رای دادگاه درباره اعتراض ثالث به تاریخ شروع حجر (دادنامه شماره ۹۳۰۹۹۷۰۲۲۱۸۰۱۳۱۵): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات رای دادگاه تجدیدنظر (حقوقی)|شماره دادنامه=۹۳۰۹۹۷۰۲۲۱۸۰۱۳۱۵|تاریخ دادنامه=۱۳۹۳/۱۰/۱۰|نوع رأی=رأی شعبه|تاریخ شعبه=شعبه ۱۸ دادگاه تجدید نظر استان تهران|قاضی=عزت اله امانی شلمزاری{{سخ}}کریمی{{سخ}}موسوی|موضوع=اعتراض ثالث به تاریخ شروع...» ایجاد کرد)
 
(افزودن لینک درون ویکی)
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات رای دادگاه تجدیدنظر (حقوقی)|شماره دادنامه=۹۳۰۹۹۷۰۲۲۱۸۰۱۳۱۵|تاریخ دادنامه=۱۳۹۳/۱۰/۱۰|نوع رأی=رأی شعبه|تاریخ شعبه=شعبه ۱۸ دادگاه تجدید نظر استان تهران|قاضی=عزت اله امانی شلمزاری{{سخ}}کریمی{{سخ}}موسوی|موضوع=اعتراض ثالث به تاریخ شروع حجر}}'''چکیده دادنامه و رای دادگاه درباره اعتراض ثالث به تاریخ شروع حجر''': اعتراض ثالث درخصوص تعیین تاریخ شروع حجر قابلیت استماع و پذیرش را دارد و لازم نیست اعتراض به حکم حجر صادره باشد تا در قالب اعتراض ثالث پذیرفته شود.  
{{جعبه اطلاعات رای دادگاه تجدیدنظر (حقوقی)|شماره دادنامه=۹۳۰۹۹۷۰۲۲۱۸۰۱۳۱۵|تاریخ دادنامه=۱۳۹۳/۱۰/۱۰|نوع رأی=رأی شعبه|تاریخ شعبه=شعبه ۱۸ دادگاه تجدید نظر استان تهران|قاضی=عزت اله امانی شلمزاری{{سخ}}کریمی{{سخ}}موسوی|موضوع=اعتراض ثالث به تاریخ شروع حجر}}'''چکیده دادنامه و رای دادگاه درباره اعتراض ثالث به تاریخ شروع حجر''': [[اعتراض شخص ثالث|اعتراض ثالث]] درخصوص تعیین تاریخ شروع [[حجر]] قابلیت استماع و پذیرش را دارد و لازم نیست اعتراض به [[حکم]] حجر صادره باشد تا در قالب اعتراض ثالث پذیرفته شود.  


