزل - حسابهای بانکی - حقوق ماهیانه) را پرسش نمائید . چنانچه خرید و فروش هائی داشته مشخص شود . ۳- در مورد صحت و سقم و تحلیل اطلاعات داده شده از افراد خانواده وی فرزندان کبیر و همسر نامبرده دعوت نمائید .۴- در مورد نحوه دخالت وی در امور مالی و یا سفاهت وی از محل زندگی تحقیق نمائید . نتیجه بنظر برسد .) . در تاریخ ۹۳/۳/۵ ریاست محترم اداره سرپرستی دادسرای عمومی و انقلاب تهران از آقای ی. ب.ن. تحقیقات و سئوالاتی در خصوص اموال غیرمنقول وی و نحوه تحصیل پول و تاریخ تحقق انقلاب فرهنگی و تاریخ رفتن وی به آمریکا و برگشت وی به ایران و نحوه تحصیل وجه مربوط به خریداری خانه و انتقال خانه وی بپدرش توسط پدر وی و محل زندگی کنونی نامبرده و نشانی آن و شغل و محل درآمد وی و نیز مطالب دیگری که در صورتمجلس فوق انعکاس دارد ، بعمل آورده و پاسخ های مشارالیه نیز در صورتمجلس تنظیمی درج میگردد .در تاریخ ۹۳/۳/۵ توسط ریاست اداره سرپرستی به دادیار شعبه ۷ اداره مذکور ، مرقوم میگردد که : نظر به تحقیقات بعمل آمده در پنج برگ پیوست و نیز نظرات احد از متخصصین مغز و اعصاب که از گروه پزشکان مجرب پزشکی قانونی میباشند و شرح گواهی های ۸۹/۸/۲۲ و ۹۲/۵/۵ و نیز گواهینامه صادره از طرف سرپرست موسسه خیریه هیئت ی. که آقای ی. ب.ن. در آنجا تدریس مینمایند و نیز موضوعیت نداشتن نظرات پزشکی قانونی ، پیشنهاد رفع حجر آقای ی. ب.ن. فرزند الف. به دادگاه داده شود . متعاقبا در تاریخ ۹۳/۳/۸ سرپرست ناحیه ۲۵ دادسرای عمومی و انقلاب تهران بعنوان دادیار شعبه ۷ دادسرای مذکور مرقوم میدارند که نظر بمراجعه آقای ی. ب.ن. و نیز تحقیقات بعمل آمده مراتب فوق شخصا توسط اینجانب ( بند یک و دو و چهار ) انجام شده ، موجبی برای بررسی مجدد نیست در برگه آتی دستور لازم داده میشود .دادیار شعبه ۷ ناحیه ۲۵ دادسرای مذکور طی نامه مورخ ۹۳/۳/۱۹ از اداره ثبت اسناد و املاک کل کشور درخواست اعلام اموال غیرمنقول ی. ب.ن. را نموده و همچنین از واحد مددکاری دادسرای مذکور درخواست مینماید که در خصوص خانواده محجور و وضعیت زندگی و نحوه نگهداری وی از همسایگان تحقیق بعمل آید و پدر محجور نیز جهت ادای توضیح بدادیاری دعوت گردد .پاسخ استعلام معموله از اداره ثبت در پرونده امر ملحوظ نگردید ولکن گزارش مورخ ۹۳/۴/۲۵ مددکاری اجتماعی ناحیه ۲۵ دادسرای عمومی و انقلاب تهران در پرونده مضبوط است که اجمالا مبنی بر اینستکه خانواده محجور دارای رفتارهای عادی و طبیعی نیستند و معاشرتی با همسایگان ندارند و اظهارات یکی از همسایگان در مورد خانواده محجور و نیز اظهارات محجور در مورد روابط خویش با خانواده اش در گزارش مذکور انعکاس دارد .و متعاقب اقدامات فوق دادیار شعبه ۷ ناحیه ۲۵ دادسرای تهران طی درخواست مورخ ۹۳/۴/۲۳ از شعبه ۴۵ دادگاه عمومی تهران بطور مشروح درخواست رفع حجر محجور را نموده است که چگونگی آن در فراز دوم این گزارش منعکس گردیده است .و مندرجات درخواست و دادخواست فرجام خواهی فرجام خواهان ( سرپرست ناحیه ۲۵ دادسرای عمومی و انقلاب تهران و آقای ی. ب.ن. ) بهنگام شور قرائت خواهند گردید . هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای جنتی عضوممیز و اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رأی میدهد.
