رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره تقاضای قصاص از سوی قیم

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور شماره ۹۵۰۹۹۷۰۹۱۰۵۰۰۴۴۴
شماره دادنامه۹۵۰۹۹۷۰۹۱۰۵۰۰۴۴۴
تاریخ دادنامه۱۳۹۵/۰۷/۰۴
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعشعبه دیوان عالی کشور
شعبهانتقالی
گروه رأیرای کیفری
موضوعتقاضای قصاص از سوی قیم
قاضیعبدالحمیدمرتضوی بریجانی
حمید رضامحمد باقری
رضافرج الهی

رای شعبه کیفری دیوان عالی کشور درباره تقاضای قصاص از سوی قیم: در فرضی که اولیاء دم صغیر و فاقد ولی هستند، کسب تکلیف از دادستان در خصوص تقاضای قصاص ضروری بوده و تقاضای قصاص از سوی قیم قابل پذیرش نیست.

رأی خلاصه جریان پرونده

متهمان ۱- آقای ح. ه.به اتهام قتل عمدی مرحوم م. ق. ۲-خانم م. ی. به اتهام معاونت در قتل عمدی حسب شکایت اولیاء دم متوفی تحت تعقیب دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان کرج واقع شده اند .بدین توضیح که مأموران انتظامی در ساعت ۶:۴۵ روز ۹۲/۹/۶ از وجود جسدی در داخل صندوق عقب تاکسی در خیابان ... کرج اطلاع یافته اند و در محل حاضر شده جسد مرد حدود ۳۵ ساله را که روی سرش نایلون زرد کشیده شده و از دهان وی خون می آمد را مشاهده نموده اند (ص ۱) از اطرافیان تحقیق شده است که اظهار شده است : ساعت حدود ۶ صبح خواب بودیم صدای خیلی قوی شنیدم بیرون پنجره را ن. کردم دودی از ماشین را مشاهده و به آتش نشانی زنگ زدم که بعد متوجه شدیم که قتل صورت گرفته است .(ص ۷) بازپرس کشیک از صحنه بازدید نموده است و مشاهدات خود را منعکس نموده است .(ص ۱۳) خانم م. ی. بدوا اعلام شکایت نموده است مرحوم ق. همسرم بوده و بازنشسته سازمان آب منطقه ای در سال ۸۶ بازنشسته شده و حدود دو سال تاکسی خریده و مشغول کار بود . اولیاء دم متوفی را ق. الف. مادر ، ف. ۱۹ ساله دختر ، ف. ۱۳ ساله دختر و آ. ۵ ساله دختر معرفی کرده است .(ص۲۰) خانم ق. الف. و ف. ق. در مرجع انتظامی اعلام شکایت نموده اند .(ص ۵۶) گواهی انحصار وراثت ضمیمه شده است .(ص ۷۴) خانم م. ی. به قیومیت صغار ف. و آ. ق. تعیین شد است .(ص ۷۵) پس از مشاهده تصویر پیامک های رد و بدل شده ، از خانم س. ه. در خصوص شماره تلفن ... تحقیق شده است اظهار نموده است این شماره متعلق به پدرم ح. است و از زمانی که خریداری شده در دست من بود . م. ق. شوهر دختر عمه پدرم بودند و باهم رفت و آمد خانوادگی داریم .(ص ۱۱۱) خانم ق. الف. مادر مرحوم و خانم ف. ق. ۱۹ ساله دختر مرحوم و م. ی. همسر مرحوم در دادسرا اعلام شکایت و تقاضای قصاص نموده اند .(ص ۱۱۷) در تاریخ ۹۳/۱۲/۲ مأمورین جهت دستگیری متهمین ح. ه. و م. ی. رفته و گزارش نموده اند آقای ح. ه. در منزل بود و در بازرسی از منزل همسر مقتول خانم م. ی. با لباس منزل در حالی که پشت درب دستشویی مخفی شده بود دستگیر که وی با لباس خانه و البسه زیر وی داخل منزل رویت که حاکی از عزیمت همسر مقتول جهت ارتباط نامشروع با آقای ه. آنجا حضور داشتند .