== رأی دادگاه بدوی ==
== رأی دادگاه بدوی ==
 
درخصوص [[دعوی]] آقای م.غ. با [[وکالت]] آقایان ح.ص. و و.خ. به طرفیت آقایان و خانم ح.، الف.، ع.، م. همگی غ. به [[خواسته]] اعتراض ثالث نسبت به [[دادنامه]] ۱۰۳۵ مورخ ۱۳۸۰/۷/۲۴ در پرونده کلاسه ۸۰/۲۲۶/۵۳۱ برابر پرونده متضمن دادنامه معترض‬ عنه شعبه سوم دادسرای اداره سرپرستی تهران درخواست [[حجر]] آقای ح.غ. ([[مورث]] طرفین این پرونده) را نموده است و نظریه [[پزشکی قانونی]] ۲۰۹۱۲/۳۱/۱ مورخ ۱۳۸۰/۵/۱۴ که پس از معاینه نامبرده اعلام نموده: درحال حاضر دچار اختلال حواس است و قادر به اداره امور خود نمی باشد تاریخ شروع اختلال حواس با توجه به مسیر تدریجی آن به طور دقیق معلوم نیست. [[دادگاه بدوی|دادگاه]] نیز پس از تشکیل [[جلسه دادرسی]] [[حکم]] حجر وی را صادر و درخصوص تاریخ شروع حجر به علت معلوم نبودن تاریخ شروع آن دادگاه اظهارنظر ننموده است و طبق صدر [[ماده 70 قانون امور حسبی|ماده ۷۰ قانون امور حسبی]] اثر حجر از تاریخ قطعیت حکم می باشد. [[خواهان]] معترض ثالث در قالب [[اعتراض شخص ثالث|اعتراض ثالث]] به دادنامه مذکور نه تنها اعتراض به حکم حجر ندارد بلکه خواسته وی تعیین تاریخ شروع حجر از سال ۱۳۷۴ می باشد که این موضوع در متن [[دادخواست]] و صورت جلسات و لوایح مندرج در پرونده منعکس می باشد. با عنایت به مواد [[ماده ۴۱۷ قانون آیین دادرسی مدنی|۴۱۷]] الی [[ماده ۴۲۵ قانون آیین دادرسی مدنی|۴۲۵ قانون آئین دادرسی مدنی]] که از قوانین آمره است اعتراض ثالث در صورتی مورد پذیرش واقع می گردد که از صدور [[رای دادگاه|رأی]] صادره به حقوق شخص ثالث خللی وارد آورد و درصورتی که اعتراض ثالث وارد تشخیص داده شود آن حکم نقض خواهد شد و در مانحن فیه خواهان معترض ثالث به حکم حجر صادره مرحوم پدرش نه تنها [[اعتراض]] ندارد بلکه مدعی استمرار حجر از سال ۱۳۷۴ می باشد و به حقوق خواهان دعوی معترض ثالث از صدور حکم حجر خللی وارد نیامده است لذا دعوی به کیفیت مطروحه قابلیت استماع ندارد و دادگاه به استناد [[ماده ۲ قانون آیین دادرسی مدنی|ماده ۲ قانون آئین دادرسی]] مدنی [[قرار عدم استماع دعوی]] صادر و اعلام می نماید. [[رای دادگاه|رأی دادگاه]] ظرف بیست روز پس از [[ابلاغ]] قابل تجدیدنظرخواهی در [[محکمه|محاکم]] تجدیدنظر استان تهران می باشد.  
درخصوص دعوی آقای م.غ. با وکالت آقایان ح.ص. و و.خ. به طرفیت آقایان و خانم ح.، الف.، ع.، م. همگی غ. به خواسته اعتراض ثالث نسبت به دادنامه ۱۰۳۵ مورخ ۱۳۸۰/۷/۲۴ در پرونده کلاسه ۸۰/۲۲۶/۵۳۱ برابر پرونده متضمن دادنامه معترض‬ عنه شعبه سوم دادسرای اداره سرپرستی تهران درخواست حجر آقای ح.غ. (مورث طرفین این پرونده) را نموده است و نظریه پزشکی قانونی ۲۰۹۱۲/۳۱/۱ مورخ ۱۳۸۰/۵/۱۴ که پس از معاینه نامبرده اعلام نموده: درحال حاضر دچار اختلال حواس است و قادر به اداره امور خود نمی باشد تاریخ شروع اختلال حواس با توجه به مسیر تدریجی آن به طور دقیق معلوم نیست. دادگاه نیز پس از تشکیل جلسه دادرسی حکم حجر وی را صادر و درخصوص تاریخ شروع حجر به علت معلوم نبودن تاریخ شروع آن دادگاه اظهارنظر ننموده است و طبق صدر ماده ۷۰ قانون امور حسبی اثر حجر از تاریخ قطعیت حکم می باشد. خواهان معترض ثالث در قالب اعتراض ثالث به دادنامه مذکور نه تنها اعتراض به حکم حجر ندارد بلکه خواسته وی تعیین تاریخ شروع حجر از سال ۱۳۷۴ می باشد که این موضوع در متن دادخواست و صورت جلسات و لوایح مندرج در پرونده منعکس می باشد. با عنایت به مواد ۴۱۷ الی ۴۲۵ قانون آئین دادرسی مدنی که از قوانین آمره است اعتراض ثالث در صورتی مورد پذیرش واقع می گردد که از صدور رأی صادره به حقوق شخص ثالث خللی وارد آورد و درصورتی که اعتراض ثالث وارد تشخیص داده شود آن حکم نقض خواهد شد و در مانحن فیه خواهان معترض ثالث به حکم حجر صادره مرحوم پدرش نه تنها اعتراض ندارد بلکه مدعی استمرار حجر از سال ۱۳۷۴ می باشد و به حقوق خواهان دعوی معترض ثالث از صدور حکم حجر خللی وارد نیامده است لذا دعوی به کیفیت مطروحه قابلیت استماع ندارد و دادگاه به استناد ماده ۲ قانون آئین دادرسی مدنی قرار عدم استماع دعوی صادر و اعلام می نماید. رأی دادگاه ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی در محاکم تجدیدنظر استان تهران می باشد.  