رأی شعبه دیوان عالی کشور
فرجام خواهی سرپرستی ناحیه ۲۵ دادسرای عمومی و انقلاب تهران ( اداره سرپرستی ) و همچنین فرجام خواهی آقای ی. ب.ن. (محجور) از دادنامه شماره ۹۳۰۹۹۷۰۲۲۹۶۰۱۳۱۵-۹۳/۱۰/۱۶ صادره از شعبه ۴۵ دادگاه عمومی حقوقی تهران که متضمن رد درخواست شعبه ۷ دادیاری ناحیه ۲۵ دادسرای مذکور مشعر بر رفع حجر از محجور ( ی. ب.ن. ) بکیفیت منعکس در دادنامه فوق الاشعار و پرونده امر میباشد ، مآلا با توجیهات ذیل مقبول بنظر میرسد زیرا با توجه به تحقیقات معموله مورخ ۹۳/۳/۵ سرپرست محترم ناحیه ۲۵ دادسرای عمومی و انقلاب تهران ( اداره سرپرستی ) از آقای ی. ب.ن. ( محجور ) و اظهارنظر مقام یاد شده راجع به محجور فوق الذکر و مدارک ابرازی و موجود در پرونده و چگونگی نظریات پزشکی و کمیسیونهای پزشکی در مورد مشارالیه و لایحه فرجام خواهی اداره سرپرستی تهران و دادیار محترم شعبه ۷ ناحیه ۲۵ دادسرای یاد شده (سرپرستی) که در پرونده امر مضبوط میباشند و با التفات باینکه بر اساس مقررات ماده 14 قانون امور حسبی دادگاه واجد اختیار هر گونه اقدام و تحقیقی در امور حسبی که برای اثبات قضیه و کشف واقع لازم است ، میباشد و مستنبط از مادتین ۱۲۲۳ و ۱۲۵۵ قانون مدنی ، همانگونه که احراز حجر و جنون مستلزم کسب نظر خبره و کارشناس است بطریق اولی رسیدگی بدرخواست رفع حجر از مجنون و محجور و ازاله حجر و رفع آن ملازمه با جلب نظر خبره ( پزشک و متخصصین مربوطه ) خواهد داشت کما اینکه اقدام معموله در صدور حکم حجر محجور یاد شده بالحاظ مراتب فوق و مبتنی بر اظهارنظر پزشکان متخصص صورت پذیرفته است و با عنایت باینکه با وصف مراتب فوق و تهافت و تعارض نظر فیمابین اداره سرپرستی و دادگاه مذکور ، بگونه ای که در پرونده انعکاس دارد و ملحوظ داشتن طبع قضیه و درخواست عنوان شده دادسرا (اداره سرپرستی) و مجموع محتویات پرونده امر ، اقتضاء داشته است که دادگاه صادر کننده رأی معترض عنه ، اولا - با دعوت از محجور و قیم محجور و اداره سرپرستی و در نظر داشتن ادله استنادی اداره سرپرستی و نیز دلائل ابرازی محجور ، از آنان پیرامون صحت و سقم قضیه و درخواست معنونه و نحوه زندگی و ارتزاق محجور و ممر و منشأ درآمد مشارالیه و میزان آن و معیل یا مجرد بودن وی و نحوه زندگی با خانواده ( اعم از همسر و فرزندان در صورت معیل بودن و سایر افراد خانواده ) و میزان و نوع تحصیلات نامبرده و ملاحظه مدرک تحصیلی وی و اخذ فتوکپی خوانا و مصدق از آن و آنچه که واقعیت امر را روشن ساخته و یا بنظر دادگاه مؤثر باشد ، تحقیقات و توضیحات دقیق و جامع الاطراف معمول میشده و اخذ میگردیده و ثانیا - با توجه به مقررات مادتین ۱۴ و ۵۷ قانون امور حسبی و ماده ۱۹۹ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی ، از جهت احراز واقعیت قضیه ، قرار تحقیق محلی یا هر گونه تحقیق و بررسی دیگری که بنظر دادگاه در کشف حقیقت واجد تأثیر باشد ، صادر میگردیده و از مطلعین و همسایگان محجور پیرامون وضعیت رفتاری و اخلاقی محجور و نحوه زندگی و سکونت وی و جهاتی که در قسمت نخست (اولا) عنوان گردیده است تحقیقات جامع و مبسوط و رافع ابهام معمول میشده و ثالثا - بطرق مقتضی از مراجعی که محجور یاد شده در آنها اشتغال داشته و یا تدریس و فعالیت مینماید راجع به وضعیت روحی و روانی و رفتاری و شخصیتی و درآمد و کار و برخورد و معاشرت نامبرده با اشخاص مقابل خود در کار و فعالیت و تدریس ، تحقیقات یا استعلامات مقتضی بعمل میآمده و رابعا - پس از انجام تحقیقات و رسیدگیهای فوق و یا اقدامات موردنظر دادگاه ، از اوراق و صورتمجالس محصله و تنظیمی و دلائل ابرازی و نظریه ریاست محترم اداره سرپرستی ( سرپرست ناحیه ۲۵ دادسرای عمومی و انقلاب تهران ) و لوایح و درخواست تنظیمی دادیار محترم شعبه ۷ ناحیه ۲۵ دادسرای فوق ، فتوکپی خوانا و قابل رویت تهیه ( یا بهر نحوی که بنظر دادگاه مقدور بوده و بهتر باشد ) و به اداره پزشکی قانونی ارسال گردیده و آقای ی. ب.ن. ( محجور ) نیز بمرجع فوق معرفی گردد تا اداره مذکور با تشکیل کمیسیون ( بهر طریقی که از منظر دادگاه در ایضاح واقعیت مؤثر باشد ) و ملاحظه مدارک و اوراق ارسالی و انجام تحقیق از محجور و سوابق بیماری و پزشکی وی ، نظریه صریح و منجز و قاطع خود را در مورد بقاء حجر یا زوال و رفع حجر آقای ی. ب.ن. اعلام دارند و چنانچه رسیدگیهای فوق ، اقدامات و تحقیقات دیگری را نیز به تبع داشته و یا بنظر دادگاه ضرورت یابند نسبت به انجام آنها نیز اقدام و نهایتا بالحاظ نتایج حاصله از تحقیقات و رسیدگیهای معموله مبادرت بصدور رأی مقتضی میگردیده است و چون جهات و مراتب مرقوم در صدور دادنامه معترض عنه ملحوظ نظر واقع نگردیده و پرونده امر واجد نقص در رسیدگی و انجام تحقیقات میباشد علیهذا با قبول فرجام خواهی های معموله فرجام خواهان و مستندا به شق ۵ ماده ۳۷۱ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی و بند الف ماده ۴۰۱ قانون مرقوم ، ضمن نقض دادنامه فرجام خواسته موصوف ، رسیدگی مجدد به دادگاه صادر کننده آن ارجاع میشود.
شعبه ۲۲ دیوان عالی کشور- رئیس و عضومعاون
سعید جنتی - احمد حضرتی