(ص ۱۳۳) از آقای ح. ه. در مرجع انتظامی اظهار نموده است : من می خواستم م. ی. را بگیرم بعد از فوت تماس تلفنی داشتم و قصد ازدواج داشتم . در قبال سوال مطروحه دایر بر اینکه چند بار رابطه جنسی برقرار کرده ای؟ پاسخ داده است یک بار .(ص ۱۳۵) خانم م. ی. در مرجع انتظامی اظهار داشته است : رفتم پیش وی گفتم تو این کار را کردی ( قتل همسرم ) گفت بله و تهدید می کرد می گفت اگر با من نباشی می دونم چه بلایی سر تو و دخترت بیاورم و من ترسیدم مدتی بعد رفت و آمدم شروع شد و بعد گفت با میله زدم سرش و توی ماشین انداختم و بردم . من همدست ح. نبودم .(ص ۱۴۰) متهم ح. ه. در دادسرا گفته است پس از قبل ( قتل ) رفتم به خواستگاری م. ولی راضی نشد تا این روز مأموران ما رو گرفتند.از قتل خبر ندارم .(ص ۱۴۳) خانم م. ی. در دادسرا گفته است رابطه نامشروع نداشتم به خانهاش رفتم تا کاری با ما نداشته باشد .(ص ۱۴۷) در ادامه پرینت پیامک های آنان اخذ شدهاست که در خصوص زمان و روشن بودن و نبودن هوا و دوربین مبادله شده است .(ص ۱۵۳) م. ی. در مرجع انتظامی شرح داده است که همسرم ساعت ۴صبح از خانه بیرون رفت درب را بستم که صدای مشکوک شنیدم باز کردم پایین پله ها گفت کشتم گفتم چرا اینکار را کردی و گفت بلند شو دارم میاندازم توی صندوق عقب و همسرم با ما رابطه خوبی نداشت ولی دوست نداشتم کشته شود ... و به زور منو برد و یک بار دخترش سمیرا آمد به من گفت تو می دانی که بابام این کار را کرده و نگو و من در جریان نبودم نمی دانستم که می خواهد شوهرم را به قتل برساند. ساعت ۴صبح ح. ه. صدایم کرد آمدم دیدم شوهرم افتاده پشت ماشین داخل پارکینگ . وی خودش از روی دسته کلید طبق رفت وآمد های قبلی کلید خانه مان را برداشته بود . و من در خصوص دوربین های موجود در خیابان نگران بودم چندین بار سوال کردم .(ص ۱۵۷) متهم ح. ه. درمرجع انتظامی اظهار نموده است که م. را سر خاک عمه ام دیدم که ناراحت است و گفت مجید رفته دنبال یک زن و من و بچه ها را اذیت می کند به من کمک کن تا اینکه یک روز که می خواست از خانه بیرون بیاید و داشت درب ماشین را باز می کرد با میلگرد به گردنش زدم و انداختم صندوق عقب و من رفتم تینر گرفتم و تینر راداخل ماشین ریختم و کبریت زدم و آتش گرفت . وقتی داشتم توی صندوق می انداختم م. اومد هل دادم و افتاد توی صندوق عقب .قبلا کلید درست کرد بودم . کلید را از م. گرفتم و از روی آن درست کردم و قبلا از م. پرسیده بودم گفت چه ساعتی از منزل بیرون می آید .قبل از قتل با م. تماس تلفنی گرفته بودیم و تصمیم به این کار گرفتیم روز حادثه با م. هماهنگ کردم و سه ضربه به گردن وسرش زدم . در درگیری من با مجید درگیر شدم و پس از کشته شدن م. به پارکینگ آمد و با یکدیگر جسد را داخل صندوق عقب انداختیم .