رئیس شعبه ۴۵ دادگاه عمومی حقوقی تهران- موسوی  
رئیس شعبه ۴۵ دادگاه عمومی حقوقی تهران- موسوی  


= رأی دادگاه تجدیدنظر استان =
== رأی دادگاه تجدیدنظر استان ==
 
دادنامه [[تجدیدنظرخواسته]] به شماره ۹۳۰۹۹۷۰۲۲۹۶۰۰۹۷۰ مورخه ۱۳۹۳/۷/۲۹ صادره از شعبه ۴۵ [[دادگاه عمومی حقوقی]] تهران که بر [[قرار عدم استماع دعوی]] [[تجدیدنظرخواه]] م.غ. با [[وکالت]] ح.ص. به‬ [[خواسته]] اعتراض ثالث نسبت به [[دادنامه]] شماره ۱۰۳۵ مورخه ۱۳۸۰/۷/۲۴ در پرونده ۸۰/۲۲۶/۵۳۱ اشعار دارد مخالف قانون و مقررات موضوعه و مدارک ابرازی بوده و اعتراض به شرح لایحه اعتراضیه وارد و مستوجب نقض آن می باشد زیرا که اولا [[تصرف|تصرفات]] و [[معامله|معاملات]] اشخاص [[محجور]] در [[مال|اموال]] خود ممنوع بوده بنابراین تعیین تاریخ شروع [[حجر]] از این حیث مؤثر در مقام بوده و اشخاصی که [[ذی نفع]] در این موضوع می باشند می توانند به‬ عنوان شخص ثالث نسبت به [[حکم]] صادره در رابطه با حجر مبادرت به [[اعتراض شخص ثالث|اعتراض ثالث]] نمایند که در مانحن فیه تجدیدنظرخواه با طرح این [[ادعا]] که تاریخ شروع محجوریت [[مورث]] وی مربوط به سال ۱۳۷۵ و قبل از تفویض [[وکالت نامه|وکالتنامه]] های رسمی صورت گرفته بوده [[دعوی]] خود را برابر مقررات درخواست نموده و [[محکمه]] بنا بر حکم مقرر در [[ماده ۳ قانون آیین دادرسی مدنی|ماده ۳ از قانون آئین دادرسی مدنی]] مکلف بوده است که با ورود در ماهیت نفیا یا اثباتا در مورد پذیرش یا عدم پذیرش دعوی مطروحه اظهارنظر نماید که [[دعوی]] به کیفیت مطروحه قابلیت پذیرش و استماع را دارد ثانیا [[قرار عدم استماع دعوی]] موضوع [[ماده ۲ قانون آیین دادرسی مدنی|ماده ۲ قانون آئین دادرسی مدنی]] ناظر به مواردی می باشد که دعوی برابر مقررات مطروحه درخواست شده باشد که در دوسیه مطمح نظر آنچه مبنای اعتراض بوده همانا عدم تعیین تاریخ شروع حجر بوده که دارای اثر قانونی بوده و قابلیت اجابت را دارد از اینرو [[دادگاه تجدیدنظر|دادگاه]] با قبول لایحه اعتراضیه و با استناد به قسمت آخر از [[ماده ۳۵۳ قانون آیین دادرسی مدنی|ماده ۳۵۳]] از قانون مرقوم ضمن نقض دادنامه معترض‬ عنه پرونده را جهت ادامه رسیدگی و اظهارنظر ماهیتی به [[دادگاه نخستین]] اعاده می نماید. [[رای دادگاه|رأی]] صادره [[رای حضوری|حضوری]] و [[رأی قطعی|قطعی]] است.  
دادنامه تجدیدنظرخواسته به شماره ۹۳۰۹۹۷۰۲۲۹۶۰۰۹۷۰ مورخه ۱۳۹۳/۷/۲۹ صادره از شعبه ۴۵ دادگاه عمومی حقوقی تهران که بر قرار عدم استماع دعوی تجدیدنظرخواه م.غ. با وکالت ح.ص. به‬ خواسته اعتراض ثالث نسبت به دادنامه شماره ۱۰۳۵ مورخه ۱۳۸۰/۷/۲۴ در پرونده ۸۰/۲۲۶/۵۳۱ اشعار دارد مخالف قانون و مقررات موضوعه و مدارک ابرازی بوده و اعتراض به شرح لایحه اعتراضیه وارد و مستوجب نقض آن می باشد زیرا که اولا تصرفات و معاملات اشخاص محجور در اموال خود ممنوع بوده بنابراین تعیین تاریخ شروع حجر از این حیث مؤثر در مقام بوده و اشخاصی که ذی نفع در این موضوع می باشند می توانند به‬ عنوان شخص ثالث نسبت به حکم صادره در رابطه با حجر مبادرت به اعتراض ثالث نمایند که در مانحن فیه تجدیدنظرخواه با طرح این ادعا که تاریخ شروع محجوریت مورث وی مربوط به سال ۱۳۷۵ و قبل از تفویض وکالتنامه های رسمی صورت گرفته بوده دعوی خود را برابر مقررات درخواست نموده و محکمه بنا بر حکم مقرر در ماده ۳ از قانون آئین دادرسی مدنی مکلف بوده است که با ورود در ماهیت نفیا یا اثباتا در مورد پذیرش یا عدم پذیرش دعوی مطروحه اظهارنظر نماید که دعوی به کیفیت مطروحه قابلیت پذیرش و استماع را دارد ثانیا قرار عدم استماع دعوی موضوع ماده ۲ قانون آئین دادرسی مدنی ناظر به مواردی می باشد که دعوی برابر مقررات مطروحه درخواست شده باشد که در دوسیه مطمح نظر آنچه مبنای اعتراض بوده همانا عدم تعیین تاریخ شروع حجر بوده که دارای اثر قانونی بوده و قابلیت اجابت را دارد از اینرو دادگاه با قبول لایحه اعتراضیه و با استناد به قسمت آخر از ماده ۳۵۳ از قانون مرقوم ضمن نقض دادنامه معترض‬ عنه پرونده را جهت ادامه رسیدگی و اظهارنظر ماهیتی به دادگاه نخستین اعاده می نماید. رأی صادره حضوری و قطعی است.  


