دادرسی

از ویکی حقوق
پرش به ناوبری پرش به جستجو

دادرسی در لغت به معنای به داد مظلوم رسیدن و محاکمه می‌باشد و در اصطلاح حقوقی دادرسی به معنای اعم رسیدگی مرجع قضاوتی به دادخواست متقاضی به منظور صدور رأی می‌باشد.[۱] همچنین، اینطور بیان شده است که دادرسی به معنای رسیدگی برای قضاوت کردن است که در مورد قضاوت گفته شده‌ است: «القضاء هو الحکم بین الناس عند التنازع و التشاجر و رفع الخصومه و فصل الامر بینهم».[۲] همچنین اینطور بیان شده است که دادرسی، شعبه‌ای از علم حقوق است که از سازمان قضایی و صلاحیت مراجع قضا و مقررات اقسام دعاوی و اجرای احکام و تصمیمات قضات بحث می‌کند و در فقه به آن، قضا گویند.[۳] به عبارت دیگر، به رسیدگی شکلی و ماهوی قضایی به ادعای مطرح شده توسط خواهان، دادرسی می‌گویند.[۴]

اقسام

  1. دادرسی به معنای اخص برای مرافعه و محاکمه و برای قطع و حل و فصل اختلافات مردم به کار می‌رود.[۵] همچنین، اینطور بیان شده است که دادرسی به مفهوم اخص به معنای رسیدگی مرجع قضاوتی به دعوا یا امر مطورحه، یعنی ادعاها، ادله، استدلالات و خواسته خواهان با لحاظ پاسخ احتمالی خوانده برای صدور رأی قاطع می‌باشد.[۶]
  2. دادرسی ارفاقی عبارت از رسیدگی به امور حسبی است، در این طریق هدف رسیدگی و حل و فصل اختلافات مردم نبوده و بلکه تصدیق و گواهی امور مربوط به آنان است: مثل گواهی حصر وراثت بنابراین توضیح رسیدگی به امور حسبی اصولاً نمی‌بایست مشمول مقررات آیین دادرسی مدنی گردد.[۷] لیکن ماده ۱ قانون آیین دادرسی مدنی صراحتاً طریقه رسیدگی به امور حسبی را با توجه به مواد قانون آیین دادرسی مدنی دانسته‌است.[۸] در این خصوص شایان ذکر است که امور حسبی مصادیق بسیاری دارد و در قانون امور حسبی، تنها بخشی از مصادیق آن آمده و ترتیب رسیدگی به آن‌ها معین شده‌است. موارد دیگر آن، در سایر قوانین از جمله قانون انحصار وراثت سال ۱۳۰۹، قانون اداره تصفیه امور ورشکسته ۱۳۱۸، قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست ۱۳۵۳ و ... ذکر شده است. رسیدگی به برخی از مصادیق امور حسبی، در صلاحیت مراجع غیردادگستری مانند نیروی انتظامی و شهرداری است، از جمله: صدور گواهینامه رانندگی و صدور پروانه کسب.[۹]
  3. دادرسی حضوری، عبارت از آن دادرسی است که شخص خوانده یا قائم مقام او (وکیل یا نماینده) دست کم یکبار در جلسات دادگاه حضور یافته یا از خود دفاع می‌کند.[۱۰]

رویه قضایی

مطالعات فقهی

دادرسی در فقه به معنای قضا می‌باشد و با تحکیم (داوری) متفاوت است در فقه و لسان فقها چند تعریف از قضا ارائه شده‌است:

  1. شهید اول در دروس می‌فرماید: «هو ولایه شرعیه علی الحکم فی المصالح العمه من قبل الامام».
  2. شهید ثانی در مسالک الافهام و شیخ محمد حسن نجفی در جواهر الکلام می‌فرمایند: «ولاية الحكم شرعا لمن له أهلية الفتوى بجزئيات القوانين الشرعية على أشخاص معينين من البرية بإثبات الحقوق و استيفائها للمستحق».

قدر جامع بین همه تعاریف این است که قضاوت منصب رسمی حکومتی است که به منظور صدور حکم در مصالح عمومی از طرف رئیس حکومت اعطا می‌شود یا این که خود امام یا رئیس حکومت، متولی آن می‌شود.[۱۱]

منابع

  1. عبدالله شمس. آیین دادرسی مدنی (جلد دوم) (دوره پیشرفته). چاپ 24. دراک، 1389.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 1344292
  2. علی مهاجری. شرح قانون آیین دادرسی مدنی دادگاه های عمومی و انقلاب (جلد اول). چاپ 2. گنج دانش، 1381.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 1616336
  3. محمدجعفر جعفری لنگرودی. مبسوط در ترمینولوژی حقوق (جلد سوم). چاپ 4. گنج دانش، 1388.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 330016
  4. مسعود انصاری و محمدعلی طاهری. دانشنامه حقوق خصوصی (جلد دوم). چاپ 2. محراب فکر، 1386.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 419432
  5. فاطمه بداغی. آیین دادرسی در دادگاه های خانواده. چاپ 1. میزان، 1388.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 2147780
  6. عبدالله شمس. آیین دادرسی مدنی (جلد دوم) (دوره پیشرفته). چاپ 24. دراک، 1389.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 1344300
  7. فاطمه بداغی. آیین دادرسی در دادگاه های خانواده. چاپ 1. میزان، 1388.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 2147780
  8. علی مهاجری. مبسوط در آیین دادرسی مدنی (جلد اول). چاپ 1. فکرسازان، 1386.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 460308
  9. سیدمحسن صدرزاده افشار. آیین دادرسی مدنی و بازرگانی دادگاه‌های عمومی و انقلاب (جلد اول-دوم-سوم). چاپ 11. جهاد دانشگاهی، 1390.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 2264420
  10. مهرزاد مسیحی. اعاده دادرسی در امور مدنی. چاپ 2. خرسندی، 1389.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 2886812
  11. محمدهادی بختیاری فر. نقش دادگاه در داوری های ملی و فراملی. چاپ 1. جنگل، 1393.  ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 5264876