از روی قبل میله گرد را در انبار مخفی کردم( ص ۱۶۱) خانم م. ی. در ادامه گفته ا ست من ۱۵ ساله بودم و ح. ۲۳ ساله به خواستگاری آمد پدرم قبول نکرد و ۲۰ سال ندیدم تا اینکه بعد از ۲۰ سال وی را در بهشت زهرا دیدم ورفت و آمد های ما شروع شد از بدبختی هایم گفتم یکبار آمد منزلمان به زور ( رابطه جنسی ) این کار را کرد و این قضیه قبل از فوت همسرم بود بعد از فوت همسرم به خانه اش می رفتم و هفته ای یک الی دوبار می رفتم . کلید را خودش برداشته بود و برده تا اینکه دوشنبه نیمه شب آمد توی پارکینگ و توی انباری و همسرم که بیرون رفتم من میترسیدم ن. کنم . چند روز قبل گفته بود یک شب می آیم و بعد گفت دوشنبه می آیم و در جریان بودم که قراره بیاد من صدا شنیدم ولی ترسیدم . و به من به زور گفت پاشو بگیر توی صندوق بنداز . وقتی ضربه زد من ن. نکردم از قبل هم گفته بودم نمی توانم ن. کنم وقتی ضربه را زد گفت بیا تمام شد . ح. توکلی راننده آژانس محله خودمان است و ۳ ماه است که با من آشنا شده است و به من کمک فکری می داد .(ص ۱۷۲) در دادسرا متهمان عمدتا اظهارات سابق را تکرار نموده اند .(ص ۱۸۱) و (ص ۱۸۴) پس از بازسازی صحنه متهم ه. اظهار داشته قبلا با م. هماهنگ کردم اول کلید را بردم درست کردم وارد انباری شدم م. بچه ها را برده بود منزل خواهرش و بادختر کوچکش برگشته بود وقتی که بالا رفت گفتم من توی انباری هستم وگفت صبر کن شوهرم خوابش ببرد و ساعت ۱۲ رفتم بالا دیدم درب منزل باز است ورفتم تو که دیدم سوا رفته بخوابد .پس از قتل، م. را صدا کردم که کمک کنه و ببریم بگذاریم داخل خودرو و بردیم صندوق عقب گذاشتیم . م. ی. نیز گفته است ۱۱ شب با دختر کوچکم از منزل خواهرم برگشتم مجید بیدار بود با دخترم داخل اتاق رفتم ساعت حدود ۱/۵ ح. زنگ زد و گفت توی انباری بود و ح. آمد داخل منزل و با ضربه به سر مجید زد که من داخل اتاق بودم و بعد آمد گفت بیا بیرون و پیراهن مجید رابا کمک من تنش کرد و رفتم از وسط پله پایش را گرفتم و صندوق عقب گذاشتیم . دو یا سه روز قبل راضی شدم و در عمل انجام شده قرار گرفتم .(ص ۲۱۳) پرونده که بدوا در دادسرای عمومی و انقلاب تهران مطرح شده است با صدور قرار عدم صلاحیت به کرج ارسال شده است .(ص۲۲۱) در این مرجع خانم ق. الف. اصالتا ازناحیه خود و قیمومتا از ناحیه صغار مرحوم فائزه و انوشا تقاضای قصاص نموده است .(ص ۲۳۴) فائزه و فاطمه ق. نیز اعلام شکایت وتقاضای قصاص و رسیدگی نموده اند .(ص ۲۳۴) پزشکی قانونی پس از معاینه و تشریح جسد به وجود تپش چشم ها و پارگی مخاط لب فوقانی و گیر کردن زبان بین دندان ها، تورم و کبودی شدید ناحیه تحتانی پس سری جمجمه و ناحیه فوقانی گردن و تورم و کبودی شدید در ناحیه فوقانی و خلف گردن و خونریزی تحت عنکبوتیه ناحیه تحتانی لوب (ص ۲۴۸) علت فوت را صدمات مغزی و آسیب مهره گردنی بر اثر اصابت جسم سخت تعیین نموده است .(ص ۵۰) صحنه بزه مجددا بازسازی شده است .(ص۲۷۴) متهم در دادسرای کرج نیز اتهام کرج نیز اتهام را قبول نموده است . م. ی. نیز به شرح ماوقع پرداخته است .