رئیس و مستشار دادگاه شعبه ۱۸ دادگاه تجدیدنظر استان تهران  
رئیس و مستشار دادگاه شعبه ۱۸ دادگاه تجدیدنظر استان تهران  


امانی شلمزاری- کریمی  
امانی شلمزاری- کریمی  
== مواد مرتبط ==
* [[ماده 70 قانون امور حسبی|ماده ۷۰ قانون امور حسبی]]
* [[ماده ۴۱۷ قانون آیین دادرسی مدنی]]
* [[ماده ۴۲۵ قانون آیین دادرسی مدنی]]
* [[ماده ۲ قانون آیین دادرسی مدنی]]
* [[ماده ۳ قانون آیین دادرسی مدنی]]
* [[ماده ۳۵۳ قانون آیین دادرسی مدنی]]
== جستارهای وابسته ==
* [[اعتراض شخص ثالث]]
* [[حجر]]
* [[محجور]]
* [[مورث]]


[[رده:آراء و دادنامه های حقوقی صادره از دادگاه در سال ۱۳۹۳]]
[[رده:آراء و دادنامه های حقوقی صادره از دادگاه در سال ۱۳۹۳]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۹:۱۳

رای دادگاه تجدیدنظر شماره
شماره دادنامه۹۳۰۹۹۷۰۲۲۱۸۰۱۳۱۵
تاریخ دادنامه۱۳۹۳/۱۰/۱۰
نوع رأیرأی شعبه
نوع مرجعدادگاه تجدیدنظر استان
گروه رأیرای حقوقی
موضوعاعتراض ثالث به تاریخ شروع حجر
قاضیعزت اله امانی شلمزاری
کریمی
موسوی

چکیده دادنامه و رای دادگاه درباره اعتراض ثالث به تاریخ شروع حجر: اعتراض ثالث درخصوص تعیین تاریخ شروع حجر قابلیت استماع و پذیرش را دارد و لازم نیست اعتراض به حکم حجر صادره باشد تا در قالب اعتراض ثالث پذیرفته شود.

رأی دادگاه بدوی

درخصوص دعوی آقای م.غ. با وکالت آقایان ح.ص. و و.خ. به طرفیت آقایان و خانم ح.، الف.، ع.، م. همگی غ. به خواسته اعتراض ثالث نسبت به دادنامه ۱۰۳۵ مورخ ۱۳۸۰/۷/۲۴ در پرونده کلاسه ۸۰/۲۲۶/۵۳۱ برابر پرونده متضمن دادنامه معترض‬ عنه شعبه سوم دادسرای اداره سرپرستی تهران درخواست حجر آقای ح.غ. (مورث طرفین این پرونده) را نموده است و نظریه پزشکی قانونی ۲۰۹۱۲/۳۱/۱ مورخ ۱۳۸۰/۵/۱۴ که پس از معاینه نامبرده اعلام نموده: درحال حاضر دچار اختلال حواس است و قادر به اداره امور خود نمی باشد تاریخ شروع اختلال حواس با توجه به مسیر تدریجی آن به طور دقیق معلوم نیست. دادگاه نیز پس از تشکیل جلسه دادرسی حکم حجر وی را صادر و درخصوص تاریخ شروع حجر به علت معلوم نبودن تاریخ شروع آن دادگاه اظهارنظر ننموده است و طبق صدر ماده ۷۰ قانون امور حسبی اثر حجر از تاریخ قطعیت حکم می باشد. خواهان معترض ثالث در قالب اعتراض ثالث به دادنامه مذکور نه تنها اعتراض به حکم حجر ندارد بلکه خواسته وی تعیین تاریخ شروع حجر از سال ۱۳۷۴ می باشد که این موضوع در متن دادخواست و صورت جلسات و لوایح مندرج در پرونده منعکس می باشد. با عنایت به مواد ۴۱۷ الی ۴۲۵ قانون آئین دادرسی مدنی که از قوانین آمره است اعتراض ثالث در صورتی مورد پذیرش واقع می گردد که از صدور رأی صادره به حقوق شخص ثالث خللی وارد آورد و درصورتی که اعتراض ثالث وارد تشخیص داده شود آن حکم نقض خواهد شد و در مانحن فیه خواهان معترض ثالث به حکم حجر صادره مرحوم پدرش نه تنها اعتراض ندارد بلکه مدعی استمرار حجر از سال ۱۳۷۴ می باشد و به حقوق خواهان دعوی معترض ثالث از صدور حکم حجر خللی وارد نیامده است لذا دعوی به کیفیت مطروحه قابلیت استماع ندارد و دادگاه به استناد ماده ۲ قانون آئین دادرسی مدنی قرار عدم استماع دعوی صادر و اعلام می نماید. رأی دادگاه ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی در محاکم تجدیدنظر استان تهران می باشد.

رئیس شعبه ۴۵ دادگاه عمومی حقوقی تهران- موسوی

رأی دادگاه تجدیدنظر استان

دادنامه تجدیدنظرخواسته به شماره ۹۳۰۹۹۷۰۲۲۹۶۰۰۹۷۰ مورخه ۱۳۹۳/۷/۲۹ صادره از شعبه ۴۵ دادگاه عمومی حقوقی تهران که بر قرار عدم استماع دعوی تجدیدنظرخواه م.غ. با وکالت ح.ص. به‬ خواسته اعتراض ثالث نسبت به دادنامه شماره ۱۰۳۵ مورخه ۱۳۸۰/۷/۲۴ در پرونده ۸۰/۲۲۶/۵۳۱ اشعار دارد مخالف قانون و مقررات موضوعه و مدارک ابرازی بوده و اعتراض به شرح لایحه اعتراضیه وارد و مستوجب نقض آن می باشد زیرا که اولا تصرفات و معاملات اشخاص محجور در اموال خود ممنوع بوده بنابراین تعیین تاریخ شروع حجر از این حیث مؤثر در مقام بوده و اشخاصی که ذی نفع در این موضوع می باشند می توانند به‬ عنوان شخص ثالث نسبت به حکم صادره در رابطه با حجر مبادرت به اعتراض ثالث نمایند که در مانحن فیه تجدیدنظرخواه با طرح این ادعا که تاریخ شروع محجوریت مورث وی مربوط به سال ۱۳۷۵ و قبل از تفویض وکالتنامه های رسمی صورت گرفته بوده دعوی خود را برابر مقررات درخواست نموده و محکمه بنا بر حکم مقرر در ماده ۳ از قانون آئین دادرسی مدنی مکلف بوده است که با ورود در ماهیت نفیا یا اثباتا در مورد پذیرش یا عدم پذیرش دعوی مطروحه اظهارنظر نماید که دعوی به کیفیت مطروحه قابلیت پذیرش و استماع را دارد ثانیا قرار عدم استماع دعوی موضوع ماده ۲ قانون آئین دادرسی مدنی ناظر به مواردی می باشد که دعوی برابر مقررات مطروحه درخواست شده باشد که در دوسیه مطمح نظر آنچه مبنای اعتراض بوده همانا عدم تعیین تاریخ شروع حجر بوده که دارای اثر قانونی بوده و قابلیت اجابت را دارد از اینرو دادگاه با قبول لایحه اعتراضیه و با استناد به قسمت آخر از ماده ۳۵۳ از قانون مرقوم ضمن نقض دادنامه معترض‬ عنه پرونده را جهت ادامه رسیدگی و اظهارنظر ماهیتی به دادگاه نخستین اعاده می نماید. رأی صادره حضوری و قطعی است.

رئیس و مستشار دادگاه شعبه ۱۸ دادگاه تجدیدنظر استان تهران

امانی شلمزاری- کریمی

مواد مرتبط

جستارهای وابسته