(ص ۲۸۷) پرونده با صدور قرارعدم صلاحیت در خصوص اتهام رابطه نامشروع متهمان و قرار جلب به دادرسی (ص ۲۹۱) و کیفرخواست (ص ۲۹۴) به دادگاه ارسال شده است . شعبه اول دادگاه کیفری یکاستان البرز عهده دار رسیدگی شده است . دادگاه پس از جری برخی از تشریفات دادرسی از جمله صدور قرار رسیدگی (ص ۲۹۸) در تاریخ ۹۴/۱۲/۴ و در وقت مقرر تشکیل جلسه داده است در جلسه دادگاه خانم ق. الف. ، ف. ق. و ف. ق. اولیاء دم متوفی تقاضای قصاص و رسیدگی نمودهاند . متهم ه. عمدتا اظهارات قبلی را تکرار نموده است و آن شب با تلفن م. رفتم و گفت درها باز است و رفتم دیدم گریه می کند گفت با ماشین ببر جایی بیانداز و گفت تینر را بردار و ببر جسد را آتش بزن من مقتول را داخل ماشین گذاشتم و بردم وی گفت تو گردن بگیر من سند می گذارم . خانم ی. اظهار نموده که من نگفته ام بیاید همسرم را به قتل برساند او گفت می آید و م. را می کشد ، یک سال و سه چهار ماه بعد دستگیر شدیم. متهم ه. در خصوص رابطه نامشروع گفته است رابطه داشتم و دخول هم صورت گرفت متأهل هم بودم و اتهام زنای محصن را پذیرفته است . متهمه زنای محصنه را منکر شدهاست و معاونت در قتل عمدی را قبول نموده است .(ص ۳۳۷) دادگاه در ادامه در جلسات فوق العاده از دختران ( دو تن ) مقتول تحقیق و پس از متهم ه. تحقیق نموده است و سپس با اعلام ختم دادرسی در خصوص اتهام متهمان با توجه به تحقیقات ا نجام یافته ، نظریه پزشکی قانونی و اظهارات و دفاعیات متهمان با احراز اتهامات به استناد بند الف ماده ۲۹۰ و ۳۸۱ و ۲۱۱ قانون مجازات اسلامی و بند الف ماده ۱۲۷ همین قانون حکم به محکومیت آقای ح. ه. به قصاص نفس و محکومیت خانم م. ی. به تحمل دو سال حبس صادر نموده است . پس از ابلاغ رأی وکلای محکوم علیهم و اولیاء دم به آن اعتراض و پرونده پس از ارسال به دیوان عالی کشور به این شعبه ارجاع شده است . هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید . پس از قرائت گزارش آقای مرتضوی عضو ممیز و ملاحظه اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای ح. رضامحمدباقریدادیار دیوان عالی کشور اجمالا مبنی بر بلحاظ عدم رعایت مقررات شکلی موضوع مواد ۳۸۴ الی ۳۹۱ قانون آئین دادرسی کیفری لذا عقیده به نقض دادنامه و رسیدگی مجدد دارم . در خصوص دادنامه شماره ۷۶ فرجام خواسته مشاوره نموده چنین رأی می دهد :


رأی شعبه دیوان عالی کشور

اعتراض فرجام خواهان به دادنامه فرجام خواسته از این حیث وارد است که : ۱- دادگاه مقررات مواد ۳۸۴ تا ۳۹۱ قانون آئین دادرسی کیفری را مراعات نکرده ا ست .۲-در خصوص اتهام زنای محصن و محصنه متهمان با وصف تفهیم اتهام و اخذ آخرین دفاع تصمیمی اتخاذ نشده است . ۳- بعضی از اولیاء دم متوفی صغیر بوده اند وفاقد ولی بوده و چون قیم اختیار تقاضای قصاص از ناحیه وی را نداشته ، دادگاه به تکلیف ماده ۳۵۶ قانون مجازات اسلامی عمل ننموده است .لهذا به استناد مواد ۴۶۹ و ۴۷۰ قانون آئین دادرسی کیفری با نقض دادنامه فرجام خواسته رسیدگی به آن به دادگاه هم عرض ارجاع می گردد .

رئیس شعبه سی و دوم دیوان عالی کشور : رضا فرج اللهی عضو معاون : عبدال ح. مرتضوی